لعن قاتلان امام حسین(ع)

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۳ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

دو دلیل وجود دارد که نشان می‌دهد قضاوت ما درباره قاتلان امام حسین و یارانش، قضاوت درستی نیست و بر این اساس نمی‌توانیم آن‌ها را لعن کنیم و در عذاب ابدی بپنداریم: ۱. توبه از آموزه‌های قطعی و بی قید و شرط قرآن است. بر اساس این آموزه بالاترین گناه، یعنی شرک هم با توبه بخشیده می‌شود. ۲. در روایتی هست که فرد گناهکاری که بر او حدی جاری شده، به واسطه حد، پاک می‌شود و خداوند در قیامت دوباره او را عذاب نمی‌کند. بر این اساس اولا از کجا معلوم که قتله کربلا توبه نکرده‌اند؟ شاید توبه کرده‌اند ولی به ما نرسیده است.


لعن به معنای دوری از لطف و رحمت الهی است و از سنخ نفرین است که مصدر و منشأ شرعی و قرآنی دارد.

گروه‌هایی در قرآن کریم مورد لعن خداوند قرار گرفته‌اند که قاتلان شهدای کربلا در دل بسیاری از این گروه‌های ملعون قرار می‌گیرند،

نظر به روحیه نفاقی که در وجود دشمنان امام حسین «ع» وجود داشت و با کشتن آن‌حضرت در حقیقت خدا و رسولش را اذیت کردند و بزرگترین ظلم را در تاریخ بشریت مرتکب شدند و مؤمنان بلند مرتبه‌ای را به قتل رساندند از نظر قرآن مستحق لعن و جایگاهشان در جهنم ابدی است.

مقدمه:

یکی از فجایع مهمی که در تاریخ بشریت رخ داد، مسئله کشتار مظلومانه امام حسین و اصحابشان به دستور یزید بن معاویه و اجرایش توسط لشکریانش است.

این موضوعی نیست درون مذهبی و صرفاً مربوط به شیعیان باشد، بلکه بسیاری از مخالفان شیعه که در قلمشان انصاف را رعایت کردند، یزیدیان را مورد نکوهش و تقبیح قرار دادند، و بسیاری از آزادگان غیر مسلمان جهان نیز متأثر از حماسه امام حسین «ع» آن حضرت را الگوی خود قرار دادند، امّا برخی نیز که ظاهراً از آبشخور بنی امیه بهره می‌برند هر چند گاهی در برخی از موضوعات جزئی آن شبهه‌های وارد می‌کنند مثلاً این‌که قاتلان شهدای کربلا شاید توبه کرده‌باشند پس لعن آنان جایز نیست، ما در ادامه به نقد این شبهه می‌پردازیم.

اصل نقد:

در مورد لعن باید گفت که لعن به معنای دوری از لطف و رحمت الهی است و آنچه نکوهش شده ناسزاگویی و سب به خدایان مشرکان است «لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم»[۱] و (شما مؤمنان) به آنچه مشرکان غیر از خدا می‌خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی ظلم و جهالت خدا را دشنام دهند.

در روایات منقوله از نبی اکرم «ص» و ائمه اطهار «ع» فحش و سبّ به صراحت مورد نهی و تقبیح قرار گرفته است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است که فحش دادن مؤمن فسوق است.[۲]

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که خداوند فحش دهنده را و نیز کسی را که به او فحش داده می‌شود و باکی از آن ندارد را مبغوض می‌دارد.[۳]

امّا لعنت از سنخ فحش نیست، بلکه یک نوع نفرین است که مصدر و منشأ شرعی و قرآنی دارد. و برای اولین بار خداوند است که شیطان را مورد لعنت خود قرار داده است. منتهی لعن خداوند با لعن غیر خداوند فرق دارد اگر خداوند کسی را لعنت کرده باشد معنای آن این است که او را از رحمتش دور نموده است. و اگر غیر خدا کسی را لعنت کند به معنای دعا است و از خداوند می‌خواهد که او را از رحمتش محروم نماید. پس خود لعن به خودی خود از نظر شرعی مانند فحش و سبّ به صورت مطلق، قبیح نمی‌باشد. چون لعن یک نوع دعا است و دعاء قبحی ندارد؛ بنابراین باید بحث را روی متعلق و موضوع لعن متمرکز کرد.

متعلق لعن یعنی کسی که مورد لعن قرار می‌گیرد یا مستحق لعن نیست یا مستحق لعن می‌باشد. اگر مستحق لعن نباشد لعن نمودن چنین شخصی برای هیچ‌کس حتی در خفاء و در عدم حضور دیگران جایز نیست و در شرع اسلام از آن نهی به عمل آمده است. در وسائل الشیعه بابی به نام تحریم لعن غیر مستحق عنوان شده و روایتی در این باب از امام صادق(ع) نقل شده است.[۴]

اما اگر متعلق لعن، مستحق لعن باشد مانعی ندارد و مستحقین لعن چند گروه اند که در قرآن کریم بیان شده و همگی آنان مورد لعن خداوند قرار گرفته‌اند، امّا در این‌جا تنها به مواردی که به شبهه مربوط باشد اشاره می‌شود.

۱. منافقان از کسانی هستند که در قرآن مستحق لعن قرار گرفته‌اند «وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقیم‏».[۵] خدا به مردان و زنان منافق و به کفار، آتش جهنم وعده داده، که جاودانه در آنند، و همان بسشان است، خدا لعنتشان کرده، و برای آنان عذابی است همیشگی.

۲. دسته دوم مستحقین لعن اذیت کنندگان خدا و رسول از میان مسلمانان می‌باشند:

«إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَه وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً»[۶] کسانی که خدا و پیامبرش را اذیت می‌کنند، خداوند در دنیا و آخرت آنها را لعنت کرده، و عذابی خوار کننده برای ایشان مهیا نموده است.

در این زمینه لازم است به چند روایت اشاره شود:

الف) حدیث شریف و معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که فرمود: «فاطمه بضعه منی، من آذاها فقد آذانی…»[۷] فاطمه جزئی از حقیقت و روح من است هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است. حضرت زهراء (سلام الله علیها) در حالی از دنیا رفت که بر برخی از صحابه غضبناک بود و با آن‌ها تا آخرین لحظه عمرش حرف نزد.

ب) روایت «من آذی علیا فقد آذانی» هر کس علی را اذیت کند، به راستی که مرا اذیت کرده است.

که با سند معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است.[۸]

ج) علی بن عاصم کوفی می‌گوید: به امام عسکری (علیه السلام) عرض کردم: من با دست، توان یاری شما را ندارم، ولی در دل شما را دوست دارم و از دشمنان شما بیزارم و در خلوت آن‌ها را لعنت می‌کنم، حال من چگونه است آقای من؟ حضرت فرمود: پدرم ازجدم رسول خدا حدیث کرد که فرمود: هر کس از یاری ما اهل بیت ناتوان باشد و در خلوت خویش، دشمنان ما را لعنت کند، خداوند صدای او را به تمام ملائکه می‌رساند … هنگامی که صدای وی به ملائکه رسید، ملائکه برای او استغفار می‌کنند و بر او ثنا می‌گویند …[۹]

۳. : دسته سوم ظالمان و ستم‌گران هستند که این‌ها نیز از میان مسلمانان می‌باشند: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَه اللَّهِ عَلَی الظَّالِمین».[۱۰] و در جهان از آنهایی که به خدا نسبت دروغ دادند ستمکارتر کیست؟ آنان بر خدای خود عرضه داشته شوند و گواهان (محشر) گویند: اینان هستند که بر خدای خود دروغ بستند، آگاه باشید که لعن خدا بر ستمکاران عالم است‏.

۴. کسی که مؤمن را عمداً به قتل می‌رساند: «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً»[۱۱] و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهنم است، که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد.

بر اساس ادله‌ای که بیان شد، روشن می‌شود که قاتلان امام حسین «ع» و اصحاب ایشان، دارای صفات زیر بودند.

الف) صفت نفاق: چون کسانی که از یک طرف اهل نماز و روزه می‌باشند و از طرف دیگر قاتل امام زمانشان هستند، به‌طور حتم و یقین اهل ایمان نیستند گرچه در ظاهر ادعای ایمان می‌کنند، بلکه منافقانی هستند که در قرآن مورد لعنت قرار گرفتند.

ب) امام حسین «ع» نوه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و فرزند بلافصل حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام) است و بر اساس شواهد تاریخی این عزیزان محبت بسیاری نسبت به امام حسین «ع» داشتند، بر این اساس طبیعی است که گفته شود اذیت امام حسین «ع» اذیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام) است؛ فلذا همان‌طور که اذیت‌کننده پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام)، ملعون است، هم‌چنین اذیت‌کننده امام حسین «ع» نیز ملعون می‌باشد.

ج) ظلم و ستمی بالاتر از کشتن پیامبران و امامان «ع» وجود ندارد، و این ارازلی که فرزند پیامبر و اصحابشان را به قتل رساندند، جزو ستمکارترین افراد جهان هستند.

د) ایمان درجاتی دارد و امامان در بالاترین درجه ایمان هستند، و در آیه شریفه بالا، کشندگان مؤمنان مورد لعن خداوند قرار گرفتند؛ بر این اساس قاتلان امام حسین «ع» یقیناً در صف اول لعن شوندگان قرار دارند.

نتیجه: این‌که قضاوت ما شیعیان درباره قاتلان امام حسین و یارانش، قضاوت صحیح و درستی است و بر اساس ادله‌ای که ذکر شد می‌توانیم آن‌ها را لعن کنیم و در عذاب ابدی بپنداریم، بر این اساس اولا از کجا معلوم که قتله کربلا توبه کرده باشند؟ و بر فرض هم که توبه کرده باشند توبه از اشتباهشان باشد بلکه شاید از ترس قصاص و اعدام باشد، مطابق با آیات الهی (نساء، ۹۳) «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهنم است، که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد».

.

منابع

  1. انعام/ ۱۰۸.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب کافی، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۳۵۹.
  3. همان، ج۲، ص۳۲۴.
  4. حر عاملی، وسائل الشیعه، قم. آل البیت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق، ج۱۲، ص۳۰۱.
  5. توبه/ ۶۸.
  6. احزاب/ ۵۷.
  7. صحیح بخاری: ۶/۴۹۱ , ۸/۱۱۰ فتح الباری: ۷/
  8. إبن أبی شیبه الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۶ ص۳۷۱، ح۳۲۱۰۸، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبه الرشد - الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۹هـ. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، التاریخ الکبیر، ج۶ ص۳۰۶، ح۲۴۸۲، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
  9. علامه مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ۵۰/۳۱۶، پیشین.
  10. هود / ۱۸.
  11. نساء/۹۳.