خمس در قرآن: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== گستره و متعلق خمس == | == گستره و متعلق خمس == | ||
قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت میبرد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای [[شیعه]]<ref> | قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت میبرد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای [[شیعه]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجمع البيان فى تفسير القرآن|سال=1372|نام=فضل بن حسن|نام خانوادگی=طبرسی|جلد=4|صفحه=426}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=منتهی المطلب في تحقیق المذهب|سال=1312|نام=حسن بن یوسف|نام خانوادگی=حلی|ناشر=مشهد، آستان قدس رضوی|جلد=1|صفحه=548}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مدارک الأحکام في شرح شرائع الإسلام|سال=1411|نام=محمد بن علی|نام خانوادگی=موسوی عاملی|ناشر=مشهد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث|جلد=5|صفحه=379}}</ref> و [[اهل تسنن]]<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المبسوط|سال=1421|نام=محمد بن احمد|نام خانوادگی=شمس الائمه سرخسی|ناشر=بیروت، دار الکتب العلمية|جلد=10|صفحه=74}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الجامع لأحکام القرآن|سال=1364|نام=محمد بن احمد|نام خانوادگی=قرطبی|ناشر=تهران، ناصر خسرو|جلد=8|صفحه=1}}</ref> غنائم جنگی که از کافران گرفته میشود، قدر متیقن از آیه یاد شده است که در صورت دستیابی باید خمس آنها داده شود. شأن نزول این آیه نیز که درباره غنائم جنگ بدر است، این نظر را تأیید میکند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الميزان فى تفسير القرآن|سال=1417|نام=سید محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|ناشر=قم، انتشارات جامعه مدرسین|جلد=9|صفحه=89}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الجامع لأحکام القرآن|سال=1364|نام=محمد بن احمد|نام خانوادگی=قرطبی|ناشر=تهران، ناصر خسرو|جلد=8|صفحه=2}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسير القرآن العظيم|سال=1419|نام=اسماعيل بن عمرو|نام خانوادگی=ابن كثير دمشقى|ناشر=بیروت، دار الكتب العلمية|جلد=2|صفحه=296}}</ref> | ||
برخی از فقها اموال فیء را نیز مشمول خمس دانستهاند. مستند برخی از ایشان [[آیه فیء]] است: {{قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ...}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است ...» سوره حشر، آیه ۷.</ref>؛ با این استدلال که در این آیه خدا از فیء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این، حقِ خمس است.<ref>الخمس، ص ۱۵. </ref>. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمساند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم {{قرآن|مَا غَنِمْتُمْ}} در آیه {{قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ...}} است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایدهای را دربرمیگیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان میشود.<ref>فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۴۳؛ کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۵۵۹. </ref>. | برخی از فقها اموال فیء را نیز مشمول خمس دانستهاند. مستند برخی از ایشان [[آیه فیء]] است: {{قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ...}}<ref>«آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است ...» سوره حشر، آیه ۷.</ref>؛ با این استدلال که در این آیه خدا از فیء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این، حقِ خمس است.<ref>الخمس، ص ۱۵. </ref>. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمساند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم {{قرآن|مَا غَنِمْتُمْ}} در آیه {{قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ...}} است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایدهای را دربرمیگیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان میشود.<ref>فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۴۳؛ کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۵۵۹. </ref>. |
نسخهٔ ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۵۶
![]() | این مقاله هماکنون به دست R.bahmani در حال ویرایش است. |
آیا حکم خمس در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است؟
معناشناسی
خُمس به معنای یک پنجم و خَمس به معنای گرفتن یکی از پنجتاست.[۱][۲] فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خُمس، به جای تعریف، به بیان حکم آن پرداختهاند.[۳][۴][۵] تنها از زمان شهید اول است که خمس به حقِ مالیِ مختص به بنیهاشم تعریف شده که عوض از زکات است[۶] و فقهای بعدی اجمالاً این تعریف را پذیرفتهاند.[۷][۸][۹]
آیه خمس
در قرآن كريم يك آيه، درباره بحث خمس آمده است: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ؛ بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… میباشد.﴾(سوره انفال:۴۱). به آن جهت که واژه خمس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را "آیه خمس" نامیدهاند.
این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمیشود. واژه ﴿غَنِمْتُمْ﴾ در لغت، به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی فیء است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به انسان میرسد ذکر کردهاند.[۱۰][۱۱][۱۲] «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغتشناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.[۱۳]
آیه ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند﴾(سوره روم:۳۸) نیز، با فرض اینکه مخاطب ﴿فَآتَ﴾ پیامبر خاتم(ص) است،[۱۴] از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است.[۱۵]
تشریع خمس و علت آن
خمس، در سال دوم هجرت با نزول آیه ۴۱ سوره انفال، بر مسلمانان واجب گشت. در شأن نزول این آیه میگویند: "عبدالله بن جحش" ـ صحابی پیامبر(ص) ـ در نبرد با مشرکان در جنگ بدر، غنائمی بهدست آورد و این امر باعث رنجش دیگر جنگجویان گردید. از اینرو، عبدالله، در نزدیکی مدینه، یک پنجم از آن غنایم را به رسول الله تحویل داد و پیامبر(ص) نیز تمامی آن را میان رزمندگان اسلام تقسیم کرد که آیه خمس در همین زمینه نازل شده بود[۱۶].
با دقت در آیات و روایات مربوط به خمس، میتوان علت تشریع آن را دو امر دانست:
- تأمین بودجه برای حکومت اسلامی؛
- خمس از آنِ حکومت بوده، لکن به منظور جلوگیری از هر گونه سوء ظن نسبت به حیف و میل اموال عمومی نظیر زکات، فقرای خاندان پیامبر(ص) از این درآمد تأمین میشدند[۱۷].[۱۸]
جایگاه و ماهیت خمس
خمس از جمله فرایض اسلامی و عبادتهای مالی است که قرآن کریم در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و در کنار جهاد قرار داده است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ﴾ و عدم پرداخت آن از نگاه فقهی موجب تصرف غاصبانه خواهد بود[۱۹] که مانع از قبولی نماز میشود.[۲۰] طبق برخی روایات، وقتی امام(ع) خمس را دریافت میکند موجب پاکی مال میشود[۲۱] و از آنجا که امری عبادی است[۲۲] همانند امور عبادیِ دیگر موجب تقرب و تقویت اخلاص است[۲۳].
حکمت و اهداف تشریع خمس
بر اساس آیات و روایات برخی از حکمتهای تشریع خمس عبارتاند از:
- تأمین نیازهای حکومت اسلامی: از حکمتهای تشریع خمس، تأمین نیازهای حکومت اسلامی است، زیرا بر اساس آیه ۴۱ سوره انفال، خمس ملک اصلی خدا، رسول و امام شمرده شده و سه سهم آن متعلق به ایشان است. در تفسیر این آیه اهل بیت(ع) فرمودهاند سهم خدا به رسول و سهم رسول به جانشین آن حضرت یعنی امام معصوم میرسد.[۲۴][۲۵] براساس آیه، روایت یاد شده و دیگر روایات، بسیاری از فقهای امامیه[۲۶][۲۷][۲۸] و اهل تسنن[۲۹][۳۰] معتقدند سه سهم مذکور در آیه به رسول اکرم(ص) و سپس به امام(ع) و حاکم اسلامی تعلق دارد که میتوانند آن را در کارهای شخصی و مصالح مسلمانان هزینه کنند. برخی حکمت اصلی تشریع خمس را تشکیل حکومت اسلامی برشمردهاند.[۳۱]
- رفع نیاز مطلق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند: حکمت یا هدف دیگر تشریع این حکم، رفع نیاز مطلق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند یا سه گروه یاد شده از بنیهاشم است: ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ﴾(سوره انفال:۴۱).
- انباشت نشدن ثروت در دست عدهای خاص: حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن ثروت در دست عدهای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و اجرای عدالت در جامعه اسلامی است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است﴾(سوره حشر:۷)
- تطهیر نفوس انسانها: حکمت دیگر خمس، تطهیر درون انسانها با از بین رفتن رذایل نفسانی همچون بخل و تحصیل ملکه تقواست، چنان که امام هادی(ع) پرداخت خمس را سبب تزکیه و تطهیر نفس شمرد و به آیه ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ از داراییهای آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک میداری و پاکیزه میگردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست﴾(سوره توبه:۱۰۳) استشهاد فرمود.[۳۲][۳۳][۳۴]
گستره و متعلق خمس
قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت میبرد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای شیعه[۳۵][۳۶][۳۷] و اهل تسنن[۳۸][۳۹] غنائم جنگی که از کافران گرفته میشود، قدر متیقن از آیه یاد شده است که در صورت دستیابی باید خمس آنها داده شود. شأن نزول این آیه نیز که درباره غنائم جنگ بدر است، این نظر را تأیید میکند.[۴۰][۴۱][۴۲]
برخی از فقها اموال فیء را نیز مشمول خمس دانستهاند. مستند برخی از ایشان آیه فیء است: ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ ...﴾[۴۳]؛ با این استدلال که در این آیه خدا از فیء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این، حقِ خمس است.[۴۴]. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمساند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم ﴿مَا غَنِمْتُمْ﴾ در آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ...﴾ است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایدهای را دربرمیگیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان میشود.[۴۵].
متعلق دیگر خمس در نگاه فقهای امامیه، مطلق منافع و درآمدهای کسب شده است.[۴۶] مستند این نظریه چند چیز است:
- آیه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ...﴾ که متعلق خمس را غنایمی دانسته است که به انسان میرسند و غنیمت در لغت بر مطلق فایدهای گفته میشود که به انسان میرسد.[۴۷]
- روایات و نامههای پیامبر اسلام(ص) درباره خمس؛ از جمله در روایتی آن حضرت خمس را در "سیوب" لازم شمرده است.[۴۸] لغویان "سیوب" را به عطا و بخشش، آنچه اضافه است، گنج و اموال مدفون در زمین، رگههای طلا و نقره درون زمین و معدن معنا کردهاند.[۴۹]
- برپایه روایاتی چند از اهل بیت(ع) ﴿مَا غَنِمْتُمْ﴾ مطلق فایده است؛[۵۰] اما در اینکه مطلق فائده چه منافعی را شامل میشود، رأی فقهای امامیه مختلف است[۵۱].
منابع
- ↑ فراهیدی، خليل بن احمد (۱۴۱۰). كتاب العين. ج۴. قم، انتشارات هجرت. ص۲۰۵.
- ↑ ابن فارس، احمد (۱۴۰۴). معجم مقاییس اللغة. ج۲. قم، دفتر تبليغات اسلامی. ص۲۱۷.
- ↑ حلبی، أبو الصلاح (۱۴۰۳). الکافی فی الفقه. اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین(ع). ص۱۷۰.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن (۱۳۸۷). المبسوط في فقه الإمامية. ج۱. تهران، انتشارات مرتضوی. ص۲۳۶.
- ↑ حلی، جعفر بن الحسن (۱۴۰۷). المعتبر في شرح المختصر. ج۲. قم، موسسه سیدالشهداء. ص۶۱۹.
- ↑ ابن مکی، بوعبدالله شمسالدین محمد (۱۴۱۷). الدروس الشرعية في فقه الإمامية. ج۱. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۲۵۸.
- ↑ فاضل مقداد، مقداد بن عبد الله (۱۳۷۳). کنز العرفان في فقه القرآن. ج۱. تهران، انتشارات مرتضوی. ص۲۴۸.
- ↑ موسوی عاملی، محمد بن علی (۱۴۱۱). مدارک الأحکام في شرح شرائع الإسلام. ج۳. مشهد، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث. ص۳۵۹.
- ↑ یزدی، محمد کاظم بن عبدالعظیم (۱۴۱۴). العروة الوثقی. ج۴. قم، کتابفروشی داوری. ص۲۳۰.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مكرم (۱۴۱۴). لسان العرب. ج۱۲. بیروت، دار صادر. ص۴۴۵.
- ↑ مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (۱۳۰۶). تاج العروس من جواهر القاموس. ج۱۷. بیروت، دار مکتبة الحیاة. ص۵۲۷.
- ↑ راغب اصفهانی، حسين بن محمد (۱۴۱۲). المفردات في غريب القرآن. بیروت، الدارالشامية. ص۶۱۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۱). تفسیر نمونه. ج۷. تهران، دارالکتب اسلامیه. ص۱۷۵ ـ ۱۸۱.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). المیزان فی تفسیر القرآن. ج۱۶. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۲۷۶.
- ↑ شرفالدین، سید حسین (۱۳۹۷). ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم. قم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. ص۴۷۶.
- ↑ سیره حلبی، ج۳، ص۱۵۷.
- ↑ وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶؛ کتاب الخمس، ص۳۰؛ وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶، باب ۲ من ابواب الانفال، حدیث ۶؛ المستدرک، ج۱، باب ۵ من ابواب الانفال، حدیث ۲؛ الکافی، ج۱، ص۴۰۹؛ راجع به موارد وجوب خمس و چگونگی توزیع آن، ر.ک: کتاب الخمس، ص۱۵؛ شرح لمعه، ج۲، ص۶۴.
- ↑ اباصلت فروتن، علی اصغر مرادی، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۹۲.
- ↑ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۳۳۳؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۳۱.
- ↑ امام خمینی، توضیح المسائل، ۱۱۵.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۹/۴۸۴.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، ۱۵/۴.
- ↑ هاشمی خویی، منهاج البراعة، ۲۱/۲۰۹.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذیب الاحکام. ج۴. تهران، دار الكتب الإسلاميه. ص۱۲۵.
- ↑ حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشیعه. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۹ ـ ۵۱۰.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن (۱۳۷۸). الخلاف. ج۴. قم، انتشارات اسلامی. ص۲۰۹ ـ ۲۱۰.
- ↑ محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمومن. ذخیرة المعاد. ج۳. قم، انتشارات آل البیت. ص۴۹۱.
- ↑ بحرانی، یوسف بن احمد. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة. ج۱۲. قم، جامعه مدرسین. ص۳۷۰.
- ↑ علاءالدین کاشانی، ابوبکر بن مسعود (۱۳۹۴). بدائع الصنائع في ترتیب الشرائع. ج۷. بیروت، دار الکتاب العربی. ص۱۲۵.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. المجموع شرح المهذب. ج۱۹. بیروت، دار الفکر. ص۳۷۱ ـ ۳۷۳.
- ↑ خمینی، سید روح الله (۱۴۳۴). کتاب البیع. ج۲. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ص۶۵۶.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن (۱۴۰۷). تهذيب الأحكام. ج۴. تهران، دار الكتب الإسلاميه. ص۱۴۱.
- ↑ حرعاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹). وسائل الشيعة. ج۹. قم، انتشارات آل البیت. ص۵۰۱.
- ↑ فدکی، سید جعفر (۱۳۸۲). مقاله «خمس»، دائرة المعارف قرآن کریم. ج۱۲. قم، بوستان کتاب.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمع البيان فى تفسير القرآن. ج۴. ص۴۲۶.
- ↑ حلی، حسن بن یوسف (۱۳۱۲). منتهی المطلب في تحقیق المذهب. ج۱. مشهد، آستان قدس رضوی. ص۵۴۸.
- ↑ موسوی عاملی، محمد بن علی (۱۴۱۱). مدارک الأحکام في شرح شرائع الإسلام. ج۵. مشهد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. ص۳۷۹.
- ↑ شمس الائمه سرخسی، محمد بن احمد (۱۴۲۱). المبسوط. ج۱۰. بیروت، دار الکتب العلمية. ص۷۴.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن. ج۸. تهران، ناصر خسرو. ص۱.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷). الميزان فى تفسير القرآن. ج۹. قم، انتشارات جامعه مدرسین. ص۸۹.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد (۱۳۶۴). الجامع لأحکام القرآن. ج۸. تهران، ناصر خسرو. ص۲.
- ↑ ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو (۱۴۱۹). تفسير القرآن العظيم. ج۲. بیروت، دار الكتب العلمية. ص۲۹۶.
- ↑ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است ...» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ الخمس، ص ۱۵.
- ↑ فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۴۳؛ کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۵۵۹.
- ↑ شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ تحریر الاحکام، ج ۱، ص ۴۳۳.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۴۵؛ تاج العروس، ج ۱۷، ص ۵۲۷، "غنم".
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۳۳۶؛ المغنی، ج ۲، ص ۶۱۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸.
- ↑ العین، ج ۷، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴؛ لسانالعرب، ج ۱، ص ۴۷۷ ـ ۴۷۸، "سیب".
- ↑ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۲.
- ↑ شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲.