مصادیق اجرای عدالت در حکومت امام علی(ع)

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۳ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۳ توسط Rezvani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} کد: ي۲۴۸۸-۹۹...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
                                                            کد: ي۲۴۸۸-۹۹
                                                          فیش: ۱۰۷۳۹۷
                                                           گروه تخصصی: SJ


سؤال: سياست فراگير امام علي در اجراي عدالت شامل چه مواردي است؟

پاسخ: با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات مکاتبه نموده‌اید صمیمانه تشکر می‌کنیم.

برپایی عدالت یکی از اساسی ترین آرمانهای حکومت علوی است و به عنوان یکی از اهداف پذیرش حکومت از سوی امام ((ع)) معرفی شده است: «وَ ما اَخَذَ اللهُ علی العلماء الاّ یُقارُّوا علی کِظَّه ِظالم، و لا سَغَبِ مظلوم، لاَلقیتُ حبلها علی غاربَها، و لسقَیْتُ آخرها بکاس ِاوّلها[۱]؛اگر خداوند از عالمان پیمانی سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بی تأمل رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری می کشیدم.»

عدالت ورزی از دید امام((ع)) مایه روشنی چشم زمامداران و نفوذ محبت آنها در مردم واستحکام حکومت می گردد.«وَإِنَّ أَفْضَلَ قُرَّه عَيْنِ الْوُلاَه اسْتِقَامَه الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّه الرَّعِيَّه؛ وإِنَّهُ لاَ تَظْهَرُ مَوَدَّتُهُمْ إِلاَّ بِسَلاَمَه صُدُورِهِمْ، وَلاَ تَصِحُّ نَصِيحَتُهُمْ إِلاَّ بِحِيطَتِهِمْ عَلَى وُلاَه الاْمُورِ، وَقِلَّه اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِمْ، وَتَرْک اسْتِبْطَاءِ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِمْ؛آنچه بیشتر دیده والیان بدان روشن است، برقراری عدالت در شهرها و میان مردمان، دوستی پدیدار شدن است. دوستی آنان آشکار نگردد، جز آنگاه که دل ایشان بی گزند شود و خیرخواهی آنها راست نیاید، جز آنکه والیان را برای کارهای خود نگه دارند و دوام حکومت آنان را سنگین نشمارند و گفتگو از دیر ماندن ِآنان را بر سر کار واگذارند ».[۲]

برقراری عدالت به تعبیر امام، اقامه حدود الهی است که در سایه آن همه چیز احیا می گردد.«جعل الله سبحانه العدلَ قَوام الاَنام، و تنزیهاً من المظالم و الْاثام و تسنیه للإسلام؛ خدای سبحان عدالت را مایه استواری انسانها و ستون زندگانی آنها، و سبب پاکی از ستمکاریها و گناهان و روشنی چراغ اسلام قرار داد ».[۳]

امام((ع)) در راستای تحقق عدالت در جامعه اسلامی چند اقدام مؤثرانجام دادند.

۱.تقسیم عادلانه بیت المال

حضرت بر خلاف روش خلفای پیشین که با فاصله گرفتن از آموزه های اصیل اسلام و سیره رسول اکرم((ص))، به تبعیض روی آورده بودند، بیت المال را به صورت عادلانه میان مردم تقسیم نمودند و فرمودند: « اعطیت کما کان رسول الله یعطی بالسویه و لم اجعلها دوله، بین الاغنیاء؛ من مانند رسول خدا که اموال را یکسان تقسیم می کرد، چنین کردم و نگذاشتم اموال در دست اغنیاء به گردش درآید »،[۴] « فانتم عبادالله والمال مال الله یقسم بینکم بالسویه لافضل فیه لاحد علی احد وللمتقین عندالله غدا احسن الجزاء وافضل الثواب لم یجعل الله الدنیا للمتقین اجراً و اباً؛ شما بندگان خدائید و مال، مال خداست، میان شما یکسان تقسیم می شود و به هیچ کس بیش از دیگری داده نمی شود و البته پرهیزگاران فردا در نزد خدا بهترین جزا را خواهند داشت. خدا دنیا را مزد و پاداش پرهیزگاران قرار نداده است».[۵]

۲. برخورد با ویژه خواری و بازگرداندن اموال غصب شده به بیت المال

امام ((ع)) پس از رسیدن به خلافت، در همان روزهای نخست در مورد اموالی که به ناحق در اختیار برخی از افراد گذاشته شده بود، فرمودند:«اَلا و اِنَّ کلّ قطعه اقطعها عثمان من مالِ اللّه مردودٌ علی بَیتِ المال المسلمین[۶]؛آگاه باشید هر قطعه زمینی را که عثمان از مال خدا به کسی هدیه داده، به بیت المال مسلمانان عودت داده خواهد شد»، «و اللّه لو وجدتُهُ قد تزوّج به النّساء و ملک به الاماءُ، لرددتُه فانّ فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق؛ قسم به خدا! اگر با آن اموال، زنانی کابین بسته و یا کنیزانی خریده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت؛ زیرا «عدالت» مایه گشایش و رفاه است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ظلم و ستم برایش گران تر خواهد بود ».[۷]

ایشان به تمام کارگزارانش این بخشنامه را صادر فرمود:« لایسخروا المسلمین، من سألکُم غیر الفریضه فقد اعتدی فلاتعطوه[۸]؛ هر کس بیش از سهم تعیین شده اش را طلبید، زیاده طلبی کرده است. از پرداخت زیاده خودداری کنید ».

۳.توجه به همه صنوف مردم در جامعه اسلامی

توجه به همه اقشار و صنوف اجتماعی یکی از پیش شرطهای تحقق عدالت در جامعه اسلامی است. حضرت در عهد نامه به مالک اشتر در این رابطه فرمودند:« وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّه طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض، وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض؛ فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ، وَمِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّه وَالْخَاصَّه، وَمِنْهَا قُضَاه الْعَدْلِ، وَمِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ، وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَه وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّه وَمُسْلِمَه النَّاسِ، وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَأَهْلُ الصِّنَاعَاتِ، وَمِنْهَا الطَّبَقَه السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَه وَالْمَسْکَنَه؛ وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَه فِي کِتَابِهِ أَوْ سُنَّه نَبِيِّهِ (صلى الله عليه وآله) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً[۹]؛ بدان مردم از گروه هاى متعددى تشکيل يافته اند که هر يک جز به وسيله ديگرى اصلاح و تکميل نمى شود و هيچ کدام از ديگرى بى نياز نيست. گروهى لشگريان خداوند هستند (که امنيّت و نظم جامعه را تأمين و از آسيب دشمنان حفظ مى کنند.)گروه ديگرى نويسندگان عمومى و خصوصى هستند (که برنامه آنها نگه داشتن حساب هاى مالى دولت، تنظيم بودجه، ثبت اسناد و تعليم و تربيت مردم است) جمع ديگرى قضات عدل و دادگسترند (که به فصل خصومت و احقاق حقوق مى پردازند) عده ديگرى عاملان انصاف و مدارا (و کارگزاران حکومت) هستند. و قشرى ديگر اهل جزيه و خراج از غير مسلمانان هستند که در پناه حکومت اسلامى زندگى مى کنند (و در برابر حفظ جان و مالشان به حکومت اسلامى مالياتى مى پردازند)و گروهى از مسلمانان (زمين هاى خراجى را کشاورزى مى کنند و خراج آن را مى پردازند). جمع ديگرى تاجران و صنعت گران اند. گروه ديگر طبقه پايين اجتماع از نيازمندان و محرومان (و از کارافتادگان و پيران ناتوان و کهن سال هستند که قادر بر انجام هيچ کارى نيستند). خداوند براى هرکدام از اين گروه ها سهمى مقرر داشته و در کتاب خود يا سنّت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) وظيفه جداگانه اى تعيين کرده که به صورت عهدى از سوى او در نزد ما محفوظ است ».

۴. افزایش درآمدهای عمومی

حضرت در چند سال حکومت خود تلاش کرد امکاناتی را که از دارایی‌های عمومی در اختیار دولت بود افزایش دهند تا سطح زندگی مردم ارتقا پیدا نماید. این مسأله را حضرت به عنوان یکی از حقوق مردم بر حکومت برشمرده، فرمودند: « فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَه لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا[۱۰]؛ امّا حقّ شما بر من (نخست) اين است که از خيرخواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را در راه شما به طور کامل به کار گيرم و شما را تعليم کنم تا از جهل و نادانى رهايى يابيد و شما را تربيت کنم تا فراگيريد و آگاه شويد ».

همچنین فرمودند: « والبستکم العافيه من عدلي و فرشتکم المعروف من قولي و فعلي و اريتکم کرائم الاخلاق من نفسي[۱۱]؛ پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام شما پوشاندم و نيكى ها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج دادم و ملكات اخلاق انسانى را به شما نشان دادم ».

۵. رسیدگی ویژه به اقشار نیازمند جامعه

در کنار توجه به اقشار مختلف جامعه، حضرت توجه ویژه ای نسبت به نیازمندان جامعه داشتند. در سفارش به مالک اشتر فرمودند: « اللَّهَ اللّهَ فِی الطَّبَقَه السُّفْلی مِنَ الَّذینَ لا حیلَه لَهُمْ مِنَ المَساکینِ وَ الْمُحْتاجینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسی وَ الذَّمْنی فَإنَّ فی هذِهِ الطَّبَقَه قانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلَّهِ ما اُسْتُحْفَظَکَ مِن حَقِّهِ فیهِمْ وَاجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیتِ مالِکَ[۱۲]؛ خدا را، خدا را درباره طبقه پایین جامعه در نظر داشته باش، مردمی که چاره ای ندارند، از بیچارگان، نیازمندان، گرفتارانِ رنجور و ناتوانان زمین گیر. در بین این طبقه، افراد قانع و سؤال کننده وجود دارد. حقّی را که خداوند برای آن، نگهبانی اش را به تو سپرده، پاس بدار و بخشی از بیت المال را به آنان اختصاص بده!»

این توجه حضرت تنها اختصاص به مسلمانان نداشته و همه افراد مسلمان و غیر مسلمان را در بر می گرفت. به عنوان نمونه « مَرَّ شَيخٌ مَكفُوفٌ كَبيرٌ يَسألُ. فَقالَ أميرُالمُؤمِنينَ: ما هذا؟ فقالُوا : يا أميرَالمُؤمِنينَ! نَصرانيٌّ. فَقالَ : استَعمَلتُمُوهُ حَتّى إذا كَبُرَ و عَجَزَ مَنَعتُمُوهُ ، أنفِقُوا عَلَيهِ مِن بَيتِ المالِ[۱۳] ؛پير مرد فرتوت و نابينايى، در حال گدايى، بر اميرمؤمنان علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام گذشت.امام فرمود: اين مرد كيست و چرا گدايى مى كند؟جواب گفتند: نصرانى است. امام علیه‌السلام فرمود: تا آن زمان كه قدرت كار كردن داشت از او كار كشيديد و اينك كه پير شده و قدرت كار كردن ندارد، از تأمين روزى وى دريغ مى ورزيد؟ از بيت المال زندگى او را تأمين كنيد ».

۶. تلاش برای ریشه کنی فقر مطلق

حضرت در راستای تحقق عدالت، تلاش کردند تا فقر مطلق را از جامعه اسلامی ریشه کن نمایند و در سالهای پایانی عمر شریفشان در مورد تدثیر اقداماتشان فرمودند: « ما أَصْبَحَ بِالْکُوفَه أَحَدٌ الاَّ ناعِماً، اِنَّ أَدْناهُمْ مَنْزِلَه لَیَأْکُلُ مِنَ البُرِّ وَ یَجْلِسُ فِی الظِّلِّ وَ یَشْرَبُ مِنْ ماءِ الفُراتِ[۱۴]؛ همه مردم کوفه از رفاه برخوردار هستند. پایین ترین آنها (فقیرترین) نان گندم می خورند و سرپناه مناسب دارند و از آب سالم (فرات) می نوشند».

۷.انتخاب کارگزاران لایق و شایسته

حضرت به انتخاب کارگزاران شایسته توجه ویژه ای داشتند و در عهد نامه به مالک اشتر فرمودند: «ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا ولاتولهم محاباه و اثره و توفی منهم اهل التجربه والحیاء من اهل البیوتات الصالحه والقدم فی الاسلام فانهم اکرم اخلاقا و اصح اعراضا و اقل فی المطامع اشرافا و ابلغ فی عواقب الامور نظراً[۱۵]؛ سپس در امور کارگزارانت بنگر آن ها را آزموده به کارگیر و محور گزینش تو میل و گرایش شخصی نباشد زیرا که این دو کانونی از شعبه های جور و خیانت است و از میان آن ها افرادی که باتجربه تر و پاک تر و پیشگام تر در اسلامند برگزین، زیرا اخلاق آن ها بهتر وخانواده آن ها پاک تر و هم چنین کم طمع تر و در سنجش عواقب اموربیناترند.»

حضرت کنار گذاردن انسانهای شایسته و مقدم داشتن افراد غیر شایسته را از عوامل شکست دولتها برشمرده ، فرمودند: « یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ؛ چهار عامل باعث شکست دولت‌ها می‌شود: ضایع کردن اصول و مسائل راهبردی، سرگرم شدن به فروع و مسائل غیراولویت‌دار و بی‌اهمیت یا کم‌اهمیت، بکار گماردن آدم‌های پست و ناشایسته سالاری، کنار گذاردن انسان‌های فاضل و ترک شایسته‌سالاری».[۱۶]

۸.تصحیح نگاه واصلاح روش مالیاتی

حضرت در راستای اجرای عدالت تلاش کردند تا نگاه به مالیات را اصلاح نموده و آن را در مسیر تحقق آبادانی جامعه قرار دهند. امام((ع)) در این رابطه به مالک اشتر فرمودند: « وَلْيَکُنْ نَظَرُکَ فِي عِمَارَه الاَْرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِي اسْتِجْلاَبِ الْخَرَاجِ، لاَِنَّ ذَلِکَ لاَ يُدْرَکُ إِلاَّ بِالْعِمَارَه؛ وَمَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَيْرِ عِمَارَه أَخْرَبَ الْبِلاَدَ، وَأَهْلَکَ الْعِبَادَ، وَلَمْ يَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلاَّ قَلِيلاً. فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلاً أَوْ عِلَّه، أَوِ انْقِطَاعَ شِرْب أَوْ بَالَّه، أَوْ إِحَالَه أَرْض اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ، أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ يَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ؛ وَلاَ يَثْقُلَنَّ عَلَيْکَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَه عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْکَ فِي عِمَارَه بِلاَدِکَ وَتَزْيِينِ وِلاَيَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلاَبِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ، وَتَبَجُّحِکَ بِاسْتِفَاضَه الْعَدْلِ فِيهِمْ، مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ لَهُمْ، وَالثِّقَه مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَيْهِمْ وَرِفْقِکَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَمَلُوهُ طَيِّبَه أَنْفُسُهُمْ بِهِ، فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ؛ وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَه عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّه انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ[۱۷]؛ بايد بيش از تحصيل خراج در انديشه زمين باشى، زيرا خراج حاصل نشود، مگر به آبادانى زمين و هر كه خراج طلبد و زمين را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاك كرده است و كارش استقامت نيابد، مگر اندكى. هرگاه از سنگينى خراج يا آفت محصول يا بريدن آب يا نيامدن باران يا دگرگون شدن زمين، چون در آب فرو رفتن آن يا بى آبى، شكايت نزد تو آوردند، از هزينه و رنجشان بكاه، آن قدر كه اميد مى دارى كه كارشان را سامان دهد و كاستن از خراج بر تو گران نيايد، زيرا اندوخته اى شود براى آبادانى بلاد تو و زيور حكومت تو باشد كه ستايش آنها را به خود جلب كرده اى و سبب شادمانى دل تو گردد كه عدالت را در ميانشان گسترده اى و به افزودن ارزاقشان و به آنچه در نزد ايشان اندوخته اى از آسايش خاطرشان و اعتمادشان به دادگرى خود و مدارا در حق ايشان، براى خود تكيه گاهى استوار ساخته ای. چه بسا كارها پيش آيد كه اگر رفع مشكل را بر عهده آنها گذارى، به خوشدلى به انجامش رسانند. زيرا چون بلاد آباد گردد، هر چه بر عهده مردمش نهى، انجام دهند كه ويرانى زمين را تنگدستى مردم آن سبب شود و مردم زمانى تنگدست گردند كه همت واليان، همه گرد آوردن مال بود و به ماندن خود بر سر كار اطمينان نداشته باشند و از آنچه مايه عبرت است، سود برنگيرند ».

۹. نظارت و کنترل بر فعالیت های اقتصادی

از اقدامات حضرت در راستای تحقق و اجرای عدالت، کنترل و نظارت بر فعالیت های اقتصادی و جلو

گیری از انحراف بود. امام باقر(ع) فرمودند: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع) عِنْدَکُمْ بِالْکُوفَه یَغْتَدِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنَ الْقَصْرِ فَیَطُوفُ فِی أَسْوَاقِ الْکُوفَه سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ الدِّرَّه عَلَى عَاتِقِهِ وَکَانَ لَهَا طَرَفَانِ وَ کَانَتْ تُسَمَّى السَّبِیبَه قَالَ فَیَقِفُ عَلَى أَهْلِ کُلِّ سُوقٍ فَیُنَادِی فِیهِمْ یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ قَدِّمُوا لِاسْتِخَارَه وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَه وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتَاعِینَ وَ تَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْیَمِینِ وَ جَانِبُوا الْکَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا الْمَظْلُومِینَ وَ لَا تَقْرَبُوا الرِّبَا- وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛امیر المؤمنین ((ع)) در آن ایّام که در کوفه بودند چنین عادت داشتند که هر روز صبح از دار الاماره بیرون ‏می‌آمدند و در بازارهاى کوفه می‌گشتند و تازیانه‏‌اى دو شاخه بنام «سبیبه» به‌همراه داشتند، در هر بازارى مى‌‏ایستاد و در میان اهل آن صدا مى‏‌زدند: اى تاجران پیش از داد و ستد از خداوند خیر و نیکى بطلبید، و با آسانگیرى در معامله از خداوند برکت جوئید و با خریداران نزدیک شوید (گران نفروشید تا از شما بگریزند)، و خود را به زینت حلم و بردبارى آرایش دهید و از سوگند خوردن خوددارى کنید و از دروغ بپرهیزید و از ستم کناره گیرید و با مظلومان به انصاف رفتار نمائید، و به ربا خوارى نزدیک نشوید، و پیمانه را کامل بدهید (کم فروشى نکنید)، و چیزى از حقّ مردم کم نگذارید، و روى زمین در غرقاب فساد فرو نروید ».[۱۸]

حضرت در سفارش به مالک اشتر فرمودند: « و تفقّد امورهم بحضرتک و فی حواشی بلادک، و اعلم مع ذلک انّ فی کثیر منهم ضیقاً فاحشاً، و شحّاً قبیحاً، و احتکاراً للمنافع و تحکماً فی البیاعات وذلک باب مضّره للعامه و عیب الولاه[۱۹]؛ امور آنان(تاجران و اهل صنایع) را چه در شهر و چه در اطراف و اکناف شهرها ها زیر نظر داشته باش و بدان که با این حال در عده ای فراوان از آنان تنگ نظری آشکار و شدید دارند و احتکار و انباشتن منافع و زورگوئی یا سلطه شدید، در معاملات، و این صفات منبع ضرر بر عموم جامعه است و عیب برای زمامداران ».

۱۰. برخورد با فساد اقتصادی

یکی از برنامه های حضرت در راستای اجرای عدالت، برخورد با سوء استفاده ها و دست اندازی به اموال عمومی بود. نمونه های فراوانی از برخورد حضرت با مفسدان و کارگزاران متخلف در نهج البلاغه وجود دارد به عنوان نمونه حضرت خطاب به کارگزار خود در بصره که با استفاده از فرصت سازماني و بودجه عمومي براي زيارت خانه خدا به مکّه رفته بود، خطاب مي کند که چرا با بيت المال به مکّه رفتي؟ آيا از حساب روز رستاخيز نترسيدي که اين گونه با بيت المال، آب و غذا و توشه سفر تهيه کردي؟ از خدا بترس!

«فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَي هَوءُلاَءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِي اللَّهُ مِنْکَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَي اللَّهِ فِيکَ وَ لَأَضْرِبَنَّکَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَدا إِلاَّ دَخَلَ النَّارَ[۲۰]؛ پس تقوا پيشه کن و اموال مردم را به آنان بازگردان که در غير اين صورت، اگر بر تو دست يابم، باشمشيري که بر کسي نخورده، جز آن که به جهنّم واردش کرده است، تو را مي کشم ».

حضرت مالک را متوجّه این مي سازد که مبادا خودت زمينه رانت خواري بستگانت را فراهم سازي و به آنان فراتر از حق شهرونديشان بپردازي و فرمودند: «وَ لاَ تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِکَ وَ حَامَّتِکَ قَطِيعَه وَ لاَ يَطْمَعَنَّ مِنْکَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَه تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَکٍ يَحْمِلُونَ مَؤونَتَهُ عَلَي غَيْرِهِمْ فَيَکُونَ مَهْنَأُ ذَلِکَ لَهُمْ دُونَکَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْکَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَه[۲۱]؛ مبادا به هيچ يک از اطرافيان و نزديکانت زميني واگذاري و مبادا کسي از سوي تو به اين طمع بيفتد که مالک آب و زميني شود تا به همسايگان در آبياري يا کار مشترک، خسارت وارد سازد و بارش را بر دوش ديگران نهد که بهره شيرين آن را فقط آنان مي برند و ننگ آن در دنيا و آخرت براي تو مي ماند ».

مجموع این سیاست ها و برنامه ها از سوی حضرت موجب شد تا سایه بی عدالتی ها و تبعیض هایی که به دلیل فاصله گرفتن از اسلام اصیل و سیره رسول اکرم(ص) پس از ایشان به وجود آمده بود، برچیده شود و جامعه اسلامی طعم عدالت را بچشد.

منابع

  1. نهج البلاغه، خطبه ۳
  2. همان، نامه ۵۳
  3. آمدی ، عبد الواحد، غرر الحکم، قم: دار الکتب الاسلامی، ۱۴۱۰ق،ج۱، ص۳۳۵.
  4. کلینی، محمد بن بعقوب،کافی،بيروت:دارالتعارف للمطبوعات ‫‬ ، ۱۴۱۱ق،ج ۸، ص۶۰-۶۱‬
  5. محلسی، محمد باقر، بحارالأنوار،تهران:دارالکتب الاسلامیه،۱۳۷۷، ج۳۲، ص۱۷ـ۱۸
  6. محمودی، محمد باقر، نهج السّعاده فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت: دارالتعاریف، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۱۹۸
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱۵
  8. محمودی، محمد باقر، نهج السّعاده فی مستدرک نهج البلاغه، پیشین، ج۴، ص۳۱
  9. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  10. نهج البلاغه، خطبه ۳۴
  11. نهج البلاغه، خطبه ۸۷
  12. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  13. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت:دار احیاء التراث العربی، ج۱۵، ص۶۶
  14. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، پیشین،ج۴۰، ص۳۲۷
  15. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  16. آمدی ، عبد الواحد، غرر الحکم،پیشین، ص۳۴۲، ح ۷۸۳۵
  17. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  18. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، پیشین، ج۱۲، ص۲۸۴
  19. نهج البلاغه، نامه ۵۳
  20. نهج البلاغه، نامه ۴۱
  21. نهج البلاغه، نامه ۵۳