لزوم تبعیت از ولی‌فقیه با وجود معصوم نبودن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} با توجه به اينکه ولي فقيه معصوم نيست و حتي احکا...» ایجاد کرد)
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|حکومت اسلامی}}
از نظر اسلام براي اجراي احكام و قوانين اسلامي ، بهترين و شايسته ترين فرد كسي است كه بتواند در سه عرصه تفسير، تطبيق و اجراي قانون اسلام از موقعيت ايده آل برخوردار باشد كه از آن به عصمت تعبير مي كنيم؛ يعني كسي كه بهترين مفسر قانون باشد و در تفسير قانون دچار خطا و لغزش نشود؛ در تطبيق نيز از اشتباه مصون باشد و در اجرا نيز انگيزه اي براي تخلف از قانون براي او مطرح نباشد كه چنين ويژگي هايي همان عصمت است و شخصي كه واجد آنها باشد معصوم است. واضح است كه با وجود چنين كسي و دسترسي به وي، عقلاً نمي توان از پذيرش حاكميت او سرباز زد و سر به فرمان ديگري نهاد. بنابراين تا معصوم وجود دارد (رهبري ايده آل) و در دسترس است، نوبت به غير معصوم نمي رسد؛ امّا در زمان غيبت و عدم دسترسي به امام معصوم چه بايد كرد؟
از نظر اسلام براي اجراي احكام و قوانين اسلامي ، بهترين و شايسته ترين فرد كسي است كه بتواند در سه عرصه تفسير، تطبيق و اجراي قانون اسلام از موقعيت ايده آل برخوردار باشد كه از آن به عصمت تعبير مي كنيم؛ يعني كسي كه بهترين مفسر قانون باشد و در تفسير قانون دچار خطا و لغزش نشود؛ در تطبيق نيز از اشتباه مصون باشد و در اجرا نيز انگيزه اي براي تخلف از قانون براي او مطرح نباشد كه چنين ويژگي هايي همان عصمت است و شخصي كه واجد آنها باشد معصوم است. واضح است كه با وجود چنين كسي و دسترسي به وي، عقلاً نمي توان از پذيرش حاكميت او سرباز زد و سر به فرمان ديگري نهاد. بنابراين تا معصوم وجود دارد (رهبري ايده آل) و در دسترس است، نوبت به غير معصوم نمي رسد؛ امّا در زمان غيبت و عدم دسترسي به امام معصوم چه بايد كرد؟
   
   

نسخهٔ ‏۲ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۹

سؤال

با توجه به اينکه ولي فقيه معصوم نيست و حتي احکام معصوم را نيز ندارد تبعيت صرف از او موجب تعطيلي عقل نمي شود و باعث تقليدي شدن کار نمي شود؟

درگاه‌ها


از نظر اسلام براي اجراي احكام و قوانين اسلامي ، بهترين و شايسته ترين فرد كسي است كه بتواند در سه عرصه تفسير، تطبيق و اجراي قانون اسلام از موقعيت ايده آل برخوردار باشد كه از آن به عصمت تعبير مي كنيم؛ يعني كسي كه بهترين مفسر قانون باشد و در تفسير قانون دچار خطا و لغزش نشود؛ در تطبيق نيز از اشتباه مصون باشد و در اجرا نيز انگيزه اي براي تخلف از قانون براي او مطرح نباشد كه چنين ويژگي هايي همان عصمت است و شخصي كه واجد آنها باشد معصوم است. واضح است كه با وجود چنين كسي و دسترسي به وي، عقلاً نمي توان از پذيرش حاكميت او سرباز زد و سر به فرمان ديگري نهاد. بنابراين تا معصوم وجود دارد (رهبري ايده آل) و در دسترس است، نوبت به غير معصوم نمي رسد؛ امّا در زمان غيبت و عدم دسترسي به امام معصوم چه بايد كرد؟

دو راه وجود دارد: ۱. پذيرش حاكميت حكام جور و حاكمان فاسد و ظالم ؛ يعني اينكه گفته شود حال كه امام معصوم در دسترس نيست فرقي بين بقيه نيست. همه مثل هم هستند و تفاوتي بين يك فقيه و اسلام شناس متقي و زاهد و عادل با يك شخص بيگانه از دين و معنويت و جداي از اهل بيت وجود ندارد. بطلان اين مطلب به حدي واضح است كه به نظر مي رسد كسي در طرد آن به خود ترديد راه نمي دهد. در واقع اين مطلب شبيه اين است كه كسي بگويد براي علاج فلان مريض يا بايد پزشك فوق متخصص وجود داشته باشد و الّا اطباء ديگر براي من مثل اشخاص عادي است و براي معالجه مي توانيم به غير طبيب نيز رجوع كنم.

۲. راه ديگر اين است كه با دست نيافتن به معصوم، دنبال كسي باشيم كه پس از معصوم در دين شناسي، تقوا و صلاحيت اجراي احكام و قوانين اسلام، بهترين باشد و از او لايق تر پيدا نشود. به نظر مي رسد اين راه، بهترين راه باشد و خطر انحراف حاكميت را هر چند به دليل عدم عصمت به طور صد در صد از بين نمي برد؛ امّا به حداقل ممكن مي رساند. به همين جهت معتقديم نظريه ولايت فقيه، متعالي ترين نظريه اي است كه مي تواند مسلمانان را به سعادت اجتماعي خود نايل سازد، تا آن زمان كه با آمدن آن معصوم غايب، كمبودهاي جامعه اسلامي به صورت ايده آل رفع گردد.

بنابراين ، حكومت ايده آل و مطلوب در اسلام، حكومتي است كه امامان معصوم - عليهم السلام - متكفّل اجرا و تامين سعادت مادي و معنوي جامعه شوند. در عصر غيبت، كه تحصيل مصلحت لازم، در حد مطلوب و ايده آل ميسر نيست و مردم از مصالح و محاسن حكومت معصوم محرومند، بايد نزديك ترين مرتبه به حد مطلوب را تأمين كرد، يعني جامعه بايد حكومت كسي را كه به امام معصوم نزديك تر است، پذيرا شود. اين اقربيت در سه امر تجلّي مي يابد، يكي علم به احكام كلي اسلام (فقاهت)، دوم شايستگي روحي و اخلاقي به گونه اي كه تحت تاثير هواهاي نفساني، تهديد و تطميع قرار نگيرد(تقوا) و سوم: كارآيي در مقام مديريت جامعه كه در بر دارنده درك سياسي و اجتماعي، آگاهي از مسائل بين المللي، شجاعت در بر خورد با دشمنان و تبهكاران، حدس صائب و غيره است. پس كسي كه بيش از ديگران واجد اين شرايط است، بايد زعامت و پيشوايي جامعه را بر عهده بگيرد و چنين كسي تنها فقيه جامع الشرايط است.}}[۱]

پس ولي فقيه جامع الشرايط اگر چه داراي مقام عصمت نيست امّا در شرايطي که دست ما از دامان امام معصوم کوتاه است ، بهترين گزينه اي است که براي اداره جامعه اسلامي می توان برگزید که با توجه به ویژگیهای برجسته فقاهت و عدالت و تقوا از یک سو و نظارت مجلس خبرگان از سوی دیگر و استفاده از نظر مشاوران و کارشناسان ، درصد احتمال خطا و اشتباه در ایشان تا حدود بسیار زیادی کاهش پیدا می کند که در نزد عقلا به این احتمال کم ، اعتنایی نمی کنند امّا با اين حال، نبايد چنين تلقي کرد که اطاعت از فرامين رهبري يعني تعطيلي عقل. چرا که اساساّ در اسلام از سويي عقل خود يکي از منابعي است که رهبري به عنوان اسلام شناس و مجتهد ديني در راستاي استخراج احکام شرعي سياسي و اجتماعي از آن بهره مي گيرد و از سويي ديگر مردم نيز به تدبر و تعقل در انتخاب هاي خود دعوت شده و حتي قرآن هم علاوه بر اينکه انسان هايي که تعقل نمي کنند را بدترين جنبنده معرفي مي کند[۲] به پذيرش اسلام بر اساس تعقل و نه احساسات صرف دعوت مي کند که تعابيري همچون {{قرآن|افلا تعقلون[۳]، ﴿لعلکم تعقلون[۴] و... بر همين نکته تأکيد دارد. بر اين اساس ، اطاعت از دستورات ولايت فقيه نيز بر اساس اطاعت صرف و بدون تعقل صورت نمي گيرد بلکه بر اين اساس صورت مي گيرد که پايه هاي آن بر مبناي عقلانيت قرار دارد.

از طرفي يکي از راههاي بسته شدن باب عقل اين است که تصميمات رهبري صرفاً بر اساس نظرات شخصي وي اتخاذ شده و ديگران تنها کارگزار اجراي فرامين باشند ، در حالي که رهبري در جمهوري اسلامي از ابزارهاي مشورتي مختلفي همچون مجمع تشخيص مصلحت نظام، مشاوران رهبري در امور مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و... استفاده کرده و تصميمات رهبري حاصل جمع بندي نظرات مشاوران و متخصصان مربوطه مي باشد و در نتيجه تصميمات رهبري تنها بر اساس نظر شخصي وي نمي باشد تا چنين اشکالي پيش آيد.

البته ممکن است در عرصه سياسي، نظري از نظرات ولايت فقيه با نظرات شخصي برخی افراد منطبق نباشد، امّا با اين حال ، لزوم جلوگيري از اختلال نظام ، ايجاب مي کند که وي عليرغم عدم اعتقاد نظري به آن مساله، به لحاظ عملي التزام داشته باشد. همچون صحنه جنگ که در آن سرباز ممکن است نسبت به ديدگاه فرمانده اعتقاد نظري نداشته باشد امّا الزامات صحنه جنگ اقتضا مي کند که وي نسبت به دستور فرمانده التزام عملي داشته باشد وگر نه باعث اختلال خواهد شد.

نتيجه اينکه اسلام اهتمام ويژه اي به عقلانيت دارد و حتي پذيرش اعتقادات را نه مبتني بر تقليد بلکه مبتني بر استدلال شخصي مي داند و در نتيجه از نظر اسلام پذيرش نظر ولايت فقيه به دليل استفاده وي از عنصر عقل به عنوان يکي از منابع شرعي صورت مي گيرد و با اين حال حتي اگر فردي نظر ولي فقيه را داراي خطا و اشتباه بداند لازم است به آن التزام عملي داشته باشد و در عين حال با رعايت ساير شرايط مي تواند حتي از اين نظر انتقاد نموده[۵] و يا از راههاي ديگر خطا بودن نظر و استدلال هاي خود بر اين اشتباه را به گوش ولي فقيه برساند.


منابع

  1. مصباح یزدی ، محمد تقی ، « اختیارات ولی فقیه در خارج از مرزها » ، مجله حکومت اسلامی ، سال اول ، ش اول ، ۱۳۷۵، ص۸۹
  2. «ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذين لايعقلون» انفال / ۲۲.
  3. بقره / ۴۴؛ انبياء ۶۷ و... .
  4. بقره / ۷۳ و ۲۴۲ و... .
  5. مصباح یزدی ، محمد تقی ، پرسش ها و پاسخ هاقم: مؤسسه اموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ۱۳۸۰، ج۱، ص۶۹.