اذعان امام علی(ع) به امامت خود

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۵ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')
سؤال

آیا در کلام امیر مؤمنان علی (سلام الله علیه) و خصوصاً در نهج البلاغه مطلبی در مورد امامت امامان پس از ایشان یا حتی امامت خودشان وجود دارد؟


امیر مؤمنان بارها و بارها بر امامت برحق خود و نیز امام حسن و امام حسین و بقیه ائمه بر حقانیت خود استدلال کرده‌اند و مردم را از جایگاه امامت و شخص امامان آگاه ساخته‌اند که نمونه‌هایی از این استدلال‌ها در نهج البلاغه و دیگر کتاب‌های معتبر آمده است.

تصریح امیر مؤمنان بر امامت خود در نهج البلاغه

خطبه ششم

این خطبه را حضرت وقتی ایراد فرمودند که طلحه و زبیر نقض بیعت کردند. از آن جناب تقاضا شد که آن دو را تعقیب نکند و با آنها وارد جنگ نشود. حضرت ضمن ردّ تقاضای آنها فرمودند: به خدا سوگند از زمان وفات رسول اکرم تا امروز پیوسته از حق خود محروم و ممنوع شدم و بر کار خویش تنها ایستاده بودم: (... فو الله ما زلت مدفوعاً عن حق مستأثراً علیَّ منذ قبض الله نبیه ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ حتّی یوم الناس هذا)[۱]

خطبه دوم فراز ۱۳

حضرت پس از برگشتن از جنگ صفین خطبه خواندند که در قسمتی از آن فرمودند: آل محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند، دور افتادگان از راه حق، به آنان رجوع کرده و واماندگان، به ایشان ملحق می‌شوند و خصائص امامت در آنان جمع و حق ایشان است و بس، وصیت پیامبر وارث بودن از او درباره آنان ثابت است، در این هنگام حق به سوی اهلش برگشته و به جایی که از آن خارج شده بود منتقل گردید: (... و لهم خصایصُ حقّ الولایه، وفیهم الوصیّه والوراثه الآن اذ رجع الحقّ الی اهله ونقل الی منتقله)[۲]

خطبه سوم، معروف به شقشقیّه

حضرت علی(ع) این خطبه را در جواب ابن عباس فرموده‌اند: آگاه باش! سوگند به خدا که پسر ابی قحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پیراهنی پوشید و حال آنکه می‌دانست من برای خلافت مانند قطب آسیاب هستم (این نوعی تشبیه است یعنی همان‌طور که قطب آسیاب محور سنگ آسیاب است من هم مرکز ثقل خلافت هستم)... دیدم صبر کردن خردمندانه است، صبر کردم در حالی که چشمم را خاشاک و گلویم را استخوان گرفته بود…: (أما و الله لقد تقمّصها ابن ابی فحافه، و انّه لیعم انّ محلّی منها محلّ القطب من الرّحی…)[۳]

نامه ۶۲

از نامه‌های آن حضرت (علیه السّلام) است به اهل مصر، آنگاه که مالک اشتر را والی و فرمانروای آن سامان گردانید؛ در قسمتی از این نامه آمده است: خداوند سبحان محمّد (صلّی اللّه علیه و آله) را برانگیخت ترساننده جهانیان (از عذاب الهیّ) و گواه بر پیغمبران (که برای رستگاری مردم از جانب خدای تعالی فرستاده شده‌اند) چون آن حضرت درگذشت پس از او مسلمانان درباره خلافت نزاع و گفتگو کردند و سوگند بخدا دلم راه نمی‌داد و به خاطرم نمی‌گذشت که عرب پس از آن حضرت (صلّی اللّه علیه و آله) خلافت را از اهل بیت و خاندان او به دیگری واگزارند، و نه آنکه آنان پس از آن بزرگوار (با همه سفارش‌ها و آشکارا تعیین نمودن مرا برای خلافت در غدیر خمّ و سائر مواضع) آنرا از من بازدارند.[۴]

استدلال امیر مؤمنان به امامت خود در دیگر کتاب‌ها

اگر امام علی(ع) در سقیفه حضور نداشت تا به غدیر احتجاج کند، در روز شورای خلافت ـ طبق نقل اهل سنّت ـ و در روزگار خلیفه سوم و روزگاران دیگر بدان احتجاج کرد. علاوه بر (الغدیر)، مرحوم علامه امینی کتاب مستقلی در این موضوع دارند به نام (المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر) که در حدود ۱۰۰ صفحه روایات اهل سنّت را در این باب با سند ذکر می‌کند که به عنوان نمونه یک روایت نقل می‌شود:

امام علی(ع) در روز شورا طی سخنانی پس از احتجاج به افتخارات بزرگ خود از قبیل سبقت در توحید، برادری جعفر طیار، داشتن عمویی چون شیر خدا و رسول و سید الشهداء حمزه، داشتن همسری چون فاطمه، سیده زنان اهل بهشت، داشتن دو سبط نبی چون حسن و حسین دو آقای بهشت، فرمودند: شما را به خدا قسم آیا کسی جز من در شما هست که پیامبر به او گفته باشد: هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا هر که ولایتش پذیرفت او را تحت ولایت خود قرار ده خدایا دوست بدار دوستانش را و دشمن بدار دشمنانش را و یاری کن یاورانش را، حاضران به غایبان نیز برسانند و همگی گفتند نه به خدا قسم.

از این قبیل روایات فراوان داریم و حتّی در روایتی که در الغدیر نیز آمده است امام علی(ع) مفصّل‌تر، واقعه غدیر و سخنان پیامبر(ص) را بیان می‌فرمایند.

مرحوم سیّد شرف الدین (رحمه الله علیه) در المراجعات نامه صد و چهارم به بعد، پاره‌ای از احتجاجات امام و یارانش را ذکر می‌کند که ما نیز نمونه‌ای دیگر به نقل از ایشان ذکر می‌کنیم:

امام(ع) در روز «رحبه» در ایام خلافتش مردم را برای یادآوری روز «غدیر» جمع فرمود، همه را گرد آورد و به آنها گفت: «شما را به خدا سوگند می‌دهم، هر مسلمانی از پیامبر شنیده که در روز غدیر چه فرمود، بپا خیزد و آنچه را شنیده، شهادت دهد و بجز کسی که در آن روز پیامبر را می‌دیده بپا نخیزد»؛ سی نفر از صحابه که ۱۲ نفر آن‌ها از اهل «بدر» بودند بپا خاستند و به آنچه در مورد نصّ غدیر شنیده و شاهد بودند، شهادت دادند.[۵]

نتیجه اینکه:

در تمام روزگار غربت و خانه نشینی و پس از آن، خود امام و اولاد او(ع) و نیز عالمان شیعه، حکیمانه مسئله امامت را در بین عموم مطرح ساخته‌اند و شاهد آن روایات زیادی است که هم از طریق اهل سنت و هم از طریق شیعه بما رسیده است و مرحوم علامه امینی در کتاب شریف الغدیر جلد اول و نیز کتاب (المناشده و الاحتجاج بحدیث الغدیر) آنها را نقل کرده است. برای مطالعه بیشتر به کتاب حماسه غدیر تألیف استاد محمّد رضا حکیمی و نیز الغدیر مرحوم علامه امینی و کتاب ارزشمند «المراجعات» تألیف سیّد شرف الدین جبل عاملی مراجعه شود.

منابع

  1. ترجمه و شرح نهج البلاغه به قلم سیدعلی نقی فیض الاسلام به خط طاهر خوشنویس، ص۵۸؛ نهج البلاغه به قلم صبحی صالح، بیروت، ص۵۳.
  2. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۴۵؛ صبحی صالح، ص۴۷.
  3. فیض الاسلام، ص۴۶؛ صبحی صالح، ص۴۸.
  4. فیض الاسلام، ص۱۰۴۸؛ صبحی صالح، ص۴۵۱.
  5. امامی، محمد جعفر، ترجمه المراجعات، ص۴۳۳.