اعتقاد شیعیان به علم غیب امامان: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = |شاخه فرعی۱ = |شاخه فرعی۲ = |شاخه فرعی۳ = }} {{سو...» ایجاد کرد)
 
جز (اجرای ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
  |شاخه فرعی۱ =  
  |شاخه فرعی۱ =
  |شاخه فرعی۲ =  
  |شاخه فرعی۲ =
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا کسی غيرازخداوند متعال علم غيب مي‎داند؟ چرا شيعيان امامان خود را عالم به غيب مي‎دانند؟
آیا کسی غیرازخداوند متعال علم غیب می‌داند؟ چرا شیعیان امامان خود را عالم به غیب می‌دانند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
==۱. غيب در لغت:==


غيب در لغت به چيزی گفته مي‎شود كه از ديده پنهان باشد مثل پنهان شدن خورشيد و غروب نمودن آن، و بعدها در مواردی كه از حواس انسان چيزی پنهان باشد و يا از علمش مخفی باشد نيز غيب به كار رفته است و امّا مراد از غيب در اين ‌جا علوم و آگاهی هايي است كه از راه‎های غيرعادی به دست آيد، خواه از قبيل شهود باشد و يا غيب و پنهانی.}}<ref>مطهري، احمد، كاردان، غلامرضا، علم پيامبر و امام در قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ اوّل، ۱۳۶۱، ص۹ـ۱۲.</ref>  
== ۱. غیب در لغت ==
غیب در لغت به چیزی گفته می‌شود که از دیده پنهان باشد مثل پنهان شدن خورشید و غروب نمودن آن، و بعدها در مواردی که از حواس انسان چیزی پنهان باشد یا از علمش مخفی باشد نیز غیب به کار رفته است و امّا مراد از غیب در این‌جا علوم و آگاهی‌هایی است که از راه‌های غیرعادی به دست آید، خواه از قبیل شهود باشد یا غیب و پنهانی.}}<ref>مطهری، احمد، کاردان، غلامرضا، علم پیامبر و امام در قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ اوّل، ۱۳۶۱، ص۹–۱۲.</ref>


==۲. غيب در آيات قرآن: ==
== ۲. غیب در آیات قرآن ==
آیات قرآن در این زمینه به چند دسته تقسیم می‌شوند.


آيات قرآن در اين زمينه به چند دسته تقسيم مي‎شوند.  
۱. آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌دانند مثل آیهٔ ذیل {{قرآن|و عِندَهُ مفاتیح الغیب لاَیْعَلَهُما اِلاّ هُو…<ref>انعام/ ۵۹.</ref> کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن هارا نمی‌داند…}}<ref>نمل/ ۶۵، احقاف/ ۲۳، ملک/ ۲۶، مائده/ ۱۱۶، هود/ ۴۹، کهف/ ۲۶.</ref>


۱. آياتی كه علم غيب را مخصوص خداوند مي‎دانند مثل آيه‎ی ذيل {{قرآن|و عِندَهُ مفاتيح الغيب لاَيْعَلَهُما اِلاّ هُو...<ref>انعام/ ۵۹.</ref> كليدهای غيب نزد اوست و جز او كسی آن هارا نمی ‎داند...}}<ref>نمل/ ۶۵، احقاف/ ۲۳، ملك/ ۲۶، مائده/ ۱۱۶، هود/ ۴۹، كهف/ ۲۶.</ref>  
۲. آیاتی که صریحاً علم غیب را درباره پیامبران و بندگان شایسته خداوند اثبات می‌کنند مانند آیهٔ {{قرآن|عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول<ref>جن/۲۶و۲۷</ref> خداوند به غیب آگاه است و براسرار غیبش احدی را جز کسانی که می‌پسندد از پیامبران اطلاع نمی‌دهد؛ و مانند آیهٔ که می‌گوید: «... چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی‌گزیند، (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است در اختیار او می‌گذارد) ...»}}<ref>آل عمران/ ۱۷۹.</ref>


۲. آياتی كه صريحاً علم غيب را درباره پيامبران و بندگان شايسته خداوند اثبات مي‎كنند مانند آيه‎ ی {{قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول<ref>جن/۲۶و۲۷</ref> خداوند به غيب آگاه است و براسرار غيبش احدی را جز كسانی كه می پسندد از پيامبران اطلاع نمی ‎دهد. و مانند آيه‎ی كه می گويد: «...چنين نبود كه خداوند شما را از اسرار غيب آگاه كند ولی خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد برمی گزيند، (و قسمتي از اسرار نهان را كه براي مقام رهبری او لازم است در اختيار او می گذارد) ...»}}<ref>آل عمران/ ۱۷۹.</ref>  
جمع این دو دسته آیات این است که علم غیب اصالتاً و ذاتاً مال خدا است و خدا مالک حقیقی آن است و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد، منتهی با این حال زمام این عمل بدست اوست و از سلطنت خداوند خارج نمی‌شود.<ref>علم پیامبر و امام در قرآن، پیشین، ص۱۷.</ref>


جمع اين دو دسته آيات اين است كه علم غيب اصالتاً و ذاتاً مال خدا است و خدا مالك حقيقی آن است و او به هركس كه بخواهد تعليم می ‎دهد، منتهی با اين حال زمام اين عمل بدست اوست و از سلطنت خداوند خارج نمی ‎شود.<ref>علم پيامبر و امام در قرآن، پيشين، ص۱۷.</ref>
در نتیجهٔ بیان فوق بخش اوّل سؤال «آیا غیر از خداوند کسی دیگر علم غیب می‌داند» روشن شد که بلی دیگران با عنایت خداوند و تعلیم او می‌توانند به غیب و آینده… آگاهی پیدا کنند.


در نتيجه ی بيان فوق بخش اوّل سؤال «آيا غير از خداوند كسي ديگر علم غيب می داند» روشن شد كه بلی ديگران با عنايت خداوند و تعليم او مي‎توانند به غيب و آينده... آگاهی پيدا كنند.
== امّا قسمت دوّم سؤال که چرا شیعیان امامان خود را عالم به غیب می‌دانند؟ ==
اوّلاً از آیات گذشته روشن شد که امکان دارد که افراد شایسته، از طرف خداوند آگاه به غیب شوند، و این امکان را فلاسفه هم تأیید می‌کنند؛ چنان‌که بوعلی سینا می‌گوید: «اگر عارفی از غیب خبر داد و آینده درستی آن را ثابت کرد او را تصدیق کن…»<ref>ابوعلی سینا، التنبیهات والاشارات، چاپ هشتم، به نقل از علم پیامبر و امام در قرآن، پیشین، ص۷۴.</ref> و مرحوم صدرالمتألهین گفته: «نفس بر اثر اتصال با جهان عقل یا عالم مثال (جهان صور اشیاء) آگاهی‌هایی (غیبی) کسب می‌کند<ref>صدرالمتألهین، حاشیه حکمه الاشراق، به نقل از علم پیامبرو امام، پیشین، ص۷۴.</ref> و ثانیاً: آیات و روایات دلالت دارند، که ائمه اطهار(ع) علم الهی، و آگاهی غیبی خدادادی دارند که به عنوان نمونه به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود:


==امّا قسمت دوّم سؤال كه چرا شيعيان امامان خود را عالم به غيب مي‎دانند؟ ==
الف: آیات قرآن: ۱. بگو هر چه می‌خواهید انجام دهید بزودی خداوند و پیامبران و مؤمنان کار شما را خواهند دید و بزودی به سوی عالم غیب و شهادت بازمی‌گردید.»<ref>توبه/ ۱۰۵.</ref> آیهٔ فوق می‌رساند که عده‌ای از مؤمنین همراه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ ناظر اعمال مردمند، و قطعاً این افراد، انسان‌های لایق و شایسته‌ای باید باشند، وبه شهادت تمام فرق اسلامی، در اعمال و رفتار شایسته‌تر از ائمه اطهار(ع) وجود ندارد، و در روایات هم بیان شده است که مراد از مؤمنان ائمه(ع) می‌باشند چنان‌که امام صادق(ع) فرمود مراد از مؤمنان در آیهٔ {{قرآن|قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ…}} ائمه هستند.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیّه، ج۲، ص۳۶۳ و صدوق، آمالی، ص۲۶۳.</ref>


اوّلاً از آيات گذشته روشن شد كه امكان دارد كه افراد شايسته، از طرف خداوند آگاه به غيب شوند، و اين امكان را فلاسفه هم تأييد مي‎كنند؛ چنان‎كه بوعلی سينا می ‎گويد: «اگر عارفی از غيب خبر داد و آينده درستی آن را ثابت كرد او را تصديق كن...»<ref>ابوعلي سينا، التنبیهات والاشارات ، چاپ هشتم، به نقل از علم پيامبر و امام در قرآن، پيشين، ص۷۴.</ref> و مرحوم صدرالمتألهين گفته: «نفس بر اثر اتصال با جهان عقل و يا عالم مثال (جهان صور اشياء) آگاهی هایی (غيبی) كسب می ‎كند<ref>صدرالمتألهين، حاشيه حكمه الاشراق، به نقل از علم پيامبرو امام، پيشين، ص۷۴.</ref> و ثانياً: آيات و روايات دلالت دارند، كه ائمه اطهار(ع) علم الهی، و آگاهی غيبی خدادادی دارند كه به عنوان نمونه به بعضی از آن‎ها اشاره مي‎شود:
۲. {{قرآن|... قل کفی بالل شهیدا…<ref>رعد/ ۴۳.</ref> بگو برای شهادت میان من و شما، خدا و کسی که علم الکتاب دارد کفایت می‌کند» در این آیه شهادت عالم به تمام کتاب، در ردیف شهادت خداوند ذکر شده است، آیهٔ دیگر می‌گوید، «.. او یتلوه شاهد منه..»<ref>هود/۱۷</ref> این شاهد از خاندان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و از اهل‌بیت اوست، حال این کسی که علم الکتاب را دارا است چه کسی می‌باشد. روایات متعددی از طریق شیعه و اهل سنّت، نقل شده که منظور از این شاهد که علم الکتاب را دارد علی(ع) می‌باشد.<ref>ر. ک. سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق سید علی الحسینی، قم، دار الاسوه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶ هـ ق، باب ۳۰، ج۶.</ref> اهمیّت «علم الکتاب» داشتن هنگامی روشن می‌شود که در داستان حضرت سلیمان و احضار تخت بلقیس توسط کسی که بهره‌ای از علم الکتاب داشت دقت کنیم، «کسی که بهره‌ای از علم الکتاب داشت گفت: من تخت بلقیس را حاضر می‌کنم پیش از آن‌که چشم به هم بزنی…»<ref>نمل/ ۴۰.</ref>


الف: آيات قرآن: ۱. بگو هر چه مي‎خواهيد انجام دهيد بزودی خداوند و پيامبران و مؤمنان كار شما را خواهند ديد و بزودي به سوی عالم غيب و شهادت باز می گرديد.»<ref>توبه/ ۱۰۵.</ref> آيه‎ی فوق می رساند كه عده‎ای از مؤمنين همراه پيامبر ـ صلی الله عليه و آله و سلّم ـ ناظر اعمال مردمند، و قطعاً اين افراد، انسان‌های لايق و شايسته‎ای بايد باشند، وبه شهادت تمام فرق اسلامی، در اعمال و رفتار شايسته‎تر از ائمه اطهار(ع) وجود ندارد، و در روايات هم بيان شده است كه مراد از مؤمنان ائمه(ع) مي‎باشند چنان‎كه امام صادق(ع) فرمود مراد از مؤمنان در آيه‎ی {{قرآن|قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ...}} ائمه هستند.<ref>كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، دارالكتب الاسلاميّه، ج۲، ص۳۶۳ و صدوق، امالي، ص۲۶۳.</ref>
وقتی آگاه بودن از برخی از علم الکتاب چنین اثر شگفت‌انگیزی داشته باشد، می‌توان حدس زد که داشتن همه علم‌الکتاب چه آثار عظیم‌تری را در برخواهد داشت.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوّم، ۱۳۷۸، ص۳۲۲–۳۲۴.</ref> در نتیجه علی(ع) عالم به غیب و آگاه به علم الکتاب می‌باشد، ائمه دیگر با کمک روایت مشمول آیهٔ فوق قرار می‌گیرند چنان‌که امام صادق(ع) فرمود به خدا قسم آن کسی که علم همه کتاب را دارد، ما هستیم، به خدا قسم علم همه کتاب نزد ماست؟<ref>اصول کافی، پیشین، ج۱، ص۲۵۷.</ref> آیا با این حال نمی‌توانند به إذن الهی، بر غیب آگاهی داشته باشند؟


۲. {{قرآن|...قل كفي بالل شهيدا...<ref>رعد/ ۴۳.</ref> بگو برای شهادت ميان من و شما، خدا و كسی كه علم الكتاب دارد كفايت مي‎كند»در اين آيه شهادت عالم به تمام كتاب، در رديف شهادت خداوند ذكر شده است، آيه‎ی ديگر می ‎گويد، «..او يتلوه شاهد منه..»<ref>هود/۱۷</ref> اين شاهد از خاندان رسول خدا ـ صلی الله عليه و آله و سلّم ـ و از اهل‎بيت اوست، حال اين‎ كسی كه علم الكتاب را دارا است چه كسی می ‎باشد. روايات متعددی از طريق شيعه و اهل سنّت، نقل شده كه منظور از اين شاهد كه علم الكتاب را دارد علی(ع) می‎ باشد.<ref>ر.ك: سليمان قندوزي حنفي، ينابيع الموده لذوي القربي، تحقيق سيد علي الحسيني، قم، دار الاسوه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶ هـ ق، باب ۳۰، ج۶.</ref> اهميّت «علم الكتاب»‌ داشتن هنگامی روشن می شود كه در داستان حضرت سليمان و احضار تخت بلقيس توسط كسی كه بهره‎ای از علم الكتاب داشت دقت كنيم، «كسی كه بهره‎ای از علم الكتاب داشت گفت: من تخت بلقيس را حاضر می كنم پيش از آن‎كه چشم به هم بزنی...»<ref>نمل/ ۴۰.</ref>
ب: روایات: ۱. از شیعه و سنی نقل شده است که علی(ع) فرمود: «رسول خدا هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً هزارهزار باب تا آن‌جا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود، آگاه شدم و علم منایا و بلایا (مرگ‌ها و مصیبت‌ها) و داوری بحق را فرا گرفتم،<ref>ینابیع الموده، پیشین، ص۸۸، و اصول کافی، ج۱، ص۲۹۶.</ref> از روایات فوق به خوبی استفاده می‌شود که علی(ع) (و با تعلیم آن حضرت ائمه دیگر) از گذشته و آینده آگاهی دارند.


وقتی آگاه بودن از برخی از علم الكتاب چنين اثر شگفت‎انگيزی داشته باشد، می ‎توان حدس زد كه داشتن همه علم‎الكتاب چه آثار عظيم‎تری را در بر خواهد داشت.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقائد، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوّم، ۱۳۷۸، ص۳۲۲ ـ ۳۲۴.</ref> در نتيجه علی(ع) عالم به غيب و آگاه به علم الكتاب می باشد، ائمه ديگر با كمك روايت مشمول آيه‎ی فوق قرار می ‎گيرند چنان‎كه امام صادق(ع) فرمود به خدا قسم آن كسی كه علم همه كتاب را دارد، ما هستيم، به خدا قسم علم همه كتاب نزد ماست؟<ref>اصول كافي، پيشين، ج۱، ص۲۵۷.</ref> آيا با اين حال نمی ‎توانند به إذن الهی، بر غيب آگاهی داشته باشند؟
۲. چند روایت مختصر:


ب: روايات: ۱. از شيعه و سنی نقل شده است كه علی(ع) فرمود: «رسول خدا هزار باب علم به من آموخت كه هر بابی هزار باب ديگر می گشايد و مجموعاً‌ هزارهزار باب تا آن‎جا كه از هر چه بوده و تا روز قيامت خواهد بود، آگاه شدم و علم منايا و بلايا (مرگ‎ها و مصيبت‎ها) و داوري بحق را فرا گرفتم،<ref>ينابيع الموده، پيشين، ص۸۸، و اصول كافي، ج۱، ص۲۹۶.</ref> از روايات فوق به خوبی استفاده مي‎شود كه علي(ع) (و با تعليم آن حضرت ائمه ديگر) از گذشته و آينده آگاهی دارند.
از امام صادق(ع) سؤال شد هنگامی که سؤالی از امام می‌شود چگونه و با چه عملی جواب می‌دهد، فرمود گاهی به او الهام می‌شود و گاهی از فرشته می‌شنود و گاهی هر دو<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ۱۴۰۳، ص۵۸، ح ۲۶.</ref> و فرمود: امامی که نداند چه مصیبتی به او می‌رسد و کار او به کجا می‌انجامد حجّت خدا بر بندگانش نخواهد بود<ref>اصول کافی، پیشین، ج۱، ص۲۵۸.</ref> و نیز چند روایت از آن حضرت نقل شده است که فرمود: هرگاه امام بخواهد چیزی را بداند خدای متعال او را آگاه می‌سازد.<ref>همان.</ref> گذشته از این‌ها در روایات عدیده‌ای غیب‌گویی‌های ائمه(ع) نقل شده است که دقیقاً بعدها واقع شده است این روایات در حدّی می‌باشند که یقین آورند، مانند خبر دادن علی(ع) از آینده خوارج<ref>نهج‌البلاغه، فیض‌الاسلام، ص۱۴۹.</ref> شهادت رشید هجری<ref>بحارالانوار، پیشین، ج۴۲، ص۱۳۶.</ref> و میثم تمّار<ref>همان، ج۴۲، ص۱۲۴.</ref> و گزارشی از حوادث کربلا<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهچ‌البلاغه، ج۷، ص۴۷–۴۸.</ref> و خبر از آینده خود با معاویه<ref>نهج‌البلاغه، خطبه، ۵۶، ص۱۴۶.</ref> و ده‌ها مورد دیگر از علی(ع) و ائمه دیگر.<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۸ و….</ref>
 
۲. چند روايت مختصر:
 
از امام صادق(ع) سؤال شد هنگامی كه سؤالی از امام می ‎شود چگونه و با چه عملی جواب می دهد، فرمود گاهی به او الهام می شود و گاهی از فرشته می ‎شنود و گاهی هر دو<ref>مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوّم، ۱۴۰۳، ص۵۸، ح ۲۶.</ref> و فرمود: امامی كه نداند چه مصيبتی به او می رسد و كار او به كجا می انجامد حجّت خدا بر بندگانش نخواهد بود<ref>اصول كافي، پيشين، ج۱، ص۲۵۸.</ref> و نيز چند روايت از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: هرگاه امام بخواهد چيزی را بداند خدای متعال او را آگاه می ‎سازد.<ref>همان.</ref> گذشته از اين‎ها در روايات عديده‎ای غيب‎گویی ‎های ائمه(ع) نقل شده است كه دقيقاً بعدها واقع شده است اين روايات در حدّی می ‎باشند كه يقين آورند، مانند خبر دادن علی(ع) از آينده خوارج<ref>نهج‎البلاغه، فيض‎الاسلام، ص۱۴۹.</ref> شهادت رشيد هجري<ref>بحارالانوار، پيشين، ج۴۲، ص۱۳۶.</ref> و ميثم تمّار<ref>همان، ج۴۲، ص۱۲۴.</ref> و گزارشی از حوادث كربلا<ref>ابن ابي الحديد، شرح نهچ‎البلاغه، ج۷، ص۴۷ ـ ۴۸.</ref> و خبر از آينده خود با معاويه<ref>نهج‎البلاغه، خطبه، ۵۶، ص۱۴۶.</ref> و ده ها مورد ديگر از علی(ع) و ائمه ديگر.<ref>بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۸ و... .</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بيشتر:==


۱. علم پيامبرو امام در قرآن،‌احمد مطهری، غلامرضا كاردان.  
== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
۱. علم پیامبرو امام در قرآن، احمد مطهری، غلامرضا کاردان.


۲. بررسی مسائل كلّی امامت، ابراهيم امينی، ص۲۳۱ـ۳۲۲.  
۲. بررسی مسائل کلّی امامت، ابراهیم امینی، ص۲۳۱–۳۲۲.


۳. تجليّات ولايت، علی كبر بابازاده، ج۱ـ۲، تمام كتاب.
۳. تجلیّات ولایت، علی کبر بابازاده، ج۱–۲، تمام کتاب.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۳۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۱

سؤال

آیا کسی غیرازخداوند متعال علم غیب می‌داند؟ چرا شیعیان امامان خود را عالم به غیب می‌دانند؟


۱. غیب در لغت

غیب در لغت به چیزی گفته می‌شود که از دیده پنهان باشد مثل پنهان شدن خورشید و غروب نمودن آن، و بعدها در مواردی که از حواس انسان چیزی پنهان باشد یا از علمش مخفی باشد نیز غیب به کار رفته است و امّا مراد از غیب در این‌جا علوم و آگاهی‌هایی است که از راه‌های غیرعادی به دست آید، خواه از قبیل شهود باشد یا غیب و پنهانی.}}[۱]

۲. غیب در آیات قرآن

آیات قرآن در این زمینه به چند دسته تقسیم می‌شوند.

۱. آیاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌دانند مثل آیهٔ ذیل ﴿و عِندَهُ مفاتیح الغیب لاَیْعَلَهُما اِلاّ هُو…[۲] کلیدهای غیب نزد اوست و جز او کسی آن هارا نمی‌داند…[۳]

۲. آیاتی که صریحاً علم غیب را درباره پیامبران و بندگان شایسته خداوند اثبات می‌کنند مانند آیهٔ ﴿عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُول[۴] خداوند به غیب آگاه است و براسرار غیبش احدی را جز کسانی که می‌پسندد از پیامبران اطلاع نمی‌دهد؛ و مانند آیهٔ که می‌گوید: «... چنین نبود که خداوند شما را از اسرار غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی‌گزیند، (و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است در اختیار او می‌گذارد) ...»[۵]

جمع این دو دسته آیات این است که علم غیب اصالتاً و ذاتاً مال خدا است و خدا مالک حقیقی آن است و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد، منتهی با این حال زمام این عمل بدست اوست و از سلطنت خداوند خارج نمی‌شود.[۶]

در نتیجهٔ بیان فوق بخش اوّل سؤال «آیا غیر از خداوند کسی دیگر علم غیب می‌داند» روشن شد که بلی دیگران با عنایت خداوند و تعلیم او می‌توانند به غیب و آینده… آگاهی پیدا کنند.

امّا قسمت دوّم سؤال که چرا شیعیان امامان خود را عالم به غیب می‌دانند؟

اوّلاً از آیات گذشته روشن شد که امکان دارد که افراد شایسته، از طرف خداوند آگاه به غیب شوند، و این امکان را فلاسفه هم تأیید می‌کنند؛ چنان‌که بوعلی سینا می‌گوید: «اگر عارفی از غیب خبر داد و آینده درستی آن را ثابت کرد او را تصدیق کن…»[۷] و مرحوم صدرالمتألهین گفته: «نفس بر اثر اتصال با جهان عقل یا عالم مثال (جهان صور اشیاء) آگاهی‌هایی (غیبی) کسب می‌کند[۸] و ثانیاً: آیات و روایات دلالت دارند، که ائمه اطهار(ع) علم الهی، و آگاهی غیبی خدادادی دارند که به عنوان نمونه به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود:

الف: آیات قرآن: ۱. بگو هر چه می‌خواهید انجام دهید بزودی خداوند و پیامبران و مؤمنان کار شما را خواهند دید و بزودی به سوی عالم غیب و شهادت بازمی‌گردید.»[۹] آیهٔ فوق می‌رساند که عده‌ای از مؤمنین همراه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ ناظر اعمال مردمند، و قطعاً این افراد، انسان‌های لایق و شایسته‌ای باید باشند، وبه شهادت تمام فرق اسلامی، در اعمال و رفتار شایسته‌تر از ائمه اطهار(ع) وجود ندارد، و در روایات هم بیان شده است که مراد از مؤمنان ائمه(ع) می‌باشند چنان‌که امام صادق(ع) فرمود مراد از مؤمنان در آیهٔ ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ… ائمه هستند.[۱۰]

۲. {{قرآن|... قل کفی بالل شهیدا…[۱۱] بگو برای شهادت میان من و شما، خدا و کسی که علم الکتاب دارد کفایت می‌کند» در این آیه شهادت عالم به تمام کتاب، در ردیف شهادت خداوند ذکر شده است، آیهٔ دیگر می‌گوید، «.. او یتلوه شاهد منه..»[۱۲] این شاهد از خاندان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و از اهل‌بیت اوست، حال این کسی که علم الکتاب را دارا است چه کسی می‌باشد. روایات متعددی از طریق شیعه و اهل سنّت، نقل شده که منظور از این شاهد که علم الکتاب را دارد علی(ع) می‌باشد.[۱۳] اهمیّت «علم الکتاب» داشتن هنگامی روشن می‌شود که در داستان حضرت سلیمان و احضار تخت بلقیس توسط کسی که بهره‌ای از علم الکتاب داشت دقت کنیم، «کسی که بهره‌ای از علم الکتاب داشت گفت: من تخت بلقیس را حاضر می‌کنم پیش از آن‌که چشم به هم بزنی…»[۱۴]

وقتی آگاه بودن از برخی از علم الکتاب چنین اثر شگفت‌انگیزی داشته باشد، می‌توان حدس زد که داشتن همه علم‌الکتاب چه آثار عظیم‌تری را در برخواهد داشت.[۱۵] در نتیجه علی(ع) عالم به غیب و آگاه به علم الکتاب می‌باشد، ائمه دیگر با کمک روایت مشمول آیهٔ فوق قرار می‌گیرند چنان‌که امام صادق(ع) فرمود به خدا قسم آن کسی که علم همه کتاب را دارد، ما هستیم، به خدا قسم علم همه کتاب نزد ماست؟[۱۶] آیا با این حال نمی‌توانند به إذن الهی، بر غیب آگاهی داشته باشند؟

ب: روایات: ۱. از شیعه و سنی نقل شده است که علی(ع) فرمود: «رسول خدا هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً هزارهزار باب تا آن‌جا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود، آگاه شدم و علم منایا و بلایا (مرگ‌ها و مصیبت‌ها) و داوری بحق را فرا گرفتم،[۱۷] از روایات فوق به خوبی استفاده می‌شود که علی(ع) (و با تعلیم آن حضرت ائمه دیگر) از گذشته و آینده آگاهی دارند.

۲. چند روایت مختصر:

از امام صادق(ع) سؤال شد هنگامی که سؤالی از امام می‌شود چگونه و با چه عملی جواب می‌دهد، فرمود گاهی به او الهام می‌شود و گاهی از فرشته می‌شنود و گاهی هر دو[۱۸] و فرمود: امامی که نداند چه مصیبتی به او می‌رسد و کار او به کجا می‌انجامد حجّت خدا بر بندگانش نخواهد بود[۱۹] و نیز چند روایت از آن حضرت نقل شده است که فرمود: هرگاه امام بخواهد چیزی را بداند خدای متعال او را آگاه می‌سازد.[۲۰] گذشته از این‌ها در روایات عدیده‌ای غیب‌گویی‌های ائمه(ع) نقل شده است که دقیقاً بعدها واقع شده است این روایات در حدّی می‌باشند که یقین آورند، مانند خبر دادن علی(ع) از آینده خوارج[۲۱] شهادت رشید هجری[۲۲] و میثم تمّار[۲۳] و گزارشی از حوادث کربلا[۲۴] و خبر از آینده خود با معاویه[۲۵] و ده‌ها مورد دیگر از علی(ع) و ائمه دیگر.[۲۶]


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

۱. علم پیامبرو امام در قرآن، احمد مطهری، غلامرضا کاردان.

۲. بررسی مسائل کلّی امامت، ابراهیم امینی، ص۲۳۱–۳۲۲.

۳. تجلیّات ولایت، علی کبر بابازاده، ج۱–۲، تمام کتاب.


منابع

  1. مطهری، احمد، کاردان، غلامرضا، علم پیامبر و امام در قرآن، قم، مؤسسه در راه حق، چاپ اوّل، ۱۳۶۱، ص۹–۱۲.
  2. انعام/ ۵۹.
  3. نمل/ ۶۵، احقاف/ ۲۳، ملک/ ۲۶، مائده/ ۱۱۶، هود/ ۴۹، کهف/ ۲۶.
  4. جن/۲۶و۲۷
  5. آل عمران/ ۱۷۹.
  6. علم پیامبر و امام در قرآن، پیشین، ص۱۷.
  7. ابوعلی سینا، التنبیهات والاشارات، چاپ هشتم، به نقل از علم پیامبر و امام در قرآن، پیشین، ص۷۴.
  8. صدرالمتألهین، حاشیه حکمه الاشراق، به نقل از علم پیامبرو امام، پیشین، ص۷۴.
  9. توبه/ ۱۰۵.
  10. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دارالکتب الاسلامیّه، ج۲، ص۳۶۳ و صدوق، آمالی، ص۲۶۳.
  11. رعد/ ۴۳.
  12. هود/۱۷
  13. ر. ک. سلیمان قندوزی حنفی، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق سید علی الحسینی، قم، دار الاسوه، چاپ اوّل، ۱۴۱۶ هـ ق، باب ۳۰، ج۶.
  14. نمل/ ۴۰.
  15. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوّم، ۱۳۷۸، ص۳۲۲–۳۲۴.
  16. اصول کافی، پیشین، ج۱، ص۲۵۷.
  17. ینابیع الموده، پیشین، ص۸۸، و اصول کافی، ج۱، ص۲۹۶.
  18. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوّم، ۱۴۰۳، ص۵۸، ح ۲۶.
  19. اصول کافی، پیشین، ج۱، ص۲۵۸.
  20. همان.
  21. نهج‌البلاغه، فیض‌الاسلام، ص۱۴۹.
  22. بحارالانوار، پیشین، ج۴۲، ص۱۳۶.
  23. همان، ج۴۲، ص۱۲۴.
  24. ابن ابی الحدید، شرح نهچ‌البلاغه، ج۷، ص۴۷–۴۸.
  25. نهج‌البلاغه، خطبه، ۵۶، ص۱۴۶.
  26. بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۲۸ و….