نیرنگ در جنگ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
(ابرابزار)
خط ۲: خط ۲:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خدعه و نیرنگ در جنگ  
خدعه و نیرنگ در جنگ
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}  
{{پاسخ}}
خدعه<ref>با توجه به اين که در بحث خدعه شبهاتي مطرح شده، همچنين ضرورت دارد تفاوت آن با غدر مشخص شود، اين بحث را با تفصيل بيشتري ذکر مي‌کنيم.</ref>
خدعه<ref>با توجه به این که در بحث خدعه شبهاتی مطرح شده، همچنین ضرورت دارد تفاوت آن با غدر مشخص شود، این بحث را با تفصیل بیشتری ذکر می‌کنیم.</ref>
 
«خدعه» در لغت به معناي چيزي است که به وسيله‌ي آن، انسان فريب مي‌خورد.<ref>(الْخُدْعَه) بالضّمِّ مَا يُخْدَعُ بِهِ الْإِنْسَان، احمدبن‌محمد مقرّي فيومي، مصباح المنير، ص۱۶۵.</ref> خَدَعَهُ يعني او را فريب داد و از جايي که متوجه نشود، امري ناپسند براي او اراده کرد.<ref>خدعه: اي ختله و اراد به الکروه من حيث لا يعلم. اسماعيل‌بن‌حماد جوهري، الصحاح، ج۳، ص۱۲۰۱؛ ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ مجدالدّين فيروزآبادي، قاموس‌المحيط، ج۳، ص۱۶.</ref> وقتي گفته مي‌شود «رَجُلٌ خُدْعَه» يعني مردي که مردم را فريب مي‌دهد.<ref>«رجل خُدْعه: اي يخدع الناس کثيرا» ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ شيخ‌حسن مصطفوي، التحقيق في کلمات قرآن الکريم، ج۳، ص۲۶؛ فخرالدين طريحي، مجمع البحرين، ج۴، ص۳۲۰.</ref> شکي نيست که خدعه به معناي فريب دادن دشمن، تنها در جنگ، مجاز است. خدعه در واقع راهي است براي شکست دادن دشمن و حيله‌اي است که با آن مي‌توان بهترين ضربات را به دشمن وارد کرد.
«خدعه» در لغت به معنای چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب می‌خورد.<ref>(الْخُدْعَه) بالضّمِّ مَا یُخْدَعُ بِهِ الْإِنْسَان، احمدبن‌محمد مقرّی فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.</ref> خَدَعَهُ یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد.<ref>خدعه: ای ختله و آراد به الکروه من حیث لا یعلم. اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۲۰۱؛ ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ مجدالدّین فیروزآبادی، قاموس‌المحیط، ج۳، ص۱۶.</ref> وقتی گفته می‌شود «رَجُلٌ خُدْعَه» یعنی مردی که مردم را فریب می‌دهد.<ref>«رجل خُدْعه: ای یخدع الناس کثیرا» ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ شیخ‌حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ج۳، ص۲۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۲۰.</ref> شکی نیست که خدعه به معنای فریب دادن دشمن، تنها در جنگ، مجاز است. خدعه در واقع راهی است برای شکست دادن دشمن و حیله‌ای است که با آن می‌توان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد.
 
تفاوت خُدعه و غدر
تفاوت خُدعه و غدر
 
بدون شک بين «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده مي‌شود و در واقع فريب دادن دشمن است)، با «غدر» که خيانت و نيرنگ و نامردي است و در جنگ و غير جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خيانت، نسبي نيست که در برخي از شرايط مجاز باشد؛ در شرايط ديگر غير مجاز بلکه غدر و نيرنگ و خيانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فريب، نسبي است و در جنگ‌ها می­توان براي فريب دشمن از آن استفاده کرد.<ref>ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان يکي از روش‌هاي ممنوع و غير مجاز از ديدگاه امام عليA بيان کرديم.</ref>
بدون شک بین «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده می‌شود و در واقع فریب دادن دشمن است)، با «غدر» که خیانت و نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی از شرایط مجاز باشد؛ در شرایط دیگر غیرمجاز بلکه غدر و نیرنگ و خیانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فریب، نسبی است و در جنگ‌ها میتوان برای فریب دشمن از آن استفاده کرد.<ref>ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان یکی از روش‌های ممنوع و غیرمجاز از دیدگاه امام علیA بیان کردیم.</ref>
 
خدعه از نظر فقهي
خدعه از نظر فقهی
 
از نظر فقهي نيز اين مسئله اجماعي است که خدعه در جنگ جايز است. علّامه‌حلّي در تذکره الفقها مي‌نويسد: خدعه در جنگ جايز است و مبارز مي‌تواند رقيب خويش را با توسل به خدعه، فريب دهد و به قتل برساند و اين مسئله اجماعي است.<ref>«تجوز المخادعه في الحرب و ان يخدع المبارز قرنه ليتوصل بذلک الي قتله اجماعا» علّامه‌حلّي، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref>
از نظر فقهی نیز این مسئله اجماعی است که خدعه در جنگ جایز است. علّامه‌حلّی در تذکره الفقها می‌نویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیب خویش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است.<ref>«تجوز المخادعه فی الحرب و ان یخدع المبارز قرنه لیتوصل بذلک الی قتله اجماعاً» علّامه‌حلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.</ref>
 
شيخ محمدحسن‌نجفي (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جايز مي‌داند و معتقد است در «تذکره» و «منتهي» بر اين امر اجماع شده است.<ref>ر.ک: شيخ محمدحسين نجفي، همان، ج۲۱، ص۷۹.</ref>
شیخ محمدحسن‌نجفی (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جایز می‌داند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.<ref>ر. ک. شیخ محمدحسین نجفی، همان، ج۲۱، ص۷۹.</ref>
 
ابن قدامه در کتاب المغني، در فصلي با عنوانِ «و تجوز الخدعه في الحرب للمبارز و غيره لأن النبي قال: الحرب خدعه و هو حديث حسن صحيح.»<ref>خدعه در جنگ براي مبارز و غير مبارز، جايز است چرا که پيامبر فرمود: جنگ خدعه است و اين حديث حسن و صحيح است. ر.ک: عبدالله‌بن‌قدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> بکارگیری خدعه را بیان می­کند، سپس به خدعه‌ي عليA در هنگام جنگ با عمروبن‌عبدود اشاره کرده است.<ref>ر.ک: همان، ص۳۹۷.</ref>
ابن قدامه در کتاب المغنی، در فصلی با عنوانِ «و تجوز الخدعه فی الحرب للمبارز و غیره لأن النبی قال: الحرب خدعه و هو حدیث حسن صحیح.»<ref>خدعه در جنگ برای مبارز و غیر مبارز، جایز است چرا که پیامبر فرمود: جنگ خدعه است و این حدیث حسن و صحیح است. ر.ک. عبدالله‌بن‌قدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.</ref> بکارگیری خدعه را بیان میکند، سپس به خدعهٔ علیA در هنگام جنگ با عمروبن‌عبدود اشاره کرده است.<ref>ر. ک. همان، ص۳۹۷.</ref>
 
صاحب کشف القناع نيز خدعه در جنگ را جايز مي‌داند و حديث «الحرب خدعه» را به عنوان دليل بر اين امر، ذکر مي‌کند.<ref>ر.ک: منصوربن‌يونس بهوتي، کشف‌القناع، ج۳، ص۷۹.</ref>
صاحب کشف القناع نیز خدعه در جنگ را جایز می‌داند و حدیث «الحرب خدعه» را به عنوان دلیل بر این امر، ذکر می‌کند.<ref>ر. ک. منصوربن‌یونس بهوتی، کشف‌القناع، ج۳، ص۷۹.</ref>
 
خدعه از نظر عقل
خدعه از نظر عقل
 
نکته ديگري که بايد به آن توجه نمود اين است که سياست «الحرب خدعه» را هر عقل سليمي قبول دارد و بر اساس آن عمل مي‌کند.
نکته دیگری که باید به آن توجه نمود این است که سیاست «الحرب خدعه» را هر عقل سلیمی قبول دارد و بر اساس آن عمل می‌کند.
 
مسعودي در مروّج ‌الذهب پس از ذکر حديث رسول خداn (الحرب خدعه) مي‌نويسد:
مسعودی در مروّج الذهب پس از ذکر حدیث رسول خداn (الحرب خدعه) می‌نویسد:
 
... از کلام بسيار کوتاه و گوياي رسول خداn مشخص است که قتال با شمشير در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدايي بايد از خدعه بهره برد.
... از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خداn مشخص است که قتال با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد.
 
سپس مي‌نويسد:
سپس می‌نویسد:
 
اين مطلب را هر انسان با بصيرت، داراي سياست و مديريّتي، خوب مي‌فهمد.<ref>و قوله «الحرب خدعَه» فعلم بهذا اللفظ اليسير و الکلام الوجيز أن آخر مکايد الحرب القتال بالسيف، إذ کان بدؤها خدعه، کما قالA، و هذا يعرفه کل ذي رأي صحيح و ذي رياسه و سياسه» علي‌بن‌حسين مسعودي، مروج‌الذهب، همان، ج۲، ص۲۹۳.</ref>
این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریّتی، خوب می‌فهمد.<ref>و قوله «الحرب خدعَه» فعلم بهذا اللفظ الیسیر و الکلام الوجیز أن آخر مکاید الحرب القتال بالسیف، إذ کان بدؤها خدعه، کما قالA، و هذا یعرفه کل ذی رأی صحیح و ذی ریاسه و سیاسه» علی‌بن‌حسین مسعودی، مروج‌الذهب، همان، ج۲، ص۲۹۳.</ref>
 
هر انسان خردمندي مي‌داند که از اين روش در جنگ بايد استفاده کرد. از گذشته‌هاي دور تا به امروز، همواره فريب‌هاي نظامي، به صورت بسيار گسترده در جنگ‌ها استفاده مي‌شود. به عنوان نمونه بعضي در جنگ‌ها براي فريب دشمن، جابجايي نيروها و تجهزات نظامي به بخشي از مرز صورت مي‌گيرد، اما در واقع عمليات نظامي از منطقه‌اي ديگر آغاز مي‌شود. دشمن که تصور نمي‌کرده از اين منطقه عملياتي صورت بگيرد، غافل گير شده و شکست مي‌خورد. آيا بايد اين تاکتيک نظامي را فريب کاري و خدعه و نيرنگ محسوب کنيم و بگوييم از نظر اخلاقي چنين کاري درست نيست!!؟
هر انسان خردمندی می‌داند که از این روش در جنگ باید استفاده کرد. از گذشته‌های دور تا به امروز، همواره فریب‌های نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگ‌ها استفاده می‌شود. به عنوان نمونه بعضی در جنگ‌ها برای فریب دشمن، جابجایی نیروها و تجهزات نظامی به بخشی از مرز صورت می‌گیرد، اما در واقع عملیات نظامی از منطقه‌ای دیگر آغاز می‌شود. دشمن که تصور نمی‌کرده از این منطقه عملیاتی صورت بگیرد، غافل گیر شده و شکست می‌خورد. آیا باید این تاکتیک نظامی را فریب کاری و خدعه و نیرنگ محسوب کنیم و بگوییم از نظر اخلاقی چنین کاری درست نیست!!؟
 
واضح است که در درگيري‌هاي نظامي هر يک از طرفين تلاش مي‌کنند با اتخاذ سياست‌هاي فريب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسليم نمايند.  
واضح است که در درگیری‌های نظامی هر یک از طرفین تلاش می‌کنند با اتخاذ سیاست‌های فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند.
 
پيامبر و خدعه در جنگ
پیامبر و خدعه در جنگ
 
از نظر رسول خداn جنگ خدعه است و روايت مشهور «الحرب خدعه»، در بسياري از منابع تاريخي و حديثي ذکر شده است.<ref>ر.ک: مسلم نيشابوري، صحيح‌مسلم، بيروت، دارالفکر، بي‌تا، ج۵، ص۱۴۳؛ سليمان‌بن‌داوود سجستاني، مسند ابي‌داوود، ص۲۳۶؛ احمد بن شعيب نسايي، السنن الکبري، ج۵، ۱۹۳؛ خطيب بغدادي، همان، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن‌عساکر، تاريخ مدينه‌ي دمشق، همان، ج۲۸، ص۲۶؛ محمدباقرمجلسي، همان، ج۳۴، ص۳۳۲؛ اسماعيل‌بن‌کثير، همان، ج۴، ص۱۱۳.</ref>
از نظر رسول خداn جنگ خدعه است و روایت مشهور «الحرب خدعه»، در بسیاری از منابع تاریخی و حدیثی ذکر شده است.<ref>ر. ک. مسلم نیشابوری، صحیح‌مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۵، ص۱۴۳؛ سلیمان‌بن‌داوود سجستانی، مسند ابی‌داوود، ص۲۳۶؛ احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، ج۵، ۱۹۳؛ خطیب بغدادی، همان، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، همان، ج۲۸، ص۲۶؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج۳۴، ص۳۳۲؛ اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۴، ص۱۱۳.</ref>
 
در روايتي ديگر از «نواس‌بن‌سمعان کلابي» نقل شده است که رسول خداn فرمود:  
در روایتی دیگر از «نواس‌بن‌سمعان کلابی» نقل شده است که رسول خداn فرمود:
 
هر سخن دروغي لا محاله دروغ نوشته مي‌شود مگر دروغي که فرد در جنگ مي‌گويد، چرا که جنگ خدعه است.<ref>«... کلُّ الْکذِبِ مَکتُوبٌ کذِباً لَا مَحَالَه إِلَّا أَنْ يَکذِبَ الرَّجُلُ فِي الْحَرْبِ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه أَوْ يَکونَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ شَحْنَاءُ فَيُصْلِحَ بَيْنَهُمَا أَوْ يُحَدِّثَ امْرَأَتَهُ يُرْضِيهَا» محمدباقر مجلسي، همان، ج۶۹، ص۲۵۴.</ref>
هر سخن دروغی لا محاله دروغ نوشته می‌شود مگر دروغی که فرد در جنگ می‌گوید، چرا که جنگ خدعه است.<ref>«... کلُّ الْکذِبِ مَکتُوبٌ کذِباً لَا مَحَالَه إِلَّا أَنْ یَکذِبَ الرَّجُلُ فِی الْحَرْبِ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه أَوْ یَکونَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ شَحْنَاءُ فَیُصْلِحَ بَیْنَهُمَا أَوْ یُحَدِّثَ امْرَأَتَهُ یُرْضِیهَا» محمدباقر مجلسی، همان، ج۶۹، ص۲۵۴.</ref>
 
شکي نيست که خدعه در جنگ، يکي از راه‌هايي بود که رسول خداn در نبردهاي خويش بر عليه دشمنان به کار برده است. که مي‌توان به موارد ذيل اشاره کرد:
شکی نیست که خدعه در جنگ، یکی از راه‌هایی بود که رسول خداn در نبردهای خویش بر علیه دشمنان به کار برده است. که می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
 
۱. در جنگ خندق پس از درخواست «نعيم‌بن‌مسعود» براي اختلاف انداختن بين دشمن با خدعه، پيامبر به او اجازه داد و فرمود: تو در ميان ما يک مرد بيش نيستي، پس تا مي‌تواني دشمنان را از سر ما دور ساز (يعني: ميان ايشان اختلاف بينداز تا دست از ياري و هم‌کاري با يک‌ديگر بکشند) زيرا جنگ خدعه و فريب است‌.<ref>«إنما أنت فينا رجل واحد فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعه» ابن‌هشام حميري، السيره‌النبويه، ج۲، ص۲۲۹، محمدبن‌جرير طبري، همان، ج۲، ص۵۷۸؛ ابوالربيع حميري کلاعي، الاکتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله9 و الثلاثه الخلفاء، ج‌۱، ص۴۲۸؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابن‌حزم اندلسي، جوامع السيره‌النبويه، ص۱۵۱؛ ابوحاتم تميمي، السيره‌النبويه و اخبار الخلفاء، ج۱، ص۲۵۹.</ref>
۱. در جنگ خندق پس از درخواست «نعیم‌بن‌مسعود» برای اختلاف انداختن بین دشمن با خدعه، پیامبر به او اجازه داد و فرمود: تو در میان ما یک مرد بیش نیستی، پس تا می‌توانی دشمنان را از سر ما دور ساز (یعنی: میان ایشان اختلاف بینداز تا دست از یاری و هم‌کاری با یک‌دیگر بکشند) زیرا جنگ خدعه و فریب است.<ref>«إنما أنت فینا رجل واحد فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعه» ابن‌هشام حمیری، السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۲، ص۵۷۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله9 و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۴۲۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابن‌حزم اندلسی، جوامع السیره‌النبویه، ص۱۵۱؛ ابوحاتم تمیمی، السیره‌النبویه و اخبار الخلفاء، ج۱، ص۲۵۹.</ref>
 
۲. در موردی ديگر در غزوه‌ي «سلسله» (ذات سلاسل)، عمرو عاص از رسول خداn در خواست کرد با خدعه به جنگ با دشمن برود و رسول خداn موافقت کرد و او را فرستاد.<ref>«فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِي يَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه فَلَعَلِّي أَخْدَعُهُمْ فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَه» محمدبن‌محمد بن‌ نعمان (شيخ‌مفيد)، الارشاد، همان، ج۱، ص۱۶۳؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج۲۱، ص۷۸؛ ابن‌شهر آشوب مازندراني، همان، و اسماعيل‌بن‌کثير، همان، ج۴، ص۱۱۱.</ref>
۲. در موردی دیگر در غزوهٔ «سلسله» (ذات سلاسل)، عمرو عاص از رسول خداn در خواست کرد با خدعه به جنگ با دشمن برود و رسول خداn موافقت کرد و او را فرستاد.<ref>«فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَه» محمدبن‌محمد بن نعمان (شیخ‌مفید)، الارشاد، همان، ج۱، ص۱۶۳؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۱، ص۷۸؛ ابن‌شهر آشوب مازندرانی، همان، و اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۴، ص۱۱۱.</ref>
 
۳. رسول خداn در برخي از جنگ‌ها دستور مي‌داد براي فريب دشمن در بسياري از نقاط آتش بيفروزيد تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نيروي نظامي، برتر است.
۳. رسول خداn در برخی از جنگ‌ها دستور می‌داد برای فریب دشمن در بسیاری از نقاط آتش بیفروزید تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.
 
واقدي و ديگران نوشته‌اند در غزوه «حمراء الاسد» پيامبرn دستور داده بود تا روزها هيزم جمع کنند و چون شب فرا مي‌رسيد، دستور مي‌داد که آتش بيفروزند و هر فردي آتشي روشن مي‌کرد، به طوري که شب‌ها پانصد آتش افروخته مي‌شد که از راه دور هم ديده مي‌شد. يکي از مسلمانان مي‌گويد: آوازه اردوي ما و آتش‌هايي که شب‌ها مي‌افروختيم در همه جا شايع شده بود و اين خود از وسايلي بود که خداوند با آن دشمن ما را منکوب کرد و ترساند.<ref>محمدبن‌عمر واقدي، همان، ص۲۴۸؛ احمدبن‌علي مقريزي، امتاع‌الاسماع، همان، ج۱، ص۱۸۰؛ محمدبن‌سعد، همان، ‌ج۲، ص۳۸ ؛ ابن‌جوزي، همان، ج۳، ص۱۷۳.</ref>
واقدی و دیگران نوشته‌اند در غزوه «حمراء الاسد» پیامبرn دستور داده بود تا روزها هیزم جمع کنند و چون شب فرا می‌رسید، دستور می‌داد که آتش بیفروزند و هر فردی آتشی روشن می‌کرد، به طوری که شب‌ها پانصد آتش افروخته می‌شد که از راه دور هم دیده می‌شد. یکی از مسلمانان می‌گوید: آوازه اردوی ما و آتش‌هایی که شب‌ها می‌افروختیم در همه جا شایع شده بود و این خود از وسایلی بود که خداوند با آن دشمن ما را منکوب کرد و ترساند.<ref>محمدبن‌عمر واقدی، همان، ص۲۴۸؛ احمدبن‌علی مقریزی، امتاع‌الاسماع، همان، ج۱، ص۱۸۰؛ محمدبن‌سعد، همان، ج۲، ص۳۸؛ ابن‌جوزی، همان، ج۳، ص۱۷۳.</ref>
 
۴. پيامبرn به ياران خويش دستور مي‌داد:  
۴. پیامبرn به یاران خویش دستور می‌داد:
 
«غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْيَهودِ»<ref>نهج‌البلاغه، همان، کلمات قصار، شماره ۱۷؛ شيخ حرّ عاملي، همان، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن‌ ابي الحديد، همان، ج۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسي، همان، ج۷۳، ص۹۸.</ref> خضاب کنيد و مانند يهوديان نشويد.
«غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیَهودِ»<ref>نهج‌البلاغه، همان، کلمات قصار، شماره ۱۷؛ شیخ حرّ عاملی، همان، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن ابی الحدید، همان، ج۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۷۳، ص۹۸.</ref> خضاب کنید و مانند یهودیان نشوید.
 
شهيد مطهريw مي‌نويسد:
شهید مطهریw می‌نویسد:
 
به عليA عرض کردند درباره اين حديث که «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْيَهودِ». (عليA خودش اين حديث را روايت مي‌کرد ولي عمل نمي‌کرد، يعني؛ خودش رنگ نمي‌بست و خضاب نمي‌کرد). عليA فرمود: اين دستور، مخصوص زمان پيغمبر است؛ اين تاکتيک جنگي بود که دشمن نگويد اين‌ها، يک عدّه پير و فرسوده هستند، يک حيله‌ي جنگي بود که رسول اکرمn به کار مي‌برد ولي امروز «فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتارَ»<ref>مرتضي مطهري، مجموعه‌ي آثار، همان، ج۱۸، ص۲۹ ـ ۳۰.</ref> هر که بخواهد خضاب کند و هر که نخواست خضاب نکند.
به علیA عرض کردند درباره این حدیث که «غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیَهودِ». (علیA خودش این حدیث را روایت می‌کرد ولی عمل نمی‌کرد، یعنی؛ خودش رنگ نمی‌بست و خضاب نمی‌کرد). علیA فرمود: این دستور، مخصوص زمان پیغمبر است؛ این تاکتیک جنگی بود که دشمن نگوید این‌ها، یک عدّه پیر و فرسوده هستند، یک حیلهٔ جنگی بود که رسول اکرمn به کار می‌برد ولی امروز «فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتارَ»<ref>مرتضی مطهری، مجموعهٔ آثار، همان، ج۱۸، ص۲۹–۳۰.</ref> هر که بخواهد خضاب کند و هر که نخواست خضاب نکند.
 
ابن ابي الحديد مي‌نويسد:
ابن ابی الحدید می‌نویسد:
 
يهوديان خضاب نمي‌کردند پيامبرn صحابه را امر کرد به خضاب تا در ديد دشمن جوان به نظر برسند و مشرکان در جنگ از آنها بترسند چرا که پير بودن نشان ضعف مي‌باشد.<ref>ابن ابي الحديد، همان، ج۱۸، ص۱۲۲.</ref>
یهودیان خضاب نمی‌کردند پیامبرn صحابه را امر کرد به خضاب تا در دید دشمن جوان به نظر برسند و مشرکان در جنگ از آنها بترسند چرا که پیر بودن نشان ضعف می‌باشد.<ref>ابن ابی الحدید، همان، ج۱۸، ص۱۲۲.</ref>
 
خدعه از ديدگاه حضرت عليA
خدعه از دیدگاه حضرت علیA
 
حضرت عليA بر اساس سيره‌ي رسول خداn جنگ را خدعه مي‌دانست. آن حضرت در حديثي مي‌فرمايد:  
حضرت علیA بر اساس سیرهٔ رسول خداn جنگ را خدعه می‌دانست. آن حضرت در حدیثی می‌فرماید:
 
در نبرد بر نيرنگ و حيله‌ات بيشتر از نيرو و توانت اعتماد کن!<ref>«کن في الحرب بحيلتک اوثق منک بشدتک» ابن ابي الحديد، همان، ج۲۰، ص۳۱۲؛ علي‌بن‌ابي بکرهيثمي، مجمع‌الزوائد، ج۶، ص۲۳۷؛ ابن‌حجرعسقلاني، فتح‌الباري، همان، ج۸، ص۴۵۱؛ احمدبن‌علي‌بن المثني، مسند ابويعلي الموصلي، ج۱، ص۳۶۴؛ اسماعيل‌بن‌کثير، همان، ج۷، ص۳۰۲.</ref>
در نبرد بر نیرنگ و حیله‌ات بیشتر از نیرو و توانت اعتماد کن!<ref>«کن فی الحرب بحیلتک اوثق منک بشدتک» ابن ابی الحدید، همان، ج۲۰، ص۳۱۲؛ علی‌بن‌ابی بکرهیثمی، مجمع‌الزوائد، ج۶، ص۲۳۷؛ ابن‌حجرعسقلانی، فتح‌الباری، همان، ج۸، ص۴۵۱؛ احمدبن‌علی‌بن المثنی، مسند ابویعلی الموصلی، ج۱، ص۳۶۴؛ اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۷، ص۳۰۲.</ref>
 
در حديث ديگري حضرت فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَه؛ جنگ خدعه است. سپس فرمود: به رسول خداn خبر رسيد که «بني‌قريظه» به ابوسفيان گفته‌اند: ما شما را در جنگ با محمدn ياري مي‌کنيم. پيامبر در جمع مسلمانان برخاست وفرمود: بني‌قريظه فردي را نزد ما فرستاده‌اند و گفته‌اند: در جنگ ما و ابوسفيان، به ياري ما خواهند آمد. اين خبر به ابوسفيان رسيد. ابوسفيان گفت: يهوديان نيرنگ زدند... .<ref>«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ، بَلَغَهُ أَنَّ بَنِي قُرَيْظَه بَعَثُوا إِلَي أَبِي سُفْيَانَ أَنَّکمْ إِذَا الْتَقَيْتُمْ أَنْتُمْ وَ مُحَمَّدٌ أَمْدَدْنَاکمْ وَ أَعَنَّاکمْ فَقَامَ النَّبِيُّ، فَخَطَبَنَا فَقَالَ إِنَّ بَنِي قُرَيْظَه بَعَثُوا إِلَيْنَا أَنَّا إِذَا الْتَقَيْنَا نَحْنُ وَ أَبُو سُفْيَانَ أَمْدَدُونَا وَ أَعَانُونَا فَبَلَغَ ذَلِک أَبَا سُفْيَانَ فَقَالَ غَدَرَتْ يَهُودُ فَارْتَحَلَ عَنْهُم» مجلسي، همان، ج۲۰، ص۲۴۶؛ عبدالله حميري، قرب‌الاسناد، ص۱۳۳.</ref>
در حدیث دیگری حضرت فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَه؛ جنگ خدعه است. سپس فرمود: به رسول خداn خبر رسید که «بنی‌قریظه» به ابوسفیان گفته‌اند: ما شما را در جنگ با محمدn یاری می‌کنیم. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست وفرمود: بنی‌قریظه فردی را نزد ما فرستاده‌اند و گفته‌اند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….<ref>«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ، بَلَغَهُ أَنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَی أَبِی سُفْیَانَ أَنَّکمْ إِذَا الْتَقَیْتُمْ أَنْتُمْ وَ مُحَمَّدٌ أَمْدَدْنَاکمْ وَ أَعَنَّاکمْ فَقَامَ النَّبِیُّ، فَخَطَبَنَا فَقَالَ إِنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَیْنَا أَنَّا إِذَا الْتَقَیْنَا نَحْنُ وَ أَبُو سُفْیَانَ أَمْدَدُونَا وَ أَعَانُونَا فَبَلَغَ ذَلِک أَبَا سُفْیَانَ فَقَالَ غَدَرَتْ یَهُودُ فَارْتَحَلَ عَنْهُم» مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۴۶؛ عبدالله حمیری، قرب‌الاسناد، ص۱۳۳.</ref>
 
در روايتي ديگر از سويد بن غفله از عليA روايت شده آن حضرت فرمود: وقتي از رسول خداn براي شما حديثي مي‌خوانم، به خدا قسم اگر از آسمان به زير افتم نزد من محبوب‌تر است از اين که بر او دروغ ببندم... جنگ خدعه است.<ref>محمد‌باقر مجلسي، همان، ج۳۳، ص۳۳۱؛ علي‌بن‌حسين موسوي (سيد مرتضيتنزيه الانبياء و الائمه، ص۱۵۲؛ ابوبکر بيهقي، دلائل‌النبوه، ج۶، ص۴۳۰.</ref>
در روایتی دیگر از سوید بن غفله از علیA روایت شده آن حضرت فرمود: وقتی از رسول خداn برای شما حدیثی می‌خوانم، به خدا قسم اگر از آسمان به زیر افتم نزد من محبوب‌تر است از این که بر او دروغ ببندم… جنگ خدعه است.<ref>محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۳، ص۳۳۱؛ علی‌بن‌حسین موسوی (سید مرتضیتنزیه الانبیاء و الائمه، ص۱۵۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل‌النبوه، ج۶، ص۴۳۰.</ref>
 
حضرت عليA در غير جنگ، به هيچ عنوان حاضر نيست خدعه و فريبي به کار بندد. پس از اين که امر حکومت به عليA رسيد، حضرت عليA معاويه را از حکومت شام عزل کرد. معاويه هم از بيعت با آن حضرت خوداري کرد. مسعودي در مروّج الذهب مي‌نويسد: مغيره گفت: هر کس را مي‌خواهي برکنار کن و معاويه را رها کن! حضرت فرمود: نه، به خدا قسم! حاضر نيستم معاويه را حتي براي دو روز، باقي بگذارم. حضرت عليA مي‌فرمايد: سپس مغيره در روز پنجم بيعت مجدداً آمد و گفت: من آن روز سخني گفتم و شما نپذيرفتيد من وقتي فکر کردم ديدم شما درست مي‌گفتيد، درست نيست که در اين کار خدعه‌اي به کار ببري و در اين کار فريب کاري نبايد باشد. ابن‌عباس مي‌گويد: من گفتم: من پيشنهاد مي‌کنم معاويه را ابقا کني! و عليA مخالفت کرد. سپس گفتم: «أماسمعتَ رسول اللّه يقول: الحرب خدعه!...» آيا نشنيده‌اي که رسول خدا فرمود جنگ خدعه است؟ عليA باز هم نپذيرفت. و فرمود: اي ابن‌عباس! من از خرده‌‌کاري‌هاي تو و خرده‌ کاري‌هاي معاويه، به دورم‌».<ref>«فقالA: يابن‌عباس!، لست من هنيئاتک و هنيئات معاويه في شي‌ء». محمد هادي يوسفي غروي، موسوعه التاريخ الإسلامي، ج‌۴، ص۴۴۸؛ علي‌بن‌حسين مسعودي، مروّج‌الذهب، همان، ج۲، ص۳۵۶.</ref>
حضرت علیA در غیر جنگ، به هیچ عنوان حاضر نیست خدعه و فریبی به کار بندد. پس از این که امر حکومت به علیA رسید، حضرت علیA معاویه را از حکومت شام عزل کرد. معاویه هم از بیعت با آن حضرت خوداری کرد. مسعودی در مروّج الذهب می‌نویسد: مغیره گفت: هر کس را می‌خواهی برکنار کن و معاویه را رها کن! حضرت فرمود: نه، به خدا قسم! حاضر نیستم معاویه را حتی برای دو روز، باقی بگذارم. حضرت علیA می‌فرماید: سپس مغیره در روز پنجم بیعت مجدداً آمد و گفت: من آن روز سخنی گفتم و شما نپذیرفتید من وقتی فکر کردم دیدم شما درست می‌گفتید، درست نیست که در این کار خدعه‌ای به کار ببری و در این کار فریب کاری نباید باشد. ابن‌عباس می‌گوید: من گفتم: من پیشنهاد می‌کنم معاویه را ابقا کنی! و علیA مخالفت کرد. سپس گفتم: «أماسمعتَ رسول اللّه یقول: الحرب خدعه!...» آیا نشنیده‌ای که رسول خدا فرمود جنگ خدعه است؟ علیA باز هم نپذیرفت. و فرمود: ای ابن‌عباس! من از خرده‌کاری‌های تو و خرده کاری‌های معاویه، به دورم».<ref>«فقالA: یابن‌عباس!، لست من هنیئاتک و هنیئات معاویه فی شیء». محمد هادی یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الإسلامی، ج۴، ص۴۴۸؛ علی‌بن‌حسین مسعودی، مروّج‌الذهب، همان، ج۲، ص۳۵۶.</ref>
 
اين روايت تاريخي به خوبي نشان مي‌دهد که عليA ابقاء موقتي معاويه به حکومت شام، به منظور عزل راحت‌تر او، نيرنگ مي‌دانست و علي‌رغم پيشنهاد ابن‌عباس که تصور مي‌کرد اين کار خدعه‌اي مجاز است، آن را نپذيرفت.
این روایت تاریخی به خوبی نشان می‌دهد که علیA ابقاء موقتی معاویه به حکومت شام، به منظور عزل راحت‌تر او، نیرنگ می‌دانست و علی‌رغم پیشنهاد ابن‌عباس که تصور می‌کرد این کار خدعه‌ای مجاز است، آن را نپذیرفت.
 
حضرت عليA در شوراي شش نفره‌ي عُمر؛ وقتي عبدالرحمن‌بن‌عوف به آن حضرت پيشنهاد کرد، حاضرم با شما بيعت کنم با اين شرط که به سيره‌ي شيخين (علاوه بر قرآن و سنت پيامبر) عمل کني، نپذيرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتي) خود را پايبند به سيره‌ي شيخين نشان دهد.<ref>ر.ک: محمدبن‌جرير طبري، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابن‌واضح يعقوبي، همان، ج۲، ص۱۶۲.</ref> در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فريب به حکومت دست پيدا کند.
حضرت علیA در شورای شش نفرهٔ عُمر؛ وقتی عبدالرحمن‌بن‌عوف به آن حضرت پیشنهاد کرد، حاضرم با شما بیعت کنم با این شرط که به سیرهٔ شیخین (علاوه بر قرآن و سنت پیامبر) عمل کنی، نپذیرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتی) خود را پایبند به سیرهٔ شیخین نشان دهد.<ref>ر. ک. محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابن‌واضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۱۶۲.</ref> در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فریب به حکومت دست پیدا کند.
 
خدعه‌هاي عليA در ميدان جنگ
خدعه‌های علیA در میدان جنگ
 
در روايتي از «عدي‌بن‌حاتم» نقل شده: در جنگ صفين حضرت عليA با صداي بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاويه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاويه و يارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزديک او بودم به حضرت عرض کردم: يا اميرالمومنين! شما قسم خورديد. سپس از آن استثنا کرديد!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفي داشتيد؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نيستم. خواستم اصحابم را بر عليه آنها تحريک و تحريض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعين حال کلمه‌ي «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.<ref>ابن شهر آشوب مازندراني، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِيِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فِي حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِيّاً ع قَالَ لَيْلَه الْهَرِيرِ بِصِفِّينَ حِينَ الْتَقَي مَعَ مُعَاوِيَه رَافِعاً صَوْتَهُ يُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِيَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِي آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِيباً فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَي مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَيْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِي صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِي فِي قَوْلِي کيْ لَا يَفْشَلُوا وَ لَا يَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَي» محمدباقر مجلسي، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.</ref>
در روایتی از «عدی‌بن‌حاتم» نقل شده: در جنگ صفین حضرت علیA با صدای بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاویه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.<ref>ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَیْلَه الْهَرِیرِ بِصِفِّینَ حِینَ الْتَقَی مَعَ مُعَاوِیَه رَافِعاً صَوْتَهُ یُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِیباً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَی مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِی صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِی فِی قَوْلِی کیْ لَا یَفْشَلُوا وَ لَا یَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی» محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.</ref>
 
ابن‌اعثم کوفي مي‌نويسد:
ابن‌اعثم کوفی می‌نویسد:
 
در جنگ صفّين «بسربن‌ارطاه» به ميدان‌ آمد و ساعتي جولان داد و هيچ سخن نمي‌گفت. از ترس اين‌که مبادا حضرت عليA او را بشناسد. عليA مخفيانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نيزه‌اي حواله‌ي او ساخت. بسر، از اسب جدا شد و بر قفا روي زمين افتاد. سپس با خواري ميدان جنگ را ترک کرد.<ref>ابن‌اعثم کوفي، همان، ص۵۹۰ ـ ۵۹۱. «بسر» همانند عمرو عاص با عيان کردن عورت خويش موفق به نجات جان خويش شد.، نصربن‌مزاحم منقري، همان، ص۶۳۳.</ref>
در جنگ صفّین «بسربن‌ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمی‌گفت. از ترس این‌که مبادا حضرت علیA او را بشناسد. علیA مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزه‌ای حوالهٔ او ساخت. بسر، از اسب جدا شد و بر قفا روی زمین افتاد. سپس با خواری میدان جنگ را ترک کرد.<ref>ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۵۹۰–۵۹۱. «بسر» همانند عمرو عاص با عیان کردن عورت خویش موفق به نجات جان خویش شد. نصربن‌مزاحم منقری، همان، ص۶۳۳.</ref>
 
همين نويسنده آورده است:
همین نویسنده آورده است:
 
مردي از لشکر شام، چهار نفر از ياران عليA را به شهادت رساند. مبارزين لشکر عليA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداري کردند. حضرت عليA تغيير لباس داد و به ميدان رفت. شامي ندانست که حريف کيست به آن حضرت حمله کرد. حضرت عليA با شمشير او را به دو نيم کرد... .<ref>ابن‌اعثم کوفي، همان، ص۵۹۸.</ref>
مردی از لشکر شام، چهار نفر از یاران علیA را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علیA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علیA تغییر لباس داد و به میدان رفت. شامی ندانست که حریف کیست به آن حضرت حمله کرد. حضرت علیA با شمشیر او را به دو نیم کرد….<ref>ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۵۹۸.</ref>
 
==منابع==
== منابع ==
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سيره نظامي اميرالمؤمنين» نوشته «يدالله حاجي‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه های علمیه، ۱۳۹۲ش.
این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.
<references />
{{پانویس|۲}}
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۴۸

سؤال

خدعه و نیرنگ در جنگ

خدعه[۱]

«خدعه» در لغت به معنای چیزی است که به وسیلهٔ آن، انسان فریب می‌خورد.[۲] خَدَعَهُ یعنی او را فریب داد و از جایی که متوجه نشود، امری ناپسند برای او اراده کرد.[۳] وقتی گفته می‌شود «رَجُلٌ خُدْعَه» یعنی مردی که مردم را فریب می‌دهد.[۴] شکی نیست که خدعه به معنای فریب دادن دشمن، تنها در جنگ، مجاز است. خدعه در واقع راهی است برای شکست دادن دشمن و حیله‌ای است که با آن می‌توان بهترین ضربات را به دشمن وارد کرد.

تفاوت خُدعه و غدر

بدون شک بین «خدعه»، (که منحصراً در جنگ استفاده می‌شود و در واقع فریب دادن دشمن است)، با «غدر» که خیانت و نیرنگ و نامردی است و در جنگ و غیر جنگ ممکن است از آن استفاده شود، تفاوت زیادی وجود دارد. غدر و خیانت، نسبی نیست که در برخی از شرایط مجاز باشد؛ در شرایط دیگر غیرمجاز بلکه غدر و نیرنگ و خیانت، همواره محکوم است. اما خُدعه و فریب، نسبی است و در جنگ‌ها میتوان برای فریب دشمن از آن استفاده کرد.[۵]

خدعه از نظر فقهی

از نظر فقهی نیز این مسئله اجماعی است که خدعه در جنگ جایز است. علّامه‌حلّی در تذکره الفقها می‌نویسد: خدعه در جنگ جایز است و مبارز می‌تواند رقیب خویش را با توسل به خدعه، فریب دهد و به قتل برساند و این مسئله اجماعی است.[۶]

شیخ محمدحسن‌نجفی (صاحب جواهر)، پس از اشاره به عدم جواز غدر، خدعه در جنگ را جایز می‌داند و معتقد است در «تذکره» و «منتهی» بر این امر اجماع شده است.[۷]

ابن قدامه در کتاب المغنی، در فصلی با عنوانِ «و تجوز الخدعه فی الحرب للمبارز و غیره لأن النبی قال: الحرب خدعه و هو حدیث حسن صحیح.»[۸] بکارگیری خدعه را بیان میکند، سپس به خدعهٔ علیA در هنگام جنگ با عمروبن‌عبدود اشاره کرده است.[۹]

صاحب کشف القناع نیز خدعه در جنگ را جایز می‌داند و حدیث «الحرب خدعه» را به عنوان دلیل بر این امر، ذکر می‌کند.[۱۰]

خدعه از نظر عقل

نکته دیگری که باید به آن توجه نمود این است که سیاست «الحرب خدعه» را هر عقل سلیمی قبول دارد و بر اساس آن عمل می‌کند.

مسعودی در مروّج الذهب پس از ذکر حدیث رسول خداn (الحرب خدعه) می‌نویسد:

... از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خداn مشخص است که قتال با شمشیر در مراحل آخر جنگ است و در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد.

سپس می‌نویسد:

این مطلب را هر انسان با بصیرت، دارای سیاست و مدیریّتی، خوب می‌فهمد.[۱۱]

هر انسان خردمندی می‌داند که از این روش در جنگ باید استفاده کرد. از گذشته‌های دور تا به امروز، همواره فریب‌های نظامی، به صورت بسیار گسترده در جنگ‌ها استفاده می‌شود. به عنوان نمونه بعضی در جنگ‌ها برای فریب دشمن، جابجایی نیروها و تجهزات نظامی به بخشی از مرز صورت می‌گیرد، اما در واقع عملیات نظامی از منطقه‌ای دیگر آغاز می‌شود. دشمن که تصور نمی‌کرده از این منطقه عملیاتی صورت بگیرد، غافل گیر شده و شکست می‌خورد. آیا باید این تاکتیک نظامی را فریب کاری و خدعه و نیرنگ محسوب کنیم و بگوییم از نظر اخلاقی چنین کاری درست نیست!!؟

واضح است که در درگیری‌های نظامی هر یک از طرفین تلاش می‌کنند با اتخاذ سیاست‌های فریب دهنده، دشمن را شکست داده و آنها را وادار به تسلیم نمایند.

پیامبر و خدعه در جنگ

از نظر رسول خداn جنگ خدعه است و روایت مشهور «الحرب خدعه»، در بسیاری از منابع تاریخی و حدیثی ذکر شده است.[۱۲]

در روایتی دیگر از «نواس‌بن‌سمعان کلابی» نقل شده است که رسول خداn فرمود:

هر سخن دروغی لا محاله دروغ نوشته می‌شود مگر دروغی که فرد در جنگ می‌گوید، چرا که جنگ خدعه است.[۱۳]

شکی نیست که خدعه در جنگ، یکی از راه‌هایی بود که رسول خداn در نبردهای خویش بر علیه دشمنان به کار برده است. که می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

۱. در جنگ خندق پس از درخواست «نعیم‌بن‌مسعود» برای اختلاف انداختن بین دشمن با خدعه، پیامبر به او اجازه داد و فرمود: تو در میان ما یک مرد بیش نیستی، پس تا می‌توانی دشمنان را از سر ما دور ساز (یعنی: میان ایشان اختلاف بینداز تا دست از یاری و هم‌کاری با یک‌دیگر بکشند) زیرا جنگ خدعه و فریب است.[۱۴]

۲. در موردی دیگر در غزوهٔ «سلسله» (ذات سلاسل)، عمرو عاص از رسول خداn در خواست کرد با خدعه به جنگ با دشمن برود و رسول خداn موافقت کرد و او را فرستاد.[۱۵]

۳. رسول خداn در برخی از جنگ‌ها دستور می‌داد برای فریب دشمن در بسیاری از نقاط آتش بیفروزید تا دشمن تصور کند سپاه اسلام از نظر نیروی نظامی، برتر است.

واقدی و دیگران نوشته‌اند در غزوه «حمراء الاسد» پیامبرn دستور داده بود تا روزها هیزم جمع کنند و چون شب فرا می‌رسید، دستور می‌داد که آتش بیفروزند و هر فردی آتشی روشن می‌کرد، به طوری که شب‌ها پانصد آتش افروخته می‌شد که از راه دور هم دیده می‌شد. یکی از مسلمانان می‌گوید: آوازه اردوی ما و آتش‌هایی که شب‌ها می‌افروختیم در همه جا شایع شده بود و این خود از وسایلی بود که خداوند با آن دشمن ما را منکوب کرد و ترساند.[۱۶]

۴. پیامبرn به یاران خویش دستور می‌داد:

«غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیَهودِ»[۱۷] خضاب کنید و مانند یهودیان نشوید.

شهید مطهریw می‌نویسد:

به علیA عرض کردند درباره این حدیث که «غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لا تَشَبَّهوا بِالْیَهودِ». (علیA خودش این حدیث را روایت می‌کرد ولی عمل نمی‌کرد، یعنی؛ خودش رنگ نمی‌بست و خضاب نمی‌کرد). علیA فرمود: این دستور، مخصوص زمان پیغمبر است؛ این تاکتیک جنگی بود که دشمن نگوید این‌ها، یک عدّه پیر و فرسوده هستند، یک حیلهٔ جنگی بود که رسول اکرمn به کار می‌برد ولی امروز «فَامْرُؤٌ وَ مَا اخْتارَ»[۱۸] هر که بخواهد خضاب کند و هر که نخواست خضاب نکند.

ابن ابی الحدید می‌نویسد:

یهودیان خضاب نمی‌کردند پیامبرn صحابه را امر کرد به خضاب تا در دید دشمن جوان به نظر برسند و مشرکان در جنگ از آنها بترسند چرا که پیر بودن نشان ضعف می‌باشد.[۱۹]

خدعه از دیدگاه حضرت علیA

حضرت علیA بر اساس سیرهٔ رسول خداn جنگ را خدعه می‌دانست. آن حضرت در حدیثی می‌فرماید:

در نبرد بر نیرنگ و حیله‌ات بیشتر از نیرو و توانت اعتماد کن![۲۰]

در حدیث دیگری حضرت فرمود: «الْحَرْبُ خُدْعَه؛ جنگ خدعه است. سپس فرمود: به رسول خداn خبر رسید که «بنی‌قریظه» به ابوسفیان گفته‌اند: ما شما را در جنگ با محمدn یاری می‌کنیم. پیامبر در جمع مسلمانان برخاست وفرمود: بنی‌قریظه فردی را نزد ما فرستاده‌اند و گفته‌اند: در جنگ ما و ابوسفیان، به یاری ما خواهند آمد. این خبر به ابوسفیان رسید. ابوسفیان گفت: یهودیان نیرنگ زدند….[۲۱]

در روایتی دیگر از سوید بن غفله از علیA روایت شده آن حضرت فرمود: وقتی از رسول خداn برای شما حدیثی می‌خوانم، به خدا قسم اگر از آسمان به زیر افتم نزد من محبوب‌تر است از این که بر او دروغ ببندم… جنگ خدعه است.[۲۲]

حضرت علیA در غیر جنگ، به هیچ عنوان حاضر نیست خدعه و فریبی به کار بندد. پس از این که امر حکومت به علیA رسید، حضرت علیA معاویه را از حکومت شام عزل کرد. معاویه هم از بیعت با آن حضرت خوداری کرد. مسعودی در مروّج الذهب می‌نویسد: مغیره گفت: هر کس را می‌خواهی برکنار کن و معاویه را رها کن! حضرت فرمود: نه، به خدا قسم! حاضر نیستم معاویه را حتی برای دو روز، باقی بگذارم. حضرت علیA می‌فرماید: سپس مغیره در روز پنجم بیعت مجدداً آمد و گفت: من آن روز سخنی گفتم و شما نپذیرفتید من وقتی فکر کردم دیدم شما درست می‌گفتید، درست نیست که در این کار خدعه‌ای به کار ببری و در این کار فریب کاری نباید باشد. ابن‌عباس می‌گوید: من گفتم: من پیشنهاد می‌کنم معاویه را ابقا کنی! و علیA مخالفت کرد. سپس گفتم: «أماسمعتَ رسول اللّه یقول: الحرب خدعه!...» آیا نشنیده‌ای که رسول خدا فرمود جنگ خدعه است؟ علیA باز هم نپذیرفت. و فرمود: ای ابن‌عباس! من از خرده‌کاری‌های تو و خرده کاری‌های معاویه، به دورم».[۲۳]

این روایت تاریخی به خوبی نشان می‌دهد که علیA ابقاء موقتی معاویه به حکومت شام، به منظور عزل راحت‌تر او، نیرنگ می‌دانست و علی‌رغم پیشنهاد ابن‌عباس که تصور می‌کرد این کار خدعه‌ای مجاز است، آن را نپذیرفت.

حضرت علیA در شورای شش نفرهٔ عُمر؛ وقتی عبدالرحمن‌بن‌عوف به آن حضرت پیشنهاد کرد، حاضرم با شما بیعت کنم با این شرط که به سیرهٔ شیخین (علاوه بر قرآن و سنت پیامبر) عمل کنی، نپذیرفت و حاضر نشد (هرچند با دروغ مصلحتی) خود را پایبند به سیرهٔ شیخین نشان دهد.[۲۴] در واقع او نخواست با خدعه و دروغ و فریب به حکومت دست پیدا کند.

خدعه‌های علیA در میدان جنگ

در روایتی از «عدی‌بن‌حاتم» نقل شده: در جنگ صفین حضرت علیA با صدای بلند فرمود: «والله لاُقتلن معاویه و اصحابه»؛ به خدا قسم معاویه و یارانش را خواهم کشت. سپس درآخر سخنش آهسته فرمود: «ان شاء الله» من نزدیک او بودم به حضرت عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! شما قسم خوردید. سپس از آن استثنا کردید!. مقصودتان چه بود؟ چه هدفی داشتید؟ حضرت فرمود: ان الحرب خدعه؛ جنگ خدعه است، من دروغ گو نیستم. خواستم اصحابم را بر علیه آنها تحریک و تحریض کنم تا سست نشوند و خواستار حمله به آنها باشند؛ اما درعین حال کلمهٔ «ان شاء الله» را گفتم تا دروغ هم، نگفته باشم.[۲۵]

ابن‌اعثم کوفی می‌نویسد:

در جنگ صفّین «بسربن‌ارطاه» به میدان آمد و ساعتی جولان داد و هیچ سخن نمی‌گفت. از ترس این‌که مبادا حضرت علیA او را بشناسد. علیA مخفیانه جلو آمد و بر او حمله کرد. و نیزه‌ای حوالهٔ او ساخت. بسر، از اسب جدا شد و بر قفا روی زمین افتاد. سپس با خواری میدان جنگ را ترک کرد.[۲۶]

همین نویسنده آورده است:

مردی از لشکر شام، چهار نفر از یاران علیA را به شهادت رساند. مبارزین لشکر علیA پس از کشته شدن نفر چهارم، از مبارزه با او خودداری کردند. حضرت علیA تغییر لباس داد و به میدان رفت. شامی ندانست که حریف کیست به آن حضرت حمله کرد. حضرت علیA با شمشیر او را به دو نیم کرد….[۲۷]

منابع

این مدخل برگرفته شده از کتاب «سیره نظامی امیرالمؤمنین» نوشته «یدالله حاجی‌زاده» قم مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه، ۱۳۹۲ش.

  1. با توجه به این که در بحث خدعه شبهاتی مطرح شده، همچنین ضرورت دارد تفاوت آن با غدر مشخص شود، این بحث را با تفصیل بیشتری ذکر می‌کنیم.
  2. (الْخُدْعَه) بالضّمِّ مَا یُخْدَعُ بِهِ الْإِنْسَان، احمدبن‌محمد مقرّی فیومی، مصباح المنیر، ص۱۶۵.
  3. خدعه: ای ختله و آراد به الکروه من حیث لا یعلم. اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۲۰۱؛ ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ مجدالدّین فیروزآبادی، قاموس‌المحیط، ج۳، ص۱۶.
  4. «رجل خُدْعه: ای یخدع الناس کثیرا» ابن‌منظور، همان، ج۸، ص۶۳؛ شیخ‌حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات قرآن الکریم، ج۳، ص۲۶؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۳۲۰.
  5. ما در فصل دوم، «غدر» را به عنوان یکی از روش‌های ممنوع و غیرمجاز از دیدگاه امام علیA بیان کردیم.
  6. «تجوز المخادعه فی الحرب و ان یخدع المبارز قرنه لیتوصل بذلک الی قتله اجماعاً» علّامه‌حلّی، تذکره الفقها، ج۱، ص۴۱۴ و ج۹، ص۸۳.
  7. ر. ک. شیخ محمدحسین نجفی، همان، ج۲۱، ص۷۹.
  8. خدعه در جنگ برای مبارز و غیر مبارز، جایز است چرا که پیامبر فرمود: جنگ خدعه است و این حدیث حسن و صحیح است. ر.ک. عبدالله‌بن‌قدامه، همان، ج۱۰، ص۳۹۶.
  9. ر. ک. همان، ص۳۹۷.
  10. ر. ک. منصوربن‌یونس بهوتی، کشف‌القناع، ج۳، ص۷۹.
  11. و قوله «الحرب خدعَه» فعلم بهذا اللفظ الیسیر و الکلام الوجیز أن آخر مکاید الحرب القتال بالسیف، إذ کان بدؤها خدعه، کما قالA، و هذا یعرفه کل ذی رأی صحیح و ذی ریاسه و سیاسه» علی‌بن‌حسین مسعودی، مروج‌الذهب، همان، ج۲، ص۲۹۳.
  12. ر. ک. مسلم نیشابوری، صحیح‌مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۵، ص۱۴۳؛ سلیمان‌بن‌داوود سجستانی، مسند ابی‌داوود، ص۲۳۶؛ احمد بن شعیب نسایی، السنن الکبری، ج۵، ۱۹۳؛ خطیب بغدادی، همان، ج۲، ص۳۱۵؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینهٔ دمشق، همان، ج۲۸، ص۲۶؛ محمدباقرمجلسی، همان، ج۳۴، ص۳۳۲؛ اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۴، ص۱۱۳.
  13. «... کلُّ الْکذِبِ مَکتُوبٌ کذِباً لَا مَحَالَه إِلَّا أَنْ یَکذِبَ الرَّجُلُ فِی الْحَرْبِ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه أَوْ یَکونَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ شَحْنَاءُ فَیُصْلِحَ بَیْنَهُمَا أَوْ یُحَدِّثَ امْرَأَتَهُ یُرْضِیهَا» محمدباقر مجلسی، همان، ج۶۹، ص۲۵۴.
  14. «إنما أنت فینا رجل واحد فخذل عنا إن استطعت، فإن الحرب خدعه» ابن‌هشام حمیری، السیره‌النبویه، ج۲، ص۲۲۹، محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۲، ص۵۷۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله9 و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۴۲۸؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۰۷؛ ابن‌حزم اندلسی، جوامع السیره‌النبویه، ص۱۵۱؛ ابوحاتم تمیمی، السیره‌النبویه و اخبار الخلفاء، ج۱، ص۲۵۹.
  15. «فَقَالَ لَهُ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ ابْعَثْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَیْهِمْ فَإِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه فَلَعَلِّی أَخْدَعُهُمْ فَأَنْفَذَهُ مَعَ جَمَاعَه» محمدبن‌محمد بن نعمان (شیخ‌مفید)، الارشاد، همان، ج۱، ص۱۶۳؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۲۱، ص۷۸؛ ابن‌شهر آشوب مازندرانی، همان، و اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۴، ص۱۱۱.
  16. محمدبن‌عمر واقدی، همان، ص۲۴۸؛ احمدبن‌علی مقریزی، امتاع‌الاسماع، همان، ج۱، ص۱۸۰؛ محمدبن‌سعد، همان، ج۲، ص۳۸؛ ابن‌جوزی، همان، ج۳، ص۱۷۳.
  17. نهج‌البلاغه، همان، کلمات قصار، شماره ۱۷؛ شیخ حرّ عاملی، همان، ج۱، ص۴۰۳؛ ابن ابی الحدید، همان، ج۱۸، ص۱۲۲؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج۷۳، ص۹۸.
  18. مرتضی مطهری، مجموعهٔ آثار، همان، ج۱۸، ص۲۹–۳۰.
  19. ابن ابی الحدید، همان، ج۱۸، ص۱۲۲.
  20. «کن فی الحرب بحیلتک اوثق منک بشدتک» ابن ابی الحدید، همان، ج۲۰، ص۳۱۲؛ علی‌بن‌ابی بکرهیثمی، مجمع‌الزوائد، ج۶، ص۲۳۷؛ ابن‌حجرعسقلانی، فتح‌الباری، همان، ج۸، ص۴۵۱؛ احمدبن‌علی‌بن المثنی، مسند ابویعلی الموصلی، ج۱، ص۳۶۴؛ اسماعیل‌بن‌کثیر، همان، ج۷، ص۳۰۲.
  21. «فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ، بَلَغَهُ أَنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَی أَبِی سُفْیَانَ أَنَّکمْ إِذَا الْتَقَیْتُمْ أَنْتُمْ وَ مُحَمَّدٌ أَمْدَدْنَاکمْ وَ أَعَنَّاکمْ فَقَامَ النَّبِیُّ، فَخَطَبَنَا فَقَالَ إِنَّ بَنِی قُرَیْظَه بَعَثُوا إِلَیْنَا أَنَّا إِذَا الْتَقَیْنَا نَحْنُ وَ أَبُو سُفْیَانَ أَمْدَدُونَا وَ أَعَانُونَا فَبَلَغَ ذَلِک أَبَا سُفْیَانَ فَقَالَ غَدَرَتْ یَهُودُ فَارْتَحَلَ عَنْهُم» مجلسی، همان، ج۲۰، ص۲۴۶؛ عبدالله حمیری، قرب‌الاسناد، ص۱۳۳.
  22. محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۳، ص۳۳۱؛ علی‌بن‌حسین موسوی (سید مرتضی)، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۱۵۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل‌النبوه، ج۶، ص۴۳۰.
  23. «فقالA: یابن‌عباس!، لست من هنیئاتک و هنیئات معاویه فی شیء». محمد هادی یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الإسلامی، ج۴، ص۴۴۸؛ علی‌بن‌حسین مسعودی، مروّج‌الذهب، همان، ج۲، ص۳۵۶.
  24. ر. ک. محمدبن‌جریر طبری، همان، ج۴، ص۲۳۳؛ ابن‌واضح یعقوبی، همان، ج۲، ص۱۶۲.
  25. ابن شهر آشوب مازندرانی، همان، ج۲، ص۱۹۵ «هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَدِیِّ بْنِ حَاتِمٍ وَ کانَ مَعَ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی حُرُوبِهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ لَیْلَه الْهَرِیرِ بِصِفِّینَ حِینَ الْتَقَی مَعَ مُعَاوِیَه رَافِعاً صَوْتَهُ یُسْمِعُ أَصْحَابَهُ لَأَقْتُلَنَّ مُعَاوِیَه وَ أَصْحَابَهُ ثُمَّ قَالَ فِی آخِرِ قَوْلِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یَخْفِضُ بِهِ صَوْتَهُ وَ کنْتُ مِنْهُ قَرِیباً فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّک حَلَفْتَ عَلَی مَا قُلْتَ ثُمَّ اسْتَثْنَیْتَ فَمَا أَرَدْتَ بِذَلِک فَقَالَ إِنَّ الْحَرْبَ خُدْعَه وَ أَنَا عِنْدَ أَصْحَابِی صَدُوقٌ فَأَرَدْتُ أَنْ أُطْمِعَ أَصْحَابِی فِی قَوْلِی کیْ لَا یَفْشَلُوا وَ لَا یَفِرُّوا فَافْهَمْ فَإِنَّک تَنْتَفِعُ بِهَا بَعْدُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَی» محمدباقر مجلسی، همان، ج۳۲، ص۶۱۷.
  26. ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۵۹۰–۵۹۱. «بسر» همانند عمرو عاص با عیان کردن عورت خویش موفق به نجات جان خویش شد. نصربن‌مزاحم منقری، همان، ص۶۳۳.
  27. ابن‌اعثم کوفی، همان، ص۵۹۸.