چگونگی عذاب قوم ثمود
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشدرآمد
قرآن کریم با صراحت هرچه تمام، وجود هرگونه اختلاف، تناقض، تضاد و باطل را از ساحت مقدس خود دور میداند.[۱] زیرا از جانب خداوند حکیم و علیم نازل شده[۲] و علم مطلق او به همهچیز، مانع نفوذ باطل در کلام اوست. قرآن کتاب هدایت است و در طی ۲۳ سال بر قلب مبارک پیامبر رحمت فرود آمده است. پراکندگی موضوعات قرآن در میان آیات متعدد و سورههای گوناگون، مانع یکپارچگی آن نیست. برای به دست آوردن نظر قرآن راجع به یک موضوع خاص، به جمعآوری همهٔ آیات و بررسی آنها در کنار هم نیازمندیم. برخی از آیات ممکن است در نگاه اول با هم اختلاف داشته باشند. ولی با تأمل در همهٔ آیات به صورت یکپارچه، اختلاف برمیخیزد و ائتلاف مینشیند. کسانی که به انگیزه خردهگیری بر آیات یا جستن نقصها و ضعفها به قرآن مراجعه میکنند، به خیال خود به آنچه میخواهند میرسند؛ چون هدفی جز آن ندارند! آنها نمیخواهند قرآن را کتاب خدا و عاری از هرگونه نقص بیابند؛ از این رو به متشابهات چنگ زده[۳] و بر اختلافات ظاهری تکیه میکنند. قرآن کتاب هدایت است برای متقین.[۴] کسانی که با فطرت پاک و دور از آلودگی به شبههٔ علمی و شهوت عملی به قرآن میرسند و مقصود خود را در آن مییابند و با ریسمان قرآن به حقیقت پیوند میخورند.[۵] در نوشتار حاضر به یکی از برداشتهای نادرست از برخی آیات قرآن اشاره کرده و پس از بررسی به نقد آن خواهیم پرداخت.
چکیدهٔ شبهه
در چند سوره از قرآن، داستان قوم ثمود و صالح پیامبر ذکر شده است. در این آیات به بیان نافرمانی قوم ثمود و چگونگی هلاکت آنها میپردازد. برخلاف تصریح قرآن مبنی بر نبود تناقض در آن و مصونبودن از تحریف و تصرف، میبینیم که این داستان، به دلائل نامعلوم، دچار تناقض و تضاد میشود؛ یعنی در هرسورهای که این جریان بازگو میشود، علت نابودی آنها، چیزی متفاوت از علتی است که در سورهٔ دیگر بیان میشود. ضمن اینکه نابودی یک قوم، صرفاً به دلیل شکستن پای شتربچهای و نیز تقسیمبندی آب یک رودخانه میان مردم و یک شتر عادلانه نیست!
چکیدهٔ نقد
قرآن کریم از هرگونه تغییر، محفوظ (و انا له لحافظون) و به تصریح خود، هرگونه اختلاف ناشی از تصرف بشری در آیات آن مردود است (لوجدوا فیه اختلافا کثیرا). بادقت در آیاتی که به ذکر سرگذشت عبرتآموز قوم ثمود به خوبی درمیابیم که نه تنها ذرهای تناقض و تضاد در آن نیست، بلکه با ظرافتی بغایت دقیق، واقعهای واحد را با چند بیان، که همگی به نوعی مکمل یکدیگرند، همچون حلقههای زنجیر به هم متصل میکند و یکپارچه و واحد، به بیان ما وقع میپردازد. از طرفی عدم آگاهی از مبانی فکری اسلام و تعالیم ناب این شریعت آسمانی، نباید باعث ایجاد نگاه غیرمنطقی و غیر منصفانه به مباحث توحیدی همچون عدل الهی، حکمت، عصمت انبیاء(ع) ومبانی دیگر گردد.
مقدمه
سرگذشت اقوام در قرآن، با هدف عبرتآموزی و پندگیری بیان شده است؛ تا انسانها با آگاهی از اوضاع و احوال ایشان، خود را از اشتباهات و مهلکات دور بدارند؛ اما نکتهٔ حائز اهمیت این است که قرآن کریم، کتاب قصهسرایی نیست تا با ذکر جزئیات، باعث دورشدن از هدف گردد؛ بلکه تنها به آن قسمتی از واقعه اشاره میکند که پیامی دربردارد و به مخاطب هشدار میدهد که درصورت عبرت نگرفتن و توجه نکردن به سرگذشت پیشینیان، به سرنوشت مشابه آنها، دچارخواهد شد.
عذاب قوم ثمود چه بود؟
آیاتی که به بیان سرنوشت قوم ثمود پرداختهاند، در چند سورهٔ مختلف پراکنده است. ابتدا برداشت کلی از آیات را بیان میکنیم و سپس به ذکر ارتباط میان آنها میپردازیم:
_ سپس «ناقه» را پی کردند … سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت.[۶]طبق این دو آیه، قوم ثمود به علت پیکردن و کشتن ناقه، به زمین لرزه گرفتار شده و هلاک گشتند.
_ به علت اینکه مردم، ناقه را از پای درآوردند، صیحهای آنها رافراگرفت و در خانههاشان کشته شدند.[۷]
_ در سورهٔ مبارکهٔ شعرا بدون اینکه به نوع عذاب اشاره کند، تنها هلاکت آن قوم، در پی کشتن ناقه را بیان میکند.[۸]
_ درجای دیگر، بدون اینکه سخن از کشتن ناقه به میان بیاید، توطئه علیه جان صالح نبی را علت نابودی قوم
ثمود معرفی میکند.[۹]
_ در سورهٔ قمر باز هم میبینیم که علت نابودی قوم ثمود، کشتن ناقه است؛ با این تفاوت که این بار قاتل، یک نفر است نه چندنفر.[۱۰]
_ در نهایت در سورهٔ شمس همان قضیهٔ پی کردن ناقه و هلاکشدن قوم ثمود بیان میشود.[۱۱]
طبق نظر غالب مترجمان و بنابرگواهی تاریخ، قوم ثمود به دو عذاب دچار شدند؛ البته با این توضیح که در مرحلهٔ اول، تعدادی از آنها و درمرحلهٔ بعد، باقی افراد قوم هلاک میشوند؛ اما این بار به سببی متفاوت و به نوعی دیگر از عذاب الهی. آیات سورهٔ نمل به عذاب مرحلهٔ اول اشاره میکند. ابتدا چنین به نظر میرسد که برخلاف عذاب بیان شده برای قوم ثمود در آیات سورههای دیگر، خداوند، آنها را به سبب توطئه بر علیه صالح پیامبر(ع) به هلاکت رساند؛ اما ملا محسن فیض کاشانی در کتاب تفسیر خود، الاصفی، این جریان را چنین نقل میکند.
شب هنگام گروهی از قوم آمدند تا صالح پیامبر را بکشند. در نزد صالح فرشتگانی بودند که از او حفاظت میکردند؛ پس چون آمدند تا صالح را بکشند، فرشتگان آنها را با سنگ در خانهٔ صالح کشتند. پس در خانهٔ صالح کشته شدند و باقی قوم او را زمین لرزه دربر گرفت و در خانههاشان به رو افتاده جان دادند.[۱۲]
علامه طباطبایی در تفسر المیزان مینویسد: قوم ثمود با سرپیچی از دستور الهی و کشتن شتربچه، مستوجب عقاب شدند. وقتی حضرت صالح به آنها سه روز مهلت داد، با هم قرار گذاشتند صالح را به قتل برسانند؛ به همین منظور عدهای از آنها شبانه به خانهٔ او هجوم آوردند تا کار او را یکسره کنند. اما خداوند با پرندگانی نامرئی و بوسیلهٔ سنگهایی که بر سرشان فرود آمد، آنها را کشت و در نیت شومشان ناکام ماندند. بعد از این جریان و بعد از اتمام سه روز مهلت، عذاب دوم که همان کشتهشدن باقی قوم بوسیلهٔ صیحهٔ آسمانی یا همان صاعقه بود، اتفاق افتاد و به هلاکت همهٔ آنها منجر شد.
سر اختلاف در بیان عذابهای قوم ثمود
در مورد اختلاف آیات سورههای اعراف، قمر، هود، شمس و شعرا در ذکر نوع عذاب قوم ثمود، گفتنی است آیهای که در آن از کلمهٔ عذاب استفاده شده، حاوی واژهای عام است که مصادیقی دارد و این مصادیق در آیات دیگر بیان شده است. پس کلمهٔ رجفه، صیحه وصاعقه، همگی مصداق عذابند و نمیتوان به دلیل اختلاف ظاهری الفاظ، به تناقض حکم کرد. ثانیاً تفاوت ظاهری میان نوع عذاب نیز با تأمل در آیات از میان میرود.
کلمهٔ «رجفه» به معنای لرزیدن و اضطراب شدید است؛ مانند زلزله در زمین و تلاطم در دریا. «جاثمین» در آیه ۹۴ سورهٔ هود و آیهٔ ۹۴ سورهٔ اعراف آمده، از ریشهٔ «جثوم» است به معنای به سینه درافتادن شتر. از طرف دیگر نوعاً صاعقههای آسمانی بدون صیحه و صدای هولناک و نیز بدون زلزله نیست؛ چون معمولاً این گونه صاعقهها باعث اهتزاز جو میشود و اهتزاز جوی نیز وقتی به زمین میرسد، باعث لرزیدن زمین شده، ایجاد زلزله میکند. ممکن است گفته شود که وجه تسمیه «صاعقه» به «رجفه» این است که صاعقه باعث تکان خوردن دلها و لرزیدن اندام آدمی است. با این توضیح، توهم تناقض، مرتفع میشود؛ زیرا قوم ثمود با همان صاعقه که سبب لرزیدن دلها تا سرحد مرگ میشود و ترس شدیدی را در دلها میافکند، عذاب شدند و همه مردند.
سبب نزول عذاب بر قوم ثمود
در شمار قابل توجهی از ترجمهها، «عقر» به پیکردن ترجمه شده است که ترجمهٔ دقیقی نیست. همین امر باعث توهم عدم مناسبت جرم وعذاب شده است! باید علت عذاب قوم ثمود، تنها شکستن پای ناقه یا صرفاً پیکردن آن نبود؛ بلکه عذاب انها نافرمانی از قوانین الهی و تجری بر خداوند بود که با کشتن ناقه به اوج خود رسیده بود. آنها خود از صالح خواسته بودند تا برای اتمام حجت از جانب خدا شتری را از دل کوه بیرون بیاورد و آنان اگر چنین صحنهای را ببینند، ایمان میاورند؛ اما چون خواسته آنها برآورده شد، ساز ستیز برزدند و به کشتن ناقه مصمم شدند. «عقر ناقه» به معنای نحر آن است و کلمه «نحر» و «عقر» به معنای طریقه خاصی است که به آن طریقه شتر را سر میبرند؛ یعنی پای حیوان را بسته رو به قبله مینشانند و سپس با کارد رگ گردنش را قطع میکنند و چون سست شد، سرش را میبرند.[۱۳]از این رو جرم آنان تنها کشتن ناقه نبود تا میان جرم و مجازات تناسبی نباشد؛ جرم آنان غرق شدن در نافرمانی خدا و فساد بیاندازه در میانشان بود. صالح آنان را از بدرفتاری نهی کرد؛ ولی او را مسخره کرده و به آزار وی روی آوردند و چون با کشتن ناقه همهٔ تلاشها را به بنبست کشاندند، به عذاب الهی دچار شدند.
مؤمنان رهایی یافتند!
برطبق تصرح قرآن کریم همه قوم ثمود هلاک نشدند؛ بلکه خداوند صالح پیامبر و مؤمنان را به رحمت خود نجات داد. همواره روش خداوند در سرکوبی ظالمان (همچون داستان نوح نبی ع و …) چنین بوده است که با نجات گروه مؤمنان و حق جویان، تنها معاندان و مخالفان لجوج را به عقوبت دچار میکند. در مواردی که برخی از مؤمنان هم جزء هلاک شدهگانند، جایی است که با ترک امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به رفتار کافران، بیتفاوت بوده و موجبات تجری آنان را فراهم میکردهاند.
تقسیم آب، چرا و چگونه؟!
پس از آنکه ناقه از دل کوه بیرون آمد و حجت خداوند بر قوم ثمود تمام شد، خداوند مقرر کرد تا آب رودخانه یک روز از آن مردم و یک روز از آن ناقه باشد. روزی که آب از آن ناقه بود، مردم از شیر پربرکت او استفاده میکردند و همه را کفایت میکرد. از این رو تقسیم آب میان مردم و شتربچه بیعدالتی نبود؛ بلکه به سود مردم آن دیار بود. علاوه بر اینکه این تقسیمبندی، نوعی امتحان هم برای آن قوم محسوب میشد تا میزان اطاعتپذیری آنها از پیامبرشان سنجیده شود. مردمی که بخواهند با حق مخالفت کنند، تنها دنبال بهانهاند وگرنه تقسیم آب میان آنها و شتربچه، نمیتوانست دلیل موجهی برای کشتن آن ناقه باشد!
منابع
- ↑ فصلت/۴۲
- ↑ نمل/۶
- ↑ آل عمران/۷
- ↑ بقره/۲
- ↑ آل عمران/۱۰۳
- ↑ آیه ۷۸ سوره اعراف، برای توضیح بیشتر رجوع کنید به: مکارم شیرازی، ناصر، ترجمهٔ قرآن، دارالقرآن الکریم، (دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامی) چاپ دوم، ۱۳۷۳ه. ش، ج۱، ص۱۶۰
- ↑ هود/۶۷–۶۵
- ↑ شعرا/۱۵۸و۱۵۷
- ↑ نمل/۵۲–۴۹
- ↑ قمر/۳۲–۲۹
- ↑ سوره شمس آیه ۱۴
- ↑ فأتوا صالحا لیلا لیقتلوه، و عند صالح ملائکه یحرسونه، فلمّا أتوه قاتلتهم الملائکه فی دار صالح رجما بالحجاره، فأصبحوا فی داره مقتّلین و أخذت قومه الرّجفه" فَأَصْبَحُوا فِی دارِهِمْ جاثمین. فیض کاشانی ملا محسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۴۱۸ ق، نوبت چاپ اول، ح ۲، ص۹۱۲
- ↑ رک: ترجمهٔ تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، قم، جامعهٔ مدرسین، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ ه. ش، ج۱۰، ص۴۶۶.