بررسی روایات با موضوع مذمت زنان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} تفسير احاديث زير چيست: ۱. اگر زنان نبودند پروردگار خوب عباد...» ایجاد کرد)
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
تفسير احاديث زير چيست: ۱. اگر زنان نبودند پروردگار خوب عبادت مي‌شد؟ ۲. زنان جوجه‌هاي شيطان هستند؟ ۳. زنان دام شيطانند ؟
تفسیر این احادیث چیست؟ ۱. اگر زنان نبودند پروردگار خوب عبادت می‌شد. ۲. زنان جوجه‌های شیطان هستند. ۳. زنان دام شیطانند.
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
يكي از صفات خداوند خالق بودن است كه همه مخلوقاتش را طبق مصلحت آفريد و به تعبير قرآن {{قرآن|الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ...|سوره = سجده|آیه = ۸|ترجمه = او همان كسي است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد.}} پس شرّي خلق نكرده است تا اينكه زنان را شر بدانيم.
یکی از صفات خداوند خالق بودن است که همه مخلوقاتش را طبق مصلحت آفرید و به تعبیر قرآن {{قرآن|الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ |سوره = سجده|آیه = ۸|ترجمه = او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.}} پس شرّی خلق نکرده است تا اینکه زنان را شر بدانیم.


در سؤال؛‌ حديث اول را شيعه و سني نقل كردند كه : «لولا النساء لعُبدَ اللهُ حقّاً حقّاً»}}<ref>حر عاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، ج۲۰، ص۳۵، حكومت ۲۴۹۶۲؛ كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۲۸۶، حكومت ۴۴۴۹۸.</ref>. علي بن جوزي از علماي اهل سنّت در كتاب «الموضوعات» بعد از نقل حديث گفته: اين حديث اصل ندارد، ‌چون كه در سندش عبدالرحيم فرزند زيد است، سپس، كلام چند نفر را درمورد عبدالرحيم بيان مي‌كند كه: يحيي گفته عبدالرحيم و پدرش مورد قبول نيستند، و مرّه گفته عبدالرحيم كذّاب و خبيث است و نسائي گفته اين شخص متروك الحديث است و ابن عدي گفته اين حديث مورد انكار واقع شده و از غير اين طريق و سند، نمي‌شناسيم،<ref>الموضوعات علي بن جوزي، المكتبه السلفيه بالمدينه المنوره، چاپ اول، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۲۵۵.</ref> حديث سوم را مرحوم نوري در كتاب مستدرك الوسائل از تفسير ابوالفتوح رازي نقل مي‌كند: «النساءُ حبائلُ الشيطانِ»؛<ref>مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱۴، ص۱۵۹، حكومت ۱۶۳۷۱.</ref> امّا حديث دوم با توجه به تفحّص گسترده‌، در منابع يافته نشده است. اين دو حديث و احاديث مشابه كه درباره مذمت زن‌ها مي‌باشند، اولاً اكثرا سند معتبري ندارند، ثانياً بر فرض سند داشتن به يك موضوع كلي اشاره مي كنند كه نياز به توضيح دارد.  
'''حدیث اول''' را شیعه و سنی نقل کردند که: «لولا النساء لعُبدَ اللهُ حقّاً حقّاً».<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، ج۲۰، ص۳۵، حکومت ۲۴۹۶۲؛ کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۲۸۶، حکومت ۴۴۴۹۸.</ref> علی بن جوزی از علمای اهل سنّت در کتاب «الموضوعات» بعد از نقل حدیث بیان می‌کند: این حدیث اصل ندارد، چون که در سندش عبدالرحیم فرزند زید است، سپس، کلام چند نفر را درمورد عبدالرحیم بیان می‌کند که: یحیی گفته عبدالرحیم و پدرش مورد قبول نیستند، و مرّه گفته عبدالرحیم کذّاب و خبیث است و نسائی گفته این شخص متروک الحدیث است و ابن عدی گفته این حدیث مورد انکار واقع شده و از غیر این طریق و سند، نمی‌شناسیم،<ref>الموضوعات علی بن جوزی، المکتبه السلفیه بالمدینه المنوره، چاپ اول، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۲۵۵.</ref> حدیث سوم را مرحوم نوری در کتاب مستدرک الوسائل از تفسیر ابوالفتوح رازی نقل می‌کند: «النساءُ حبائلُ الشیطانِ»؛<ref>مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱۴، ص۱۵۹، حکومت ۱۶۳۷۱.</ref> امّا حدیث دوم با توجه به تفحّص گسترده، در منابع یافته نشده است. این دو حدیث و احادیث مشابه که درباره مذمت زن‌ها می‌باشند، اولاً اکثراً سند معتبری ندارند، ثانیاً بر فرض سند داشتن به یک موضوع کلی اشاره می‌کنند که نیاز به توضیح دارد.


ابتدا لازم است به اين نكته توجه شود كه زن و مرد از نظر جسم و روح با يكديگر تفاوت دارند. زن موجودي است سرشار از عاطفه، ‌احساسات، رحم، مهرباني، صبر... و در اثر داشتن همين صفات است كه زود تحت تأثير قرار مي‌گيرد و به وسيله او مي توان كارهاي پيچيده را حل كرد. به همين جهت در مؤسسه‌هاي جاسوسي از زيبارويان حداكثر استفاده مي‌گردد. ناگفته پيداست كه در اسلام زنان فراواني بوده‌اند كه مورد احترام اسلام، قرآن و مسلمانان مي‌باشند، و روايات زيادي هم در مدح و ستايش زنان وارد شدند.
ابتدا لازم است به این نکته توجه شود که زن و مرد از نظر جسم و روح با یکدیگر تفاوت دارند. زن موجودی است سرشار از عاطفه، احساسات، رحم، مهربانی، صبر… و در اثر داشتن همین صفات است که زود تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به وسیله او می‌توان کارهای پیچیده را حل کرد. به همین جهت در مؤسسه‌های جاسوسی از زیبارویان حداکثر استفاده می‌گردد. ناگفته پیداست که در اسلام زنان فراوانی بوده‌اند که مورد احترام اسلام، قرآن و مسلمانان می‌باشند، و روایات زیادی هم در مدح و ستایش زنان وارد شدند.


اكثر اختلافات و نزاع‌ها و كارهاي خلاف، ريشه در غرائض نفساني دارند، از طرف ديگر، زن مظهر غرائض است لذا به اين جهت از آنها مذمت شده است. البته اين قاعده كليت ندارد يعني نمي‌توان گفت كه همه زنان مذمت شده‌اند بلكه بسياري از زنان از بسياري از مردان مقام بالاتري دارند. علاوه بر اين رواياتي هم در مذمّت بعضي از مردان نقل شدند، و فرقي ندارد كه اين صفات در مردان باشد يا در زنان، به عنوان مثال: دروغ صفت بدي است، چه مرد دروغگو باشد و چه زن، متقابلا راست‌گويي خوب است چه راست گو مرد باشد و چه زن. پس معيار و ميزان مدح يا مذمّت، صفات خوب و بد هستند نه ذات زن و مرد. خداوند در قرآن مي‌فرمايد: {{قرآن|زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ ...<ref>آل عمران/۱۵.</ref> محبت امور دنيوي از زنان و فرزندان و... در نظر مردم جلوه داده شده. در اين آيه نخستين موضوعي كه ذكر شده است همسران و زنان مي‌باشند و اين همان مطلب است كه امروزه روان كاوان مي‌گويند غريزه جنسي از نيرومندترين غرائز انسان است. تاريخ معاصر و گذشته نيز تأكيد مي‌كند كه سرچشمه بسياري از حوادث اجتماعي طوفان‌هاي ناشي از اين غريزه بوده است، افراط در محبت غريزي به زن، گروهي را آن چنان سرگرم كرد كه جز ارضاء غريزه جنسي منظور ديگري از تشكيل خانواده ندارند، و علت اساسي اين عقيده بي‌جا دلبستگي كاملي است كه آنان نسبت به شهوات دنيا پيدا كردند. در عوض برخي نيز همّشان را صرف آخرت و فراهم آوردن وسائل زندگي سراي آخرت كردند و تمام همت خود را مصروف اين كالاي ناچيز دنيا ننمودند.  
اکثر اختلافات و نزاع‌ها و کارهای خلاف، ریشه در غرائض نفسانی دارند، از طرف دیگر، زن مظهر غرائض است لذا به این جهت از آنها مذمت شده است. البته این قاعده کلیت ندارد یعنی نمی‌توان گفت که همه زنان مذمت شده‌اند بلکه بسیاری از زنان از بسیاری از مردان مقام بالاتری دارند. علاوه بر این روایاتی هم در مذمّت بعضی از مردان نقل شدند، و فرقی ندارد که این صفات در مردان باشد یا در زنان، به عنوان مثال: دروغ صفت بدی است، چه مرد دروغگو باشد و چه زن، متقابلاً راست‌گویی خوب است چه راست گو مرد باشد و چه زن. پس معیار و میزان مدح یا مذمّت، صفات خوب و بد هستند نه ذات زن و مرد. خداوند در قرآن می‌فرماید: {{قرآن|زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ …<ref>آل عمران/۱۵.</ref> محبت امور دنیوی از زنان و فرزندان و… در نظر مردم جلوه داده شده. در این آیه نخستین موضوعی که ذکر شده است همسران و زنان می‌باشند و این همان مطلب است که امروزه روان کاوان می‌گویند غریزه جنسی از نیرومندترین غرائز انسان است. تاریخ معاصر و گذشته نیز تأکید می‌کند که سرچشمه بسیاری از حوادث اجتماعی طوفان‌های ناشی از این غریزه بوده است، افراط در محبت غریزی به زن، گروهی را آن چنان سرگرم کرد که جز ارضاء غریزه جنسی منظور دیگری از تشکیل خانواده ندارند، و علت اساسی این عقیده بی‌جا دلبستگی کاملی است که آنان نسبت به شهوات دنیا پیدا کردند. در عوض برخی نیز همّشان را صرف آخرت و فراهم آوردن وسائل زندگی سرای آخرت کردند و تمام همت خود را مصروف این کالای ناچیز دنیا ننمودند.


به طور خلاصه، مطالب نقل شده در سؤال، داراي سند معتبري نيست، ‌و اگر هم سند داشته باشد دالّ بر اين هستند كه شيطان اسباب زيادي براي گمراه كردن بشر دارد كه يكي از آن اسباب هواي نفس و شهوات است. بنابراين زن كه يكي از مظاهر غرائز است، مي تواند مانند ديگر وسايلي كه موجب نافرماني خدا مي‌شوند چون رياست طلبي، دوست داشتن دنيا و... ، يكي از اسباب انحراف شخص و نافرماني خداوند گردد.
به‌طور خلاصه، مطالب نقل شده در سؤال، دارای سند معتبری نیست، و اگر هم سند داشته باشد دالّ بر این هستند که شیطان اسباب زیادی برای گمراه کردن بشر دارد که یکی از آن اسباب هوای نفس و شهوات است؛ بنابراین زن که یکی از مظاهر غرائز است، می‌تواند مانند دیگر وسایلی که موجب نافرمانی خدا می‌شوند چون ریاست طلبی، دوست داشتن دنیا و…، یکی از اسباب انحراف شخص و نافرمانی خداوند گردد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


۱ـ ترجمه تفسير الميزان، ج۳، ص۱۸۰.
== مطالعه بیشتر ==
۱ـ ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۸۰.


۲ـ تفسير نمونه، ج۲، ص۳۳۹.
۲ـ تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۳۹.


۳ـ زن در آيينه جمال، آيت الله جوادي آملي.
۳ـ زن در آیینه جمال، آیت الله جوادی آملی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۱۶

سؤال

تفسیر این احادیث چیست؟ ۱. اگر زنان نبودند پروردگار خوب عبادت می‌شد. ۲. زنان جوجه‌های شیطان هستند. ۳. زنان دام شیطانند.

یکی از صفات خداوند خالق بودن است که همه مخلوقاتش را طبق مصلحت آفرید و به تعبیر قرآن ﴿الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ …؛ او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید.(سجده:۸) پس شرّی خلق نکرده است تا اینکه زنان را شر بدانیم.

حدیث اول را شیعه و سنی نقل کردند که: «لولا النساء لعُبدَ اللهُ حقّاً حقّاً».[۱] علی بن جوزی از علمای اهل سنّت در کتاب «الموضوعات» بعد از نقل حدیث بیان می‌کند: این حدیث اصل ندارد، چون که در سندش عبدالرحیم فرزند زید است، سپس، کلام چند نفر را درمورد عبدالرحیم بیان می‌کند که: یحیی گفته عبدالرحیم و پدرش مورد قبول نیستند، و مرّه گفته عبدالرحیم کذّاب و خبیث است و نسائی گفته این شخص متروک الحدیث است و ابن عدی گفته این حدیث مورد انکار واقع شده و از غیر این طریق و سند، نمی‌شناسیم،[۲] حدیث سوم را مرحوم نوری در کتاب مستدرک الوسائل از تفسیر ابوالفتوح رازی نقل می‌کند: «النساءُ حبائلُ الشیطانِ»؛[۳] امّا حدیث دوم با توجه به تفحّص گسترده، در منابع یافته نشده است. این دو حدیث و احادیث مشابه که درباره مذمت زن‌ها می‌باشند، اولاً اکثراً سند معتبری ندارند، ثانیاً بر فرض سند داشتن به یک موضوع کلی اشاره می‌کنند که نیاز به توضیح دارد.

ابتدا لازم است به این نکته توجه شود که زن و مرد از نظر جسم و روح با یکدیگر تفاوت دارند. زن موجودی است سرشار از عاطفه، احساسات، رحم، مهربانی، صبر… و در اثر داشتن همین صفات است که زود تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به وسیله او می‌توان کارهای پیچیده را حل کرد. به همین جهت در مؤسسه‌های جاسوسی از زیبارویان حداکثر استفاده می‌گردد. ناگفته پیداست که در اسلام زنان فراوانی بوده‌اند که مورد احترام اسلام، قرآن و مسلمانان می‌باشند، و روایات زیادی هم در مدح و ستایش زنان وارد شدند.

اکثر اختلافات و نزاع‌ها و کارهای خلاف، ریشه در غرائض نفسانی دارند، از طرف دیگر، زن مظهر غرائض است لذا به این جهت از آنها مذمت شده است. البته این قاعده کلیت ندارد یعنی نمی‌توان گفت که همه زنان مذمت شده‌اند بلکه بسیاری از زنان از بسیاری از مردان مقام بالاتری دارند. علاوه بر این روایاتی هم در مذمّت بعضی از مردان نقل شدند، و فرقی ندارد که این صفات در مردان باشد یا در زنان، به عنوان مثال: دروغ صفت بدی است، چه مرد دروغگو باشد و چه زن، متقابلاً راست‌گویی خوب است چه راست گو مرد باشد و چه زن. پس معیار و میزان مدح یا مذمّت، صفات خوب و بد هستند نه ذات زن و مرد. خداوند در قرآن می‌فرماید: {{قرآن|زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ …[۴] محبت امور دنیوی از زنان و فرزندان و… در نظر مردم جلوه داده شده. در این آیه نخستین موضوعی که ذکر شده است همسران و زنان می‌باشند و این همان مطلب است که امروزه روان کاوان می‌گویند غریزه جنسی از نیرومندترین غرائز انسان است. تاریخ معاصر و گذشته نیز تأکید می‌کند که سرچشمه بسیاری از حوادث اجتماعی طوفان‌های ناشی از این غریزه بوده است، افراط در محبت غریزی به زن، گروهی را آن چنان سرگرم کرد که جز ارضاء غریزه جنسی منظور دیگری از تشکیل خانواده ندارند، و علت اساسی این عقیده بی‌جا دلبستگی کاملی است که آنان نسبت به شهوات دنیا پیدا کردند. در عوض برخی نیز همّشان را صرف آخرت و فراهم آوردن وسائل زندگی سرای آخرت کردند و تمام همت خود را مصروف این کالای ناچیز دنیا ننمودند.

به‌طور خلاصه، مطالب نقل شده در سؤال، دارای سند معتبری نیست، و اگر هم سند داشته باشد دالّ بر این هستند که شیطان اسباب زیادی برای گمراه کردن بشر دارد که یکی از آن اسباب هوای نفس و شهوات است؛ بنابراین زن که یکی از مظاهر غرائز است، می‌تواند مانند دیگر وسایلی که موجب نافرمانی خدا می‌شوند چون ریاست طلبی، دوست داشتن دنیا و…، یکی از اسباب انحراف شخص و نافرمانی خداوند گردد.


مطالعه بیشتر

۱ـ ترجمه تفسیر المیزان، ج۳، ص۱۸۰.

۲ـ تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۳۹.

۳ـ زن در آیینه جمال، آیت الله جوادی آملی.


منابع

  1. حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، ج۲۰، ص۳۵، حکومت ۲۴۹۶۲؛ کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۲۸۶، حکومت ۴۴۴۹۸.
  2. الموضوعات علی بن جوزی، المکتبه السلفیه بالمدینه المنوره، چاپ اول، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۲۵۵.
  3. مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱۴، ص۱۵۹، حکومت ۱۶۳۷۱.
  4. آل عمران/۱۵.