سن ازدواج
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
زمان مناسب برای ازدواج از نظر علم و دین چه موقع است؟
تأثیر عوامل محیطی بر سن ازدواج
منطقه، جامعه، نژاد، خانواده و تفاوتهای فردی، در رسیدن به سن ازدواج تأثیرگذار هستند. برای نمونه در سرزمینهای گرمسیر، یا در محیطهایی که حجاب و عفّت کمتر رعایت میشود، بلوغ جنسی زودتر فرا میرسد.
در خانوادههایی که پدر و مادر رعایت حفظ مسائل جنسی را نمیکنند و بچهها شاهد برخی مسائل جنسیِ کلامی و غیرکلامیِ والدین هستند، بلوغ جنسی زودتر فرا میرسد. همچنین کسانی که غذای بیشتر و قویتر میخورند، بلوغ جنسیشان سریعتر است.
بنابراین تعیین کردن سنّ خاصی برای ازدواج، برای همه افراد، درست نیست؛ بلکه سن ازدواج شخص با توجه به ویژگیهای محیطی و فردی شخص تعیین میشود.
سن بلوغ
وقتی فرد به سن بلوغ، که شامل انواع مختلفی است رسید، آماده ازدواج است و توانایی زندگی مشترک را پیدا میکند. سن بلوغ در افراد، بسته به ویژگیهای فردی و محیطی مختلف است و نمیتوان عدد خاصی برای آن ذکر کرد. هر فرد وقتی انواع بلوغ را دارا شد، میتواند برای ازدواج اقدام کند. انواع بلوغ چنین است:
بلوغ جنسی
بلوغ جنسی به معنای رسیدن به سن تولید مثل و شهوت جنسی و قدرت باردار نمودن برای مردان و باردار شدن برای زنان است، که زمان آن در بین ملل و افراد، متفاوت است. با این همه، در بیشتر افراد بلوغ جنسی بین سالهای ۱۱ و ۱۷ از عمر انسان واقع میشود.
بلوغ روانی
بلوغ روانی به معنای هماهنگیِ جنبههایِ مختلف فرد، مانند پرورش ذهن، درک مفاهیم اخلاقی، کمال اراده و سایر خصوصیات ذهنی است. در صورت هماهنگی این جنبهها، تعادل فرد به وجود آمده و به بلوغ روانی میرسد؛ در غیر این صورت، رفتار غیر عادی یا عدم تعادل روانی به وجود میآید.[۱]
بلوغ روانی براي ازدواج لازم است؛ بنابراین افراد بزرگسالي که داراي سلامت رواني نيستند، یا نوجواني که به بلوغ جنسی رسیده ولی تعادل روانی او به ثبات نرسیده، آماده ازدواج نیستند.
بلوغ شناختی-اجتماعی
بلوغ شناختی-اجتماعی هنگامی حاصل میشود که فرد از «خودْ مرکزی» به «جامعه مرکزی» رسیده باشد.[۲] این فرد در رفتارهای اجتماعی، مصالح عمومی را بر مصلحتهای شخصی مقدم میکند. او قبل از اینکه به منافع شخصی خود فکر کند به قوانین اجتماعی، ارزش های همگانی و حقوق اساسی انسانی فکر میکند. بلوغ شناختی-اجتماعی در حد پذيرش مسئوليت زندگي مشترک لازم است؛ بنابراین درک و پذیرفتن همه مصالح اجتماعی اما به شکل بالفعل لازم نيست تمام مصالح اجتماعي را درک و پذيرفته باشد بلکه اگر قرائن از سلامت فرد حکايت کند، کافي مي باشد.
بلوغ شناختی:
از نظر پیاژه از سال های نوجوانی به بعد فرد می تواند تصورات امور را در ذهن داشته باشد و درباره نتایج فرضی آن ها نیز استدلال کند. برای مثال او می تواند مسائل انتزاعی از قبیل مذهب، اخلاق و سبک زندگی های متفاوت را بررسی کرده و مورد ارزیابی نظام دار قرار دهد. او می تواند درباره اندیشه های خود به تفکر بپردازد و آرمان هایی برای خود و آینده اش بسازد. در این مرحله، محتوای فکر گسترش و عمق می یابد.[۳]
در ازدواج، فکر یک جوان بالغ تا جایی گسترش و عمق می یابد که انعطافپذیر، باز، همهجانبه نگر، و سازگار شونده با راههای جدید باشد. به عبارت دیگر، انسان رشد یافته و پخته به استدلال های خود، جنبه شخصی و اختصاصی می دهد و برای حل مسائل مبهم و پیچیده از تجربه های شخصی و تمام نظام روان شناختی خود (منطق، انگیزش ها و ارزش ها و دریافت های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی) کمک می گیرد.
بلوغ عاطفی
جوان بعد از این که هویت اصلی خود را یافت، علاوه بر این که استقلالش را از والدین و نهاد های حمایتی شبیه به والدین مانند مدرسه پی می ریزد و کارکرد یک بزرگسال بالغ و مسئول را آغاز می کند، روابط صمیمی با دیگران را به شکل دوستی های نزدیک برقرار می کند در این نوع صمیمیت، روابط، گسترش و عمق می یابد و به همراه احساس توجه و تعهد آزادانه و با حفظ خود کفایی، هویت خود را با هویت فرد دیگری، ترکیب می کند. افرادی که نتوانند چنین رابطه صمیمی برقرار نمایند، در یک حالت انزوا به سر خواهند برد.[۴] بنابر این در قدم اول، شخص باید بتواند درک کند من کیستم؟ برای چه زندگی می کنم و به کجا خواهم رفت و مرحله دوم مرحله بالاتر است علاوه بر این که خود را یافته است می خواهد روابط خود را اصلاح کند و به یک صمیمیت پایدار برسد. صمیمیت در روابط با خودش، صمیمیت در رابطه با خدایش و صمیمیت با هم نوعانش.
نتیجه: فرد بالغ کسی است که علاوه بر رسیدن به بلوغ جنسی، جسمی، شناختی، اجتماعی، به مرحله شناخت خود، شناخت فرهنگ و جامعه برسد. اعتقادات اساسی او از خرد، استدلال عقلانی، فطری و وجدانی سرچشمه بگیرد و روابط وی بر اساس مهربانی، صمیمیت، و محبت پایه ریزی شود.
تأکيد: در مورد ازدواج باید توجه داشت که در همه انواع بلوغ لازم نیست فرد به حد نهایت آن دست یافته باشد بلکه در برخی انواع بلوغ مثل بلوغ جنسی و بلوغ در حدی که اطلاق این لفظ مناسب باشد، لازم است اما در برخی از موارد نفس وجود نشانه های سلامت و موفقیت، کفایت می کند و لازم نیست فرد به حد اعلای بلوغ رسیده باشد.
بنا به نظر متخصصان، سن مناسب برای ازدواج در دختران از پانزده سال به بعد است و در پسران از ۱۸ سال به بعد.[۵] و شما می توانید با سنجش شرائط خود و تطبیق آن بر مطالب ارائه شده و میانگین سنی ذکر شده به جمع بندی لازم برسید.
۱. رشد جسمانی
دختر و پسر باید از لحاظ جسمی به بلوغ برسند. یعنی دختر و پسر توانایی جنسی داشته باشند. تحقیقات نشان میدهد دختران در سن ۱۳ تا ۱۴ سالگی اکثراً بلوغ جنسی پیدا میکنند و تمام دختران تا سنّ ۱۷ سالگی بالغ میشوند؛ و در پسران نیز از سنّ ۱۴ الی ۱۷ سالگی تماماً بلوغ جنسی پیدا میکنند. اولین شرط برای ازدواج همین بلوغ جنسی است که عموماً در دختران در ۱۵ سالگی و در پسران در ۱۶ سالگی حاصل میشود. منظور از بلوغ جنسی این است که اندامهای جنسی دختر و پسر آمادگی مسائل زناشویی داشته باشند.[۶]
به عبارت دیگر بلوغ جنسی عبارتست از خواستههای فیزیولوژیکی و غریزی یک فرد؛ و ازدواج جوابی است به خواستهها و هر چه بین این دو سؤال و جواب فاصله بیشتر باشد عقدههای روانی بیشتر است.[۷]
۲. رشد عقلی
به یقین زمانی که فردی رشد فکری لازم جهت انتخاب همسر را نیافته است، نمیتواند اقدام به تصمیم برای ازدواج خود بنماید و چه بسا قدرت تشخیص مصلحت یا مفسده در ازدواج با فرد مورد نظر را ندارد،[۸] رشد فکری پس از بلوغ جسمانی رو به تکامل میرود. پس از بحرانهای بلوغ، فرد استعدادها، توانائیها و امکانات محیطی خود را بهتر میشناسد و نسبت به شخصیّت خود بیشتر آگاهی مییابد. در نتیجه تصمیماتش بیشتر از عقل نشأت میگیرد تا احساسات.[۹]
بلوغ شناختی-اجتماعی
این نظریه، رشد اجتماعی را از یک سو به محیط فیزیکی، خانواده، گروه همسالان، و سایر تأثیرات اجتماعی مربوط میداند و از سوی دیگر معتقد است که توانایی های شناختی، خصوصیات جسمی، باورها و نگرش های کودکان و نوجوانان تأثیر متقابل خود را بر محیط باقی می گذارند و این دو عامل محیطی و شناختی در ارتباط متقابل با رفتارهای فرد است. در این مرحله کسی به مرحله رشد و بلوغ اجتماعی رسیده است که از خود مرکزی به جامعه مرکزی رسیده باشد.[۲] به عبارت دیگر به بلوغ اجتماعی، کسی رسیده است که در رفتارهای اجتماعی، مصالح عمومی، قوانین اجتماعی، ارزش های همگانی و حقوق اساسی انسانی را بر مصلحت های شخصی مقدم نماید. اين نوع بلوغ در حد پذيرش مسئوليت زندگي مشترک لازم است اما به شکل بالفعل لازم نيست تمام مصالح اجتماعي را درک و پذيرفته باشد بلکه اگر قرائن از سلامت فرد حکايت کند، کافي مي باشد.
بلوغ شناختی:
از نظر پیاژه از سال های نوجوانی به بعد فرد می تواند تصورات امور را در ذهن داشته باشد و درباره نتایج فرضی آن ها نیز استدلال کند. برای مثال او می تواند مسائل انتزاعی از قبیل مذهب، اخلاق و سبک زندگی های متفاوت را بررسی کرده و مورد ارزیابی نظام دار قرار دهد. او می تواند درباره اندیشه های خود به تفکر بپردازد و آرمان هایی برای خود و آینده اش بسازد. در این مرحله، محتوای فکر گسترش و عمق می یابد.[۳]
در ازدواج، فکر یک جوان بالغ تا جایی گسترش و عمق می یابد کهانعطافپذیرر، باز، همهجانبه نگر، و سازگار شونده با راههای جدید باشد. به عبارت دیگر، انسان رشد یافته و پخته به استدلال های خود، جنبه شخصی و اختصاصی می دهد و برای حل مسائل مبهم و پیچیده از تجربه های شخصی و تمام نظام روان شناختی خود (منطق، انگیزش ها و ارزش ها و دریافت های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی) کمک می گیرد.
۳. رشد عاطفی
رشد عاطفی و احساسی از شرایط لازم برای ازدواج است و دارای محاسن و مزایای زیادی است. از جمله اینکه قدرت محرکه انسان است، عامل اتصال و پیوستگی و تلطیف انسانها و جوامع است، از مهمترین عوامل موفقیّت در زندگی زناشویی است. فرد برخوردار از رشد عاطفی، مهار احساسات منفی و مثبت خود را در دست دارد. او در ابراز خشم و ترس، گریه و شادی، محبّت و غیره در محدوده مورد قبول جامعه عمل میکند، نه همانند یک کودک. رشد عاطفی نیز مانند رشد عقلی به سنّ تقویمی نیست، بلکه به میزان یادگیری، تجارب فرد و از همه مهمتر تعامل عاطفی کودک با والدین و دیگر بزرگسالان آموخته میشود.[۱۰]
۴. رشد اجتماعی
رشد اجتماعی رابطه نزدیکی با رشد عقلی و رشد عاطفی دارد. انسان دارای چهار دنیای اجتماعی است: خانواده، مدرسه، شغل و دوستان که فرد را باید از نظر اجتماعی در آنها مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. فردی که از رشد اجتماعی برخوردار است روابط اجتماعی (از جمله رابطه بین زن و شوهر) را بهتر درک میکند، به دیگران احترام میگذارد، حقوق دیگران را محترم میشمارد، نقش، وظایف و مسئولیتهای مربوط به خویش را به نحو أحسن انجام میدهد.[۱۱]
۵. رشد اخلاقی
روابط زناشویی همانند هر ارتباط اجتماعی دیگر بین انسانها با در نظر گرفتن ارزشهای اخلاقی و معنوی زن و مرد است که منجر به سعادت و معنویت زندگی آنان میگردد. بسیاری از امور و مسائل زندگی زناشویی در چهارچوب اخلاق و فضایل اخلاقی قابل حلّ است و هر اندازه زن و شوهر متخلّق به اخلاق و رفتار پسندیده مانند صداقت و گذشت، درستی و فداکاری و… باشند زندگی شان از سلامت و آرامش بیشتری برخوردار خواهد بود.[۱۲]
مطالعه بیشتر
رجبیان، زهره، سن ازدواج دختران، تهران: سفیر صبح: شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ۱۳۸۰.
منابع
- ↑ انتصاری، محمد ناصر، بحران ها و درمان ها در دوره بلوغ، ۱۳۸۲، انتشارات گرگان، ص۲۱.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی ج۱، ص۳۳.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی ج۱، ص۳۶.
- ↑ دوان شولتز، نظریه های شخصیت، ترجمه کریمی یوسف و همکاران، ۱۳۸۴، نشر ارسباران، چاپ پنجم، ص۳۳۲ ـ ۳۳۳.
- ↑ تقویت نظام خانواده و آسیب شناسی آن، مجموعه مقالات، ج۱، ص۷۶ مقاله اهمیت ازدواج و سن مناسب آن نویسنده پناهی، علی احمد، قم، انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ ، ۱۳۸۶.
- ↑ سن ازدواج دختران، جمعی از مؤلفان، ناشر سفیر صبح، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۱۶۵.
- ↑ ازدواج مکتب انسان سازی، شهید پاک نژاد، دکتر سید رضا،انتشارات اخلاق، چاپ سوم، ۱۳۷۹، صفحه ۱۰۳.
- ↑ سن ازدواج دختران، جمعی از مؤلفان، ناشر سفیر صبح، چاپ اول، ۱۳۸۰، ص۱۶۶.
- ↑ جوان و تشکیل خانواده، استادان طرح جامع آموزش خانواده، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص۱۳۴.
- ↑ جوان و تشکیل خانواده، استادان طرح جامع آموزش خانواده، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص۱۳۵.
- ↑ جوان و تشکیل خانواده، استادان طرح جامع آموزش خانواده، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص۱۳۶.
- ↑ جوان و تشکیل خانواده، استادان طرح جامع آموزش خانواده، چاپ سوم، ۱۳۷۶، ص۱۳۷.