استدلال امام علی(ع) بر حجیت خلافتش برای معاویه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}}علي(ع) در نهج‌البلاغه ذيل نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد دليل اما...» ایجاد کرد)
 
جز (ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}علي(ع) در نهج‌البلاغه ذيل نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد دليل امامت و حاكميت خود را بر جامعه اسلامي شورا و راي جمعي مسلمين مي‌داند<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ۱۴ ص، ۳۵ ابن ابي‌الحديد معتزلي، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، قم، ۱۴۰۴، هجري قمري.</ref> در حالي كه اعتقاد شیعه بر آن است که جانشين پيامبر و امام مسلمين بايد از طرف خداوند منصوب باشد؟  
{{شروع متن}}علی (ع) در نهج‌البلاغه ذیل نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد دلیل امامت و حاکمیت خود را بر جامعه اسلامی شورا و رای جمعی مسلمین می‌داند<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ۱۴ ص، ۳۵ ابن ابی‌الحدید معتزلی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴، هجری قمری.</ref> در حالی که اعتقاد شیعه بر آن است که جانشین پیامبر و امام مسلمین باید از طرف خداوند منصوب باشد؟


دو جواب مي‌توان بدين سؤال داد:
دو جواب می‌توان بدین سؤال داد:


پاسخ اول: با توجه به اينكه معاويه به ولايت و امامت آن حضرت و نصب الهي و ابلاغ رسول خدا(ص) اعتقادي نداشت و قصد سركشي و طغيان از حكومت علي(ع) را داشت و خود را خليفه و زمامدار مسلمين مي‌دانست لذا علي(ع) در نامه‌اي كه به معاويه مي‌نويسد درصدد نفي ادعاهاي او مي‌باشد به گونه‌اي كه تمام راه‌هاي عذر و بهانه تراشي و سركشي را بر او ببندد بدين سبب در برابر معاويه كه خود را پايبند استدلال و برهان نمي‌داند و با عوام‌فريبي مردم طريق حكومت‌‌داري را مي‌گذراند مي‌بايست از باب جدال احسن وارد شده و او را مغلوب نمود بدين شكل كه با همان معتقدات و مقبولاتي كه مورد قبول اوست يا با توجه به عوامل و دلايل مختلف كه توان انكار آن را ندارد بر عليه او استدلال نمود، علي(ع) نيز از همين طريق استفاده نموده‌اند زيرا امام در استدلال با معاويه با معيارهاي مورد قبول او، او را محكوم مي‌نمايد بدين صورت كه اگر بيعت را قبول داري مردم با من بيعت كردند و اگر شورا را قبول داري شوراي مهاجرين وانصار مرا برگزيدند ديگر چه بهانه‌اي مي‌تواني داشته باشي مؤيد اين مطلب اين كه علي(ع) در موارد زيادي از حق خويش سخن گفته كه جز با مسأله مشخص شدن خلافت او به وسيله پيامبر اكرم(ص) قابل توجيه نيست چنانچه آن حضرت مي‌فرمايد: «فو الله ما زلت مدفوعا عن حقّي مستأثرا علي منذ قبض الله نبيه حتي يوم الناس هذا» «به خدا سوگند، از روزي كه خداوند جان پيامبر را قبض كرد، من از حق خويش محروم گشتم تا به امروز كه مشاهده مي‌كنيد»<ref>. نهج‌البلاغه‌، تحقيق عبده خطبه‌۶ و مراجعه شود به شرح نهج‌البلاغه ابن أبي الحديد المعتزلي، ج۹، ص۲۴۸.</ref>
پاسخ اول: با توجه به اینکه معاویه به ولایت و امامت آن حضرت و نصب الهی و ابلاغ رسول خدا (ص) اعتقادی نداشت و قصد سرکشی و طغیان از حکومت علی (ع) را داشت و خود را خلیفه و زمامدار مسلمین می‌دانست لذا علی (ع) در نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد درصدد نفی ادعاهای او می‌باشد به گونه‌ای که تمام راه‌های عذر و بهانه تراشی و سرکشی را بر او ببندد بدین سبب در برابر معاویه که خود را پایبند استدلال و برهان نمی‌داند و با عوام‌فریبی مردم طریق حکومت‌داری را می‌گذراند می‌بایست از باب جدال احسن وارد شده و او را مغلوب نمود بدین شکل که با همان معتقدات و مقبولاتی که مورد قبول اوست یا با توجه به عوامل و دلایل مختلف که توان انکار آن را ندارد بر علیه او استدلال نمود، علی (ع) نیز از همین طریق استفاده نموده‌اند زیرا امام در استدلال با معاویه با معیارهای مورد قبول او، او را محکوم می‌نماید بدین صورت که اگر بیعت را قبول داری مردم با من بیعت کردند و اگر شورا را قبول داری شورای مهاجرین وانصار مرا برگزیدند دیگر چه بهانه‌ای می‌توانی داشته باشی مؤید این مطلب این که علی (ع) در موارد زیادی از حق خویش سخن گفته که جز با مسئله مشخص شدن خلافت او به وسیله پیامبر اکرم (ص) قابل توجیه نیست چنانچه آن حضرت می‌فرماید: «فو الله ما زلت مدفوعا عن حقّی مستأثرا علی منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا» «به خدا سوگند، از روزی که خداوند جان پیامبر را قبض کرد، من از حق خویش محروم گشتم تا به امروز که مشاهده می‌کنید»<ref>. نهج‌البلاغه، تحقیق عبده خطبه۶ و مراجعه شود به شرح نهج‌البلاغه ابن أبی الحدید المعتزلی، ج۹، ص۲۴۸.</ref>


پاسخ دوم: اگر علي(ع) در اين نامه به واقع شدن اتفاق مهاجرين و انصار بر خلافت و ولايت خود استدلال مي‌كنند منافاتي با آنچه كه اماميه بدان معتقد است ندارد بلكه با تأمل در حقيقت امر روشن مي‌گردد كه چه بسا مؤيد اين اعتقاد آنها مي‌باشد توضيح مطلب آنكه، با توجه به اينكه معاويه در زمان خلافت علي(ع) بدين بهانه كه خود را منصوب از طرف خليفه دوم و سوم براي استانداري شام مي‌دانست خلفايي كه مشروعيت خلافت آن خلفا را بدين دليل مي‌دانست كه اجماع بر خلاف آنها واقع شده بود لذا به واسطه اين نصب حكومت او نيز مشروعيت دارد.<ref>. همان.</ref>
پاسخ دوم: اگر علی (ع) در این نامه به واقع شدن اتفاق مهاجرین و انصار بر خلافت و ولایت خود استدلال می‌کنند منافاتی با آنچه که امامیه بدان معتقد است ندارد بلکه با تأمل در حقیقت امر روشن می‌گردد که چه بسا مؤید این اعتقاد آنها می‌باشد توضیح مطلب آنکه، با توجه به اینکه معاویه در زمان خلافت علی (ع) بدین بهانه که خود را منصوب از طرف خلیفه دوم و سوم برای استانداری شام می‌دانست خلفایی که مشروعیت خلافت آن خلفا را بدین دلیل می‌دانست که اجماع بر خلاف آنها واقع شده بود لذا به واسطه این نصب حکومت او نیز مشروعیت دارد.<ref>. همان.</ref>


علاوه بر اين او خون‌خواهي خليفه سوم را نيز بهانه كرد و خود را اولي به خون‌خواهي و انتقام از قاتلين او مي‌دانست به اين دليل كه او منصوب خليفه سوم بود چنانچه در نامه‌اي كه خطاب به اميرمؤمنان علي(ع) نوشته تصريح مي‌كند كه: إنما نقتدي بمن كان قبلنا من الأئمه و الخلفاء الذين اقتديت بهم ... قتل خليفتنا أمير المؤمنين عثمان بن عفان و قال الله «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا» (اسري، آيه ۳۳) فنحن أولي بعثمان و ذريته «اين ما هستيم كه تبعيت از خلفايي كه شما (مردمي كه حالا از علي حمايت مي‌كنيد) از آنها تبعيت مي‌كرديد... اميرالمؤمنين عثمان كشته شد.و خداوند مي‌فرمايد: آنكس كه مظلوم كشته شد براي وليش سلطه (حق قصاص) قرار داديم و ما اولي به اين حق و ذريه او هستيم».<ref>. الغارات، ج۱، ابراهيم بن محمد الثقفي، ص۲۰۲: لأبي اسحق ابراهيم بن محمد الثقفي الكوفي المتوفي سنه ۲۸۳، تحقيق سيد جلال الدين محدث، شماره ثبت كتابخانه ملي ۷۱۷، مورخ ۱۳/۵/ ۲۵۳۵ چاپ بهمن.</ref>
علاوه بر این او خون‌خواهی خلیفه سوم را نیز بهانه کرد و خود را اولی به خون‌خواهی و انتقام از قاتلین او می‌دانست به این دلیل که او منصوب خلیفه سوم بود چنانچه در نامه‌ای که خطاب به امیرمؤمنان علی (ع) نوشته تصریح می‌کند که: إنما نقتدی بمن کان قبلنا من الأئمه و الخلفاء الذین اقتدیت بهم قتل خلیفتنا أمیر المؤمنین عثمان بن عفان و قال الله «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا» (اسری، آیه ۳۳) فنحن أولی بعثمان و ذریته «این ما هستیم که تبعیت از خلفایی که شما (مردمی که حالا از علی حمایت می‌کنید) از آنها تبعیت می‌کردید… امیرالمؤمنین عثمان کشته شد. و خداوند می‌فرماید: آنکس که مظلوم کشته شد برای ولیش سلطه (حق قصاص) قرار دادیم و ما اولی به این حق و ذریه او هستیم».<ref>. الغارات، ج۱، ابراهیم بن محمد الثقفی، ص۲۰۲: لأبی اسحق ابراهیم بن محمد الثقفی الکوفی المتوفی سنه ۲۸۳، تحقیق سید جلال الدین محدث، شماره ثبت کتابخانه ملی ۷۱۷، مورخ ۱۳/۵/ ۲۵۳۵ چاپ بهمن.</ref>


روشن است او بدين واسطه مي‌خواهد براي حكومت نامشروع خود كسب مشروعيت شرعي و مردمي نمايد چنان كه او در آن خطابه معروفش كه در شام ايراد نمود تصريح مي‌كند و مي‌گويد: أيها الناس قد علمتم أني خليفه أميرالمؤمنين عمر بن الخطاب و خليفه أمير‌المؤمنين عثمان بن عفان عليكم و أني لم أقم رجلا منكم علي خزايه قط و أني ولي عثمان و قدقتل مظلوما و الله تعالي يقول: و من قتل...؛ اي مردم شما مي‌دانيد كه من جانشين أميرالمؤمنين عمر و جانشين أميرالمؤمنين عثمان هستم و من تا به حال هيچ كدام شما را به پستي و زشتي دعوت ننمود‌ه‌ام و مي‌دانيد كه من ولي عثمان هستم و او هم مظلوم كشته شده»<ref>. البدايه و النهايه، تأليف ابن كثير دمشقي، چاپ دارالاحياء التراث العربي، البيروت، ج۸، ص۷۸، شرح نهج‌البلاغه، تأليف ابن أبي الحديد المعتزلي، ج۳، ص۷۸.</ref>
روشن است او بدین واسطه می‌خواهد برای حکومت نامشروع خود کسب مشروعیت شرعی و مردمی نماید چنان‌که او در آن خطابه معروفش که در شام ایراد نمود تصریح می‌کند و می‌گوید: أیها الناس قد علمتم أنی خلیفه أمیرالمؤمنین عمر بن الخطاب و خلیفه أمیرالمؤمنین عثمان بن عفان علیکم و أنی لم أقم رجلا منکم علی خزایه قط و أنی ولی عثمان و قدقتل مظلوما و الله تعالی یقول: و من قتل…؛ ای مردم شما می‌دانید که من جانشین أمیرالمؤمنین عمر و جانشین أمیرالمؤمنین عثمان هستم و من تا به حال هیچ‌کدام شما را به پستی و زشتی دعوت ننموده‌ام و می‌دانید که من ولی عثمان هستم و او هم مظلوم کشته شده»<ref>. البدایه و النهایه، تألیف ابن کثیر دمشقی، چاپ دارالاحیاء التراث العربی، البیروت، ج۸، ص۷۸، شرح نهج‌البلاغه، تألیف ابن أبی الحدید المعتزلی، ج۳، ص۷۸.</ref>


لذا حضرت علي(ع) خطاب بدو مي‌نويسد: إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه فلم يكن للشاهد أن يختار و لاللغائب أن يرد و إنما الشوري للمهاجرين و الأنصار فإن اجتمعوا علي رجل و سموه إماما كان ذلك رضا «همان مردمي كه با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كردند با من نيز بيعت كردند پس نه آنها كه هنگام بيعت حاضر بودند و نه آنها كه غايب بودند حق تمرد و سركشي ندارند شوراي مسلمين متعلق مهاجرين و انصار است اگر بر امامت كسي گرد آمدند و او را امام خود خواندند خشنودي خداوند نيز در همان است»<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ج؛ ۱۴، ص۳۵، ابن ابي الحديد معتزلي، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشي قم، ۱۴۰۴، هـ . ق.</ref>
لذا حضرت علی (ع) خطاب بدو می‌نویسد: إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه فلم یکن للشاهد أن یختار و لاللغائب أن یرد و إنما الشوری للمهاجرین و الأنصار فإن اجتمعوا علی رجل و سموه إماما کان ذلک رضا «همان مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من نیز بیعت کردند پس نه آنها که هنگام بیعت حاضر بودند و نه آنها که غایب بودند حق تمرد و سرکشی ندارند شورای مسلمین متعلق مهاجرین و انصار است اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند خشنودی خداوند نیز در همان است»<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ج؛ ۱۴، ص۳۵، ابن ابی الحدید معتزلی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی قم، ۱۴۰۴، هـ.ق.</ref>


اجماعي كه براي آن حضرت واقع شده بود به يقين به مراتب بالاتر بهتر از اجماعي بود كه براي خلفاي سابق اتفاق افتاده بود چنانچه علي(ع) در خطبه ۵۴ نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: فتداكوا علي تداك الإبل الهيم يوم وردها و قد أرسلها راعيها و خلعت مثانيها حتي ظننت انّهم قاتلي «مردم همانند شتران تشنه‌اي كه به آب نزديك شده‌اند و يا اين كه ساربان رهايشان كرده و عقال از آنها گرفته بر من هجوم آوردند به يكديگر پهلو مي‌زدند فشار مي‌آورند چنانكه گمان كردم كه مرا خواهند كشت.<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابي الحديد، معتزلي، ج۴، ص۵۳۶.</ref>
اجماعی که برای آن حضرت واقع شده بود به یقین به مراتب بالاتر بهتر از اجماعی بود که برای خلفای سابق اتفاق افتاده بود چنانچه علی (ع) در خطبه ۵۴ نهج‌البلاغه می‌فرماید: فتداکوا علی تداک الإبل الهیم یوم وردها و قد أرسلها راعیها و خلعت مثانیها حتی ظننت انّهم قاتلی «مردم همانند شتران تشنه‌ای که به آب نزدیک شده‌اند یا این که ساربان رهایشان کرده و عقال از آنها گرفته بر من هجوم آوردند به یکدیگر پهلو می‌زدند فشار می‌آورند چنان‌که گمان کردم که مرا خواهند کشت.<ref>. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، معتزلی، ج۴، ص۵۳۶.</ref>


و نيز در خطبه ۲۲۷ نهج‌البلاغه مي‌فرمايد: وَ بَسَطْتُم يدِي فَكَففْتُها و مددْتُموها فَقَبَضْتُها ثمَ تَداكَكْتُم علَيّ تداكَّ الإبلِ الهيمِ علَي حياضَها يَومَ وردهَا حَتّي انْقَطَعَتِ‌ النَّعلُ و سَقَطَ الرِّداءُ و وُطئَ الضَّعيفُ و بَلغَ مِِن سروُرِ النّاسِ بيَعْتِهِمْ إيّايَ أنِ ابْتَهَجَ بِها الصغير و هَدَجَ إلَيها الكَبيرُ و تَحامَلَ نَحوَها العَليلُ...<ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابي الحديد، معتزلي، ج۱۳، ص۳.</ref>
و نیز در خطبه ۲۲۷ نهج‌البلاغه می‌فرماید: وَ بَسَطْتُم یدِی فَکَففْتُها و مددْتُموها فَقَبَضْتُها ثمَ تَداکَکْتُم علَیّ تداکَّ الإبلِ الهیمِ علَی حیاضَها یَومَ وردهَا حَتّی انْقَطَعَتِ النَّعلُ و سَقَطَ الرِّداءُ و وُطئَ الضَّعیفُ و بَلغَ مِن سروُرِ النّاسِ بیَعْتِهِمْ إیّایَ أنِ ابْتَهَجَ بِها الصغیر و هَدَجَ إلَیها الکَبیرُ و تَحامَلَ نَحوَها العَلیلُ…<ref>شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، معتزلی، ج۱۳، ص۳.</ref>


«دستم را به بيعت مي‌گشوديد و من مي‌بستم شما آنرا به سوي خود مي‌كشيديد و من آن را مي‌گرفتم همانند شتران تشنه‌اي كه به آب نزديك شده‌اند بر من هجوم آورديد تا اينكه بند كفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پايمال شدند آنچنان در بيعت با من خشنود بوديد كه خردسالان شادمان و پيران براي بيعت كردن لرزان به راه افتادند...».
«دستم را به بیعت می‌گشودید و من می‌بستم شما آنرا به سوی خود می‌کشیدید و من آن را می‌گرفتم همانند شتران تشنه‌ای که به آب نزدیک شده‌اند بر من هجوم آوردید تا اینکه بند کفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال شدند آنچنان در بیعت با من خشنود بودید که خردسالان شادمان و پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند…».


اين در حالي است كه به گواه مورخين شيعه و سني اين شكل اجماع و بيعت براي هيچ كدام از خلفا واقع نشد اتفاق و وفاق براي خليفه اول اجماع بين مهاجرين و انصار نبود چرا كه مانند سعد ابن عباده كه رئيس قبيله خزرج و از بزرگان انصار بود همچنين علي(ع) و اهل بيت آن حضرت و بسياري از صحابه يا اينكه به طور كلي بيعت نكردند و يا اينكه با اكراه فراوان و با تأخيري نسبتاً طولاني بيعت كردند.<ref>. الامامه و السياسه، ابن قتيبه، نشر امير قم، چاپ اول، ج۱، ص۲ ـ ۲۶ (تاريخ يعقوبي. ج۲، ص۱۲۴، نشر فرهنگ اهل بيت(ع) قم.</ref>
این در حالی است که به گواه مورخین شیعه و سنی این شکل اجماع و بیعت برای هیچ‌کدام از خلفا واقع نشد اتفاق و وفاق برای خلیفه اول اجماع بین مهاجرین و انصار نبود چرا که مانند سعد ابن عباده که رئیس قبیله خزرج و از بزرگان انصار بود همچنین علی (ع) و اهل بیت آن حضرت و بسیاری از صحابه یا اینکه به‌طور کلی بیعت نکردند یا اینکه با اکراه فراوان و با تأخیری نسبتاً طولانی بیعت کردند.<ref>. الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، نشر امیر قم، چاپ اول، ج۱، ص۲–۲۶ (تاریخ یعقوبی. ج۲، ص۱۲۴، نشر فرهنگ اهل بیت (ع) قم.</ref>


و اما خليفه دوم كه اصلاَ اجماعي حاصل نشد بلكه توسط ابوبكر عمر به خلافت منصوب گرديد وخليفه سوم نيز توسط گروه اندكي كه عمر معين كرده بود آن هم نه با اجماع همه آنها بلكه با رأي تنها سه نفر كه اين‌طور نبود كه آنها از اكابر مهاجرين و انصار باشند بلكه از جمله مهاجرين آن هم از مهاجرين درجه اول انتخاب گرديد<ref>. تاريخ طبري، ج۳، ص۲۶۴، نشر موسسه الاعلمي، بيروت.</ref> لذا علي(ع) نصوصي كه از طرف پيامبر اكرم(ص) بر خلافت بلافصل آن حضرت بود براي اعضا شورا قرائت نمودند و آنها را برايشان ياد‌آوري كردند<ref>. مراجعه شود به كتاب الفصول المختاره، تأليف شيخ مفيد، ج۲، ص۲۵۱، شيخ مفيد، الفصول المختاره، يك جلد، انتشارات كنگره جهاني شيخ مفيد، قم، ۱۴۱۳ هـ . ق.</ref> بدين جهت بود كه علي(ع) از شيوه انتخاب خلفاي سابق انتقاد مي‌كنند.<ref>. شرح نهج‌البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي، ص۱۸۴.</ref>
و اما خلیفه دوم که اصلاَ اجماعی حاصل نشد بلکه توسط ابوبکر عمر به خلافت منصوب گردید وخلیفه سوم نیز توسط گروه اندکی که عمر معین کرده بود آن هم نه با اجماع همه آنها بلکه با رأی تنها سه نفر که این‌طور نبود که آنها از اکابر مهاجرین و انصار باشند بلکه از جمله مهاجرین آن هم از مهاجرین درجه اول انتخاب گردید<ref>. تاریخ طبری، ج۳، ص۲۶۴، نشر مؤسسه الاعلمی، بیروت.</ref> لذا علی (ع) نصوصی که از طرف پیامبر اکرم (ص) بر خلافت بلافصل آن حضرت بود برای اعضا شورا قرائت نمودند و آنها را برایشان یادآوری کردند<ref>. مراجعه شود به کتاب الفصول المختاره، تألیف شیخ مفید، ج۲، ص۲۵۱، شیخ مفید، الفصول المختاره، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ هـ.ق.</ref> بدین جهت بود که علی (ع) از شیوه انتخاب خلفای سابق انتقاد می‌کنند.<ref>. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ص۱۸۴.</ref>


بر طبق كلام علي(ع) امام و خليفه مسلمين اگر با اجماع جميع مهاجرين انتخاب گردد اين انتخاب، انتخابي مورد رضاي خداوند مي‌باشد، و معتقد اماميه غير از اين نيست، چرا كه اماميه معتقد است كه اگر چنين اجماعي بين مسلمين حاصل گردد يقيناً بين مجمعين رأي امام منصوب از طرف خداوند نيز وجود دارد، و چنين اجماعي حجت داشته و قابل قبول مي‌باشد.
بر طبق کلام علی (ع) امام و خلیفه مسلمین اگر با اجماع جمیع مهاجرین انتخاب گردد این انتخاب، انتخابی مورد رضای خداوند می‌باشد، و معتقد امامیه غیر از این نیست، چرا که امامیه معتقد است که اگر چنین اجماعی بین مسلمین حاصل گردد یقیناً بین مجمعین رأی امام منصوب از طرف خداوند نیز وجود دارد، و چنین اجماعی حجت داشته و قابل قبول می‌باشد.


خلاصه مطلب اينكه اين سخن علي(ع) روش استدلال و مناظره براساس باورهاي دشمن است كه به فريب خود را خليفه مشروع مسلمين مي‌دانستند نه اينكه قبول رأي شوري و اجماعي آنچناني كه براي خلفاي سابق افتاد باشد.
خلاصه مطلب اینکه این سخن علی (ع) روش استدلال و مناظره براساس باورهای دشمن است که به فریب خود را خلیفه مشروع مسلمین می‌دانستند نه اینکه قبول رأی شوری و اجماعی آنچنانی که برای خلفای سابق افتاد باشد.


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۳۳

علی (ع) در نهج‌البلاغه ذیل نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد دلیل امامت و حاکمیت خود را بر جامعه اسلامی شورا و رای جمعی مسلمین می‌داند[۱] در حالی که اعتقاد شیعه بر آن است که جانشین پیامبر و امام مسلمین باید از طرف خداوند منصوب باشد؟

دو جواب می‌توان بدین سؤال داد:

پاسخ اول: با توجه به اینکه معاویه به ولایت و امامت آن حضرت و نصب الهی و ابلاغ رسول خدا (ص) اعتقادی نداشت و قصد سرکشی و طغیان از حکومت علی (ع) را داشت و خود را خلیفه و زمامدار مسلمین می‌دانست لذا علی (ع) در نامه‌ای که به معاویه می‌نویسد درصدد نفی ادعاهای او می‌باشد به گونه‌ای که تمام راه‌های عذر و بهانه تراشی و سرکشی را بر او ببندد بدین سبب در برابر معاویه که خود را پایبند استدلال و برهان نمی‌داند و با عوام‌فریبی مردم طریق حکومت‌داری را می‌گذراند می‌بایست از باب جدال احسن وارد شده و او را مغلوب نمود بدین شکل که با همان معتقدات و مقبولاتی که مورد قبول اوست یا با توجه به عوامل و دلایل مختلف که توان انکار آن را ندارد بر علیه او استدلال نمود، علی (ع) نیز از همین طریق استفاده نموده‌اند زیرا امام در استدلال با معاویه با معیارهای مورد قبول او، او را محکوم می‌نماید بدین صورت که اگر بیعت را قبول داری مردم با من بیعت کردند و اگر شورا را قبول داری شورای مهاجرین وانصار مرا برگزیدند دیگر چه بهانه‌ای می‌توانی داشته باشی مؤید این مطلب این که علی (ع) در موارد زیادی از حق خویش سخن گفته که جز با مسئله مشخص شدن خلافت او به وسیله پیامبر اکرم (ص) قابل توجیه نیست چنانچه آن حضرت می‌فرماید: «فو الله ما زلت مدفوعا عن حقّی مستأثرا علی منذ قبض الله نبیه حتی یوم الناس هذا» «به خدا سوگند، از روزی که خداوند جان پیامبر را قبض کرد، من از حق خویش محروم گشتم تا به امروز که مشاهده می‌کنید»[۲]

پاسخ دوم: اگر علی (ع) در این نامه به واقع شدن اتفاق مهاجرین و انصار بر خلافت و ولایت خود استدلال می‌کنند منافاتی با آنچه که امامیه بدان معتقد است ندارد بلکه با تأمل در حقیقت امر روشن می‌گردد که چه بسا مؤید این اعتقاد آنها می‌باشد توضیح مطلب آنکه، با توجه به اینکه معاویه در زمان خلافت علی (ع) بدین بهانه که خود را منصوب از طرف خلیفه دوم و سوم برای استانداری شام می‌دانست خلفایی که مشروعیت خلافت آن خلفا را بدین دلیل می‌دانست که اجماع بر خلاف آنها واقع شده بود لذا به واسطه این نصب حکومت او نیز مشروعیت دارد.[۳]

علاوه بر این او خون‌خواهی خلیفه سوم را نیز بهانه کرد و خود را اولی به خون‌خواهی و انتقام از قاتلین او می‌دانست به این دلیل که او منصوب خلیفه سوم بود چنانچه در نامه‌ای که خطاب به امیرمؤمنان علی (ع) نوشته تصریح می‌کند که: إنما نقتدی بمن کان قبلنا من الأئمه و الخلفاء الذین اقتدیت بهم … قتل خلیفتنا أمیر المؤمنین عثمان بن عفان و قال الله «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا» (اسری، آیه ۳۳) فنحن أولی بعثمان و ذریته «این ما هستیم که تبعیت از خلفایی که شما (مردمی که حالا از علی حمایت می‌کنید) از آنها تبعیت می‌کردید… امیرالمؤمنین عثمان کشته شد. و خداوند می‌فرماید: آنکس که مظلوم کشته شد برای ولیش سلطه (حق قصاص) قرار دادیم و ما اولی به این حق و ذریه او هستیم».[۴]

روشن است او بدین واسطه می‌خواهد برای حکومت نامشروع خود کسب مشروعیت شرعی و مردمی نماید چنان‌که او در آن خطابه معروفش که در شام ایراد نمود تصریح می‌کند و می‌گوید: أیها الناس قد علمتم أنی خلیفه أمیرالمؤمنین عمر بن الخطاب و خلیفه أمیرالمؤمنین عثمان بن عفان علیکم و أنی لم أقم رجلا منکم علی خزایه قط و أنی ولی عثمان و قدقتل مظلوما و الله تعالی یقول: و من قتل…؛ ای مردم شما می‌دانید که من جانشین أمیرالمؤمنین عمر و جانشین أمیرالمؤمنین عثمان هستم و من تا به حال هیچ‌کدام شما را به پستی و زشتی دعوت ننموده‌ام و می‌دانید که من ولی عثمان هستم و او هم مظلوم کشته شده»[۵]

لذا حضرت علی (ع) خطاب بدو می‌نویسد: إنه بایعنی القوم الذین بایعوا أبابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم علیه فلم یکن للشاهد أن یختار و لاللغائب أن یرد و إنما الشوری للمهاجرین و الأنصار فإن اجتمعوا علی رجل و سموه إماما کان ذلک رضا «همان مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با من نیز بیعت کردند پس نه آنها که هنگام بیعت حاضر بودند و نه آنها که غایب بودند حق تمرد و سرکشی ندارند شورای مسلمین متعلق مهاجرین و انصار است اگر بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند خشنودی خداوند نیز در همان است»[۶]

اجماعی که برای آن حضرت واقع شده بود به یقین به مراتب بالاتر بهتر از اجماعی بود که برای خلفای سابق اتفاق افتاده بود چنانچه علی (ع) در خطبه ۵۴ نهج‌البلاغه می‌فرماید: فتداکوا علی تداک الإبل الهیم یوم وردها و قد أرسلها راعیها و خلعت مثانیها حتی ظننت انّهم قاتلی «مردم همانند شتران تشنه‌ای که به آب نزدیک شده‌اند یا این که ساربان رهایشان کرده و عقال از آنها گرفته بر من هجوم آوردند به یکدیگر پهلو می‌زدند فشار می‌آورند چنان‌که گمان کردم که مرا خواهند کشت.[۷]

و نیز در خطبه ۲۲۷ نهج‌البلاغه می‌فرماید: وَ بَسَطْتُم یدِی فَکَففْتُها و مددْتُموها فَقَبَضْتُها ثمَ تَداکَکْتُم علَیّ تداکَّ الإبلِ الهیمِ علَی حیاضَها یَومَ وردهَا حَتّی انْقَطَعَتِ النَّعلُ و سَقَطَ الرِّداءُ و وُطئَ الضَّعیفُ و بَلغَ مِن سروُرِ النّاسِ بیَعْتِهِمْ إیّایَ أنِ ابْتَهَجَ بِها الصغیر و هَدَجَ إلَیها الکَبیرُ و تَحامَلَ نَحوَها العَلیلُ…[۸]

«دستم را به بیعت می‌گشودید و من می‌بستم شما آنرا به سوی خود می‌کشیدید و من آن را می‌گرفتم همانند شتران تشنه‌ای که به آب نزدیک شده‌اند بر من هجوم آوردید تا اینکه بند کفشم پاره شد و عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال شدند آنچنان در بیعت با من خشنود بودید که خردسالان شادمان و پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند…».

این در حالی است که به گواه مورخین شیعه و سنی این شکل اجماع و بیعت برای هیچ‌کدام از خلفا واقع نشد اتفاق و وفاق برای خلیفه اول اجماع بین مهاجرین و انصار نبود چرا که مانند سعد ابن عباده که رئیس قبیله خزرج و از بزرگان انصار بود همچنین علی (ع) و اهل بیت آن حضرت و بسیاری از صحابه یا اینکه به‌طور کلی بیعت نکردند یا اینکه با اکراه فراوان و با تأخیری نسبتاً طولانی بیعت کردند.[۹]

و اما خلیفه دوم که اصلاَ اجماعی حاصل نشد بلکه توسط ابوبکر عمر به خلافت منصوب گردید وخلیفه سوم نیز توسط گروه اندکی که عمر معین کرده بود آن هم نه با اجماع همه آنها بلکه با رأی تنها سه نفر که این‌طور نبود که آنها از اکابر مهاجرین و انصار باشند بلکه از جمله مهاجرین آن هم از مهاجرین درجه اول انتخاب گردید[۱۰] لذا علی (ع) نصوصی که از طرف پیامبر اکرم (ص) بر خلافت بلافصل آن حضرت بود برای اعضا شورا قرائت نمودند و آنها را برایشان یادآوری کردند[۱۱] بدین جهت بود که علی (ع) از شیوه انتخاب خلفای سابق انتقاد می‌کنند.[۱۲]

بر طبق کلام علی (ع) امام و خلیفه مسلمین اگر با اجماع جمیع مهاجرین انتخاب گردد این انتخاب، انتخابی مورد رضای خداوند می‌باشد، و معتقد امامیه غیر از این نیست، چرا که امامیه معتقد است که اگر چنین اجماعی بین مسلمین حاصل گردد یقیناً بین مجمعین رأی امام منصوب از طرف خداوند نیز وجود دارد، و چنین اجماعی حجت داشته و قابل قبول می‌باشد.

خلاصه مطلب اینکه این سخن علی (ع) روش استدلال و مناظره براساس باورهای دشمن است که به فریب خود را خلیفه مشروع مسلمین می‌دانستند نه اینکه قبول رأی شوری و اجماعی آنچنانی که برای خلفای سابق افتاد باشد.

منابع

  1. . شرح نهج‌البلاغه، ۱۴ ص، ۳۵ ابن ابی‌الحدید معتزلی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴، هجری قمری.
  2. . نهج‌البلاغه، تحقیق عبده خطبه۶ و مراجعه شود به شرح نهج‌البلاغه ابن أبی الحدید المعتزلی، ج۹، ص۲۴۸.
  3. . همان.
  4. . الغارات، ج۱، ابراهیم بن محمد الثقفی، ص۲۰۲: لأبی اسحق ابراهیم بن محمد الثقفی الکوفی المتوفی سنه ۲۸۳، تحقیق سید جلال الدین محدث، شماره ثبت کتابخانه ملی ۷۱۷، مورخ ۱۳/۵/ ۲۵۳۵ چاپ بهمن.
  5. . البدایه و النهایه، تألیف ابن کثیر دمشقی، چاپ دارالاحیاء التراث العربی، البیروت، ج۸، ص۷۸، شرح نهج‌البلاغه، تألیف ابن أبی الحدید المعتزلی، ج۳، ص۷۸.
  6. . شرح نهج‌البلاغه، ج؛ ۱۴، ص۳۵، ابن ابی الحدید معتزلی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی قم، ۱۴۰۴، هـ.ق.
  7. . شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، معتزلی، ج۴، ص۵۳۶.
  8. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، معتزلی، ج۱۳، ص۳.
  9. . الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، نشر امیر قم، چاپ اول، ج۱، ص۲–۲۶ (تاریخ یعقوبی. ج۲، ص۱۲۴، نشر فرهنگ اهل بیت (ع) قم.
  10. . تاریخ طبری، ج۳، ص۲۶۴، نشر مؤسسه الاعلمی، بیروت.
  11. . مراجعه شود به کتاب الفصول المختاره، تألیف شیخ مفید، ج۲، ص۲۵۱، شیخ مفید، الفصول المختاره، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ هـ.ق.
  12. . شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی، ص۱۸۴.