حاملان عرش خداوند
مقصود از حمل عرش در آیه ۷ سوره غافر چیست؟
فرشتهها حاملان عرش خداوند هستند. اکثر مفسران حاملان عرش را فرشتگان دانستهاند به خصوص که در جای دیگر قرآن آمده است:﴿و فرشتگان را مىبينى كه پيرامون عرش به ستايش پروردگار خود تسبيح مىگويند.﴾(زمر:۷۵)[۱]
اما با توجه به اختلاف در معنای عرش، معنای حمل عرش نیز متفاوت میشود. خداوند در آیه ۷ سوره غافر، بهصورت مبهم، افرادی را حاملان عرش خود دانسته که تسبیح خداوند نیز میکنند:﴿كسانى كه عرش [خدا] را حمل مىكنند، و آنها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مىگويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويدهاند طلب آمرزش مىكنند﴾(غافر:۷)
برای «عرش» معانی مختلفی ذکر شده است:
- گاهی «عرش» به معنای، علم بیپایان پروردگار، مالکیت و حاکمیت خداوند، تفسیر شده است. براساس این تفسیر سهگانه، مفهوم «عرش» بازگشت به صفات ذات پروردگار میکند.[۲] برخی روایات اسلامی نیز همین معنا را تأیید میکند.[۳]
- «عرش» را به «مجموعه عالم هستی» نیز تفسیر کردهاند. علامه طباطبایی معتقد است در عالم هستی با همه اختلافى كه در مراحل آن است، مرحلهاى وجود دارد كه زمام جميع حوادث و اسباب به آنجا میرسد و نام آن مرحله و مقام، «عرش» است.[۴]
اگر منظور از عرش همان حكومت خداوند و تدبيرش در عالم هستى باشد و حاملان عرش اجرا كنندگان حاكميت و تدبير او هستند. و نيز ممكن است به معنى مجموعه عالم هستى و يا عالم ماوراء طبيعت باشد و حاملان آن فرشتگانى هستند كه پايههاى تدبير اين جهان به فرمان خدا بر دوش آنها است.[۵]
اگر منظور از عرش، همان حکومت خداوند و تدبیر او در عالم هستی باشد، حاملان عرش، اجراکنندگان حاکمیت و تدبیر او هستند.
در برخی روایات اسلامی از جمله روایتی از امام باقر(ع) آمده که حاملان عرش الهی، (و کسانی که پایه عرش الهی به خاطر آنان پایدار است) حضرت محمد(ص) علی، حسن، حسین(ع) نوح، ابراهیم، موسی، و عیسی(ع) هستند.[۶]
خداوند نیز به معنای حکومت و تدبیر خداوند در عالم هستی، یا مجموعه عالم هستی و ماوراء طبیعی است که با توجه به این معانی، مقصود از حمل عرش توسط فرشتگان به معنای اجرا کردن حاکمیت خداوند است یا اینکه فرشتگان پایههای تدبیر عالم هستند.
منابع
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۲۰، ص۲۹–۳۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵۸، ص۲۸.
- ↑ ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبایی، ج8، ص: 185
- ↑ تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۰، ص: ۳۸
- ↑ ر. ک. استرآبادی، سید شرف الدین، الآیات الظاهره، مؤسسه نشر اسلامی، ص۶۹۱.