فرشته بودن حورالعین: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{س...» ایجاد کرد)
 
(ویرایش اولیه)
خط ۱۶: خط ۱۶:
از آن جايي كه شناخت اوصاف و ويژگي‌هاي نعمت‌هاي بهشتي متوقف بر دقت نظر در آيات و رواياتي است كه در اين موارد سخن به ميان آورده‌اند ما نيز براي جواب آيات و روايات مربوطه را بررسي مي کنيم.  
از آن جايي كه شناخت اوصاف و ويژگي‌هاي نعمت‌هاي بهشتي متوقف بر دقت نظر در آيات و رواياتي است كه در اين موارد سخن به ميان آورده‌اند ما نيز براي جواب آيات و روايات مربوطه را بررسي مي کنيم.  


در آياتي از قرآن كه در مورد حور العين اشاره‌اي فرموده‌اند و عمده آنها در سوره الرحمن و سوره واقعه مي‌باشند، سخني از اين كه حور العين فرشته است يا نه؟ مطرح نشده فقط اوصافي از آنها گفته شده كه با توجه به اين آيات و اوصاف پي خواهيم برد كه يك سري ويژگي‌هايي دارند كه مخصوص زنان است، مثلاً در آيه‌اي كه مي‌فرمايد: ==و جعلناهن ابكارا== ما آنها را باكره آفريديم.<ref>واقعه/ ۳.</ref>  
در آياتي از قرآن كه در مورد حور العين اشاره‌اي فرموده‌اند و عمده آنها در سوره الرحمن و سوره واقعه مي‌باشند، سخني از اين كه حور العين فرشته است يا نه؟ مطرح نشده فقط اوصافي از آنها گفته شده كه با توجه به اين آيات و اوصاف پي خواهيم برد كه يك سري ويژگي‌هايي دارند كه مخصوص زنان است، مثلاً در آيه‌اي كه مي‌فرمايد: {{قرآن|و جعلناهن ابكارا}} ما آنها را باكره آفريديم.<ref>واقعه/ ۳.</ref>  


و يا در آيه‌اي ديگر كه مي‌فرمايد: ==و لهم فيها ازواج مطهره== كه در بهشت براي متقين زوجهاي پاكيزه‌اي است.<ref>آل عمران/ ۱۵.</ref> و در تفسير آن ذكر فرموده‌اند اينها زوجهايي هستند كه از تمام خبائث ظاهري و باطني بدور هستند.  
و يا در آيه‌اي ديگر كه مي‌فرمايد: {{قرآن|و لهم فيها ازواج مطهره}} كه در بهشت براي متقين زوجهاي پاكيزه‌اي است.<ref>آل عمران/ ۱۵.</ref> و در تفسير آن ذكر فرموده‌اند اينها زوجهايي هستند كه از تمام خبائث ظاهري و باطني بدور هستند.  


و از اين ها كه بگذريم در خود معناي حور العين و وجه تسميه اين كلمه فرموده‌اند حور به معني سفيد اندام و عين به معناي گشاده چشم و يا معناي اين كه سفيده چشم كه در نهايت سفيدي است و سياهي آن در غايت سياهي و صفا و طراوت.
و از اين ها كه بگذريم در خود معناي حور العين و وجه تسميه اين كلمه فرموده‌اند حور به معني سفيد اندام و عين به معناي گشاده چشم و يا معناي اين كه سفيده چشم كه در نهايت سفيدي است و سياهي آن در غايت سياهي و صفا و طراوت.

نسخهٔ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۳


سؤال

آيا حور العين فرشته است و آيا مؤمنين با آن ها ازدواج مي کنند؟


سؤال مطرح شده در مورد يكي از نعمت‌هاي بهشتي است كه نصيب بهشتيان مي‌شود.

از آن جايي كه شناخت اوصاف و ويژگي‌هاي نعمت‌هاي بهشتي متوقف بر دقت نظر در آيات و رواياتي است كه در اين موارد سخن به ميان آورده‌اند ما نيز براي جواب آيات و روايات مربوطه را بررسي مي کنيم.

در آياتي از قرآن كه در مورد حور العين اشاره‌اي فرموده‌اند و عمده آنها در سوره الرحمن و سوره واقعه مي‌باشند، سخني از اين كه حور العين فرشته است يا نه؟ مطرح نشده فقط اوصافي از آنها گفته شده كه با توجه به اين آيات و اوصاف پي خواهيم برد كه يك سري ويژگي‌هايي دارند كه مخصوص زنان است، مثلاً در آيه‌اي كه مي‌فرمايد: ﴿و جعلناهن ابكارا ما آنها را باكره آفريديم.[۱]

و يا در آيه‌اي ديگر كه مي‌فرمايد: ﴿و لهم فيها ازواج مطهره كه در بهشت براي متقين زوجهاي پاكيزه‌اي است.[۲] و در تفسير آن ذكر فرموده‌اند اينها زوجهايي هستند كه از تمام خبائث ظاهري و باطني بدور هستند.

و از اين ها كه بگذريم در خود معناي حور العين و وجه تسميه اين كلمه فرموده‌اند حور به معني سفيد اندام و عين به معناي گشاده چشم و يا معناي اين كه سفيده چشم كه در نهايت سفيدي است و سياهي آن در غايت سياهي و صفا و طراوت.

همه اينها و اوصافي كه ذكر شد دلالت دارند بر اينكه اين موجودات بهشتي را خداوند به شكل زنان دنيوي با ويژگي‌هاي خاص خلق فرموده است.

و امّا اگر بخواهيم جنس حور العين برايمان مشخص شود باز روايتي در اين رابطه آمده است كه تصريح به جنس حور العين فرموده‌اند:

ابي بصير از امام صادق (ع) مي‌خواهد او را با توصيف بهشت به شوق آورد، حضرت نيز پس از بيان اوصافي از بهشت و نعمت‌هايش به توصيف حور العين مي‌پردازد. راوي سؤال مي‌كند: فدايت شوم، حور العين از چه چيزي خلق شده است؟ فرمودند: از خاك و سرشت بهشتي.[۳]

و در روايتي ديگر نيز كه از امام رضا (ع) نقل شده كه مي‌فرمايند حور العين جنسش از خاك و زعفران بهشتي است كه هرگز فاسد نمي‌شود.[۴]

(نتيجه) با توجه به آيات و روايات و توضيحات مذكور مي‌توان دريافت كه حوريان موجودات بهشتي از جنس خاك بهشت هستند كه خداوند آنها را به شكل زنان خلق فرموده و با ملائكه فرق دارند و امّا قسمت دوم سؤال كه مي‌فرمايند بر چه اساسي حور العين به بهشتيان تعلق مي‌گيرد و با آنها ازدواج مي‌كنند؟

اولاً بايد گفت، كه مراد از تزويج اهل بهشت با حوريان غير از تزويج اصطلاحي كه بين زنان و مردان دنيا صورت مي‌گيرد و داراي شرائط خاصي است، بلكه تزويج در مورد آنها يعني قرين و همنشين با حوريان هستند و از تمام لذائذ وجود آنها بهره‌مند مي‌شوند.[۵]

و ثانياً بايد ثابت شود شخص لياقت و قابليت ورود به بهشت را دارد، آن وقت در مورد تعلق نعمت‌هاي بهشتي به او بحث نمود، پس اگر شخصي از تمام مراحل و گذرگاهها به خوبي گذر و عبور نمايد و به قول معروف برگ سبز و گذرنامه بهشت را در دست داشته باشد و وارد بهشت شود، از نعمت‌هاي بهشتي به قدر معرفت و درجه و مقامش بهره‌مند خواهد شد كه يكي از آن نعمت‌ها حور العين است. البته در بهشت درجات و مقامات مختلفي هست «درجاتٌ متفاضلات و منازل متفاوتات»[۶]؛ براي كساني که با تقوي باشند و بر هواي نفس خود غلبه نمايند دو جنت است، ﴿و لمن خاف مقام ربه جنتان[۷] كه يكي از نعمت‌هاي اين افراد در اين دو بهشت زناني هستند كه لبان چون ياقوت و اندامي چون مرجان دارند كه فقط به همسران خود دلبسته اند و با آنها هيچ انس و جني آميزش نكرده است.

و در روايت هم وارد شده كه رسول خدا (ص) مي‌فرمايند: هيچ بنده اي وارد بهشت نمي‌شود مگر اين كه بالاي سر و پايين پاي او دو حور العين مي‌نشينند و با زيباترين صوت براي او نغمه سرايي مي‌كنند و اين نغمه هرگز نغمه شيطاني نيست بلكه محتواي آن تمجيد و تقديس الهي است.[۸]

البته اين نكته هم قابل توجه است كه در بهشت زنان مؤمنه دنيا هم وجود دارند كه طبق بعضي روايات حتي از حوريان هم زيباترند و اگر شوهر آنها در بهشت باشد مي‌تواند آن جا نيز با هم باشند.[۹]


معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:

۱. كتاب قيامت و قرآن، آيت الله دستغيب.

۲. بهشت و جهنم، احمد حبيبيان.


منابع

  1. واقعه/ ۳.
  2. آل عمران/ ۱۵.
  3. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۸، ‌ص ۱۲۱.
  4. همان، ص ۱۲۲.
  5. ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامي، ج ۱۸، ص ۲۲۸.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۸۵.
  7. الرحمن/ ۴۶.
  8. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۹۶.
  9. همان، ص ۲۱۴؛ و دستغيب، عبدالحسين، معاد، ص ۱۴۵.