ادعای وحی بر امامان شیعه

از ویکی پاسخ
سؤال

شیعیان می‌گویند که امامان مستقیماً وحی را از خدا می‌گیرند پس رسول خدا ص، پیامبر امامان نبوده است، زمانی که کسی معتقد باشد که راه دیگری به‌غیراز رسول خدا (ص) وجود دارد و هنوز ارتباطشان با خداوند قطع نشده است، پس درواقع نیازی به رسول (ص) ندارند. همچنین شیعیان معتقدند که قرآن ظاهر و باطنی دارد، و پیامبر (ص) رسول ظاهر است، ولی رسول خدا (ص) علم به باطن ندارد و امامان علم به باطن قرآن دارند. و یا ادعا می‌کنند که امامان نیز همان علم پیامبر (ص) را دارا هستند. درحالی‌که در بحث اولیاء الهی چیزی به نام پیروی از امام نداریم.

انقطاع وحی و ختم نبوت پس از پیامبر اسلام(ص) از ضروریات دین اسلام است و ادعای اعتقاد شیعیان به وحی بر امامان خلاف واقع است. پیامبر اسلام(ص) خاتم انبیا و پیامبر امامان شیعه و همه شیعیان دنیا هستند.

مطالبی که در این شبهه طرح‌شده ادعای محض بوده و هیچ مستندی ندارند. در عین حال آیات روشن بر انقطاع وحی پس از رسول خدا وجود دارد و امامان(ع) بر طبق احادیث نبوی جانشینان بر حق پیامبر خدا هستند که اطاعت از آنان بر همه مسلمانان واجب و لازم است و به اقتضای امر امامت جانشینان پیامبر باید از علم پیامبر اسلام(ص) برخوردار باشند تا بتوانند امت اسلامی را رهبری کنند و این به معنای وحی بر امامان شیعه نیست.

انقطاع وحی پس از پیامبر(ص)

بیشتر ادعاهایی که علیه شیعیان و امامان شیعه در این شبهه گفته شده در هیچ منبعی کمترین استنادی برای آن‌ها وجود ندارد. از دیدگاه شیعه و مذهب اهل‌بیت(ع) با رحلت پیامبر اسلام تا روز قیامت قطع‌شده و بر هیچ‌کسی وحی نبوی نازل نخواهد شد. این مطلب ضروری دین اسلام است شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند.

خداوند نبوت و رسالت را در پیامبر اسلام(ص) خاتمه داده و در قرآن فرموده است: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ...؛[۱] محمّد(ص) پدر هیچ‌یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است» همه شیعیان و عالمان مذهب شیعه به این آیه شریفه ایمان‌ دارند.

دیدگاه علمای شیعه

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره انقطاع وحی پس از وفات پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: «بعد از درگذشت رسول خدا(ص) و انقطاع وحی دیگر رسولی در بین مردم نیست»[۲] این تصریح علامه همان چیزی است که همه مسلمانان به آن معتقد هستند. درباره عدم نزول وحی بر امامان شیعه نیز فرموده است: «اولی الامر هر طایفه‌ای که باشند، بهره‌ای از وحی ندارند و کار آنان تنها صادر نمودن آرایی است که به نظرشان صحیح می‌رسد، و اطاعت آنان در آن آراء و در اقوالشان بر مردم واجب است، همان‌طور که اطاعت رسول در آرائش و اقوالش بر مردم واجب بود.[۳]

از دیدگاه شیعه مراد از اولی الامر در قرآن همان امامان شیعه است. بنابراین بر هیچ‌یک از امامان شیعه وحی نازل نمی‌شود. هرچند منصب و وحی رسالی تمام شده است اما الهام و ارتباط با خدا و جبرئیل در امامان وجود دارد.

جایگاه امامان

امامان شیعه کسانی هستند که از سوی رسول خدا در حدیث ثقلین یا خلیفتین، در کنار قرآن، ثقل دوم هدایت قرار داده‌ شده‌اند. این حدیث در متون متعدد اهل سنت با تعبیرات همسان نقل‌شده که فقط دو مورد را در اینجا نقل می‌کنیم:

حاکم حدیثی را که با شرط بخاری و مسلم نیز صحیح است از زید بن ارقم نقل کرده که رسول خدا در راه بین مکه و مدینه، بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه، خطاب به مردم فرمود: «أیها الناس إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا إن اتبعتموهما و هما کتاب الله واهل‌بیتی عترتی ثم قال أتعلمون إنی أولی بالمؤمنین من أنفسهم ثلاث مرات قالوا نعم فقال رسول الله(ص) من کنت مولاه فعلی مولاه».[۴]

در سنن ترمذی این حدیث این‌گونه نقل‌شده که رسول خدا(ص) فرمود: «إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی اهل‌بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما[۵]؛ یعنی من در میان شما چیزی می‌گذارم اگر به آن تمسک کنید بعد از من هرگز گمراه نمی‌شوید. یکی از آن دو بزرگ‌تر از دیگری است. کتاب خدا که ریسمان کشیده شده از آسمان به‌سوی زمین است و عترت و اهل‌بیتم است و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. ببینید بعد از من با آن دو چه معامله‌ای خواهید کرد».

بر اساس احادیث، امامان از سوی پیامبر گرامی اسلام در کنار قرآن مرجعیت دینی را به عهده‌دارند و همین حدیث اطاعت از آنان را بر مسلمانان واجب می‌کند تا از مسیر اسلام گمراه نشوند. بنابراین امامان شیعه از قرآن کریم بی‌نیاز نیستند؛ همان‌گونه که از دستورات پیامبر اسلام و رهنمودهای آن حضرت بی‌نیاز نیستند. از این احادیث این مطلب نیز ثابت می‌شود که امامان اهل‌بیت مانند رسول خدا(ص) مفسران قرآن کریم بوده و از باطن قرآن کریم مانند آن حضرت آگاهی داشته و از علم پیامبر اسلام (ص) بهره‌مند هستند. این مطلب اقتضای امامت است و بدون آن امامت و جانشینی پیامبر اسلام (ص) تحقق نمی‌یابد.

علم امامان

اینکه امامان اهل‌بیت علم پیامبر را داشته باشند باعث کمترین مشکل اعتقادی نمی‌شود و هیچ نوع غلو نسبت به امامان از آن حاصل نمی‌گردد. چه اینکه خداوند در قرآن کریم فرموده است: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی ...[۶]؛ او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن‏] است که اساس این کتاب است و قسمتی از آن، «متشابه» اما آن‌ها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات‌اند، تا فتنه‌انگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسیر (نادرستی) برای آن می‌طلبند درحالی‌که تفسیر آن‌ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی‌دانند».

آلوسی از مفسرین اهل سنت در توضیح این آیه می‌گوید:«تأویل آیات متشابه که مطابق با واقع باشد اختصاص به خدا و کسانی دارد که خداوند آنان را راسخ در علم قرار داده است؛ یعنی کسانی که ثبات و تمکن در علم داشته و قدم‌هایشان در آن متزلزل نمی‌شود.»[۷]

بنابر تفسیر آلوسی واو در جمله «إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ» عاطفه است و در این صورت تنها خدا و راسخین در علم تأویل کتاب را می‌دانند و یکی از راسخین در علم، پیامبر(ص) محسوب می‌شود و چگونه ممکن است قرآن کریم بر قلب مبارکش نازل بشود، و او آیات متشابهش را نفهمد، و بگوید: چه بفهمم و چه نفهمم به همه ایمان‌دارم، چون همه‌اش از ناحیه خدا است.[۸] پس دانستن باطن قرآن و تأویل آن از سوی راسخین در علم مشکلی ایجاد نمی‌کند و این ادعا که پیامبر اسلام(ص) ازنظر مذهب شیعه، علم به باطن قرآن ندارد سخن بسیار سخیف و تهمت آشکار است؛ زیرا پیامبر اسلام (ص) اولین راسخ در علم است و پس‌ از او، اهل‌بیت و جانشینان هستند که از این علم الهی برخوردارند.

پیروی از امامان

اما این ادعا که در مسئله امامت چیزی به نام پیروی از امام نداریم، سخن غیر عالمانه است؛ زیرا کسی‌که از سوی خداوند و پیامبرش امام و ولی قرار داده‌شده، برای این هدف است که دیگران از او پیروی کنند؛ اگر مسئله پیروی در کار نباشد، نصب امام کار لغو و بیهوده است که خداوند و پیامبرش منزه از آن است. چه اینکه حدیث ثقلین، اطاعت و پیروی از امام و ولی را واجب می‌کند و همچنین آیه اطاعت، دلالت صریح بر لزوم اطاعت و پیروی از اولی‌الامر دارد. این آیه می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم...[۹]‏؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [اوصیای پیامبر] را»

امامت و رهبری در همه سیستم‌ها لزوم پیروی را به دنبال دارد. اگر امام معصوم باشد این پیروی بدون قید و شرط می‌شود. به علاوه خداوند ائمه را نصب کرده و دستور به اطاعت هم داده است.

مراد از اولوالأمر همان امامان و جانشینان پیامبر خدا هستند که تنها آنان صلاحیت رهبری سالم نسبت به مسلمانان دارند. بر فرض اگر کسی دیگری هم اولوالأمر باشد، بنابراین آیه قرآن پیروی از او لازم و واجب است؛ زیرا امامت و ولایت برای پیروی و اطاعت است و اینکه کسی و یا کسانی از امام پیروی نکنند، اشکالی متوجه امامت و ولایت نمی‌شود.

منابع

  1. . احزاب، 40.
  2. . طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج5، ص 292، ترجمه موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‏، چ5، 1374ش.
  3. . همان، ج4، ص618.
  4. . حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحن همان، ج3ف ص118.
  5. . سنن الترمذی، ج5 ص663.
  6. . آل عمران، 7.
  7. . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم، ج 2، ص81، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ1، 1415ق، تحقیق: علی عبدالباری عطیة.
  8. . ترجمه تفسیر المیزان، ج3، ص42.
  9. . نساء، 59.


منابع