روحانیت و توسعه و تکنولوژی
آیا روحانیت با تکنولوژی و توسعه مخالف بوده است؟
وامداری غرب از تمدن اسلامی
اگر امروز غرب مدعی تمدن و پیشرفت است، مسلمانان در پرتو تعالیم اسلام، سالیان طولانی برخوردار از پیشرفت و تمدن بودهاند و غرب پیشرفت خود را وامدار اسلام است.
پیشینه و کارنامه درخشان تمدن اسلامی سندی روشن بر توانمندی و ظرفیت علمی و کارنامه عملی اسلام در ترسیم پیشرفت و توسعه است.
اعترافات اندیشمندان غربی
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن چنین مینویسد: «اسلام طی پنج قرن، از سال ۸۱ تا ۵۹۷ق (۷۰۰ تا ۱۲۰۰م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود... اسلام در جهان مسیحی نفوذ گوناگون و بسیار داشت. اروپای مسیحی غذاها، شربتها، دارو، درمان، اسلحه، استفاده از نشانهای مخصوص خانوادگی، سلیقه و انگیزه هنری، ابزارها و فنون صنعت و تجارت و قوانین و راههای دریایی را از اسلام فرا گرفت و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد... علمای اسلامی، ریاضیات، طبیعیات، شیمی، ستارهشناسی و پزشکی یونان را حفظ کردند و به کمال رساندند و این میراث یونانی را که بسیار غنیتر شده بود، به اروپا انتقال دادند. پزشکان اسلامی پانصد سال تمام علمدار طب در جهان بودند.. ابن سینا و ابن رشد از نظر فلاسفه مدرسی اروپا که این دو را در مرجعیت بعد از یونانیان قرار میدادند، انوار شرق بودند... این نفوذ اسلامی از راه بازرگانی و جنگهای صلیبی، ترجمه هزاران کتاب از عربی به لاتینی و مسافرتهای دانشورانی از قبیل ژربر، مایکل اسکات... به اسپانیای مسلمان انجام گرفت»[۱]
مونتگمری وات میگوید: «ما اروپاییها مدیون بودن فرهنگمان را به اسلام نادیده میگیریم، ما اغلب اوقات گستره و اهمیت تأثیر اسلام را بر میراث فرهنگیمان دست کم میگیریم و بعضی اوقات حتی از آن به کلی چشمپوشی میکنیم... امروزه بر ما اروپاییان غربی است که برداشت غلط خودمان را اصلاح کنیم و بر دینمان نسبت به جهان اسلام و عرب اعتراف نماییم.»[۲]
زیگرید هونکه مینویسد: «تمدن اسلامی که به وسیله مسلمانان آغاز شد، نه تنها میراث یونان را از انهدام و فراموشی نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشید و به اروپا داد، بلکه آنان پایهگذار شیمی آزمایشی، فیزیک، جبر، علم حساب به مفهوم امروزی و مثلثات فضایی، زمینشناسی و جامعهشناسی هستند. تمدن اسلامی تعداد زیادی کشفیات گرانبها و اختراعاتی در همه بخشهای علوم تجربی که اکثر آنها بعدها نویسندگان اروپایی دزدانه بهحساب خودشان گذاشتند، به مغرب زمین هدیه کرده است، ولی شاید گرانبهاترین آنها را اسلوب تحقیقات علم طبیعی باشد که این پیشقدمی مسلمانان بود که جای پا را برای اروپا باز کرد و منجر به شناخت قوانین طبیعت و تفوق و کنترل آن گردیدند.»[۳]
عدم مخالفت علما با اصل توسعه و پیشرفت
اسلام و علما با اصل توسعه و پیشرفت و دستاوردهای بشری مخالف نیستند. آموزههای اسلام، تأکید و تشویق ویژه نسبت به علم و دانش، اهمیت تفکر و اندیشهورزی، سفارش به کار و تلاش و اتقان کارها و... زمینهساز رشد و پیشرفت مسلمانان و پایهگذاری تمدنی درخشان گردید. آنچه اسلام و علما با آن مخالف هستند، مبانی و تکفر حاکم بر تمدن غربی است که با نگاه تک بعدی و مادی خود به انسان، ارزشهای اخلاقی و معنوی انسان را به فراموشی سپردهاند و انسان را در بحرانهای متعددی گرفتار کرده و حوزههای مختلف زندگی بشر امروز را متأثر ساخته است.
مخالفت برخی از علما با بعضی از مظاهر تمدن به اصل آنها مربوط نبوده، بلکه به فرهنگی باز میگردد که به همراه خود داشته و تأثیرات مخربی است که بر فرهنگ مردم دارند. مخالفت علما با سینما، تئاتر، رادیو و تلویزیون و... در این راستا صورت میگرفت. از این جهت مسئله تنها استفاده از تکنولوژی نیست، بلکه فرهنگی است که با این تکنولوژی منتقل میشود. زیرا تکنولوژی از ارزشهای خود جدا نیست و با ورود تکنولوژی فرهنگ آن نیز وارد زندگی میشود و این موجب فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی خواهد شد.
اصل این واکنشها صرف نظر از برخی از واکنشهای نامناسب، نشاندهنده هوشیاری علماست که نمیخواهند چشم و گوش بسته و بدون بررسی ابعاد مختلف یک موضوع، صرفاً به دلیل تقلید از دیگران، آن را بپذیرند، بلکه نسبت به ابعاد مختلف آن تأمل و توجه میکنند. روش علما در برخورد با مظاهر تمدن نه تعصب کورکورانه و پذیرش در بست آن بوده و نه تعصب جاهلانه در رد مطلق آن، بلکه نگاه واقعبینانه به آن و پذیرش جنبههای مثبت است.
در میان روحانیت، برخی افراد در برخورد با بعضی از مظاهر تمدن، واکنشهای جمودگرایانه داشتهاند که جریانهای مخالف روحانیت تلاش میکنند با استناد به آن و تعمیم این نگاه به همه روحانیت، جامعه روحانیت را مخالف تمدن و پیشرفت معرفی نمایند؛ اما چنین نگاهی، نگاه موردی بوده نه نگاه غالب جامعه روحانیت؛ از این رو نباید آن را بهعنوان نگاه جامعه علما و روحانیت تلقی گردد.
پیشرفت و توسعه نسخه واحدی نداشته و دستیابی به پیشرفت، منحصر به پذیرفتن همه الزامات تمدن غرب نیست و اسلام بر پایه آموزهها و مبانی مترقی خود پایهگذار پیشرفت بوده و احیای تمدن اسلامی در عصر حاضر میتواند الگوی مناسب و جایگزین الگوی پیشرفت غربی باشد.
چالشهای تمدن برآمده از مبانی حاکم بر غرب
گستره بحرانهای تمدن غرب در معرفت و اندیشه و همچنین در ابعاد اخلاقی، سیاسی و اجتماعی انسان است و پیشرفت مادی و تکنولوژیکی نیز نتوانسته، سایه سنگین افول ارزشهای معنوی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را پنهان دارد و در پس این پیشرفت مادی، پسرفت در معنویت، ارزشها و انسانیت را به ارمغان آورده است.
رنه گنون در مورد پیامدها و بن بستهای تمدن جدید چنین مینویسد: «کسانی که تنعّم و رفاه را آرمان خود ساخته بودند و از بهبودهایی که بر اثر پیشرفت و ترقّی حاصل گشته، برخوردارند، آیا خوشبختتر از ابنای بشر در روزگاران پیشین هستند؟ امروزه وسایل ارتباطی سریعتر و امکانات بیشتری وجود دارند، ولی عدم تعادل و نابسامانی و احساس نیاز بیشتر، او را در معرض خطر فقدان قرار داده و امنیت او هر چه بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است؛ زیرا هدف تمدن جدید، چیزی جز افزایش نیازمندیهای تصنّعی، بهره گیری جنون آمیز از امکانات، مواهب طبیعی و لذتطلبی و ارضای هر چه بیشتر و غوطهور ساختن انسان در زندگی ماشینی چیز دیگری نیست.»[۴]
منابع
- ↑ ویل، دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمی و دیگران، (عصر ایمان، بخش اول)، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۷۳، ج۴، ص۴۳۴-۴۳۲
- ↑ وات، مونتگمری، ت، تأثیر اسلام در اروپا، ترجمه یقوب آژند، تهران: مولی، ۱۳۶۱، ص۱۰، ۱۴۸
- ↑ صرفی، محمد تقی، تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، تهران:دفترنشربرگزیده،۱۳۷۴، ص۱۰۶
- ↑ گنون، رنه، بحران دنیای متجدد، ترجمه ضیاء الدین دهشیری، تهران : امیر کبیر، ۱۳۷۲، ص۱۴۴