پیش نویس:ایمان ابوطالب: تفاوت میان نسخهها
Meysamhasani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Meysamhasani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
* امام ابوطاهر: هر کسی بغض اباطالب را داشته باشد کافر است.<ref name=":0322">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمي، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref> | * امام ابوطاهر: هر کسی بغض اباطالب را داشته باشد کافر است.<ref name=":0322">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمي، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref> | ||
* امام أحمد بن الحسين الموصلی: قطها بغض اباطالب کفر است.<ref name=":03222">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمي، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref> | * امام أحمد بن الحسين الموصلی: قطها بغض اباطالب کفر است.<ref name=":03222">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمي، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref> | ||
* ابن التين بعد از آوردن شعری از جناب ابوطالب می گوید: | * ابن التين بعد از آوردن شعری از جناب ابوطالب می گوید: این شعر ابوطالب دلیلی است که او قبل از بعثت، به نبوت پیامبر(ص) آگاهی داشته.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنية بالمنح المحمدية|نام=أبو العباس، شهاب الدين|نام خانوادگی= القسطلاني القتيبي|ناشر=المكتبة التوفيقية |جلد=1|صفحه=113|مکان=قاهره}}</ref> | ||
* الحافظ أبو الفضل بن حجر: ابن اسحاق متذکر می شود که ابوطالب این شعر را بعد از بعثت بیان کرده است. و آگاهی پیامبر(ص) | * الحافظ أبو الفضل بن حجر می گوید: ابن اسحاق متذکر می شود که ابوطالب این شعر را بعد از بعثت بیان کرده است. و آگاهی ابوطالب به نبوت پیامبر(ص) در بسیاری از اخبار آمده است و شیعیان برای اثبات اسلام ابوطالب به این اخبار تمسک کرده اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنية بالمنح المحمدية|نام=أبو العباس، شهاب الدين|نام خانوادگی=القسطلاني القتيبي |ناشر=المكتبة التوفيقية|جلد=1|صفحه=113|مکان=قاهره}}</ref> | ||
* | * على بن حمزه بصرى در اثری، اشعار ابوطالب را جمع کرده و در دیدگاه او ابوطالب مسلمان بوده و با دین اسلام از دنیا رحلت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنية بالمنح المحمدية|نام=أبو العباس، شهاب الدين|نام خانوادگی=القسطلاني القتيبي |ناشر=المكتبة التوفيقية|جلد=1|صفحه=114|مکان=قاهره}}</ref> | ||
* ابوالفداء: | |||
* ابوالفداء: از شعرهای ابوطالب که دلالت می کند ایشان پیامبر(ص) را تصدیق نموده این شعر است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المختصر في أخبار البشر|نام=إسماعيل بن علي|نام خانوادگی= أبو الفداء عماد الدين|ناشر=المطبعة الحسينية المصرية |جلد=1|صفحه=120|مکان=قاهره}}</ref><blockquote>و دعوتني و علمت أنك صادق ** ولقد صدقت وكنت ثم أمينا | |||
ولقد علمت بأن دين محمد ** من خير أديان البرية دينا | |||
مرا (به سوی خدا) دعوت کردی، و میدانستی که راستگویی و بهراستی که راست گفتی و در آن هنگام امین بودی.و من یقین دارم که دین محمد، از بهترینِ دینهای مردمان است.</blockquote>پایان کلام خود را به بیانی از شهید مطهری ختم می کنیم. ایشان در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» می گویند:<ref name=":033">{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار شهید مطهری|سال=1390|نام=مرتضی|نام خانوادگی=مطهری|ناشر=صدرا|جلد=19|صفحه=256|مکان=تهران}}</ref> | |||
<blockquote>چنانکه میدانیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن یعنی فرزندزادگان امام حسن با بنی العباس همکاری داشتند، اما بنی الحسین یعنی فرزندزادگان امام حسین- که در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همکاری با بنی العباس خودداری کردند. بنی العباس با اینکه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن نشان میدادند و آنها را از خود شایستهتر میخواندند، در پایان کار به آنها خیانت کردند و اکثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند. بنی العباس برای پیشبرد سیاست خود شروع کردند به تبلیغ علیه بنی الحسن. از جمله تبلیغات ناروای آنها این بود که گفتند ابوطالب- که جد اعلای بنی الحسن و عموی پیغمبر است- مسلمان نبود و کافر از دنیا رفت و اما عباس که عموی دیگر پیغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما که اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن که اولاد عموی کافر پیغمبرند برای خلافت شایسته تریم. در این راه پولها خرج کردند و قصهها جعل کردند. هنوز هم که هست، گروهی از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به کفر ابوطالب میدهند. هر چند اخیراً تحقیقاتی در میان محققان اهل تسنن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشنتر میشود.</blockquote> | <blockquote>چنانکه میدانیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن یعنی فرزندزادگان امام حسن با بنی العباس همکاری داشتند، اما بنی الحسین یعنی فرزندزادگان امام حسین- که در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همکاری با بنی العباس خودداری کردند. بنی العباس با اینکه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن نشان میدادند و آنها را از خود شایستهتر میخواندند، در پایان کار به آنها خیانت کردند و اکثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند. بنی العباس برای پیشبرد سیاست خود شروع کردند به تبلیغ علیه بنی الحسن. از جمله تبلیغات ناروای آنها این بود که گفتند ابوطالب- که جد اعلای بنی الحسن و عموی پیغمبر است- مسلمان نبود و کافر از دنیا رفت و اما عباس که عموی دیگر پیغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما که اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن که اولاد عموی کافر پیغمبرند برای خلافت شایسته تریم. در این راه پولها خرج کردند و قصهها جعل کردند. هنوز هم که هست، گروهی از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به کفر ابوطالب میدهند. هر چند اخیراً تحقیقاتی در میان محققان اهل تسنن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشنتر میشود.</blockquote> | ||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == | ||
* کتاب منیة الراغب في إیمان أبی طالب(ع)؛ تألیف شیخ محمدرضا طبسی نجفی | * کتاب منیة الراغب في إیمان أبی طالب(ع)؛ تألیف شیخ محمدرضا طبسی نجفی | ||
* الصحيح من سيرة النبي الأعظم(ص)،سيد جعفر مرتضى عاملی، جلد 4 | |||
* کتاب ايمان ابي طالب(ع) و سيرته؛ علامه امینی | * کتاب ايمان ابي طالب(ع) و سيرته؛ علامه امینی | ||
* مقاله ایمان ابوطالب(ع)؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) | * مقاله ایمان ابوطالب(ع)؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) | ||
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۰۱:۳۶
| این مقاله هماکنون در حال ویرایش است. |
آیا ایمان حضرت ابوطالب با توجه به منابع اسلامی قابل اثبات است؟
در میان علمای شیعه اتفاق و اجماع بر ایمان جناب ابوطالب وجود دارد، کما اینکه روایات اهل بیت(ع) نیز بر این معنا تصریح کامل دارد. در کتب اهل سنت نیز قرائن قوی وجود دارد که ایشان مومن به خدای واحد بوده اند.
رفتار و بیانات
حضرت ابوطالب با زبان و رفتار خودشان، حضرت محمد(ص) را یاری داده و از آن حضرت بدفاع بر می خواستند. حمایت های متعدد ایشان به صورت بیانی و رفتاری از جمله قرائنی است که در کتب شیعه و اهل تسنن وجود دارد.در ذیل به برخی از این قضایا اشاره می کنیم و تفصیل و ذکر شواهد دیگر را به کتب و مقالات ارجاع می دهیم.
- امام صادق(ع) در روایت معتبری[۱] فرمودند: چون ابوطالب در گذشت جبرئيل بر رسول خدا(ص) فرود آمد و به او گفت: اى محمد، از مكه بيرون شو زيرا در آن ياورى ندارى و قريش به پيغمبر شوريدند و آن حضرت گريخت تا به كوهى رسيد كه آن را حجون مى ناميدند و بدان كوه پناهنده شد.[۲]
- ابن اسحاق می گويد (بعد از نزول آيه تبت يدا ابى لهب) پس زمانى كه قريش بر عليه پيامبر هم پيمان شدند و آن اقدامات قبيح را بر ضد پيامبر انجام دادند ابو طالب گفت:[۳][۴]
ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا ** نبيا كموسى خط في أول الكتب
و لسنا و رب البيت نسلم أحمدا ** على الحال من عض الزمان و لا كرب
آیا نمیدانید که ما محمد را به عنوان یک پیامبر یافتیم، همانند موسی، و در اول همه کتاب ها، به پيامبري او تصریح شده است؟ به خداي كعبه قسم، ما به خاطر سختیها و مشکلات این پیامبر را با بت عوض نمیکنیم.
- بعد از اینکه عمرو عاص به حبشه رفت تا جعفر بن ابیطالب و همراهانش را پیش نجاشی پادشاه حبشه رسوا کند و آن ها را از پادشاه حبشه تحویل گرفته و برای مجازات به حجاز نزد مشرکین برگرداند. ابن کثیر می گوید: زیاد از این اسحاق نقل کرده است که ابوطالب زمانی که برخورد قریش را دید نامه ای به نجاشي نوشت و در آن ضمن ابياتي او را به عدل و احسان نسبت به کسانی که از خانواده اش به او پناهنده شده اند. دعوت کرد.[۵]
ونعلم، أبيت اللعن، أنك ماجد ** كريم فلا يشقى إليك المجانب
ونعلم بأن الله زادك بسطة ** وأسباب خير كلها بك لازب
و میدانیم که تو چنان خوب و کریم هستی که از طرف تو به کسی که نزد تو است ستم نمي شود. و می دانیم که خدا قدرت تو را زیاد کرده است و همه اسباب نیکی و خیر با تو عجین است.
- حاكم می گوید: از ابن اسحاق نقل شده که گفت: ابو طالب ابیاتی برای نجاشی سرود که او را به رفتار نیک با پناهندگان و دفاع از آنان دعوت کرده بود:[۶]
ليعلم خيار الناس أن محمدا ** وزير لموسى والمسيح ابن مريم
أتانا بهدي مثل ما أتيا به ** فكل بأمر الله يهدي ويعصم
باید بداند که بهترین مردم حضرت محمد است و او وزیر موسي و حضرت مسیح است. براي ما هدايتي آورد مثل هدایتی که آن دو آورده اند پس هر کدام از آنها به امر و فرمان خدا هدایت می کند و حفظ می شود.
علامه امینی بعد از ذکر این اشعار می گویند: من نمی دانم که شهادت و اعتراف به نبوت اگر با این شیوه های مختلفی که در این اشعار ذکر شد محقق نگردد با چه چیزی محقق می شود؟ و اگر یکی از این مطالب یا شعرها از هر کس دیگر نقل شده بود همه بر اسلام او متفق القول بودند، اما همه این مطالب باز هم دلالت بر اسلام ابو طالب نمی کند. این مسأله عجیب است و جای تامل دارد!![۷]
- ابن هشام می گوید: زمانی که ابوطالب از بزرگان عرب نسبت به حمله به قوم خود ترسید قصيده اي سرود که در آن به حرم مکه و منزلت آن پناه برده بود و از بزرگان قومش در آن قصیده طلب دوستی کرد و او همگان را باخبر کرده بود از این شعرش که او هرگز رسول خدا را تسلیم آنها نخواهد کرد و او را در مقابل هیچ چیز رها نخواهد کرد مگر اینکه بدون او بمیرد.[۸]
- در روایت معتبری[۹] امام صادق(ع) فرمودند: پيامبر(ص) در مسجد الحرام بود در حالی که لباس هاى نو بر تن داشت، مشركين شكمبه شترى را بر او افكندند و لباس هايش را آلوده كردند، پيامبر از اين عمل آنچنان ناراحت شد كه فقط خدا میداند، پس این اتفاق پیامبر نزد ابوطالب آمد و گفت: اى عمو! حسب و جایگاه مرا در ميان خود چگونه ميبينى؟ ابوطالب گفت: مگر چه شده اى برادر زاده؟! پیامبر ماجرا را تعریف کرد، ابوطالب حمزه را طلبيد و خودش هم شمشير برگرفت و به حمزه گفت: شكمبه را بردار، سپس همراه پيامبر به سوى آن قوم رفت تا نزد قريش رسيد، آنها گرد كعبه بودند، چون او را ديدند آثار خشم و غضب را در چهرهاش خواندند، آنگاه به حمزه گفت: شكمبه را بر سبيل همه بمال، او چنين كرد، تا به نفر آخرشان هم ماليد، سپس ابوطالب متوجه پيغمبر(ص) شد و گفت: ای برادر زادام اينست حسب و جایگاه تو در ميان ما.[۱۰]
روایات
روایات شیعه
روایات بسیاری در کتب شیعه وجود دارد که اثبات کننده ایمان و منزلت رفیع ایشان است و اینک به برخی از آن روایات اشاره می کنیم:
صحیحه اسحاق بن جعفر: اسحاق بن جعفر از پدرش امام صادق(ع) نقل كند كه به آن حضرت عرض شد: آنها (اهل سنت) گمان كنند كه ابو طالب كافر بوده است. حضرت فرمود: دروغ گويند، چگونه ابوطالب كافر است در حالی كه ميگويد: مگر نميدانند كه ما محمد را مانند موسى پيغمبرى يافتهايم كه در كتابهاى نخست و سلف نامش نوشته است؟ و در حديث ديگر فرمود: چگونه مىشود كه ابو طالب كافر باشد؟ در صورتى كه خود او ميگويد: مردم دانستهاند كه ما فرزند خود را بدروغ نسبت ندهيم و به سخن ياوهسرايان اعتنا نميشود. او روسفيد و آبرومندى است كه به احترام آبروى او طلب باران مىشود. او فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنانست.[۱۱]
تمام راویان حدیث ثقه بوده و روایت صحیحه می باشد.[۱۲]
صحیحه هشام: امام صادق(ع) حكايت ابوطالب حكايت اصحاب كهف است كه ايمان را مخفی كردند و شرك را اظهار داشتند، پس خدا پاداششان را دو بار به آنها داد.[۱۳]
تمام روات ثقه بوده و روایت صحیح السند می باشد.[۱۴]
معتبره مفضل: در معتبره مفضّل بن عمر از امام صادق(ع): روزى امير المؤمنين(ع) در فضاى عمومى شهر نشسته و مردم به گردش جمع شده بودند، مردى به سوى حضرت رفت و گفت: اى امير المؤمنين، تو در جايگاهى هستى كه خداوند تو را به آن[مقام] رسانده است و با اين حال پدرت در آتش شكنجه مىشود؟ حضرت به او فرمود: ساكت شو خداوند دهانت را مهر كند، به آن كسى كه محمد(ص) را حقيقتا به پيامبرى برانگيخت سوگند، اگر پدرم براى هر گناهكارى بر روى زمين ميانجيگرى كند خداوند شفاعت او را دربارۀ آنان مىپذيرد. آيا پدر من به آتش عذاب مىشود درحالىكه پسر او تقسيمكنندۀ آتش است؟! آنگاه فرمود: به آن كسى كه محمد(ص) را برانگيخت سوگند نور ابى طالب در روز رستاخيز نورهاى مخلوفات را فرو مىنشاند، مگر پنج نور را: نور محمد(ص) و نور من و نور فاطمه و نور حسن و حسين و پيشوايان از فرزندان حسين؛ زيرا نور او از همان نور ماست كه خداوند دو هزار سال پيش از آفرينش آدم آن را آفريد.[۱۵]
بیان علماء
در میان علمای شیعه اجماع و اتفاق نظر بر ایمان و اسلام ابوطالب وجود دارد. به عنوان مثال اندیشمندانی همچون شیخ مفید[۱۶] که از علمای متقدم شیعه و علامه مجلسی که از علمای متاخر می باشند، به این اجماع تصریح کرده اند.[۱۷]
اما کلام برخی از علمای اهل سنت که دلالت بر ایمان جناب ابوطالب می کند، از این قرار است:
- علامه علی اجهوری و تلمسانی: سزاوار نیست که از ابوطالب یاد شود الا به عنوان حامی پیامبر(ص)؛ چرا که ایشان با کلام و افعالش از پیامبر(ص) حمایت نموده و ایشان را یاری کرد. و یاد کردن ایشان به بدی سبب آذار پیامبر(ص) می باشد . هرکس پیامبر(ص) را اذیت کند کافر می باشد.[۱۸]
- امام ابوطاهر: هر کسی بغض اباطالب را داشته باشد کافر است.[۱۹]
- امام أحمد بن الحسين الموصلی: قطها بغض اباطالب کفر است.[۲۰]
- ابن التين بعد از آوردن شعری از جناب ابوطالب می گوید: این شعر ابوطالب دلیلی است که او قبل از بعثت، به نبوت پیامبر(ص) آگاهی داشته.[۲۱]
- الحافظ أبو الفضل بن حجر می گوید: ابن اسحاق متذکر می شود که ابوطالب این شعر را بعد از بعثت بیان کرده است. و آگاهی ابوطالب به نبوت پیامبر(ص) در بسیاری از اخبار آمده است و شیعیان برای اثبات اسلام ابوطالب به این اخبار تمسک کرده اند.[۲۲]
- على بن حمزه بصرى در اثری، اشعار ابوطالب را جمع کرده و در دیدگاه او ابوطالب مسلمان بوده و با دین اسلام از دنیا رحلت کرد.[۲۳]
- ابوالفداء: از شعرهای ابوطالب که دلالت می کند ایشان پیامبر(ص) را تصدیق نموده این شعر است:[۲۴]
و دعوتني و علمت أنك صادق ** ولقد صدقت وكنت ثم أمينا
ولقد علمت بأن دين محمد ** من خير أديان البرية دينا
مرا (به سوی خدا) دعوت کردی، و میدانستی که راستگویی و بهراستی که راست گفتی و در آن هنگام امین بودی.و من یقین دارم که دین محمد، از بهترینِ دینهای مردمان است.پایان کلام خود را به بیانی از شهید مطهری ختم می کنیم. ایشان در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» می گویند:[۲۵]
چنانکه میدانیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن یعنی فرزندزادگان امام حسن با بنی العباس همکاری داشتند، اما بنی الحسین یعنی فرزندزادگان امام حسین- که در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همکاری با بنی العباس خودداری کردند. بنی العباس با اینکه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن نشان میدادند و آنها را از خود شایستهتر میخواندند، در پایان کار به آنها خیانت کردند و اکثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند. بنی العباس برای پیشبرد سیاست خود شروع کردند به تبلیغ علیه بنی الحسن. از جمله تبلیغات ناروای آنها این بود که گفتند ابوطالب- که جد اعلای بنی الحسن و عموی پیغمبر است- مسلمان نبود و کافر از دنیا رفت و اما عباس که عموی دیگر پیغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما که اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن که اولاد عموی کافر پیغمبرند برای خلافت شایسته تریم. در این راه پولها خرج کردند و قصهها جعل کردند. هنوز هم که هست، گروهی از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به کفر ابوطالب میدهند. هر چند اخیراً تحقیقاتی در میان محققان اهل تسنن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشنتر میشود.
مطالعه بیشتر
- کتاب منیة الراغب في إیمان أبی طالب(ع)؛ تألیف شیخ محمدرضا طبسی نجفی
- الصحيح من سيرة النبي الأعظم(ص)،سيد جعفر مرتضى عاملی، جلد 4
- کتاب ايمان ابي طالب(ع) و سيرته؛ علامه امینی
- مقاله ایمان ابوطالب(ع)؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
منابع
- ↑ مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۶.
- ↑ الكليني الرازي، أبو جعفر محمّد بن يعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحديث. ص۴۶۴-۴۶۵.
- ↑ ابن هشام الحميري. السيرة النبوية. ج۱. قاهره: مكتبة محمدعلي صبيح وأولاده. ص۲۳۵.
- ↑ محمد بن إسحاق بن يسار. سيرة ابن إسحاق. مكتب دراسات التاريخ و المعارف الإسلامية. ص۱۵۶-۱۵۷.
- ↑ ابن كثير. البدايه والنهايه. ج۳. بیروت: دار إحياء التراث العربي. ص۹۷.
- ↑ أبو عبد الله الحاكم النيسابوري. المستدرك على الصحيحين. ج۲. بیروت: دار الكتب العلمية. ص۶۸۰.
- ↑ الأميني النجفي، عبد الحسين (۱۳۸۷). الغدير في الكتاب والسنة والأدب. ج۷. بیروت: دار الکتاب العربی. ص۳۴۱.
- ↑ ابن هشام الحميري. السيرة النبوية. ج۱. قاهره: مكتبة محمدعلي صبيح وأولاده. ص۲۳۵.
- ↑ مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۶.
- ↑ الكليني الرازي، أبو جعفر محمّد بن يعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحديث. ص۴۶۴.
- ↑ الكليني الرازي، أبو جعفر محمّد بن يعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحديث. ص۴۶۳.
- ↑ مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۴.
- ↑ الكليني الرازي، أبو جعفر محمّد بن يعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحديث. ص۴۶۲.
- ↑ مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۳.
- ↑ طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴). الأمالی. قم: دارالثقافة. ص۷۰۲-۳۰۵.
- ↑ الشيخ المفيد (۱۴۱۴). أوائل المقالات في المذاهب والمختارات. بیروت: دار المفيد. ص۴۵.
- ↑ مجلسی، محمّد باقر (۱۹۸۳). بحار الأنوار. ج۳۵. بیروت: دارالاحیاء التراث. ص۱۳۸-۱۳۹.
- ↑ المهزمي، ابو هفان (۲۰۰۳). ديوان أبي طالب بن عبد المطلب. بیروت: دار و مکتبة الهلال. ص۳۲.
- ↑ المهزمي، ابو هفان (۲۰۰۳). ديوان أبي طالب بن عبد المطلب. بیروت: دار و مکتبة الهلال. ص۳۲.
- ↑ المهزمي، ابو هفان (۲۰۰۳). ديوان أبي طالب بن عبد المطلب. بیروت: دار و مکتبة الهلال. ص۳۲.
- ↑ القسطلاني القتيبي، أبو العباس، شهاب الدين. المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. ج۱. قاهره: المكتبة التوفيقية. ص۱۱۳.
- ↑ القسطلاني القتيبي، أبو العباس، شهاب الدين. المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. ج۱. قاهره: المكتبة التوفيقية. ص۱۱۳.
- ↑ القسطلاني القتيبي، أبو العباس، شهاب الدين. المواهب اللدنية بالمنح المحمدية. ج۱. قاهره: المكتبة التوفيقية. ص۱۱۴.
- ↑ أبو الفداء عماد الدين، إسماعيل بن علي. المختصر في أخبار البشر. ج۱. قاهره: المطبعة الحسينية المصرية. ص۱۲۰.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۳۹۰). مجموعه آثار شهید مطهری. ج۱۹. تهران: صدرا. ص۲۵۶.

