عصمت: تفاوت میان نسخهها
| خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
# منشأ عصمت از گناه و خطا؛ نظریهها و دیدگاهها، نوشته عبدالحسین کافی. | # منشأ عصمت از گناه و خطا؛ نظریهها و دیدگاهها، نوشته عبدالحسین کافی. | ||
# «اندیشه کلامی عصمت (پیامدهای فقهی و اصول فقهی)»، وبگاه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ پژوهشکده فق و حقوق. | # «اندیشه کلامی عصمت (پیامدهای فقهی و اصول فقهی)»، وبگاه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ پژوهشکده فق و حقوق. | ||
# رابطه عصمت و اختیار؛ محمد حسین فاریاب؛ فصلنامه علمی پژوهشی انجمن کلام حوزه؛ بهار ۱۳۹۸. | |||
# عصمت و اختیار، قنبرعلی صمدی؛ پژوهشهای مهدوی؛ پاییز ۱۳۹۰. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
نسخهٔ ۲۶ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۱۸
این مقاله هماکنون به دست R.bahmani در حال ویرایش است. |
اگر معصوم بودن بهمعنای نداشتن خطا، گناه و اشتباه در تمام عمر است، چگونه میتوان این ویژگی را برای انسانهایی پذیرفت که در شرایط طبیعی و اجتماعی زندگی میکردند؟ آیا باور به عصمت مطلق، با اصل اختیار، مسئولیتپذیری و تجربه انسانی در تعارض نیست؟
عصمت محفوظ بودن شخص معصوم از گناه و خطاست. متکلمان شیعه و معتزله عصمت را لطف الهی و حکمای مسلمان ملکه نفسانی تعریف کردهاند که باعث اجتناب معصوم از گناه و خطا میشود.
معناشناسی
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده ««عَصِمَ يَعْصِمُ»» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: ««مَسَکَ»» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: ««مَنَعَ»» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶].
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۷].[۸]
پیشینه تاریخی باور به عصمت
بحثِ عصمت دارای پیشینهای طولانی بوده و در ادیان الهی و بلکه ادیان غیر وحیانی نیز به نوعی به آن توجه شده است[۹]. در دین یهود به عصمت پیامبران توجه شده و برخی سخن ایشان را سخن خداوند دانستهاند[۱۰]. در آیین مسیحیت نیز عصمت پیامبر(ص) بلکه عصمت نویسندگان کتاب مقدس و تأیید آنان توسط روحالقدس مطرح شده است[۱۱].
در دین اسلام، اعتقاد به عصمت، جزو نخستین تعالیم بوده و از همان ابتدای ظهور اسلام میان مسلمانان رواج داشته است. عدهای از بزرگان بر این عقیدهاند که به کار بردن اصطلاح عصمت، همچون بسیاری از اصطلاحات کلامی دیگر، بعد از پیدایش و رشد علم کلام، در زمان امام صادق(ع) بوده است[۱۲]. ولی میتوان گفت هر چند این اصطلاح، یک اصطلاح قرآنی نیست، امّا شواهد و قرائن نشان میدهد که در صدر اسلام و از زبان خود رسول الله(ص) برای تبیین این مقام معنوی و الهی، از این اصطلاح استفاده میشده است[۱۳].
اوایل قرن دوم هجری قمری، نحلهها و مکتبهای کلامی و فقهی به بحث از عصمت پرداختهاند و بخشی از آثار خود را به این بحث اختصاص دادهاند[۱۴]. در قرنهای بعد، مفسران[۱۵]، محدثان[۱۶] و متکلمان شیعی[۱۷] مسئله عصمت را در آثار خود مطرح کردهاند[۱۸].
اهمیت و جایگاه عصمت
عصمت، یکی از مهمترین و بنیادیترین مسائل نبوت و امامت در حوزه اعتقادات است که هر یک از فرقهها و مذاهب اسلامی از منظر خود به آن پرداختهاند. ارتباط بحث عصمت با حجیت قول و فعل فرستادگان و برگزیدگان پروردگار، حساسیت و اهمیت فوق العادهای به این مبحث داده است.
شیعه تمام حجتهای الهی ـ اعم از نبی، رسول و امام ـ را معصوم میداند، و ذیل مباحث نبوت و همچنین در ضمن ویژگیهای امام به آن میپردازد و معتقد است که پیامبران در عقاید و اعمال، قبل و بعد از بعثت، معصوماند اما از آنجا که اهل سنت به عصمت امامان اعتقاد ندارند؛ بحث عصمت را صرفاً ذیل مباحث نبوت مطرح میکنند و معتقدند که انبیا(ع) تنها در دریافت و ابلاغ وحی معصوماند و در بقیه حالات فردی و اجتماعی، ارتکاب اشتباه و خطا از ایشان جایز است. با وجود این میتوان عصمت را از موضوعات مشترک بین فرق و مذاهب مسلمان به شمار آورد؛ هرچند در مصادیق و جزئیات، اختلافات ریشهای فراوانی وجود دارد[۱۹].
نکته
ارزش انسان به ارادۀ آزاد و اختیار اوست. افرادی که دچار گناه میشوند یا نسبت به زشتی گناه، آگاهی کامل ندارند و یا از ارادهای قوی برای ترک آن برخوردار نیستند. در طرف مقابل هرچه علم و اراده انسان تقویت شود، انسان بیشتر بر خود مسلط شده و میتواند در مقابل گناه، خویشتنداری بیشتری داشته باشد. معصومان کسانی هستند که به زشتی و ناپسندی کارها علم دارند و همچنین دارای ارادهای قوی هستند که میتوانند نفس خود را کنترل کنند.[۲۰]
منشأ عصمت
در مورد منشأ یا همان موجبات عصمت در پیامبر و امام دیدگاههای مختلفی از سوی متکلمان مطرح شده است که با توجه به جایگاه حضرت فاطمه(س) میتوان این موارد را به آن حضرت نیز تسری داد:
- دیدگاه اول: اسباب چهارگانه: قائلان این دیدگاه[۲۱] میگویند اجتماع چهار عنصر (سبب) موجب پیدایشِ صفت عصمت (لطف خفی) میشود:
- در نفس یا بدن مطهّر معصوم، خاصیتی (عاملی/ عنصری) وجود دارد که اقتضا میکند ملکه مانع از فجور در او پدید آید.
- علم و یقین نسبت به زیانها و مفاسد معاصی و فوائد طاعات در او حاصل است.
- وحی یا الهام مستمرّ به معصومان، بینش ایشان نسبت به حقیقت معاصی و طاعات را موکد و عمیق میسازد.
- توجه به اینکه در صورت ترک اولی و راجح، مورد مواخذه و سختگیری الهی قرار خواهد گرفت؛ به عبارت دیگر معصوم توجه به این امر دارد که: خداوند هیچ گونه اغماض و اهمالی در ترک اولی، درباره آنها روا نمیدارد[۲۲].
- دیدگاه دوم: علم ویژه: بسیاری از اندیشوران اسلامی، به ویژه در عصر کنونی علت و منشأ عصمت را نوعی خاصّ از علم و آگاهی میدانند[۲۳]. به این بیان که وجود علم قطعی و تام نسبت به خدای متعال و صفات جمال و جلال او و یا علم تامّ نسبت به حقیقت معاصی و طاعات در نفس معصومان، موجب پیدایش صفت عصمت در ایشان میگردد.
- دیدگاه سوم: علم و اراده: برخی از اندیشمندان معاصر، عصمت را معلول علم و اراده معصومان دانستهاند[۲۴].
- دیدگاه چهارم: اراده و انتخاب: برخی عصمت را زاییده اراده قوی و حسن انتخاب میدانند. از نظر آنان عصمت پدیدهای است کاملا ارادی و اختیاری و اراده انسان در پیدایش این ویژگی نقش تعیین کنندهای دارد و در انحصار افراد معدودی نیست، بلکه همه انسانها میتوانند این ویژگی را در خود ایجاد کنند[۲۵].
- دیدگاه پنجم: تمامیّت عقل: برخی از حکمای الهی، تامّ و کامل بودن «قوّه عقل» را ریشه و منبع «عصمت» شمردهاند[۲۶]. برخی از معاصرین نیز بر همین عقیدهاند[۲۷].
حاصل سخن اینکه استوارترین دیدگاه در باب «منشأ عصمت»، همان «علم خاص» است. عمدهترین مشکل دیدگاه سوم (علم و اراده)، این است که ظاهرا علم و اراده به عنوان مبادی فعل اختیاری، هم عرض و هم سطح تلقی شده است و الا اگر مقصود، اراده در طول علم باشد، تفاوت چندانی با دیدگاه دوم (علم خاص) ندارد. در خصوص دیدگاه برخی حکما (کمال عقل) نیز باید گفت: اگر گفتار ایشان دقیق و کامل تبیین گردد، مشخص خواهد شد که دیدگاه ایشان در عرض قول به منشأیت «علم خاص» نبوده است؛ چراکه «کمال عاقله» با «علم ویژه» تلازم وجودی دارد[۲۸].
اقسام و گونهها
عصمت موهبتی و عصمت اکتسابی
عصمت اکتسابی یا اختیاری نوعی از عصمت است که در آن انسان با اختیار و اراده خود و با مبارزه با هوای نفسش، از گناه دوری میکند[۲۹]. به خلاف عصمت موهبتی یا ذاتی که در آن انسان، به واسطه وجود نیرویی که خداوند در او قرار داده، از گناه اجتناب میکند[۳۰].
در اینکه عصمت با اکتساب حاصل میشود، یا با موهبت الهی، اختلافی میان متکلمان اسلامی دیده نمیشود و به جرأت میتوان گفت که تمام متکلمان در این خصوص قائل به موهوبی بودن عصمت هستند[۳۱].[۳۲]
عصمت استحقاقی و عصمت تفضلی
بحث دیگری که میان متکلمان اسلامی مطرح شده این است که آیا عصمت، استحقاقی است یا تفضّلی. این بحث به بحث اختیار در عصمت و مجبور بودن یا نبودن معصوم در ارتکاب معاصی و عدم ارتکاب آنها بازمیگردد. از نظر عقل، اگر عصمت مستلزم مجبور بودن شخص معصوم در انجام طاعات و ترک گناهان باشد، در این صورت شخص معصوم مستحق ستایش و مدح نخواهد بود؛ چراکه وجود این صفت در او فضیلتی برای وی به شمار نیامده و بنا به فرض مذکور او مجبور به ترک گناه بوده و اصلا قدرت بر انجام آن را ندارد[۳۳]. از آنجا که غالب متکلمان اسلامی غیر از اشاعره، قائل به اختیار شخص معصوم هستند، بنابراین عصمت را امری تفضلی میدانند نه استحقاقی[۳۴].
امکان عصمت
این مبحث را غالباً کسانی مطرح میکنند که منکر عصمت هستند یا دست کم بعضی از اقسام و ابعاد آن را انکار میکنند. با مطرح کردن این بحث در واقع دلیل عمده منکران عصمت در مورد محال بودن رخداد چنین پدیدهای بررسی و نقد میشود.
دلیل عمده آنها این است که عصمت با بشریت انسان منافات دارد. بیان این تنافی در آن است که پیامبران همانا انسانهایی هستند همچون سایر انسانها؛ تنها تفاوت آنها با دیگر افراد بشر در این است که آنها واسطه در ابلاغ رسالت الهی به مردم میباشند؛ یعنی تنها تفاوت این است که آنها بشرهایی هستند که به آنها وحی میشود و وحی الهی را برای مردم بازخوانی میکنند. تنها فضیلت و برتری آنها بر افراد عادی بشر در این است که مخاطب وحی الهی واقع میشوند و مأمور انتقال پیام خداوند به سایر افراد بشر میباشند؛ همانطور که خداوند پیامبر اکرم(ص) را فرمان میدهد که به مردم بگوید من همچون شما بشری عادی هستم: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ﴾ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود» سوره کهف، آیه ۱۱۰.[۳۵]
گستره عصمت
گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
گستره زمانی
در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی میشود.
- عصمت پیش از تصدی منصب (نبوت یا امامت): بحث از قلمرو عصمت معصومان اعم از پیامبران و امامان و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن تا عصر امامان اهل بیت(ع) دیده و شنیده نشده، چه اینکه گویا تأکید ائمه در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت بوده است[۳۶].
- عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت): یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و امامان معصوم از گناه پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم(ع) مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است[۳۷]. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم میشود که عبارتاند از: عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛ عصمت در تفسیر و تبیین وحی؛ عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی و عصمت از گناه.
گستره متعلق (ابعاد عصمت)
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که امام(ع) در آنها معصوم است. به بیان دیگر میتوان عصمت امام را از جنبههای متعددی بررسی و آنها را در دو بخش کلی مطرح کرد:
- عصمت عملی:
- عصمت از گناهان صغیره و کبیره، پیش یا پس از تصدی منصب: تمامی متکلمان شیعه پیامبران الهی و امامان اثنی عشر را از انجام کلیه گناهان صغیره و کبیره، قبل و پس از تصدی منصب، معصوم میدانند و اختلافی در این خصوص میان آنها وجود ندارد هرچند در آرای متکلمان اهل سنت در این بحث اختلافاتی میان اصل عصمت پیامبران از گناهان قبل از رسیدن به مقام نبوت و نیز در جواز یا عدم جواز ارتکاب گناهان صغیره پس از تصدی نبوت، وجود داشته و در مورد عدم عصمت جانشینان پیامبر خاتم نیز اتفاق دارند[۳۸].
- عصمت از سهو: مرحوم صدوق به همراه استاد خود ابن ولید، با ادعای وجود روایات فراوانی مبنی بر وقوع سهو و به تعبیر دقیقتر، اسهاء از پیامبر خاتم(ص)، ضرورت عصمت آن حضرت از اشتباه در نماز[۳۹] و نیز خواب ماندن از نماز[۴۰] را نفی میکند. اما پس از او مرحوم شیخ مفید قاطعانه امکان اشتباه امام در نماز[۴۱] و به طور کلی عمل به دین را رد نموده و امام را از چنین اشتباهاتی معصوم میداند. متکلمان متأخر غالباً قائل به ضرورت عصمت امام از اشتباه در ادای واجبات بوده و به عبارت دیگر پیامبران و امامان را معصوم از سهو میدانند.
- عصمت از نسیان: فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا(ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل میگردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ﴾[۴۲] میفهماند که رسول بهگونهای وحی الهی را دریافت و ابلاغ میکند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمیدهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمیشود.
- عصمت از ترک اولی و ترک مستحبات: مسأله عصمت از ترک مستحبات و ترک اولی هر چند با برخی روایتها قابل استنباط است اما در منابع کلامی امامیه تا زمان مرحوم شیخ مفید مطرح نبوده و ایشان نخستین کسی بود که با اشاره به این مسأله زمینه طرح آن را برای برخی متکلمان متأخر، فراهم آورد[۴۳].[۴۴]
- عصمت علمی: مقصود از «عصمت علمی» آن است که آیا امام در نظریاتی که ارائه میکند، از اشتباه معصوم است؟ به دیگر بیان، آیا نظریات ارائه شده از سوی امام با واقع مطابق است؟ این بخش از عصمت نیز میتواند دارای انواع زیر باشد:
- عصمت از اشتباه در تبیین دین پیش یا پس از تصدی منصب: از آنجا که جامعه شیعی و نیز اندیشمندان مسلمان، یکی از اهداف نصب امام را تبیین دین پس از رسول خدا(ص) میدانند، همگی بر این نظر اتفاق دارند که امام، ضرورتا از اشتباه در تبیین دین معصوم است.
- عصمت از اشتباه در نظریات علمی غیر دینی پیش یا پس از تصدی منصب: غالب متکلمان امامیه در پنج قرن نخست، به صراحت درباره این مسأله نظریه پردازی نکردهاند، لکن از نظریات آنان درباره مسأله علم امام دست کم میتوان به لوازم نظریهشان در این بخش نیز دست یافت. چه اینکه در میان متکلمان تنها مرحوم طبری و سدآبادی، علم امام را مطلق دانستهاند[۴۵]. از این رو میتوان آنان را بر این عقیده دانست که امام از اشتباه در نظریات غیر دینی معصوم است.
- عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی پیش یا پس از تصدی منصب: به نظر میرسد تبیین این مسأله در عصر امامان معصوم(ع)، دغدغه اصلی خود آن حضرات و نیز یارانشان نبوده است؛ زیرا مطلب خاصی در این باره به دست نیامده است. در هر حال باید گفت فضای حاکم بر جامعه شیعی، تا پایان قرن پنجم هجری بر معصوم دانستن پیامبر و امام از اشتباه در امور عادی استوار نبوده است[۴۶].
مراتب گناه
گناه و نافرمانی دارای مراتبی است[۴۷] که ابتدا باید روشن شود عصمت از کدامیک از آنها مورد ادعای ما میباشد. به همین منظور لازم است مراحل و مراتب گناه را بازشناسیم:
گناه قانونی و شرعی: این همان معنای مشهور گناه است، و منظور از آن تخلف از قانون مطاع (اعم از قانون دینی یا غیر آن) است. این مرحله در امور شرعی مطابق است با تخلف از اوامر و نواهی مولوی و ما معتقدیم که تمامی انبیا از ارتکاب این قسم از گناه معصومند.
گناه اخلاقی: یعنی کاری از شخص سر زند که مخالف مکارم اخلاق باشد؛ هر چند که از حیث قانون و شرع، ممنوع و حرام نباشد. گناه اخلاقی نسبت به موقعیت اجتماعی افراد متفاوت است. مثلاً نسبت به برخی از افراد هیچ اشکال اخلاقی ندارد که فیالمثل یک نوشیدنی را به دست گرفته، در معابر عمومی، مشغول نوشیدن آن باشند. اما ممکن است چنین عملی برای افرادی که از نظر موقعیت اجتماعی و دینی در مرتبه بالایی قرار دارند، خلاف اخلاقی محسوب شود و مرتکب آن، مورد سرزنش قرار گیرد.
طبیعی است افرادی که از نظر اجتماعی و دینی الگوی دیگراناند، باید از این نوع گناهان نیز مبرّا باشند. آشکار است کسی که خداوند اخلاق او را تأیید کرده، خطاب به او میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۸] و او را الگو و اسوه تمامی آدمیان معرفی مینماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[۴۹].
از این نوع تخلفات هم معصوم و مصون خواهد بود. کسی که هدف از بعثتش تکمیل مکارم اخلاقی و یا به تعبیر دیگر، رسیدن به اوج و نهایت مکارم اخلاق است، نمیتواند خود نقصی در این زمینه داشته باشد[۵۰]؛ هر چند که مخالفت با چنین عصمتی منافاتی با عصمت آنان از گناهان شرعی ندارد؛ مگر اینکه گفته شود برخی از اموری که نسبت به عموم مردم گناه اخلاقی شمرده میشود، در مورد انبیا گناه شرعی محسوب میگردد. در این صورت، عصمت از این قسم از گناه نیز داخل در قسم اول خواهد شد.
گناه در مقام محبّت: مقام محبّت لوازم و اقتضائاتی دارد که اگر محبّ به یکی از آن اقتضائات و آداب عمل نکند و از آن غفلت نماید، این کار را بزرگترین گناه برای خویش دانسته و پیوسته از آن استغفار و اظهار پشیمانی میکند.
اقتضای محبت کامل این است که محبّ تمام توجهاش به محبوب باشد و نهایت انقیاد و فرمانبرداری را از او داشته باشد، و هیچگاه از او غافل نشود. تنها و تنها به محبوب و خواستههای او بنگرد و همّ و غمش جلب رضایت او باشد. روشن است که در این حالات، مسأله وجوب و حرمت شرعی و امور اخلاقی و نفسانی مطرح نیست، حساب دیگری در کار است و سرّ و رمزی ویژه دارد که جز آنان که در آن وادیاند، خبری از آن ندارند.
محبت الهی نیز مستثنای از این حکم کلی نیست. البته موقعیت همه عاشقان و محبّان نسبت به خداوند، یکسان نیست. بلکه مقام محبت، خود، نیز دارای مراتب مختلفی است که هر مرتبهای، آداب خاص خود را دارد. در ضمن، همه پیامبران هم در یک سطح نیستند: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾[۵۱]. به هر حال، هر چه مرتبه تقرب آدمی به خداوند نزدیکتر شود، مراتب گناه هم لطیفتر و عظیمتر خواهد شد و بسا عظمت و بزرگی گناه در مقام محبّت برای محبّان و عاشقان، به مراتب بزرگتر از محرّماتی باشد که دیگران مرتکب میشوند: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ».
حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چه چیز باعث میشود انبیا و اولیای الهی به لوازم مقام محبّت عمل نکرده، به این قسم از گناه گرفتار آیند؟
پاسخ این است که هیچ موجود مادّی با حفظ تمرکز کامل نسبت به خداوند در تمامی مراحل حیات، نمیتواند زندگی کند. لازمه زندگی دنیوی، توجه ـ هر چند اندک ـ به مخلوقات است. حتی ممکن است که این توجهات از نظر شرعی واجب باشند، مثلاً خداوند حکیم خود دستور به انجام ازدواج، خوردن غذا، تأمین معاش و معاشرت با مردم داده است، ولی لازمه عمل به این واجبات شرعی این است که مقداری از توجهات محبّ به غیر محبوب معطوف شود. کسی که در مقام محبت سیر میکند، اینگونه امور را برای خویش گناه و کوتاهی (نسبت به آن مقام) تلقی مینماید و درصدد استغفار و طلب رحمت از خدا برمیآید. روشن است که حتی مقربترین انسانها و افضل و اشرف انبیا نیز نمیتواند بدون چنین اموری که به حسب مقام محبت، گناه تلقی میشوند، زندگی کند و معصوم از آنها باشد[۵۲].
مطالعه بیشتر
- «عصمت از منظر فریقین»، اثر سید علی حسینی میلانی.
- پژوهشی در عصمت معصومان(ع)، تألیف احمدحسین شریفی و حسن یوسفیان.
- عصمت از دیدگاه شیعه و اهلتسنن، اثر فاطمه محقق؛
- عصمت، ضرورت و آثار، از سید موسی هاشمی تنکابنی؛
- اندیشه کلامی عصمت؛ پیامدهای فقهی و اصول فقهی، اثر بهروز مینایی.
- منشأ عصمت از گناه و خطا؛ نظریهها و دیدگاهها، نوشته عبدالحسین کافی.
- «اندیشه کلامی عصمت (پیامدهای فقهی و اصول فقهی)»، وبگاه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی؛ پژوهشکده فق و حقوق.
- رابطه عصمت و اختیار؛ محمد حسین فاریاب؛ فصلنامه علمی پژوهشی انجمن کلام حوزه؛ بهار ۱۳۹۸.
- عصمت و اختیار، قنبرعلی صمدی؛ پژوهشهای مهدوی؛ پاییز ۱۳۹۰.
منابع
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
- ↑ سید علی حسینی میلانی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹.
- ↑ محمد حسین فاریاب، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص۱۸۴-۱۸۵.
- ↑ کتاب مقدس، سفر خروج، ب۴، ص۱۵.
- ↑ ضیاییفر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص۳۸۶.
- ↑ رسالة التقریب، ش۲، ص۱۳۳.
- ↑ احمد حسین شریفی، حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۲۶.
- ↑ طبری امامی، محمد بن جریر، المسترشد فی امامة امیرالمؤمنین، ص۴۰۰ و ۶۰۰.
- ↑ بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۲۱ ـ ۳۲۲؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۳۳۱ و ۳۷۶.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۸ ـ ۲۰۰؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۶۳۲؛ معانی الاخبار، ص۱۳۲.
- ↑ ابن نوبخت، ابراهیم، الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳-۷۵؛ شیخ مفید، تصحیح اعتقادات، ص۱۲۸؛ سید مرتضی، الشافی، ج۱، ص۳۰۰ ـ ۳۱۴؛ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
- ↑ صمدی و باقر صاحبی، مقاله «عصمت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۳۲۱.
- ↑ مهدی سازندگی، عصمت پیامبران اولوالعزم در دائرةالمعارف قرآن لیدن، ص ۸۱.
- ↑ راهنماشناسی، ص۱۱۵. برای آشنایی با تبیینهای دیگری از اختیاری بودن عصمت، نگاه کنید به تلخیص المحصّل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ کشف المراد، ص۳۶۵؛ الالهیات، ج۳، ص۱۵۹؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۳، ص۲۹۷؛ امامشناسی، ج۱، ص۸۰؛ امامت و رهبری، ص۱۷۴؛ تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹؛ گوهر مراد، ص۳۷۹؛ انیس الموحدین، ب۳، ف۳؛ و فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸.
- ↑ برای نمونه: رازی، فخرالدین، المحصل، ص۵۲۲؛ سیوری، فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۲۴۴.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۶۵.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ج ۲، ص۱۳۹ و ج ۱۱، ص۱۶۳؛ سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ج۳، ص۱۵۹.
- ↑ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۲۰۵؛ حسن یوسفیان؛ احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۵۹-۵۱.
- ↑ محمد محمدی ریشهری، فلسفه وحی و نبوت، ص۲۱۸ -۲۱۰.
- ↑ لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ص۱۲۸؛ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۹. حکیم ملامهدی نراقی در این زمینه مینویسند: «قابل رتبه نبوّت کسی است که جمیع قوای طبیعیّه و حیوانیّه و نفسانیّه او، مطیع و منقاد و مقهور عقل او شده باشد و کسی که جمیع قوّتهای او تابع عقل او شوند، محال است که معصیت از او سرزند و صادر شود؛ زیرا که جمیع معاصی در نظر عقل قبیح است و هر که معصیتی از او صادر میشود تا یکی از قوّتهای او مثل قوّت غضبی یا قوّت شهوی یا غیرهما، بر عقل او غالب نشود، محال است که مرتکب معصیت شود. نراقی، ملامهدی، انیس الموحدین، ص۹۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، ج، ص۲۲۶-۲۳۱.
- ↑ علی ربانی گلپایگانی؛ سید کریم واعظ حسینی، مقاله منشأ عصمت، ص۷۴-۵۰.
- ↑ سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
- ↑ سبحانی، الفکرالخالد، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۲۲۷-۲۳۷؛ رضوانی، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۵۳۰- ۵۳۸.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، المقنع، ص۴.
- ↑ ابراهیم صفرزاده، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۱۱؛ محمد حسین فاریاب، عصمت امام، ص ۲۳۵.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ص۱۸۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ص۲۴۳؛ جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۱.
- ↑ شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد بثواب الانتقاد، ص۱۰۶؛ رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.
- ↑ بهروز مینایی، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۸۰-۲۸۶.
- ↑ حسن یوسفیان؛ احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۹.
- ↑ محمد حسین فاریاب، عصمت امام، ص۴۱۲.
- ↑ مهدی فرمانیان، مقاله عصمت امامان شیعه، معارف کلامی شیعه، ص۱۹.
- ↑ ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰-۳۵۸، ح۱۰۳۱.
- ↑ مفید، محمدبن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص۱۰۴.
- ↑ «تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند» سوره جن، آیه ۲۸.
- ↑ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختاره، ص۶۲؛ همو، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۹.
- ↑ محمد حسین فاریاب، عصمت امام، ص۳۷۰.
- ↑ ر.ک: طبری ابن جریر، المسترشد، تحقیق احمد محمودی، ص۵۷۱؛ همان، ص۴۶۹.
- ↑ محمد حسین فاریاب، عصمت امام، ص۴۱۴ ـ ۴۱۵.
- ↑ ر.ک: المیزان، ج۶، ص۳۷۱.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
- ↑ «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
- ↑ احمد حسین شریفی، حسن یوسفیان، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۱۸۱.
