ابوحیان اندلسی

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
سؤال

نویسنده تفسیر ادبی البحر المحیط، را معرفی کنید؟


جایگاه

ابوحیان تمامی اوقات را در افاده و استفاده و تعلیم و تعلم و تألیف سپری می‌کرد. به خاطر تبحری که در نحو و ادبیات داشت به ابوحیان نحوی و شیخ النحاه معروف بود. نیز به جهت داشتن دانش حدیثی، به شیخ المحدثین و رئیس العلما موصوف بود.[۱]همان‌طور که از اسم برخی تألیفات وی بر می‌آید، به قواعد زبان فارس، ترک و حبش و زبان‌های دیگر آشنائی داشته که از این جهت جالب توجه است.

زندگی و خصوصیات

اثیر الدین محمد بن یوسف بن علی بن یوسف بن حیان غرناطی اندلسی نِفْزی معروف به ابوحیان اندلسی در سال ۶۵۴ در بمطخشارش، از توابع منطقه غرناطه اندلس (گرانادای امروزی در اسپانیا)، متولد شد.[۲] اصل او از قبیله نِفْزه از قبایل بربر بود.[۳] ابوحیان ابتدای تحصیل خود را در قرناطه گذراند تا آنکه با دو تن از استادان خود بر اثر غرور جوانی درگیر شد. دخالت حکومت در این ماجرا و احتمال دستگیر شدن ابوحیان موجب شد تا او از قرناطه خارج شود و به سمت مشرق جهان اسلام مهاجرت کند.[۴] پس از خروج از قرناطه، ابوحیان اندلسی برای کسب علم به نواحی مختلف جهان اسلام سفر کرد.[۵] او بیشتر عمر خود را در قاهره گذراند و مورد توجه و ارادت برخی از صاحبان قدرت آن دیار بود.[۶]

در منابع برای ابوحیان اندلسی خصوصیات اخلاقی برشمرده‌اند: از جمله اینکه بر او بخل خود، آنچنان که مردم بر کرم خود افتخار می‌کنند، افتخار می‌کرده است.[۷] همچنین، گفته شده که او در هنگام قرائت قرآن بسیار خشوع می‌ورزید و گریه می‌کرد.[۸] او را پیرمردی بلندقامت، خوش‌صدا، خوش‌چهره، نورانی و با محاسن و موهای بلند توصیف کرده‌اند.[۹]

ابوحیان در ۹۰ سالگی بینایی خود را از دست دادو در سال ۷۴۵ق در قاهره درگذشت.

تحصیل و استادان

ابوحیان اندلسی بسيار در تحصیل کوشا بوده است؛[۱۰] به طوری که درباره او گفته شده که او دیده نمی‌شد مگر در حال استماع سخن استادان یا نوشتن یا خواندن.[۱۱] ابوحیان در مناطق مختلف جهان اسلام از جمله اندلس، شمال افریقا، اسکندریه، مصر، شام و عراق به محضر استادان علوم مختلف ادبی و دینی به تحصیل پرداخت و از آنان اجازه دریافت کرد.[۱۲] برخی تعداد استادان و کسانی که ابوحیان از آنان اجازه علمی گرفته و حدیث شنیده را تا ۴۵۰ نفر برشمرده‌اند.[۱۳] از جمله استادان ابوحیان می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

  • ابوجعفر احمد بن علی مشهور به ابن طَبّاع مُقْری
  • ابو جعفر بن زبیر
  • ابوالحسن علی بن محمد خُشَنِی أبَذی
  • ابن ابی‌أحْوَص
  • ابن صائغ
  • أبی جعفر لبلی
  • أبوحسين بن ربيع
  • رضی شاطبی
  • قطب قُسْطَلَانی
  • عز حَرَّانی
  • تقی‌الدین ابن دَقِيق عِيد
  • تقی‌الدين محمد بن حسین ابن رزين الحَمَوی
  • أبی يمن بن عَسَاكِر
  • بهاءالدين محمد بن ابراهیم بن النّحاس
  • شرف‌الدين عبدالعظيم بن عبدالمؤمن دمياطی[۱۴]
  • ابوجعفر عبدالله بن أحمد انصاری قرمونی معروف به ابن‌اخرش نحوی[۱۵]
  • خطیب‌الدین یوسف بن ابراهیم بن ابی‌ریحانه[۱۶]


شاگردان

گفته شده که بزرگانی از اهل علم از شاگردان ابوحیان اندلسی بوده‌اند؛ که بسیاری از آن در دوران حیات ابوحیان به مقام استادی رسیدند.[۱۷] ابوحیان اندلسی در مدرسه منصوریه قاهره تفسیر درس می‌داد و در مسجد الاقْمَر قرائت تدریس می‌کرد و جمع زیادی از دانشمندان در درس او شرکت می کردند. از جمله شاگردان ابوحیان اندلسی به افراد زیر می‌توان اشاره کرد:

  • تقی‌ الدین سبکی
  • تاج الدین سبکی
  • جمال الدین عبدالرحیم بن حسن اسنوی
  • صلاح الدین صفدی
  • ابن ام‌قاسم
  • ابن عقیل نحوی
  • ابو العباس احمد صبحی عنّابی شافعی
  • عبدالله بن یوسف ابن هشام انصاری نحوی
  • احمد بن‌ عبدالقادر ابن مکتوم قیسی‌
  • ابراهیم بن محمد قیسی سفاقسی[۱۸]


مذهب و مرام فکری

ابوحیان که شافعی مذهب بود، به محبت حضرت امیر المؤمنین علی(ع) بسیار راغب بود و به استناد حدیث شریف نبوی(ص) که درباره آن حضرت فرموده: «یا علی لا یحبک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق» ای علی جز مؤمن تو را دوست نمی‌دارد و جز منافق کسی با تو بغض و کینه نمی‌ورزد، از قاتلین آن حضرت اظهار تبری می‌نموده است.

وقتی ابوحیان از بدرالدین ابن جماعه، صحت این حدیث را پرسید، و او نیز تصدیق کرد. ابوحیان گفت: پس کسانی که با حضرت علی(ع) مقابله کرده و به جنگ پرداختند و شمشیر به روی آن حضرت کشیدند، محب آن حضرت بودند یا مبغض آن حضرت؟ در این حال ابن جماعه چیزی نگفت.

آثار

ابوحیان اندلسی دانشمندی پرکار برشمرده شده است.[۱۹] صلاح الدین صفدی، شاگرد او، آثار ابوحیان را فراوان برشمرده که بسیاری از آنها منتشر شده و برخی از آنها منتشر نشده است؛ کتاب‌هایی که در میان اهل علم رواج فراوان یافت و کتاب‌های دانشمندان دیگر را منسوخ کرد.[۲۰] آثار ابوحیان در رشته‌های مختلف علوم اسلامی و ادبی هستند.[۲۱]

تفسیر البحر المحیط

مهم‌ترین کتاب ابوحیان اندلسی تفسیر البحر المحیط قلمداد شده است.[۲۲] تفسیر البحر المحیط از جامع‌ترین تفاسیر ادبی برشمرده شده که مشتمل بر نکات ادبی شگفت و بدیع قرآن و بحث‌های فراوانی درباره بدایع زبانی قرآن دارد. امتیاز این تفسیر نسبت به تفاسیر دیگر در اهمیت‌دادن به ابعاد ادبی، لغوی، نحوی و بلاغی قرآن قلمداد شده است. این کتاب مجموعه‌ای ارزشمند از اشعار و شواهد ادبی، اعرابی، قرائات و لهجه‌ها برشمرده شده است. که از دانش و آگاهی گسترده او در این زمینه‌ها حکایت می‌کند.[۲۳] ابوحیان اندلسی تفسیر البحر المحیط را در کتابی با عنوان النهر المادّ من البحر المحیط خلاصه کرده است.[۲۴]

سایر آثار

از سایر آثار ابوحیان اندلسی به آثار زیر می‌توان اشاره کرد:

  • مجانی العصر فی تاریخ اهل العصر
  • مجانی الهصر فی شعراء العصر
  • طبقات نحاة الاندلس
  • تحفة الندس فی نحاة الأندلس
  • زهو الملک فی نحو الترک
  • الادراک للسان الاتراک
  • كتاب الأسفار الملخص من كتاب الصفار
  • منطق الخرس فی لسان الفرس
  • التجريد لأحكام سيبويه
  • نور الغبش فی لسان الحبش
  • إتحاف الأريب بِمَا فِي الْقُرْآن من الْغَرِيب
  • منهج السالک فی الکلام علی الفیة ابن‌ مالک
  • التذييل و التكميل فی شرح التسهيل
  • التَّذكِرة فی العربية
  • نثر الدرر و نظم الزهر
  • التنخيل من شرح التسهيل
  • الموفور
  • عقد اللآلی فی الْقرَاءَات
  • الأمالى على عقد اللئالى
  • الْحلَل الحالية فی أسانيد القرآن الْعَالِيَة
  • التقریب
  • الندريب
  • قطر الحبی فی جواب أسولة الذهبی
  • نوافث السحر فی دمائث الشعر
  • أرجوزة خلاصة التبيان فی المعَانِی و البيان
  • المبدع فی التصریف
  • النضار
  • ارتشاف الضرب من لسان العرب
  • اللمحة البدریة فی علم العربیة
  • دیوان شعر
  • الْوَهَّاج فی اختصار المِنْهَاج
  • النیر الجلی فی قرائة زید بن علی
  • التقریب النائی فی قرائة الکسائی
  • الروض الباسم فی قرائة عاصم
  • غایة الاحسان
  • النكت الحسان
  • الشذا فی مسألة كذا
  • الفصل فی أحكام الفصل
  • غایة المطلوب فی قرائه یعقوب
  • المزن الهامر فی قرائة ابن عامر
  • اللمحة
  • الشذرة
  • الارتضاء فی الفرق بين الضاد و الظاء
  • الإعلام بأركان الإسلام
  • مسلک المشرد فی تجرید مسائل نهایة ابن رشد
  • المورد الغمر فی قرائة ابی عمرو
  • النافع فی قرائة نافع
  • الاعلام بأرکان الاسلام
  • الاثیر فی قرائة ابن کثیر
  • النور الأجلى فی اختصار المحلى
  • الأبيات الوافية البيت علم القافية
  • مشيخة ابن أبی المنصور
  • نفحة المسک فی سيرة الترک
  • الهدایة فی النحو
  • المخبور فی لسان اليحمور[۲۵]



منابع

  1. مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب، تهران، کتاب فروشی خیام، ۱۳۶۹ش. ج۷. ص ۸۲.
  2. سیوطی، جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی‌بکر، بغية الوعاة فی طبقات اللغويين و النحاة، تحقیق محمد أبوالفضل إبراهيم، بیروت،‌ المكتبة العصرية، بی‌تا، ج۱، ص۲۸۰؛ نیز: ابن‌ عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب،‌ تحقیق محمود ارناووط و عبدالقادر ارناووط، بیروت، دار ابن‌کثير، ۱۴۰۶-۱۴۱۶ق، ج۸، ص۲۵۱.
  3. ابن‌ عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۸، ص۲۵۱.
  4. ابن‌ عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۸، ص۲۵۲.
  5. مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج۷، ص۸۲.
  6. صفدی، صلاح الدين خليل بن أيبك، الوافی بالوفيات، تحقیق أحمد الأرناؤوط و تركی مصطفى، بیروت، دار إحياء التراث، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۱۷۶.
  7. ابن‌ عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۸، ص۲۵۳.
  8. ابن‌ عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۸، ص۲۵۳.
  9. ابن‌ عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج۸، ص۲۵۳.
  10. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵.
  11. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵.
  12. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵.
  13. سیوطی، بغية الوعاة، ج۱، ص۲۸۰.
  14. سیوطی، بغية الوعاة، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.
  15. سیوطی، بغية الوعاة، ج۱، ص۳۳.
  16. سیوطی، بغية الوعاة، ج۲، ص۳۵۳.
  17. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵؛ نیز: سیوطی، بغية الوعاة، ج۱، ص۲۸۰.
  18. سیوطی، بغية الوعاة، ج۱، ص۲۸۰.
  19. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵.
  20. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵.
  21. صفدی، الوافی بالوفيات، ج۵، ص۱۷۵.
  22. .
  23. معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ترجمه علی خیاط، قم، مؤسسه فرهنگی التمهید، ۱۳۸۰، ج۲، ص۳۲۳.
  24. معرفت، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۳۲۳.
  25. کتبی، محمد بن شاكر، فوات الوفيات، تحقیق احسان عباس، بیروت، دار صادر، ۱۹۷۴ق، ج۴، ص۷۸-۷۹؛ نیز: سیوطی، بغية الوعاة، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۳؛ نیز: زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۱۵۲؛ نیز: سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربية و المعربة، قم، کتابخانه عمومی حضرت آيت‌الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۰۸.