دلایل عصمت حضرت فاطمه(س)
عصمت حضرت زهرا ـ عليها السلام ـ با چه ادلّه اي ثابت مي گردد؟
برای عصمت حضرت فاطمه زهرا(س) دلیل هایی از قرآن و روایات استفاده شده است، در آیه 33 سوره احزاب که به آیه تطهیر شهرت دارد، خداوند اهل بیت پیامبر (ص) را از هرگونه پلیدی و رجس، دور کرده است، و ایشان را تطهیر کرده است. بنابر نظر شیعه و اهل سنت حضرت فاطمه زهرا یکی از افراد اهل بیت به شمار می آید و از هر گونه خطا معصوم می باشد. روایت ثقلین که در آن پیامبر اکرم(ص) خطاب به امت خویش طریق هدایت را قرآن و اهل بیت خویش معرفی کرده است، نیز دلیل دیگری است که ثابت کننده عصمت برای اهل بیت می باشد. در روایت دیگری نیز از پیامبر(ص) نقل شده است که رضایت حضرت زهرا (س)، محور رضایت الهی، و غضب ایشان موجب غضب الهی می باشد که این محوریت جز با عصمت نمی تواند محقق شود.
آيه ي تطهير
در مورد آيه ي ۳۳ سوره ي احزاب كه به آيه ي تطهير شهرت يافته، همگان بر اين باورند كه اين آيه فضيلت والايي را براي اهل بيت به اثبات مي رساند که از نظرانديشمندان شيعه، اين فضيلت مساوی با عصمت است. زیرا بر اساس اين آيه، اراده ي تخلّف ناپذير خداوند بر اين تعلّق گرفته است كه هرگونه پليدي را از اهل بيت بزدايد و آنان را به طور كامل پاك و پاكيزه گرداند.
پيامبر اكرم (ص) بعد از نزول این آیه حدیثی فرمودند كه در كتاب هاي اهل سنت نقل گرديده است، بر اساس اين حدیث، رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمودند: «فَأنَا وَ اهل بيتي مُطهَّروُن مِن الذنُوب»[۱]; پس من و اهل بيت ام از گناه پيراسته ايم.
فاطمه ي زهرا(س) بی تردید در نزد شیعه و اهل سنت، جزء اهل بيت پيامبر محسوب می شود. پيامبر اكرم(ص) در نقل های متفاوتی مراد از اهل بیت را مشخص کرده اند، در روایتی از ابن عباس آمده است: «رسول خدا تا نُه ماه، روزي پنج مرتبه، هنگام فرارسيدن وقت نماز به در خانه ي علي بن ابي طالب(ع) مي آمدند و مي فرمودند: درود و رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت باد. خداوند اراده نموده تا هرگونه پليدي را از شما اهل بيت دور گرداند و به طور كامل و شايسته پاكتان سازد. وقت نماز است، آماده شويد. رحمت خدا بر شما باد.»[۲]
روايات مربوط به عصمت اهل بيت ـ عليهم السلام.
علاوه بر آيه تطهير، رواياتي كه شيعه و سني از رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ گزارش نموده اند، فضايلي براي اهل بيت بر مي شمرد كه جز با عصمت آنان سازگار نيست; چنان كه در حديث ثقلين آمده است[۳] «انّي تارِك فيكُم الثِقلَين كِتابَ اللّه وَ عِترَتي، ما ان تَمَسّكتُم بِهِما لَن تَضلّوا ابَداً، و انهما لَن يَفتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلي الحَوض[۴] من در ميان شما دو چيز گران بها باقي مي گذارم: كتاب خدا و عترتم. تا وقتي كه به آن دو تمسك كنيد، گم راه نخواهيد شد. و هيچ گاه اين دو از يك ديگر جدا نمي شوند، تا آن گاه كه بر سر حوض (كوثر) بر من وارد گردند.
روايت عصمت حضرت زهرا(س)
روایتی از محدّثين شيعه و سنّي نقل شده است که رسول خدا(ص) می فرماید: «ان اللّه تَبارَكَ وَ تَعالي يَغضِبُ لِغَضَب فاطِمَه وَ يَرضي لِرِضاها»[۵] همانا خداوند بلند مرتبه با غضب فاطمه غضب ناك و با رضايت او خشنود مي شود.
نكته ي اين روايت آن است كه رضايت و نارضايتي فاطمه ي زهرا ـ عليها السلام ـ محور خشنودي و ناخشنودي خداوند خوانده شده است و اين حقيقت، جز عصمت همه جانبه ي آن حضرت، تفسير ديگري برنمي تابد.
آلوسي، يكي از پرآوازه ترين مفسران اهل سنت، در تفسير آيه ي ۴۲ سوره آل عمران، از يك سو حضرت مريم ـ عليها السلام ـ را معصوم از گناه شمرده، از تمامي پليدي هاي حسّي، معنوي و قلبي پاك مي داند و از سوي ديگر، بر ديدگاه كساني كه وي را سرور تمامي زنان جهان، از آغاز تا انجام مي شمارند، مي تازد و با اقامه ي شواهد گوناگوني چنين نتيجه مي گيرد كه سروریت تمامی زنان جهان، شايسته ي فاطمه ي زهرا(س) است.[۶]
منابع
- ↑ الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ علاوه بر حديث ثقلين، احاديث معروفي هم چون حديث سفينه و حديث امان نيز به روشني بر مقصود دلالت مي كنند. براي آگاهي از منابع اين دو روايت و چگونگي دلالت آن ها بر عصمت اهل بيت، ر.ك: پژوهشي در عصمت معصومان، ص۳۲۸ـ۳۲۵.
- ↑ برخي از منابع اهل سنت كه با عبارت كم و بيش متفاوت اين حديث را نقل نموده اند، عبارت اند از: مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۶۶; سنن بيهقي، ج۲، ص۱۴۸; كنز العمال، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۸۵; المستدرك علي الصحيحين، ج۳، ص۱۱۸; خصائص اميرالمؤمنين، ص۲۱; تاريخ بغداد، ج۸، ص۴۴۲; صحيح مسلم، ج۵، ص۲۶، (كتاب فضائل الصحابه); الدر المنثور، ج۶، ص۷، (ذيل آيه ي مودّت); و سنن ترمذي، ج۵، ص۶۶۲، (كتاب المناقب).
- ↑ كنزالعمال، ج۱۲، ص۱۱۱; هم چنين، ر.ك: المستدرك، ج۳، ص۱۶۷; الصواعق المحرقه، ص۱۷۵; مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰۳; ذخاير العقبي، ص۳۹; الاصابه، ج۴، ص۳۷۸; اسد الغابه، ج۶، ص۲۲۴; و ميزان الاعتدال، ج۳، ص۲۰۶.
- ↑ روح المعاني، ج۳، ص۱۳۷.