ماجرای سخن گفتن جن با امام علی(ع)
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
در روایتی آمده است: حضرت صادق فرمود: «امیر المومنین (علیه السلام) بر منبر مسجد کوفه در روز جمعه خطبه میخواند، ناگاه صدای دویدن مردم را شنید، پرسید چه شده است؟ عرض کردند: اژدهائی (مار بسیار بزرگ) داخل مسجد میشود! حضرت فرمود: هیچکس نزدیک او نشود، راه دهید او را تا نزد من آید که با من کار دارد! مردم راه دادند و او آمد تا اینکه بر منبر بالا رفت و دهانش را بر گوش امیر المومنین گذارد و با آن حضرت سخن گفت! سپس آن حیوان از منبر پائین آمد و به سرعت از بین جماعت برگشت و ناگاه مفقود شد؛ مردم پرسیدند: یا امیر المومنین این اژدها چه بود؟ فرمود: این مالک بن درجان خلیفه من بر مسلمانان جن بود! در پاره ای از مسائل اختلاف داشتند، برای حل آن نزد من آمد، پاسخش را دادم و برگشت».
آیا این حدیث از نظر سند و سلسله روات صحیح است؟
این روایت در کتابهای کافی، بصائر الدرجات با دو سند از امام باقر و در کتاب بشاره المصطفی لشیعه المرتضی با یک سند از امام صادق نقل شده است که هر سه سند از نظر رجالی ضعیف هستند.
روایت اول
این روایت با دو متن و نقل متفاوت در کتابهای روایی مانند کافی، بصائر الدرجات و بشاره المصطفی لشیعه المرتضی آمده و دیگر کتابها از جمله علامه مجلسی و غیره از همین سه کتاب نقل کردهاند.
متن اول:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْمِنْبَرِ إِذْ أَقْبَلَ ثُعْبَانٌ مِنْ نَاحِیَه بَابٍ مِنْ أَبْوَابِ الْمَسْجِدِ فَهَمَّ النَّاسُ أَنْ یَقْتُلُوهُ فَأَرْسَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَنْ کُفُّوا فَکَفُّوا وَ أَقْبَلَ الثُّعْبَانُ یَنْسَابُ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْمِنْبَرِ فَتَطَاوَلَ فَسَلَّمَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَأَشَارَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِلَیْهِ أَنْ یَقِفَ حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ خُطْبَتِهِ وَ لَمَّا فَرَغَ مِنْ خُطْبَتِهِ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ عَمْرُو بْنُ عُثْمَانَ خَلِیفَتِکَ عَلَی الْجِنِّ وَ إِنَّ أَبِی مَاتَ وَ أَوْصَانِی أَنْ آتِیَکَ فَأَسْتَطْلِعَ رَأْیَکَ وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَمَا تَأْمُرُنِی بِهِ وَ مَا تَرَی فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أُوصِیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ أَنْ تَنْصَرِفَ فَتَقُومَ مَقَامَ أَبِیکَ فِی الْجِنِّ فَإِنَّکَ خَلِیفَتِی عَلَیْهِمْ قَالَ فَوَدَّعَ عَمْرٌو أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ انْصَرَفَ فَهُوَ خَلِیفَتُهُ عَلَی الْجِنِّ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَیَأْتِیکَ عَمْرٌو وَ ذَاکَ الْوَاجِبُ عَلَیْهِ قَالَ نَعَمْ.[۱]
سند روایت کافی و بصائر الدرجات
این روایت که در کتاب کافی و بصائر الدرجات آمده است، دو سند مشترک دارد:
سند اول: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ….
سند دوم: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ….
در هر دو سند محمد بن یحیی[۲] و احمد بن محمد[۳] و محمد بن الحسن[۴] ثقه هستند؛ اما ابراهیم بن ایوب مجهول است یعنی در کتب معتبر رجالی نامش نیامده یا اشارهای به ثقه یا غیر ثقه بودندش نشده است.[۵] عمرو بن شمر نیز ضعیف است.[۶]
علامه مجلسی هم در کتاب مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول مینویسد: این حدیث ضعیف است.[۷]
روایت دوم
وَ بِالْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا ثونا (در نسخهای[۸] آمده حدثونا که به نظر میرسد درستش همان باشد یعنی جماعتی برای ما حدیث را نقل کردند) عَنِ الْمَرْضِیَّه عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَلَّامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ:
حدیث اول
- «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَیْنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَه إِذْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ ثُعْبَانٌ مِنْ آخِرِ الْمَسْجِدِ فَوَثَبَ إِلَیْهِ النَّاسُ بِنِعَالِهِمْ فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ مَهْلًا یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهَا مَأْمُورَه فَکَفَّ النَّاسُ عَنْهَا فَأَقْبَلَ الثُّعْبَانُ إِلَی عَلِیٍّ حَتَّی وَضَعَ فَاهُ عَلَی أُذُنِ عَلِیٍّ فَقَالَ لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُولَ ثُمَّ إِنَّ الثُّعْبَانَ نَزَلَ وَ تَبِعَهُ عَلِیٌّ فَقَالَ النَّاسُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ لَا تُخْبِرُنَا بِمَقَالَه هَذَا الثُّعْبَانِ؟ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّهُ رَسُولُ الْجِنِّ قَالَ أَنَا وَصِیُّ الْجِنِّ وَ رَسُولُهُمْ إِلَیْکَ یَقُولُ الْجِنُّ لَوْ أَنَّ الْإِنْسَ أَحَبُّوکَ کَحُبِّنَا إِیَّاکَ وَ أَطَاعُوکَ کَطَاعَتِنَا لَمَا عَذَّبَ اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْإِنْسِ بِالنَّار»[۹]
- امام باقر(ع): هنگامی که امام علی(ع) بر منبر بود، اژدهایی از طرف یکی از درهای مسجد جلو آمد. مردم خواستند او را بکشند. امام علی(ع) کسی را فرستاد که از کشتن آن جلوگیری کند. اژدها تا پای منبر خزید و روی دمش ایستاد و به امیر المؤمنین سلام کرد. امام(ع) به او اشاره کرد که بنشیند تا سخنرانیاش تمام شود. امام(ع) پس از تمام شدن سخنرانی، از اژدها پرسید: «کیستی؟» پاسخ داد: «من عمرو ب عثمان کارگزار شما بر طایفه جن هستم. پدرم درگذشت و به من سفارش کرد نزد تو بیایم و نظر شما را بخواهم. اکنون نزد شما آمدم تا چه دستور فرمائی.» امام علی(ع) فرمود: «تو را به تقوای خدا سفارش میکنم و اینکه بازگردی و در میان جنیان بهجای پدرت کارگزار باشی که تو از طرف من نیابت داری.» عمرو بن عثمان با امام علی(ع) خداحافظی کرد و او نائب وی بر جنیان است...
حدیث دوم
- «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: بَیْنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی مِنْبَرِ الْکُوفَه إِذْ أَقْبَلَ عَلَیْهِ ثُعْبَانٌ مِنْ آخِرِ الْمَسْجِدِ فَوَثَبَ إِلَیْهِ النَّاسُ بِنِعَالِهِمْ فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ مَهْلًا یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهَا مَأْمُورَه فَکَفَّ النَّاسُ عَنْهَا فَأَقْبَلَ الثُّعْبَانُ إِلَی عَلِیٍّ حَتَّی وَضَعَ فَاهُ عَلَی أُذُنِ عَلِیٍّ فَقَالَ لَهُ مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُولَ ثُمَّ إِنَّ الثُّعْبَانَ نَزَلَ وَ تَبِعَهُ عَلِیٌّ فَقَالَ النَّاسُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ لَا تُخْبِرُنَا بِمَقَالَه هَذَا الثُّعْبَانِ؟ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّهُ رَسُولُ الْجِنِّ قَالَ أَنَا وَصِیُّ الْجِنِّ وَ رَسُولُهُمْ إِلَیْکَ یَقُولُ الْجِنُّ لَوْ أَنَّ الْإِنْسَ أَحَبُّوکَ کَحُبِّنَا إِیَّاکَ وَ أَطَاعُوکَ کَطَاعَتِنَا لَمَا عَذَّبَ اللَّهُ أَحَداً مِنَ الْإِنْسِ بِالنَّار»[۱۰]
سند کتاب بشارت المصطفی
ثونا: اگر حدثنا ثونا باشد، منظور این است که شخصی به نام ثونا روایت را نقل میکند؛ اما با توجه به نسخه دیگر به نظر میرسد درستش همان «حدثنا یا حدثونا» بوده یا در اصل «حدثونا» است، چون در اسنادش آمده شیخ صدوق از جماعتی از مرضیه….
الْمَرْضِیَّه: مجهول است و در منابع معتبر روایی غیر از این روایت، کسی به نام مرضیه نقل روایت نکرده است.
الْعَبَّاسِ بْنِ مُحَمَّدٍ: برخی عباس بن محمد را عباس بن محمد الوراق میدانند و بر این باورند که وی همان عباس بن موسی الوراق میباشد[۱۱] و ثقه است.[۱۲]
سَلَّامِ بْنِ سَالِمٍ: نام وی در کتب رجالی نیامده و مجهول است.[۱۳]
جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ: برخی وی را ثقه و برخی دیگر مذمتش کردهاند.
به این روایت نیز نمیتوان استناد کرد زیرا: این سلسله سند در هیچ روایت دیگری در کتابهای روایی معتبر نیامده است. دو نفر از روات یعنی مرضیّه و سلّام مجهولند.
منابع
- ↑ رک: صفار، محمد، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج۱، ص۹۷، حدیث۷؛ کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۳۹۶، حدیث۶.
- ↑ وی محمد بن یحیی العطار است و ثقه میباشد. رک: رجال النجاشی، ص۳۵۴؛ رجال ابن داود، ص۳۴۱؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۱۵۷.
- ↑ وی احمد بن محمد بن عاصم معروف به العاصمی است و ثقه میباشد. رک: الفهرست شیخ طوسی، ص۷۳؛ رجال ابن داوود حلی، ص۴۴؛ نقد الرجال تفرشی، ج۱، ص۱۵۱؛ الرسائل الرجالیه محمد بن محمد ابراهیم کلباسی، ج۳، ص۹۹.
- ↑ وی محمد بن حسن بن فروخ الصفار است و ثقه میباشد. رک: رجال النجاشی، ص۳۵۴؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۶۰؛ رجال ابن داود حلی، ص۱۷۰؛ نقد الرجال تفرشی، ج۴، ص۱۸۱.
- ↑ نام وی در جلد ۱ صفحه ۱۹۳ معجم رجال الحدیث خوئی آمده است اما اشاره به ثقه بودن یا نبودنش نکرده است؛ محمد جواهری در صفحه ۶ المفید من معجم رجال الحدیث وی را مجهول میداند؛ نام وی در دیگر کتابهای رجالی نیامده است.
- ↑ رک: رجال النجاشی، ص۲۸۷؛ رجال ابن غضائری، ص۷۴؛ خلاصه الاقوال علامه حلی، ص۳۷۸؛ رجال ابن داود، ص۲۶۴؛ نقد الرجال تفرشی، ج۳، ص۳۳۶.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق، ج۴، ص۲۹۵.
- ↑ طبری، محمد، بشاره الصطفی لشیعه المرتضی، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ص۲۶۰.
- ↑ طبری آملی، محمد، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، نجف، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق، ص۱۶۴.
- ↑ طبری آملی، محمد، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، نجف، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق، ص۱۶۴.
- ↑ رک: نقد الرجال تفرشی، ج۳، ص۲۴. رک: مجعم رجال الحدیث خوئی، ج۱۰، ص۲۶۴.
- ↑ رک: مجعم رجال الحدیث خوئی، ج۱۰، ص۲۶۴.
- ↑ نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن المولف، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۹۸.