automoderated
۶٬۳۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==حدیث ذکر شده در عیون اخبار الرضا== | ==حدیث ذکر شده در عیون اخبار الرضا== | ||
{{عربی|... إِنَّ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ... قَالَ فِي نَفْسِهِ هَلْ خَلَقَ اَللَّهُ بَشَراً أَفْضَلَ مِنِّي فَعَلِمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ | {{عربی|... إِنَّ آدَمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ... قَالَ فِي نَفْسِهِ هَلْ خَلَقَ اَللَّهُ بَشَراً أَفْضَلَ مِنِّي فَعَلِمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ... فَنَادَاهُ اِرْفَعْ رَأْسَكَ يَا آدَمُ وَ اُنْظُرْ إِلَى سَاقِ اَلْعَرْشِ... فَوَجَدَ عَلَيْهِ مَكْتُوباً لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ زَوْجَتُهُ فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ اَلْعَالَمِينَ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ فَقَالَ آدَمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا رَبِّ مَنْ هَؤُلاَءِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ هَؤُلاَءِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ وَ هُمْ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِي... فَإِيَّاكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ اَلْحَسَدِ فَأُخْرِجَكَ عَنْ جِوَارِي فَنَظَرَ إِلَيْهِمْ بِعَيْنِ اَلْحَسَدِ وَ تَمَنَّى مَنْزِلَتَهُمْ فَتَسَلَّطَ عَلَيْهِ اَلشَّيْطَانُ حَتَّى أَكَلَ مِنَ اَلشَّجَرَةِ اَلَّتِي نُهِيَ عَنْهَا وَ تَسَلَّطَ عَلَى حَوَّاءَ لِنَظَرِهَا إِلَى فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ بِعَيْنِ اَلْحَسَدِ حَتَّى أَكَلَتْ مِنَ اَلشَّجَرَةِ... فَأَخْرَجَهُمَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ جَنَّتِهِ فَأَهْبَطَهُمَا عَنْ جِوَارِهِ إِلَى اَلْأَرْضِ.}} | ||
{{نقل قول|امام رضا(ع): | <nowiki>{{نقل قول|امام رضا(ع): </nowiki> | ||
===سند=== | حضرت آدم(ع) با خودش گفت آیا خدا از جنس بشر بهتر از من آفریده است؟ خدا به او گفت: ای آدم! سر خود را بلند کن و به ساق عرش من نگاه کن... آدم دید روی ساق عرش نوشته شده: خدایی به جز الله نیست، محمد رسول خدا است، علی بن ابیطالب امیر مؤمنان است و همسر او فاطمه برترین زن عالم است و حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشتند. آدم پرسید: اینان چه کسانی هستند؟ خدا گفت: اینان از فرزندان تو هستند و از تو و از همه مخلوقات من بهترند... مبادا به آنها حسادت بورزی که تو را از جوار خود بیرون میکنم. آدم به آنها حسادت ورزید و جایگاه آنان را برای خود آرزو کرد پس شیطان بر او تسلط یافت تا اینکه از درخت ممنوعه خورد. شیطان بر حوا نیز تسلط یافت زیرا او به فاطمه(س) حسادت ورزید تا اینکه او نیز از درخت خورد... پس خدا آن دو را از بهشت بیرون کرد و از جوار خود به زمین فرستاد. | ||
===سند === | |||
این روایت که در کتاب عیون اخبار الرضا «ع» و معانی الاخبار و کتب دیگری آمده است، تنها دارای یک سند است و آن عبارت است از: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَه عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا «ع» …. | این روایت که در کتاب عیون اخبار الرضا «ع» و معانی الاخبار و کتب دیگری آمده است، تنها دارای یک سند است و آن عبارت است از: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَه عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا «ع» …. | ||
در مورد راوی اول آن، آنچه که از معجم رجال الحدیث آیت الله خویی<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۶ و ۳۸.</ref> و نرمافزار درایه الحدیث استفاده میشود ثقه بودن یا حداقل مورد اطمینان بودن این است به دلیل آنکه از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ در مورد او از عبارت رضی الله عنه استفاده کرده است. البته نظر نهایی آیت الله خویی این است که از کلام شیخ صدوق توثیق یا حتی مدح هم استفاده نمیشود و شیخ تنها بر اساس اصاله العداله با این شخص برخورد کرده است.<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۸.</ref> | در مورد راوی اول آن، آنچه که از معجم رجال الحدیث آیت الله خویی<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۶ و ۳۸.</ref> و نرمافزار درایه الحدیث استفاده میشود ثقه بودن یا حداقل مورد اطمینان بودن این است به دلیل آنکه از مشایخ شیخ صدوق است و شیخ در مورد او از عبارت رضی الله عنه استفاده کرده است. البته نظر نهایی آیت الله خویی این است که از کلام شیخ صدوق توثیق یا حتی مدح هم استفاده نمیشود و شیخ تنها بر اساس اصاله العداله با این شخص برخورد کرده است.<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، بی تا، ج۱۱، ص۳۸.</ref> |