تلقین میت

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
سؤال

تلقين چيست و چه زمانى خوانده مى شود؟

واژه ى «تلقين» در لغت، بر وزن و معناى «تفهيم» است. اين كلمه مصدر باب تفعيل از ريشه ى «لَقَنَ» است و در آن، معانى دريافت و فهم سريع وجود دارد. مرد لَقن، به كسى مى گويند كه زيرك و تيز فهم است. امام على(عليه السلام) در حالى كه به سينه ى مباركش اشاره مى كرد، فرمود: «اينجا علمى است، كاش كسى را پيدا مى كردم تا به او مى دادم; ولى كسى را پيدا كردم كه «لقن» (تيز فهم) است; اما مورد اعتماد نيست». فارابى مى گويد: «تَلَقُن الكلام يعنى دريافت و توانايى بر آن است».

حافظ مى گويد:

تلقين و درس اهل نظر يك اشارت است *** گفتم حكايتى و مكرر نمى كنم

حاصل معناى لغوى ماده ى اصلى تلقين، چيزى را فهميدن يا به كسى فهمانيدن است. لَقِنتُ زيداً لَقِنتُ أشياءً. اين فعل ثلاثى مجرد، وقتى به باب تفعيل مى رود، دو مفعولى مى شود و از نظر معنا به معناى اصطلاحى مورد بحث ما، بسيار نزديك مى شود. لَقَنتُ زيداً الشهادتين يعنى شهادتين را به زيد فهماندم.[۱]

اصطلاح «تلقين» بيشتر، در احكام اموات مطرح است كه با حفظ معناى لغوى آن به كار رفته است. خواندن شهادتين، كلمات فرج، اسامى ائمه(ع)و... بر بالين شخص محتضر، در گوش ميتى كه در قبر گذاشته شده و نزد قبر ميتى كه مدفون شده است.

از اين تعريف اجمالى، روشن مى شود كه تلقين ميت بر سه قسم است كه بيان خواهد شد. اصطلاح تلقين كاربرد قرآنى ندارد، اما مصاديق و موارد تلقين در قرآن مجيد بسيار آمده است. مانند اينكه حضرت آدم(عليه السلام)كلمات و جملاتى را از جانب خداوند تلقى و دريافت كرد كه نوعى تلقين بود[۲] و نيز خداوند برخى از اسماى الهى را تكرار كرده است تا به انسان ها تفهيم و تلقين كند. براى نمونه واژه ى الله و اله ۲۸۰۷ بار و ان الله على كل شىء قدير ۴۵ بار تكرار شده اند.

فخر الدين طريحى مى گويد: «خداوند حجتش را به هر كه بخواهد، تلقين مى كند». چنان كه در تفسير اين آيه: (يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ)[۳]; يعنى «اى انسان چه باعث شد كه به خداى كريم خود مغرور گشتى؟»

گفته اند; اينكه خداوند، اسم مبارك «كريم» را به دنبال ]اين توبيخ [آورده است، مى خواسته است به بندگان تلقين و تفهيم كند كه در جواب بگويند «خداوندا ]طمع به[ كَرَم تو باعث اغراى من شد».[۴]

لفظ تلقين به معنى لغوى و اصطلاحى آن در روايات فراوان، به كار رفته است.[۵] خاقانى تلقين اصطلاحى را، اين گونه در شعر به كار برده است.

ميان چار ديوارى به خاكش كردم و از خون *** سر گورش بيندودَم چو تلقين كردم ايمانش[۶]

«خاقانى»

اصطلاح «تلقين» در معرفت نفس نيز به كار مى رود كه به معناى لغوى و اصطلاح فقهى آن بى شباهت نيست. انسان به كمك اراده، بر ضعف روانى يا ترديد باطنى غلبه كند و آن ضعف يا ترديد را بر اثر تعليم و پند دادن به خود و تكرار در آن زايل سازد و يا برعكس.[۷]

لفظ تلقين كاربرد قرآنى ندارد; ولى خداوند، روش تلقين را در قرآن مجيد، فراوان به كار گرفته است. تلقين در روايات، به دو معناى لغوى و اصطلاحى اش به كار رفته است. در برخى دعاها نيز چنين خواسته شده است:

اللهمّ لقنّى يوم القاك; خداوندا، در روز قيامت حجتم را تلقينم كن.[۸]

واژه ى تلقين به همان معنى لغوى و اصطلاحى اش، به هدف ياد دادن و يادآورى عقايد و مسائل دينى براى ميت، در منابع اهل سنت، فراوان وارد شده است.[۹]

تلقین خواندن پیامبر و اهل‌بیت

شيخ صدوق (۳۱۱ ـ ۳۸۱ ق) نقل مى كند، اين تذكر لازم است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فاطمه بنت اسد (مادر حضرت على(عليه السلام)) را با پيراهن خود، كفن كرد; جنازه ى او را به دوش گرفت، در قبرش لحظه اى خوابيد و پس از خاك سپارى، سر مبارك را پيش برده، رازى طولانى با او گفت و به او مى فرمود: «پسرت، پسرت» و فرمود: «پروردگارا، به تو سپردمش». ياران عرض كردند: «اى پيامبر گرامى، امروز از شما رفتارى ديديم كه پيش از اين نديده بوديم». فرمود: «امروز يادگار سترگ ابوطالب را گم كرده ام! فاطمه چنان بود كه چون چيزى نزد او مى بود، مرا بر خود و فرزندان خود ترجيح مى داد. چون از برهنه محشور شدن در قيامت مى گفتم، مى گفت كه واى از بدى حال! ضامن شدم خداوند او را در لباس برانگيزاند، و چون فشار قبر را يادآور شدم، گفت كه واى از گرفتارى فشار، من ضامنش شدم كه رهايى يابد. پس او را در لباس خودم كفن كردم. ]پس از دفن[ از او سؤال شد: «پروردگارت كيست؟» گفت: «الله»; «پيامبرت كيست؟» گفت: «محمد(صلى الله عليه وآله)». از ولى و امامش سؤال شد، از پاسخ وا ماند. من به او گفتم: «پسرت». پاسخ داد: «پسرم، امام من است». از او دست برداشتند و گفتند «بخواب مانند عروس در حجله».<ref>محسن صدر رضوانى، گفتار صدوق، ص۴۸ و ۴۹; بحار الانوار، ج۶، ص۲۴۱، ح ۶۰; و محمد باقر مجلسى، حق اليقين، ص۴۸۶.</ref>


مرحوم مجلسى مى فرمايد كه خود رسول الله(صلى الله عليه وآله) كلمات فرج (لا اله الّا الله الحكيم الكريم...) را به شخصى تلقين فرمود. وقتى آن شخص اين كلمات را خواند پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «الحمدلله كه او را از آتش جهنم نجات داد».<ref>محمد باقر مجلسى، زاد المعاد، ص۵۴۰; و الفروع من الكافى، ج۳، ص۱۲۴، ح ۹.</ref>


در حديثى ديگر نقل شده است كه وقتى كلمات فرَج را به كسى تلقين مى كردند، حضرت على(عليه السلام) مى فرمود: «ديگر بر او باكى نيست».<ref>همان.</ref> امام باقر(عليه السلام) فرمود: «شما اموات خود را به كلمه ى لا اله الّا اللّه تلقين مى كنيد».<ref>عبدالله شبّر، مصابيح الانوار، ج۲، ص۷۵.</ref>

انواع تلقین

پرسش بعدى اين است كه چه امورى تلقين شود يعنى محتواى تلقين چيست؟ در پاسخ پيشين گفته شد كه تلقين سه قسم است يا به عبارت ديگر در سه جا عمل تلقين انجام مى شود. هنگام جان دادن، هنگامى كه صورت ميت را در قبر به خاك گذاشتند و هنگامى كه قبر را پوشانيدند.<ref>ر.ك: مير احمد نى ريزى، گفتگو پيرامون قبر، ص۱۳۷.</ref> بر همين اساس عبارت هاى تلقين نيز گوناگون است.


تلقين اول; در حالى است كه هنوز شخص، با دنيا، اندكى ارتباط دارد و شايد واپسين نفس ها و آخرين فرصت باشد. از اين رو لحظه اى بسيار گرانبها و بسيار سرنوشت ساز است. روايات، تلقين در اين لحظه را بسيار سفارش كرده اند:


رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در آخرين خطبه ى خود فرمود: «هر گاه كسى يك سال پيش از مرگ توبه كند، توبه اش پذيرفته مى شود». سپس فرمود: «يك سال زياد است، يك ماه پيش از مرگ». سپس فرمود: «يك ماه زياد است يك هفته». سپس فرمود: «يك هفته زياد است، يك روز». بعد فرمود: «يك روز زياد است يك ساعت». سپس فرمود: «يك ساعت زياد است، هرگاه نفس به اين جا (اشاره به گلوى مبارك) رسيد و توبه كرد، توبه ى او پذيرفته مى شود.<ref>ر.ك: وسائل الشيعه، ج۲، ص۶۶۲ ـ ۶۶۸، باب استحباب التلقين، الشهادتين و الاستغفار و التوبه.</ref>


بر همين اساس، سفارش شده است به محتضر، توبه، استغفار<ref>ر.ك: همان.</ref>، شهادتين<ref>الفروع من الكافى، ج۳، ص۱۲۳، ح ۶: «لا اله الّا اللّه و انّ محمداً رسول اللّه را تلقين كنيد تا بميرند».</ref>، كلمات فرج<ref>كلمات فرج: «لا اله الّا اللّه العلىّ العظيم، لا اله الّا الحليم الكريم، سبحان اللّه ربّ السموات السبع و ربّ الارضين السبع و ما بينهما و ربّ العرش العظيم و الحمد للّه ربّ العالمين»; همان، ج۳، ص۱۲۴، ح ۷ و ۹.</ref> و دعاهايى مانند: «اللّهم اغفرلى الكثير من معاصيك و اقبل منّى اليسر من طاعتك»<ref>اين دعا را پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به شخص محتضرسفارش كرده است، همان، ص۱۲۵، ح ۱۰.</ref> را تلقين كنيد.


تلقين اصلِ ولايت و اسامى ائمه(ع) يكى از محورهاى عمده، در هر سه مرحله ى تلقين است.<ref>همان، ص۱۲۲، ح ۴.</ref> امام باقر(عليه السلام)فرمود:


به مردگان خود، هنگام مرگ، شهادتين و ولايت را تلقين كنيد.<ref>همان، ج۳، ص۱۲۳، حديث ۵.</ref>


سازندگى اسامى اهل بيت(ع)چنان مؤثر است كه مايه ى نجات حضرت آدم(عليه السلام) شد. تلقى اسامى مبارك پيامبر و ائمه(ع) از جانب خداوند هديه اى بود كه حضرت آدم(عليه السلام) را در نبرد با ابليس پيروز ساخت و همچنان فرزندان او را تا لب گور و سراى آخرت نجات مى دهد.


تلقين دوم; وقتى صورت ميت در خاك قبر گذاشته و قبر آماده ى پوشاندن شد. امام صادق(عليه السلام) فرمود:


وقتى ميت را در لحد گذاشتى، دست بر گوش او بگذار و بگو: «الله پروردگار تو، اسلام دين تو، محمد پيامبر تو، قرآن كتاب تو و علىّ امام تو است».<ref>همان، ص۱۹۵.</ref>


در حديث ديگر فرمود:


دهان را به گوش ميت در قبر نزديك كند و سه بار بگويد: «بشنو و بفهم، خدا پروردگار تو... .<ref>همان، ح ۵.</ref>


در حديث ديگر آمده است:


آن گاه كه ميت را در لحد گذاشتى، دست بر شانه ى راست او بزن و بگو: «رضيت بالاسلام ديناً و بمحمّد(صلى الله عليه وآله) نبيّا و بعلىّ(عليه السلام)اماماً و سمّ امام زمانه (اسم امام عصر ميت را بگو).<ref>همان، ص۱۹۶، ح ۷.</ref>


تلقين سوم; وقتى تشييع كننده ها به سوى خانه برگشتند، يكى از نزديكان با صداى بلند، كنار قبر بگويد: «اى فلانى، فرزند فلانى ـ نام او و نام پدرش را بگويد ـ آيا هنگام جدايى از ما برعهد و پيمان خود بودى كه همان شهادت به يگانگى خدا و بندگى و رسالت محمد(صلى الله عليه وآله) و وصايت على بود و ]شهادت به اينكه[ آنچه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آورده است همه بر حق بود و... .<ref>وسائل الشيعه، ج۲، ص۸۶۳، ابواب دفن، باب ۳۵، ح ۱; و شيخ عباس قمى، منازل الآخره، ص۳۰ و ۳۱.</ref>


طبرانى از محدثان اهل سنت از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند:


هر گاه يكى از برادران شما درگذشت و خاك بر او پهن كرديد، يكى از شما بالاى قبر او بايستد، پس بگويد: «اى فلانى فرزند فلانى (نام او نام پدرش)... به يادآور آنچه را كه بر اساس آن از دنيا بيرون رفتى! شهادتِ لا اله الّا اللّه و محمداً عبده و رسوله، الله پروردگارت، اسلام دينت، محمد نبيّت و قرآن امامت; نكير و منكر دست همديگر را مى گيرند و مى گويند برويم كه حجّتش را به او تلقين كردند».<ref>سيوطى، شرح الصدور، ص۱۵۴.</ref>

منابع

  1. ر.ك: ابن فارس، المقاييس اللّغه، ج۵، ص۲۶۰; و ابن منظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۹۰; احمد بن محمد فيومى، مصباح المنير، ج۲، ص۲۵۲; و لغت نامه ى دهخدا، ج۱۵، ص۹۱۰.
  2. راغب اصفهانى، المفردات، ص۷۴۵، ماده ى لَقَى: «و يقال ذلك فى الادراك بالحس و بالبصر و بالبصيره».
  3. انفطار: ۷.
  4. فخر الدين طريحى، مجمع البحرين، ج۴، ص۱۳۴.
  5. استعمال لغوى آن گذشت و استعمال اصطلاحى در ادامه مى آيد.
  6. لغت نامه ى دهخدا، ج۱۳، ص۹۱۰.
  7. همان.
  8. مجمع البحرين، ج۴، ص۱۳۴.
  9. سيوطى، شرح الصدور، ص۱۵۲ و ۱۵۴.