پرش به محتوا

خمس در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
R.bahmani (بحث | مشارکت‌ها)
صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} آیا حکم خمس در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} {{درگاه|قرآن}} {{پایان پاسخ}} == منابع == {{پانویس|۲}} {{شاخه | شاخه اصلی = قرآن | شاخه فرعی۱ = | شاخه فرعی۲ = | شاخه فرعی۳ = }} {{تکمیل مقاله | شناسه = | تیترها = | ویرایش =...» ایجاد کرد
 
R.bahmani (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{درگاه|قرآن}}
{{درگاه|قرآن}}


== معناشناسی ==
خمس به ضم خاء به معنای یک‌ پنجم و به فتح خاء به معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست.<ref>فراهیدی، العین، ۴/۲۰۵؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۲۱۷.</ref> فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خمس، به جای تعریف آن، به بیان حکم آن پرداخته‌اند.<ref>حلبی، الکافی فی الفقه، ۱۷۰؛ طوسی، المبسوط، ۱/۲۳۶؛ حلی، محقق، المعتبر، ۲/۶۱۹.</ref> تنها از زمان شهید اول است که خمس به حقِ مالیِ مختص به بنی‌هاشم تعریف شده که عوض از زکات است<ref>شهید اول، الدروس الشرعیة، ۱/۲۵۸.</ref> و فقهای بعدی اجمالاً این تعریف را پذیرفته‌اند.<ref>فاضل مقداد، کنز العرفان، ۱/۲۴۸؛ عاملی، مدارک الاحکام، ۵/۳۵۹؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۲۳۰.</ref>
== آیه خمس ==
در قرآن كريم يك آيه، راجع به بحث خمس آمده است؛ آیه ۴۱ سوره انفال: {{قرآن|وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ|ترجمه=بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… می‌باشد.|سوره=انفال|آیه=۴۱}}. به آن جهت که واژه خمس یا خُمُس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را "آیه خمس" نامیده‌اند.
{{متن قرآن|غَنِمْتُمْ}} از ریشه "غ ن م" و در لغت به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی فیء است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به انسان می‌رسد ذکر کرده‌اند<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۵۲۷؛ مفردات، ص۶۱۵.</ref>.<ref>محمود سرمدی، مقاله «آیه خمس»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.</ref>
این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود. «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۱۸۱-۱۷۵.</ref>
[[آیه]] {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و [[در راه مانده]] را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.</ref> نیز، با فرض اینکه مخاطب {{متن قرآن|فَآتَ}} پیامبر خاتم(ص) هستند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۷۶.</ref>، از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است<ref>سید حسین شرف‌الدین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۷۶.</ref>.
== تشریع خمس و علت آن ==
خمس، در سال دوم هجرت با نزول آیه ۴۱ سوره انفال، بر مسلمانان واجب گشت. در شأن نزول آیۀ مربوط به خمس می‌گویند: "عبدالله بن جحش" ـ صحابی پیامبر {{صل}} ـ در نبرد با مشرکان در جنگ بدر، غنائمی به‌دست آورد و این امر باعث رنجش دیگر جنگ‌جویان گردید. از این‌رو، عبدالله بن جحش، در نزدیکی مدینه، یک پنجم از آن غنایم را به رسول الله تحویل داد و پیامبر {{ص}} نیز تمامی آن را میان رزمندگان اسلام تقسیم کرد که آیه خمس در همین زمینه نازل شده بود<ref>سیره حلبی، ج۳، ص۱۵۷.</ref>.
با دقت در آیات و روایات مربوط به خمس، می‌توان علت تشریع آن را دو امر دانست:
# تأمین بودجه برای حکومت اسلامی؛
# خمس از آنِ حکومت بوده، لکن به منظور جلوگیری از هر گونه سوء ظن نسبت به حیف و میل اموال عمومی نظیر زکات، فقرای خاندان پیامبر {{ص}} از این درآمد تأمین می‌شدند<ref>وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶؛ کتاب الخمس، ص۳۰؛ وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶، باب ۲ من ابواب الانفال، حدیث ۶؛ المستدرک، ج۱، باب ۵ من ابواب الانفال، حدیث ۲؛ الکافی، ج۱، ص۴۰۹؛ راجع به موارد وجوب خمس و چگونگی توزیع آن، ر. ک: کتاب الخمس، ص۱۵؛ شرح لمعه، ج۲، ص۶۴.</ref>.<ref>اباصلت فروتن، علی اصغر مرادی، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۹۲.</ref>
== جایگاه و ماهیت خمس ==
خمس از جمله فرایض اسلامی و عبادت‌های مالی است که قرآن کریم در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و آن را در کنار جهاد قرار داده است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ}} و عدم پرداخت آن از نگاه فقهی موجب تصرف غاصبانه خواهد بود<ref>یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۳۳۳؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۳۱.</ref> که مانع از قبولی نماز می‌شود.<ref>امام خمینی، توضیح المسائل، ۱۱۵.</ref> طبق برخی روایات، وقتی امام(ع) خمس را دریافت می‌کند موجب پاکی مال می‌شود<ref>حر عاملی، وسائل الشیعة، ۹/۴۸۴.</ref> و از آنجا که امری عبادی است<ref>نجفی، جواهر الکلام، ۱۵/۴.</ref> همانند امور عبادیِ دیگر موجب تقرب و تقویت اخلاص است<ref>هاشمی خویی، منهاج البراعة، ۲۱/۲۰۹.</ref>.
== حکمت و اهداف تشریع خمس ==
بر اساس آیات و روایات برخی از حکمت‌های تشریع خمس عبارت‌اند از:
# تأمین نیازهای حکومت اسلامی: از حکمت‌های تشریع خمس، تأمین نیازهای حکومت اسلامی است، زیرا بر اساس آیه ۴۱ سوره انفال خمس ملک اصلی خدا، رسول و امام شمرده شده و سه سهم آن متعلق به ایشان است. در تفسیر این آیه اهل‌بیت {{عم}} فرموده‌اند که سهم خدا به رسول و سهم رسول به جانشین آن حضرت یعنی امام معصوم می‌رسد.<ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۹ ـ ۵۱۰. </ref> براساس آیه، روایت یاد شده و دیگر روایات، بسیاری از فقهای امامیه<ref>الخلاف، ج ۴، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ ذخیرة المعاد، ج ۳، ص ۴۹۱؛ الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۷۰. </ref> و اهل تسنن<ref>بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۳. </ref> معتقدند سه سهم مذکور در آیه به رسول اکرم {{صل}} و سپس به امام {{ع}} و حاکم اسلامی تعلق دارد که می‌توانند آن را در کارهای شخصی و مصالح مسلمانان هزینه کنند. برخی در تبیین این امر گفته‌اند اسلام نیز مانند هر حکومت و دولتی نیازهایی چند دارد که بخشی به اداره حکومت و دفاع از کشور و دیگر مصالح عمومی مربوط است و قسمتی به پیشوای حکومت و پاره‌ای دیگر به تأمین کسانی که همه سرمایه و وقت خود را در راه اقامه حکومت و تحکیم پایه‌های آن هزینه می‌کنند.<ref> المنار، ج ۱۰، ص ۸.</ref>. برخی حکمت اصلی تشریع خمس را تشکیل حکومت اسلامی برشمرده‌اند<ref>کتاب‌البیع، ج ۲، ص ۶۵۶. </ref>.
# حکمت یا هدف دیگر تشریع این حکم، رفع نیاز مطلق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند یا سه گروه یاد شده از بنی‌هاشم است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}.
# حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و اجرای عدالت در جامعه اسلامی است: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ  وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
# حکمت دیگر خمس، تطهیر نفوس انسان‌ها با زدایش رذایل نفسانی همچون بخل و تحصیل ملکه تقواست، چنان که امام هادی {{ع}} پرداخت خمس را سبب تزکیه و تطهیر نفس شمرد و به آیه {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref> استشهاد فرمود<ref> تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۱. </ref>.<ref>سید جعفر صادقی فدکی، مقاله «خمس»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲.</ref>
== گستره و متعلق خمس ==
قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت می‌برد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای شیعه<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۴۲۶؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۴۸؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۳۷۹. </ref> و اهل تسنن<ref>المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱. </ref> غنائم جنگی که از کافران گرفته می‌شود، قدر متیقن از آیه یاد شده است که در صورت دستیابی باید خمس آنها داده شود. شأن نزول این آیه نیز که درباره غنائم جنگ بدر است، این نظر را تأیید می‌کند.<ref>تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۹۶؛ المیزان، ج ۹، ص ۸۹. </ref> برپایه روایاتی از شیعه و سنّی نیز پرداخت خمس در غنائم جنگی واجب است،<ref>صحیح البخاری، ج ۴، ص ۴۱؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۴؛ وسائل‌الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۵ ـ ۴۹۰. </ref>.
برخی از فقها اموال فی‌ء را نیز مشمول خمس دانسته‌اند. مستند برخی از ایشان آیه فی‌ء است: {{متن قرآن|مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.</ref>؛ با این استدلال که در این آیه خدا از فی‌ء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این حق، خمس است.<ref>الخمس، ص ۱۵. </ref> برخی از فقهای اهل سنت نیز همین نظریه را پذیرفته‌اند.<ref>المغنی، ج ۷، ص ۲۹۹؛ الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۵۴۹. </ref>. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمس‌اند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم {{متن قرآن|مَا غَنِمْتُمْ}} در آیه {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ...}} است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایده‌ای را دربرمی‌گیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان می‌شود.<ref>فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۴۳؛ کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۵۵۹. </ref>. براساس روایات اهل بیت {{عم}} نیز پرداخت خمس معدن واجب است.<ref>من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱. </ref>.
متعلق دیگر خمس در نگاه فقهای امامیه، مطلق منافع و درآمدهای کسب شده است.<ref> شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ تحریر الاحکام، ج ۱، ص ۴۳۳. </ref> مستند این نظریه چند چیز است:
# آیه {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ ...}} که متعلق خمس را غنایمی دانسته است که به انسان می‌رسند و غنیمت در لغت بر مطلق فایده‌ای گفته می‌شود که به انسان می‌رسد.<ref> لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۴۵؛ تاج العروس، ج ۱۷، ص ۵۲۷، "غنم".</ref> افزون بر این، در آیات دیگر قرآن نیز این ماده بر مطلق فایده اطلاق گردیده: {{متن قرآن|فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ}}<ref>«غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref> و در روایات شیعه<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۳۶. </ref> و اهل تسنن<ref>مسند احمد، ج ۲، ص ۱۷۷،۱۹۰؛ سنن الترمذی، ج ۲، ص ۱۴۶؛ مجمع‌الزوائد، ج ۳، ص ۲۰۰. </ref> نیز این معنا در مطلق فایده به کار رفته است.
# روایات و نامه‌های پیامبر {{صل}} درباره خمس؛ از جمله در روایتی آن حضرت خمس را در "سیوب" لازم شمرده است.<ref>المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۳۳۶؛ المغنی، ج ۲، ص ۶۱۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸. </ref> لغویان "سیوب" را به عطا و بخشش، آنچه اضافه است، گنج و اموال مدفون در زمین، رگه‌های طلا و نقره درون زمین و معدن معنا کرده‌اند.<ref> العین، ج ۷، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴؛ لسان‌العرب، ج ۱، ص ۴۷۷ ـ ۴۷۸، "سیب".</ref>
# برپایه روایاتی چند از اهل بیت {{عم}} {{متن قرآن|مَا غَنِمْتُمْ}} مطلق فایده است؛<ref>تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۲. </ref> اما در اینکه مطلق فائده چه منافعی را شامل می‌شود، رأی فقهای امامیه مختلف است<ref> شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲. </ref>.


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}

نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۱۶

سؤال

آیا حکم خمس در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است؟

درگاه‌ها


معناشناسی

خمس به ضم خاء به معنای یک‌ پنجم و به فتح خاء به معنای گرفتن یکی از پنج‌تاست.[۱] فقهای گذشته به سبب وضوح مفهوم خمس، به جای تعریف آن، به بیان حکم آن پرداخته‌اند.[۲] تنها از زمان شهید اول است که خمس به حقِ مالیِ مختص به بنی‌هاشم تعریف شده که عوض از زکات است[۳] و فقهای بعدی اجمالاً این تعریف را پذیرفته‌اند.[۴]

آیه خمس

در قرآن كريم يك آيه، راجع به بحث خمس آمده است؛ آیه ۴۱ سوره انفال: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ؛ بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… می‌باشد.(انفال:۴۱). به آن جهت که واژه خمس یا خُمُس در این آیه به کار رفته و موارد مصرف آن را نیز مشخص نموده است، آن را "آیه خمس" نامیده‌اند.

الگو:متن قرآن از ریشه "غ ن م" و در لغت به دست آوردن چیزی بدون زحمت و مشقت معنا شده و غنم و غنیمت و مَغنم به معنی فیء است. فیء را نیز در لغت به معنی چیزهایی که بدون زحمت به انسان می‌رسد ذکر کرده‌اند[۵].[۶]

این آیه اگر چه ممکن است در موردی خاص نازل شده باشد، اما نزول در مورد خاص، مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود. «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.[۷]

آیه الگو:متن قرآن[۸] نیز، با فرض اینکه مخاطب الگو:متن قرآن پیامبر خاتم(ص) هستند[۹]، از جمله آیات دال بر وجوب خمس تفسیر شده است[۱۰].

تشریع خمس و علت آن

خمس، در سال دوم هجرت با نزول آیه ۴۱ سوره انفال، بر مسلمانان واجب گشت. در شأن نزول آیۀ مربوط به خمس می‌گویند: "عبدالله بن جحش" ـ صحابی پیامبر الگو:صل ـ در نبرد با مشرکان در جنگ بدر، غنائمی به‌دست آورد و این امر باعث رنجش دیگر جنگ‌جویان گردید. از این‌رو، عبدالله بن جحش، در نزدیکی مدینه، یک پنجم از آن غنایم را به رسول الله تحویل داد و پیامبر الگو:ص نیز تمامی آن را میان رزمندگان اسلام تقسیم کرد که آیه خمس در همین زمینه نازل شده بود[۱۱].

با دقت در آیات و روایات مربوط به خمس، می‌توان علت تشریع آن را دو امر دانست:

  1. تأمین بودجه برای حکومت اسلامی؛
  2. خمس از آنِ حکومت بوده، لکن به منظور جلوگیری از هر گونه سوء ظن نسبت به حیف و میل اموال عمومی نظیر زکات، فقرای خاندان پیامبر الگو:ص از این درآمد تأمین می‌شدند[۱۲].[۱۳]

جایگاه و ماهیت خمس

خمس از جمله فرایض اسلامی و عبادت‌های مالی است که قرآن کریم در بیان اهمیت آن، ایمان را با آن پیوند زده و آن را در کنار جهاد قرار داده است: الگو:متن قرآن و عدم پرداخت آن از نگاه فقهی موجب تصرف غاصبانه خواهد بود[۱۴] که مانع از قبولی نماز می‌شود.[۱۵] طبق برخی روایات، وقتی امام(ع) خمس را دریافت می‌کند موجب پاکی مال می‌شود[۱۶] و از آنجا که امری عبادی است[۱۷] همانند امور عبادیِ دیگر موجب تقرب و تقویت اخلاص است[۱۸].

حکمت و اهداف تشریع خمس

بر اساس آیات و روایات برخی از حکمت‌های تشریع خمس عبارت‌اند از:

  1. تأمین نیازهای حکومت اسلامی: از حکمت‌های تشریع خمس، تأمین نیازهای حکومت اسلامی است، زیرا بر اساس آیه ۴۱ سوره انفال خمس ملک اصلی خدا، رسول و امام شمرده شده و سه سهم آن متعلق به ایشان است. در تفسیر این آیه اهل‌بیت الگو:عم فرموده‌اند که سهم خدا به رسول و سهم رسول به جانشین آن حضرت یعنی امام معصوم می‌رسد.[۱۹] براساس آیه، روایت یاد شده و دیگر روایات، بسیاری از فقهای امامیه[۲۰] و اهل تسنن[۲۱] معتقدند سه سهم مذکور در آیه به رسول اکرم الگو:صل و سپس به امام الگو:ع و حاکم اسلامی تعلق دارد که می‌توانند آن را در کارهای شخصی و مصالح مسلمانان هزینه کنند. برخی در تبیین این امر گفته‌اند اسلام نیز مانند هر حکومت و دولتی نیازهایی چند دارد که بخشی به اداره حکومت و دفاع از کشور و دیگر مصالح عمومی مربوط است و قسمتی به پیشوای حکومت و پاره‌ای دیگر به تأمین کسانی که همه سرمایه و وقت خود را در راه اقامه حکومت و تحکیم پایه‌های آن هزینه می‌کنند.[۲۲]. برخی حکمت اصلی تشریع خمس را تشکیل حکومت اسلامی برشمرده‌اند[۲۳].
  2. حکمت یا هدف دیگر تشریع این حکم، رفع نیاز مطلق یتیمان، مساکین و در راه ماندگان نیازمند یا سه گروه یاد شده از بنی‌هاشم است: الگو:متن قرآن.
  3. حکمت دیگر تشریع خمس، انباشت نشدن ثروت در دست عده‌ای خاص و توزیع آن در میان نیازمندان و اجرای عدالت در جامعه اسلامی است: الگو:متن قرآن[۲۴].
  4. حکمت دیگر خمس، تطهیر نفوس انسان‌ها با زدایش رذایل نفسانی همچون بخل و تحصیل ملکه تقواست، چنان که امام هادی الگو:ع پرداخت خمس را سبب تزکیه و تطهیر نفس شمرد و به آیه الگو:متن قرآن[۲۵] استشهاد فرمود[۲۶].[۲۷]

گستره و متعلق خمس

قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره انفال آنچه را انسان به غنیمت می‌برد، متعلق خمس دانسته است. به دیده همه مفسران و فقهای شیعه[۲۸] و اهل تسنن[۲۹] غنائم جنگی که از کافران گرفته می‌شود، قدر متیقن از آیه یاد شده است که در صورت دستیابی باید خمس آنها داده شود. شأن نزول این آیه نیز که درباره غنائم جنگ بدر است، این نظر را تأیید می‌کند.[۳۰] برپایه روایاتی از شیعه و سنّی نیز پرداخت خمس در غنائم جنگی واجب است،[۳۱].

برخی از فقها اموال فی‌ء را نیز مشمول خمس دانسته‌اند. مستند برخی از ایشان آیه فی‌ء است: الگو:متن قرآن[۳۲]؛ با این استدلال که در این آیه خدا از فی‌ء برای ذی القربی سهمی گذاشته است و از آنجا که آنان جز خمس سهمی ندارند، مراد از این حق، خمس است.[۳۳] برخی از فقهای اهل سنت نیز همین نظریه را پذیرفته‌اند.[۳۴]. به دیده همه علمای اسلامی معدن و گنج مصداق دیگر تعلق خمس‌اند. مستند این امر به نظر فقهای امامیه، عموم الگو:متن قرآن در آیه الگو:متن قرآن است که هرگونه سود به دست آمده، از جمله فایده‌ای را دربرمی‌گیرد که از راه معدن و گنج بهره انسان می‌شود.[۳۵]. براساس روایات اهل بیت الگو:عم نیز پرداخت خمس معدن واجب است.[۳۶].

متعلق دیگر خمس در نگاه فقهای امامیه، مطلق منافع و درآمدهای کسب شده است.[۳۷] مستند این نظریه چند چیز است:

  1. آیه الگو:متن قرآن که متعلق خمس را غنایمی دانسته است که به انسان می‌رسند و غنیمت در لغت بر مطلق فایده‌ای گفته می‌شود که به انسان می‌رسد.[۳۸] افزون بر این، در آیات دیگر قرآن نیز این ماده بر مطلق فایده اطلاق گردیده: الگو:متن قرآن[۳۹] و در روایات شیعه[۴۰] و اهل تسنن[۴۱] نیز این معنا در مطلق فایده به کار رفته است.
  2. روایات و نامه‌های پیامبر الگو:صل درباره خمس؛ از جمله در روایتی آن حضرت خمس را در "سیوب" لازم شمرده است.[۴۲] لغویان "سیوب" را به عطا و بخشش، آنچه اضافه است، گنج و اموال مدفون در زمین، رگه‌های طلا و نقره درون زمین و معدن معنا کرده‌اند.[۴۳]
  3. برپایه روایاتی چند از اهل بیت الگو:عم الگو:متن قرآن مطلق فایده است؛[۴۴] اما در اینکه مطلق فائده چه منافعی را شامل می‌شود، رأی فقهای امامیه مختلف است[۴۵].


منابع

  1. فراهیدی، العین، ۴/۲۰۵؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۲۱۷.
  2. حلبی، الکافی فی الفقه، ۱۷۰؛ طوسی، المبسوط، ۱/۲۳۶؛ حلی، محقق، المعتبر، ۲/۶۱۹.
  3. شهید اول، الدروس الشرعیة، ۱/۲۵۸.
  4. فاضل مقداد، کنز العرفان، ۱/۲۴۸؛ عاملی، مدارک الاحکام، ۵/۳۵۹؛ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۲۳۰.
  5. لسان العرب، ج۱۲، ص۴۴۵؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۵۲۷؛ مفردات، ص۶۱۵.
  6. محمود سرمدی، مقاله «آیه خمس»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۷، ص۱۸۱-۱۷۵.
  8. «بنابراین، حقّ خویشاوند و بینوا و در راه مانده را بپرداز که این برای آنان که خواستار خشنودی خداوندند بهتر است و آنانند که رستگارند» سوره روم، آیه ۳۸.
  9. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۷۶.
  10. سید حسین شرف‌الدین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۷۶.
  11. سیره حلبی، ج۳، ص۱۵۷.
  12. وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶؛ کتاب الخمس، ص۳۰؛ وسایل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶، باب ۲ من ابواب الانفال، حدیث ۶؛ المستدرک، ج۱، باب ۵ من ابواب الانفال، حدیث ۲؛ الکافی، ج۱، ص۴۰۹؛ راجع به موارد وجوب خمس و چگونگی توزیع آن، ر. ک: کتاب الخمس، ص۱۵؛ شرح لمعه، ج۲، ص۶۴.
  13. اباصلت فروتن، علی اصغر مرادی، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۹۲.
  14. یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۲/۳۳۳؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۳۱.
  15. امام خمینی، توضیح المسائل، ۱۱۵.
  16. حر عاملی، وسائل الشیعة، ۹/۴۸۴.
  17. نجفی، جواهر الکلام، ۱۵/۴.
  18. هاشمی خویی، منهاج البراعة، ۲۱/۲۰۹.
  19. تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۵؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۹ ـ ۵۱۰.
  20. الخلاف، ج ۴، ص ۲۰۹ ـ ۲۱۰؛ ذخیرة المعاد، ج ۳، ص ۴۹۱؛ الحدائق، ج ۱۲، ص ۳۷۰.
  21. بدائع الصنائع، ج ۷، ص ۱۲۵؛ المجموع، ج ۱۹، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۳.
  22. المنار، ج ۱۰، ص ۸.
  23. کتاب‌البیع، ج ۲، ص ۶۵۶.
  24. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  25. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  26. تهذیب، ج ۴، ص ۱۴۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۱.
  27. سید جعفر صادقی فدکی، مقاله «خمس»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲.
  28. مجمع‌البیان، ج ۴، ص ۴۲۶؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص ۵۴۸؛ مدارک الاحکام، ج ۵، ص ۳۷۹.
  29. المبسوط، سرخسی، ج ۱۰، ص ۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۱.
  30. تفسیر قرطبی، ج ۸، ص ۲؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۹۶؛ المیزان، ج ۹، ص ۸۹.
  31. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۴۱؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۴؛ وسائل‌الشیعه، ج ۹، ص ۴۸۵ ـ ۴۹۰.
  32. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
  33. الخمس، ص ۱۵.
  34. المغنی، ج ۷، ص ۲۹۹؛ الشرح الکبیر، ج ۱۰، ص ۵۴۹.
  35. فقه القرآن، ج ۱، ص ۲۴۳؛ کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۵۵۹.
  36. من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۴۱؛ تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱.
  37. شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴؛ تحریر الاحکام، ج ۱، ص ۴۳۳.
  38. لسان العرب، ج ۱۲، ص ۴۴۵؛ تاج العروس، ج ۱۷، ص ۵۲۷، "غنم".
  39. «غنیمت‌های بسیار نزد خداوند است» سوره نساء، آیه ۹۴.
  40. الکافی، ج ۱، ص ۵۴۴ ـ ۵۴۵؛ وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۳۶.
  41. مسند احمد، ج ۲، ص ۱۷۷،۱۹۰؛ سنن الترمذی، ج ۲، ص ۱۴۶؛ مجمع‌الزوائد، ج ۳، ص ۲۰۰.
  42. المعجم الکبیر، ج ۲۰، ص ۳۳۶؛ المغنی، ج ۲، ص ۶۱۸؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸.
  43. العین، ج ۷، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۴؛ لسان‌العرب، ج ۱، ص ۴۷۷ ـ ۴۷۸، "سیب".
  44. تهذیب، ج ۴، ص ۱۲۱؛ وسائل الشیعه، ج ۹، ص ۵۰۲.
  45. شرائع الاسلام، ج ۱، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۵؛ قواعد الاحکام، ج ۱، ص ۳۶۱ ـ ۳۶۲.