فواید توحید از دیدگاه قرآن: تفاوت میان نسخهها
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی') |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
اعتقاد به توحید از دیدگاه قرآن چه آثار و فوایدی دارد؟ | اعتقاد به توحید از دیدگاه قرآن چه آثار و فوایدی دارد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{اصول دین و فروع دین}} | |||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
اعتقاد به توحید یکی از [[اصول دین]] در اسلام است و دارای آثار فراوانی است که اصلی ترین آن، رستگاری انسان است. ایجاد تعهد اخلاقی و انسانی، پیدا کردن همیت بلند، نوع دوستی، آزادگی و مساوات از جمله آثار اعتقاد به [[توحید]] است. | اعتقاد به توحید یکی از [[اصول دین]] در اسلام است و دارای آثار فراوانی است که اصلی ترین آن، رستگاری انسان است. ایجاد تعهد اخلاقی و انسانی، پیدا کردن همیت بلند، نوع دوستی، آزادگی و مساوات از جمله آثار اعتقاد به [[توحید]] است. |
نسخهٔ ۲ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۱۷
اعتقاد به توحید از دیدگاه قرآن چه آثار و فوایدی دارد؟
اعتقاد به توحید یکی از اصول دین در اسلام است و دارای آثار فراوانی است که اصلی ترین آن، رستگاری انسان است. ایجاد تعهد اخلاقی و انسانی، پیدا کردن همیت بلند، نوع دوستی، آزادگی و مساوات از جمله آثار اعتقاد به توحید است.
ایجاد تعهد اخلاقی و انسانی
یک خداشناس، خود را در مقابل قوانین و تکالیف الهی، ملتزم به اطاعت و عمل میداند، قرآن میفرماید: ﴿ان اعبُدوا اللّه واجتَنبوا الطاغوت؛ بندگی خدا را بکنید و از طاغوت پرهیز کنید.﴾(نحل:36)
انگیزه اطاعت از خدا، یک انگیزه درونی برای پرهیز از ارتکاب اعمال زشت است. این تعهد اخلاقی و انسانی، در انسان یک اثر مثبت اجتماعی هم دارد و آن این است که دیگر لازم نیست بر سر چنین افرادی یک نگهبان یا ناظر گذاشته شود، تا مراقب اعمالشان باشد.
همت بلند
اعتقاد به توحید موجب تعالی همت انسان میشود. زیرا انسان معتقد سعی میکند خویشتن را به خدا نزدیکتر کند و کارهای خودش را فقط به خاطر خشنودی و جلب رضایت پروردگار متعال انجام دهد و در این راه، سختیها و مرارتها را به راحتی به جان بخرد زیرا هدفش بزرگ است.[۱]
نوع دوستی
یکی دیگر از آثار توحید، نوع دوستی است. وقتی یک انسان خداشناس در تمام مراتب توحید به یگانگی خداوند متعال قائل شد، هیچ وقت خواستههای نفسانی خویش را به انجام وظایف و تکالیف محوله از طرف خدا ترجیح نخواهد داد و هرگز به دنبال خودپرستی یا تعصبهای نژادی و قبیلهای یا مال و ثروت و زن و فرزند نخواهد بود و چنین انسانی دیگر عاقبت کارش به تفاخر و خودنمایی یا تکبر و شهوت پرستی یا سودجویی شخصی منجر نمیشود.[۲]
آزادگی
کسی که خدا را یکتا میداند و ایمان دارد که او بر همه چیز دانا و توانا است و تمام موجودات مخلوق او هستند، هرگز در برابر دیگران به تملّق و چاپلوسی نمیپردازد و نیرومندترین قدرتها و شکوه مندترین ثروتها نمیتواند او را به بندگی و کوچکی و کرنش وادارد و تنها در پیشگاه خدای یکتا است که سر به سجده میگذارد و در برابر او است که پیشانی بر خاک مینهد. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَإِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا؛ خدای شما خدائی است یکتا، در برابر او تسلیم شوید﴾(حج:۳۶)[۳]
همبستگی ملتها
اگر افراد یک جامعه بر این اعتقاد باشند که تنها خالق و تنها مدبّر امورات و تنها حاکم و سلطان همه مخلوقات، خدای یگانه است، و فقط او است که شایسته اطاعت و بندگی و تنها او صاحب سرنوشت انسانهاست، در مییابند که مبدأ همه یکی است، پس نمیتواند مقصد هم یکی نباشد. همچنانکه قرآن کریم میفرماید: (بدرستی که همه از طرف خدائیم و همه بسوی او بر میگردیم).[۴] باز قرآن کریم در این رابطه میفرماید: (خدای شما یکی است و پروردگاری غیر از من نیست، پس بندگی مرا بکنید)[۵]
پس وقتی که همه به یک خدا معتقد شدند، و همه به دستورات یک خدا عمل کردند، دیگر جایی برای جدائی و اختلاف نمیماند، خدا همه را اینگونه دعوت کرده است که به ریسمان الهی چنگ بزنند و در گرد ریسمان الهی متحد شوند و از هم متفرق نشوند. ﴿وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا﴾ (آل عمران/۱۰۳) به ریسمان الهی چنگ زنید و از هم متفرق نشوید.
مساوات و عدالت
در سایه توحید، همه خداپرستان چارهای جز پیروی از قانون الهی که بر اساس حکمت و عدل تنظیم شده ندارند. بدیهی است که پیروی از قانون الهی موجب گسترش عدالت واقعی خواهد شد و هرگونه ظلم و تجاوز از بین خواهد رفت. ﴿هو الحی القیوم… بیده الملک… و هو علی کل شیء قدیر…﴾.
مالیکت مطلق هر چیز به دست خداست. کلیه منابع طبیعی، اموال و ثروتها را او پدیدآورده است. وصاحب اختیار و دارنده آنها میباشد. این مواهب الهی برای عموم مردم آفریده شده است، پس باید همه بندگان خدا، از این مواهب الهی بهره ببرند و این بهره بردن هم باید با رعایت اصل عدالت تعیین شده باشد.
مطالعه بیشتر
- پیام قرآن، آیه الله مکارم شیرازی، ج۳، ص۳۵۵ و ۲۸۲ و ۲۸۶ و ۳۷۶.