ولایت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} سؤال: خواهش مي كنم به طور كامل با مفهوم ولايت منو آشنا كنيد. پاسخ اجمالي : «ولايت» واژهاي عربي است كه از كلمه «وَلْي» گرفته شده است. «وَلْي» در لغت عرب، به معناي آمدن چيزي است در پي چيز ديگر؛ بدون آنكه فاصلهاي در ميان آن دو باشد...» ایجاد کرد) |
جز (ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
سؤال: خواهش میکنم بهطور کامل با مفهوم ولایت منو آشنا کنید. | |||
پاسخ اجمالی: | |||
«ولایت» واژهای عربی است که از کلمه «وَلْی» گرفته شده است. «وَلْی» در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. مقصود از واژه «ولایت» در ولایت خدا و پیامبر و امامان معصوم(ع) و ولایت فقیه به معنای سرپرستی و اولی به تصرف است. | |||
پاسخ | پاسخ تفصیلی: | ||
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم. | |||
«ولایت» واژهای عربی است که از کلمه «وَلْی» گرفته شده است. «وَلْی» در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهای مختلف (به فتح و کسر) در معانیِ «حبّ و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی»، و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است. | |||
مقصود از واژه «ولایت» در ولایت خدا و پیامبر و امامان معصوم(ع) و ولایت فقیه به معنای سرپرستی و اولی به تصرف است | |||
این ولایت به دو ولایت تکوینی و تشریعی تقسیم میشود: | |||
ولایت تکوینی به معنای تصرف در نظام خلقت و قانون مندیهای مربوط به طبیعت است که اساساً مربوط به خدای متعال است که خالق هستی در نظام خلقت و قوانین حاکم برآن است و خداوند این ولایت را به پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) عطا نموده است،<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، ۱۳۷۸، ۷۹</ref> پس ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم در خارج و تصرف عینی داشتن در آنهاست.<ref>جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۱۲۳</ref> | |||
قسم دوم ولایت تشریعی است که به معنای ولایت در محدوده تشریع و تابع قانون الهی است که این ولایت از امور اعتباری و قراردادی است.<ref>همان، ص۱۲۴</ref> | |||
ولایت تکوینی | ولایت خداوند چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی، ولایت بالذات است زیرا خداوند مالک و صاحب اختیار تمامی هستی است و هیچکس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه خدا ندارد. خداوند این اجازه را در امور تکوینی و تشریعی به پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) داده است. این ولایت تبعی و در طول ولایت خداوند متعال است. | ||
ولایتی که در ولایت فقیه مطرح است، از سنخ ولایت تکوینی نیست بلکه ولایت تشریعی است که امری اعتباری است و خداوند متعال به افراد دارای صلاحیت واگذار نموده است. این ولایت، در طول ولایت پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) بوده و مربوط به امور حکومتی و اداره جامعه است و حوزه فردی و شخصی افراد و اموری که از اختصاصات معصوم(ع) است را شامل نمیشود. | |||
ولایت | از یک منظر، ولایت به اعتبار افراد تحت ولایت، به ولایت عامه و ولایت خاصه قابل تقسیم است. اگر ولایت و سرپرستی نسبت به افراد خاصی باشد آن ولایت خاصه است مثل ولایت اولیای میّت یا ولایت اولیای دم و وارثان مقتول یا قیم و وصی یا ولایت پدر بر فرزند که همه اینها چون ولایت بر فرد خاصی دارند به آن ولایت خاصه گفتهاند. | ||
اگر ولایت و سرپرستی نسبت به عموم افراد جامعه باشد این نوع ولایت را ولایت عامه گویند مثل ولایت پیامبران، امامان و فقیهان که ولایت آنان نسبت به عموم افراد جامعه است لذا ولایت عامه دارند. | |||
از یک | یکی از مشخصههای ولایت در اسلام این است که با وجود اینکه در آن بحث حکومت، حاکمیت، سرپرستی جامعه و نوعی آمریت لحاظ میشود اما در عین حال از یک سو حاکم اسلامی از مردم به دور نبوده و ارتباط وثیقی با جامعه دارد و از سوی دیگر به دلیل اینکه لازم است «ولی» دارای صلاحیتهای حکومتداری خاصی باشد مصلحت جامعه در آن مورد توجه قرار میگیرد و از جانب سوم حاکم اسلامی لازم است در حصار چارچوبها و موازین مشخصی حرکت نماید و در نهایت شرایط به گونه ای فراهم میشود که حکومت ولایی بیشترین مصلحت مردمی را تأمین نموده و از حکومتهای استبدادی متمایز میگردد. | ||
حضرت آیتالله خامنهای در توضیح حکومت ولایی میفرمایند:<ref>آیتالله سیدعلی خامنهای، روزنامه جمهوری اسلامی، ۷/۲/۷۶.</ref> اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند… معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جداییناپذیری از هم دارند. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسئله حکومت، برای ما معنا میکند. هر حکومتی که اینطور نباشد، این ولایت نیست یعنی حاکمیتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست. اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست، اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینی نَسَبی منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است، در رأس کار قرار بگیرد، این ولایت نیست. | |||
همچنین ایشان میفرمایند: «اسلام منهای مفهوم ولایت ـ که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست ـ هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قائل نیست، آن کسی که ولی و حاکم مردم است، یک سلطان نیست، یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمیشود، از بُعد این که هر کاری که میخواهد، میتواند بکند مورد توجه و رعایت نیست.<ref>آیتالله سیدعلی خامنهای، حدیث ولایت، ج۷، ص۱۸۵.</ref> اگر این مفهوم ولایت و آنچه را که اسلام برای ولی، والی به عنوان شرط و وظیفه قرار داده است بشکافیم خواهیم دید که مردمیترین نوع حکومت است.<ref>همان.</ref> مفهوم اسبتداد یا خودسری، به میل خود یا به ضرر مردم تصمیم گرفتن مطلقاً در معنای ولایت اسلامی نیست.<ref>همان.</ref> ولایت، یعنی حاکمیت انسانهای پارسا، انسانهای مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهای عامل به صالحات این معنای ولایت است.<ref>همان، ص۱۸۵–۱۹۰.</ref> | |||
شایان ذکر است علاوه بر آنچه درباره مفهوم ولایت گفته شد مباحث فراوانی هم در ارتباط با این موضوع قابل طرح است که به دلیل گستردگی مباحث امکان طرح همه آنها در این مختصر وجود نداشته وجهت آشنایی هر چه بیشتر منابعی معرفی میگردد که امید است راهگشا باشد: | |||
۱. موسوی خمینی، سید روحالله، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، ۱۳۷۷. | |||
# | |||
# جوادی آملی، عبدالله، کتاب «ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت»، مؤسسه اسراء. | |||
# | |||
# مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی (ره). | |||
# | |||
۷. مصباح یزدی، محمد تقی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۷۸ | |||
۸. | |||
۹. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۸۲. | |||
۱۰. | |||
== منابع == | |||
{{پانویس|۲}} | |||
==منابع== | |||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۵
سؤال: خواهش میکنم بهطور کامل با مفهوم ولایت منو آشنا کنید.
پاسخ اجمالی:
«ولایت» واژهای عربی است که از کلمه «وَلْی» گرفته شده است. «وَلْی» در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. مقصود از واژه «ولایت» در ولایت خدا و پیامبر و امامان معصوم(ع) و ولایت فقیه به معنای سرپرستی و اولی به تصرف است.
پاسخ تفصیلی:
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم.
«ولایت» واژهای عربی است که از کلمه «وَلْی» گرفته شده است. «وَلْی» در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئتهای مختلف (به فتح و کسر) در معانیِ «حبّ و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی»، و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است.
مقصود از واژه «ولایت» در ولایت خدا و پیامبر و امامان معصوم(ع) و ولایت فقیه به معنای سرپرستی و اولی به تصرف است
این ولایت به دو ولایت تکوینی و تشریعی تقسیم میشود:
ولایت تکوینی به معنای تصرف در نظام خلقت و قانون مندیهای مربوط به طبیعت است که اساساً مربوط به خدای متعال است که خالق هستی در نظام خلقت و قوانین حاکم برآن است و خداوند این ولایت را به پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) عطا نموده است،[۱] پس ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم در خارج و تصرف عینی داشتن در آنهاست.[۲]
قسم دوم ولایت تشریعی است که به معنای ولایت در محدوده تشریع و تابع قانون الهی است که این ولایت از امور اعتباری و قراردادی است.[۳]
ولایت خداوند چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی، ولایت بالذات است زیرا خداوند مالک و صاحب اختیار تمامی هستی است و هیچکس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه خدا ندارد. خداوند این اجازه را در امور تکوینی و تشریعی به پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) داده است. این ولایت تبعی و در طول ولایت خداوند متعال است.
ولایتی که در ولایت فقیه مطرح است، از سنخ ولایت تکوینی نیست بلکه ولایت تشریعی است که امری اعتباری است و خداوند متعال به افراد دارای صلاحیت واگذار نموده است. این ولایت، در طول ولایت پیامبر اکرم و امامان معصوم(ع) بوده و مربوط به امور حکومتی و اداره جامعه است و حوزه فردی و شخصی افراد و اموری که از اختصاصات معصوم(ع) است را شامل نمیشود.
از یک منظر، ولایت به اعتبار افراد تحت ولایت، به ولایت عامه و ولایت خاصه قابل تقسیم است. اگر ولایت و سرپرستی نسبت به افراد خاصی باشد آن ولایت خاصه است مثل ولایت اولیای میّت یا ولایت اولیای دم و وارثان مقتول یا قیم و وصی یا ولایت پدر بر فرزند که همه اینها چون ولایت بر فرد خاصی دارند به آن ولایت خاصه گفتهاند.
اگر ولایت و سرپرستی نسبت به عموم افراد جامعه باشد این نوع ولایت را ولایت عامه گویند مثل ولایت پیامبران، امامان و فقیهان که ولایت آنان نسبت به عموم افراد جامعه است لذا ولایت عامه دارند.
یکی از مشخصههای ولایت در اسلام این است که با وجود اینکه در آن بحث حکومت، حاکمیت، سرپرستی جامعه و نوعی آمریت لحاظ میشود اما در عین حال از یک سو حاکم اسلامی از مردم به دور نبوده و ارتباط وثیقی با جامعه دارد و از سوی دیگر به دلیل اینکه لازم است «ولی» دارای صلاحیتهای حکومتداری خاصی باشد مصلحت جامعه در آن مورد توجه قرار میگیرد و از جانب سوم حاکم اسلامی لازم است در حصار چارچوبها و موازین مشخصی حرکت نماید و در نهایت شرایط به گونه ای فراهم میشود که حکومت ولایی بیشترین مصلحت مردمی را تأمین نموده و از حکومتهای استبدادی متمایز میگردد.
حضرت آیتالله خامنهای در توضیح حکومت ولایی میفرمایند:[۴] اسلام، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند… معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جداییناپذیری از هم دارند. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسئله حکومت، برای ما معنا میکند. هر حکومتی که اینطور نباشد، این ولایت نیست یعنی حاکمیتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست. اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست، اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینی نَسَبی منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است، در رأس کار قرار بگیرد، این ولایت نیست.
همچنین ایشان میفرمایند: «اسلام منهای مفهوم ولایت ـ که یک مفهوم مردمی و متوجه به جهت حقوق مردم و رعایت آنها و حفظ جانب انسانهاست ـ هیچ حاکمیتی را بر مردم نمیپذیرد و هیچ عنوان دیگری را در باب حکومت قائل نیست، آن کسی که ولی و حاکم مردم است، یک سلطان نیست، یعنی عنوان حکومت، از بُعد اقتدار و قدرت او بر تصرف ملاحظه نمیشود، از بُعد این که هر کاری که میخواهد، میتواند بکند مورد توجه و رعایت نیست.[۵] اگر این مفهوم ولایت و آنچه را که اسلام برای ولی، والی به عنوان شرط و وظیفه قرار داده است بشکافیم خواهیم دید که مردمیترین نوع حکومت است.[۶] مفهوم اسبتداد یا خودسری، به میل خود یا به ضرر مردم تصمیم گرفتن مطلقاً در معنای ولایت اسلامی نیست.[۷] ولایت، یعنی حاکمیت انسانهای پارسا، انسانهای مخالف با شهوات و نفس خودشان، انسانهای عامل به صالحات این معنای ولایت است.[۸]
شایان ذکر است علاوه بر آنچه درباره مفهوم ولایت گفته شد مباحث فراوانی هم در ارتباط با این موضوع قابل طرح است که به دلیل گستردگی مباحث امکان طرح همه آنها در این مختصر وجود نداشته وجهت آشنایی هر چه بیشتر منابعی معرفی میگردد که امید است راهگشا باشد:
۱. موسوی خمینی، سید روحالله، ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، ۱۳۷۷.
- جوادی آملی، عبدالله، کتاب «ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت»، مؤسسه اسراء.
- مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی (ره).
۷. مصباح یزدی، محمد تقی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ۱۳۷۸ ۸. ۹. جوان آراسته، حسین، مبانی حکومت اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ۱۳۸۲. ۱۰.
منابع
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، قم:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره، ۱۳۷۸، ۷۹
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۱۲۳
- ↑ همان، ص۱۲۴
- ↑ آیتالله سیدعلی خامنهای، روزنامه جمهوری اسلامی، ۷/۲/۷۶.
- ↑ آیتالله سیدعلی خامنهای، حدیث ولایت، ج۷، ص۱۸۵.
- ↑ همان.
- ↑ همان.
- ↑ همان، ص۱۸۵–۱۹۰.