جبر اجتماعی
جبر اجتماعی چیست؟ آیا انسانها در مقابل محیط اجتماعی از اختیار برخوردار هستند؟
جبر اجتماعی یعنی فرد بر اثر زندگی اجتماعی، تحت تأثیر، نفوذ عمیق و همهجانبه جامعه واقع شود و در زندگی خود، از آن تأثیر پذیرد. براساس نظریه جبر اجتماعی، جامعهای که فرد در آن زندگی میکند، پدیدآورنده رفتار، اخلاق، عقاید و علوم و معارف آن شخص است. طرفداران جبر اجتماعی، جامعه را اصل میدانند که افراد در خصوصیات رفتاری و اعتقادی تحت تاثیر آن هستند.
جامعهشناسان برای آنکه به این عوامل گوناگون اجتماعی که همه امور و شؤون فرد از آنها تأثیر میپذیرد، نظمی بدهند، آنها را در دو مقوله بسیار وسیع طبقهبندی میکنند؛ «ارتباطات اجتماعی» و «باورداشتهای مشترک»:
- ارتباطات اجتماعی؛ شامل عناصری مانند امتیازات و تمایزات اجتماعی، وضع خانوادگی فرد، محل زندگی، دین و مذهب و دهها عامل دیگر.
- باورداشتهای مشترک؛ هر جامعهای دارای یک سلسله ارزشها، احکام و مقررات خاص است که برترین هدفها را نیز تعیین میکند. این ارزشها، احکام و مقررات خاص، سنتهای جامعه است که از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. این سنتهای فرهنگی جزو باورداشتهای مشترک هستند.
جامعه با استفاده از دو نیروی ارتباطات اجتماعی و باورداشتهای مشترک، فرد را میپروراند و در غالب موارد، فرد، آرا و نظرگاههای خود را از جامعه به دست میآورد. ارزشهای حقوقی، اخلاقی و زیبایی شناختیای که هر فرد پذیرفته است، نیز، در اکثر موارد از جامعه کسب شده است.[۱]
مخالفان جبر اجتماعی
مخالفان این نظریه، پذیرفتهاند که تأثیرگذاری جامعه بر فرد امری غیرقابل انکار است، اما معتقدند این تأثیرگذاری سبب نمیشود بشر تبدیل به موجودی مجبور و غیرمختار گردد. مخالفان معتقدند عوامل متعددی در شکلدهی شخصیت انسان دخالت دارند که بخشهای مهمی بر عهده جامعه نیست؛ گرایشهای فطری، تجربههای شخصی، ناکامیها و کامیابیهای فردی و… .
بنابر این اجتماع را نمیتوان تنها عامل سازنده شخصیت انسان دانست. همچنین تأثیر و نفوذ اجتماع به گونهای نیست که انسان توانایی مقاومت در برابر آن را نداشته باشد بلکه میتواند در برابر اقتضاهای آنها مقاومت کند و به مسیری که خود انتخاب و اختیار کرده، حرکت کند. در پرتو همین واقعیت است که در طول تاریخ، انسانهای فرهیخته و بزرگی از میان جوامع ابتدایی ظهور کرده و منشأ تحولات بزرگی شدهاند.
منابع
- ↑ واعظی، احمد، انسان از دیدگاه اسلام، انتشارات سمت، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۱۲۹–۱۲۸.