جهانی‌شدن

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۲۱ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{جا:ویرایش}} {{سوال}} فرايند جهاني شدن را شرح دهيد و آيا امري مثبت اس...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

فرايند جهاني شدن را شرح دهيد و آيا امري مثبت است يا منفي؟


محور اول: مفهوم جهاني شدن

جهاني شدن به مثابه يك واژه، عبارت، اصطلاح و يا حتي فكر و انديشه، از جمله مفاهيم و اصولي است كه امروزه در كمتر حوزه‌اي از حوزه‌هاي علمي سياسي، اقتصادي، فكري و فلسفي است كه مورد بحث و گفتگو و يا چالش و مناقشه نباشد. و با آنكه عمر آن چندان زياد نيست و هنوز سالهاي آغازين عمر واقعي خود را سپري مي‌‌كند از چنان وسعت و گسترشي برخوردار شده كه بسياري از تئوريهاي قديمي و با سابقه حوزه‌هاي علمي و فكري بشري را از رونق انداخته و بيش از همه آنها در عالم فكر و فرهنگ، مورد توجه و نظر واقع شده است.

هنوز در تعريف جهاني شدن، ابهامات زيادي وجود دارد و تاكنون تعريف واحدي ارائه نشده است. اينك به پاره‌اي از تعاريف جهاني شدن و جهاني‌سازي ارائه مي‌شود.

۱. جهاني شدن يعني يكسان شدن و يا مشابه كردن دنيا، اين فرايند به طرق گوناگوني همچون توسعه ماهواره‌ها، گسترش رايانه‌ها، افزايش رسانه‌ها و به ويژه ازدياد شبكه‌هاي تلويزيوني صورت مي‌گيرد.[۱]

۲. جهاني شدن، پديده‌اي چند بعدي است از اين رو، اقتصاد، سياست و فرهنگ را در بر مي‌گيرد و با تحقق آن، مرزهاي ملي از بين مي‌روند و يا كم‌رنگ مي‌شوند. كشورها نقش گذشته خود را از دست مي‌دهند و به جاي قوانين داخلي،‌ قوانين بين‌المللي بر كشورها حاكم مي‌گردند.[۲]

۳ . جهاني شدن يعني تلاش براي گسترش جهاني الگوهاي آمريكا.[۳]

۴ . جهاني شدن در ذات فرهنگ مدرن نهفته است و راه و رسم‌هاي فرهنگي در ذات جهاني شدن. و منظور از اين مفهوم آن است كه جهاني شدن، شبكه‌اي به سرعت گسترش يابنده و هميشه متراكم شونده از پيوندها و وابستگي‌هاي متقابل است و وجه مشخصه زندگي اجتماعي مدرن به شمار مي‌رود.[۴]

۵ . برخي از متفكران و تحليل‌گران جهان سوم بر اين اعتقادند كه دو روند وجود دارد، يكي جهاني شدن (globalization) كه يك واقعيت است و ديگري جهاني‌سازي (globalism) كه يك نظريه است.[۵] واژه جهاني شدن براي نخستين بار در اوايل دهه شصت ميلادي وارد ادبيات روابط بين‌الملل شد و از همان آغاز، همگان به دشواري فهم اين پديده پيچيده اعتراف كردند.[۶]

محور دوم: فرايند جهاني‌شدن

با توجه به تعاريفي كه در محور اول درباب جهاني شدن نقل شد روشن گرديد ميان جهاني‌سازي كه يك نظريه و جهاني‌شدن كه يك فرايند است تفاوت وجود دارد و جهاني‌سازي رويكرد و نظريه‌اي است كه جهاني‌شدن را تسهيل مي‌كند از اينرو فرايند جهاني‌سازي، فرايند جهاني‌شدن هم خواهد بود جهاني‌شدن روند طبيعي است كه در جامعه جهاني اتفاق مي‌افتد،‌اكنون بايد ديد اين روند در چه مراحل و فرايندي اتفاق مي‌افتد:

آنتوني ماكفرو در كتاب تأخير بررسي‌هاي جهاني،معتقد است چهار روند اساسي براي جهاني‌سازي وجود دارد:

۱ . رقابت ميان قدرت‌هاي بزرگ ۲ . نوآوري‌هاي تكنولوژيك ۳ . جهاني‌سازي توليد و مبادله ۴ . تجدد و نوگرايي[۷]

از اينرو جهاني‌سازي و جهاني‌شدن در فرايند سخت‌افزاري (تكنولوژيك) و نرم‌افزاري (تجدد و نوگرايي) در ابعاد اقتصادي (جهاني‌سازي و مبادله) و سياسي (سلطه جهاني) پيش مي‌رود و شكل مي‌گيرد.

محور سوم: جهاني سازي، پديده‌اي مثبت يا منفي

تبيين مفهومي و فرايندي جهاني شدن و جهاني‌سازي اندكي وضعيت ارزشي آن را روشن كرده اينك به تبيين اجمالي و مختصر پيامدها و جايگاه ارزشي جهاني‌شدن يا جهاني‌سازي مي‌پردازيم.

۱ . روژه‌گارودي مي‌گويد: جهاني‌سازي نظامي است كه قدرتمندان را با ادعاي روابط آزاد و آزادي بازار قادر مي‌سازد تا اصنافي از ديكتاتوري‌هاي ضد‌انساني را به مستضعفان تحميل نمايند.[۸]

۲ . لرژ لاتوش درباره جهاني‌شدن مي‌نويسد: دخالت در امور داخلي دولت‌هاي جهان سوم و كنار گذاشتن ممانعت هر گونه قانوني كه مانع تجارت آزاد از سوي شركت‌هاي چند مليتي است، بدون آنكه ثبات اجتماعي و حاكميت اين دولت‌ها را در نظر بگيرد.[۹]

۳ . جان تاملينسون مي‌گويد: نظريه امپرياليسم فرهنگي يكي از نخستين نظريه‌ها درباره جهاني‌شدن فرهنگي است. امپرياليسم يعني سروري فراينده فرهنگ‌هاي محوري خاص، اشاعه ارزش‌هاي آمريكايي و كالاها و شيوه زندگي مصرفي[۱۰] تاملينسون مي‌نويسد: يكي از پيگيرترين و قوي‌ترين مبلغان اين ديدگاه هربرت شيلر ماركسيست آمريكايي و نظريه‌پرداز رسانه‌، بوده است شيلر بر اين نكته تأكيد كرد كه نظام جهاني سرمايه‌داري از طريق عوامل اصليش يعني شركت‌هاي فراملي، هميشه در حال الحاق تمام جوامع به دايره نفوذ خويش است.[۱۱]

از ديدگاه شيلر جهاني شدن و جهاني سازي چيزي جز غربي‌شدن و غرب‌گرايي نيست. شيلر در اين باره مي‌نويسد: من غرب را نوعي ماشين عظيم مي‌دانم كه اكنون بي‌هويت و بي‌سرزمين شده است و ريشه‌اش از خاك تاريخي و جغرافيايي‌اش بركنده شده است. من آن را يك ماشين مي‌دانم، بي‌عاطفه، بي‌روح و امروز بي‌صاحب كه بشر را به خدمت در آورده است.[۱۲]

بهرحال هر چند تكنولوژي مايه تسهيل ارتباطات و رشد آگاهي و سرعت در انتقال اطلاعات شده است ولي از آنرو كه ماشين و مباني آن نظام سرمايه‌داري و ليبرالي غرب است همانگونه كه شيلر و ساير متفكران منتقد غرب اشاره كردند هم‌‌اكنون جهاني‌شدن يا جهاني‌سازي به گسترش ارزشهاي ضد اخلاقي و غير عقلاني غرب و نفوذ قدرت‌هاي سياسي و اقتصادي غرب در سلطه بر منافع و قلمرو جهان سوم تبديل شده است. و از اينرو نمي‌توان چشم‌انداز روند جهاني‌سازي و جهاني‌شدن را زيبا پنداشت.


مطالعه بيشتر

۱. بيات، عبدالرسول، فرهنگ واژه ها، قم، انتشارات فرهنگ و انديشه ديني، چاپ اول، ۱۳۸۱.

۲. نقيب السادات، سيد رضا، جهاني سازي، انتشارات کتاب صبح.

۳. پيترمارتين، هانس، و شومن، هارلاد، دام جهاني شدن، ترجمه حميد رضا شهميرزايي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه.

۴. مجلّه کتاب نقد، شماره¬ي ۲۴ و ۲۵، پائيز و زمستان ۱۳۸۱.


منابع

  1. باري اكسفورد، نظام جهاني‌، سياست و فرهنگ، ترجمه حميرا مشيرزاده، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، ‌۱۳۷۸،‌ ص۳۴.
  2. ‌جان تامليسون، جهاني شدن و فرهنگ، ترجه محسن حكيمي، تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، ‌۱۳۸۱، ص۲۸.
  3. مانوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه علي قليان و افشين خاكباز، تهران، چاپ اول، طرح نو، ۱۳۸۰، ص۱۳۰.
  4. جان تاملينسون، همان، ص۱۴ ـ ۱۳.
  5. جهاني شدن و دين،‌ به اهتمام محمدجواد صاحبي، تابستان، ناشر احياگران، ۱۳۸۲، ص۴۳۵.
  6. رضا ثاني، زير موج جهاني شدن، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ص۱۶.
  7. علي عادل عبدالحميد، جهاني شدن و آثار آن بر كشورهاي جهان سوم، ترجمه سيد اصغر قريشي، اطلاعات سياسي ـ اقتصادي، ش ۱۱ و ۱۲، ۱۳۷۹، ص۱۵۲ ـ ۱۵۳.
  8. . معرفت، ش ۷۹، ۱۳۸۳، ص۱۱۲.
  9. لرژ لاتوش، غربي‌سازي جهان، ترجمه امير رضايي، قصيده، تهران، ۱۳۷۹، ص۱۱۰.
  10. جان تاملينسون، همان، ص۱۱۴.
  11. همان، ص۱۱۶.
  12. . همان، ص۱۲۹ ـ ۱۲۶.