|
|
خط ۱: |
خط ۱: |
|
| |
|
| | '''لینک مطالعه برای فلسفه خلفت گناه کار 👇''' |
|
| |
|
| {{شروع متن}}
| | https://rasekhoon.net/article/show/1400813 |
| | |
| {{سوال}}یک مولوی اهل سنت بحث میگفت مسئله شهادت حضرت فاطمه زهرا یک افسانه است و در هیچ روایتی نیامده است! آیا اسنادی بر شهادت حضرت فاطمه(ع) در کتب اهل سنت وجود دارد؟{{پایان سوال}}
| |
| | |
| {{درگاه|فاطمی|خانواده}}
| |
| | |
| {{پاسخ}}
| |
| در این مسئله '''شهادت [[حضرت فاطمه(س)|حضرت فاطمه زهرا(س)]]''' نصوصی از اهل سنت وجود دارد، تا روشن شود مسئله هتک حرمت خانه زهرا(ع) و رویدادهای بعدی، امری تاریخی و مسلّم است؛ نه یک افسانه و با اینکه در عصر خلفا نسبت به نگارش فضایل و مناقب اهل بیت(ع) خیلی حساسیت در کار بود ولی با این حال به حکم «حقیقت شیء نگهابان آن است» این حقیقت بهطور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است.
| |
| == مدارک سوءنیّت در کتب اهل سنت ==
| |
| در نقل مدارک، ترتیب زمانی را از قرنهای نخستین تا برسد به نویسندگان عصر حاضر در نظر گرفته شده است.
| |
| | |
| * [[ابن ابی شیبه]] محدث معروف [[اهل سنت]] نقل میکند:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مصنف ابن ابی شیبه|سال=1429|نام=عبدالله بن محمد|نام خانوادگی=ابن ابی شیبه|ناشر=دار الفکر|جلد=7|صفحه=572}}</ref>
| |
| | |
| هنگامی که مردم با [[ابی بکر]] بیعت کردند، [[علی]] و [[زبیر]] در خانه [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه]] به گفتگو و مشاوره میپرداختند، و این مطلب به [[عمر بن خطّاب]] رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: ای دختر [[رسول خدا]]، محبوبترین فرد برای ما پدر تو و بعد از پدرت تو هستی؛ ولی سوگند به خدا این محبّت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت. وقتی علی(ع) و زبیر به خانه بازگشنتد، دخت گرامی پیامبر به علی(ع) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را هنگامی که شما در آن هستید آتش میزنم، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام میدهد!
| |
| | |
| * [[بلاذری]] محدث بزرگ اهل سنت نقل میکند:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=انساب الاشراف|سال=1338|نام=احمد بن یحیی|نام خانوادگی=بلاذزی|ناشر=مؤسسة الأعلمی للمطبوعات|صفحه=586|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی(ع) از بیت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه رو به رو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطاب، میبینم در صدد سوزاندن خانه من هستی؟! عمر گفت:بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!
| |
| | |
| * [[ابن قتیله]] مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الامامه و السیاسه|سال=1410|نام=عبدالله بن مسلم|نام خانوادگی=ابنقتیبه|ناشر=دار الأضواء|صفحه=12|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه علی گرد آمد بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آننان فرستاد، او به در خانه علی(ع) آمد و به همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش میزنم، مردی به عمر گفت: ای [[ابا حفص]] (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!
| |
| | |
| ابن قتیله دنباله این داستان را سوزناتر و دردناکتر نوشته است، او میگوید: عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبتهایی به ما از فرزند خطاب و فرزند ابی قحافه رسید، افرادی که همراه عمر بودند هنگامی که صدای زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند؛ ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن؛ علی(ع) گفت: اگر بیعت نکنم چه میشود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را میزنیم.
| |
| | |
| * [[طبری]] مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ طبری|سال=303|نام=محمد بن جریر بن یزید|نام خانوادگی=طبری|جلد=2|صفحه=443}}</ref>
| |
| | |
| عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: ربیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود. ناگهان پای او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند.
| |
| | |
| * [[ابن عبدربه]] در کتاب [[عقدالفرید]] خود مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عقد الفرید|سال=1407|نام=احمد بن محمد|نام خانوادگی=ابن عبد ربه|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=4|صفحه=93|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| علی و [[عباس]] و زیبر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطّاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! عمر بن خطّاب با مقداری آتش به سوی خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، ناگاه با فاطمه رو به رو شد. دختر پیامبر گفت: ای فرزند خطاب آمدهای خانه ما را بسوزانی؟ او در پاسخ گفت: بلی مگر اینکه در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!
| |
| | |
| * مضمون فوقالذکر به مبنی بر اقدام به هجوم به خانه [[وحی به حضرت فاطمه|وحی]] و تهدید به آتش زدن خانه را دیگران از علمای اهل سنت نیز نقل کردهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الاستیعاب|سال=1422|نام=یوسف بن عبدالله|نام خانوادگی=ابن عبد البر|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=3|صفحه=975|مکان=بیروت - لبنان}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المختصر فبی اخبار البشر|نام=اسماعیل بن علی|نام خانوادگی=ابو الفداء|ناشر=دار المعارف|صفحه=156|مکان=قاهره - مصر}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نهایه الارب|نام=احمد بن عبدالوهاب|نام خانوادگی=نویری|ناشر=وزارة الثقافة و الإرشاد القومی. المؤسسة المصریة العامة|جلد=19|صفحه=40|مکان=قاهره - مصر}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مسند فاطمی سیوطی|سال=1406|نام=جلالالدین|نام خانوادگی=سیوطی|ناشر=لجنة أنوار المعارف|صفحه=36|مکان=هند - حیدرآباد}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کنزالعمال|سال=1419|نام=علی بن حسامالدین|نام خانوادگی=متقی|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=5|صفحه=651|مکان=بیروت - لبنان}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ازابه الخلفاء|نام=احمد بن عبدالرحیم|نام خانوادگی=شاه ولیالله|ناشر=دار القلم|جلد=2|صفحه=29}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=دیوان محمد حافظ ابراهیم|سال=1948|نام=محمد حافظ|نام خانوادگی=ابراهیم|ناشر=المطبعة الأمیریة|صفحه=82|مکان=قاهره - مصر}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=اعلام النساء فی عالمی العرب و الإسلام|نام=عمر رضا|نام خانوادگی=کحاله|ناشر=مؤسسة الرسالة|جلد=4|صفحه=114|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| تا اینجا سخنان آن گروه که نخواستند یا نتوانستند دنباله فاجعه را بهطور روشن منعکس کنند بود، در حالی که برخی دیگر به اصل فاجعه؛ یعنی یورش به خانه و… اشاره نمودهاند.
| |
| | |
| == مدارک هتک حرمت به خانه حضرت فاطمه(س) ==
| |
| [[پرونده:نقاشی تشییع حضرت فاطمه.jpg|بندانگشتی|نقاشی «لاهوت در تابوت» با تکنیک رنگ روغن، اثر حسن روحالامینی|200x200پیکسل]]
| |
| اینک به مدارک یورش و هتک حرمت به خانه [[حضرت فاطمه(س)]] پرداخته میشود:
| |
| | |
| * [[ابو عبید]]، [[قاسم بن سلام]] در کتاب [[الاموال]] که مورد اعتماد فقهای اهل سنت است، مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الاموال|نام=احمد بن نصر|نام خانوادگی=داوودی|ناشر=نشر کلیات ازهریة|صفحه=144|مکان=بیروت|فصل=پاورقی 4}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عقد الفرید|سال=1407|نام=احمد بن محمد|نام خانوادگی=ابن عبد ربه|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=4|صفحه=93|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| [[عبد الرحمن بن عوف]] میگوید: در بیماری ابوبکر عیادتش به خانه او رفتم. پس از گفتگوی زیاد گفت: ای کاش سه چیز را که انجام دادهام، انجام نمیدادم، ای کاش سه چیز را که انجام ندادهام، انجام میدادم. همچنین آرزو میکنم سه چیز را از پیامبر سؤال میکردم؛ یکی از آن سه چیزی که انجام دادهام و آرزو میکنم ای کاش انجام نمیدادم این است که: «وددت أنّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته و إن أغلق علی الحرب؛ ای کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمیگشودم و آن را به حال خود وا میگذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود.
| |
| | |
| ابو عبید هنگامی که به آنجا میرسد به جای جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته …» میگوید: «کذا و کذا» و اضافه میکند من مایل به ذکر آن نیستم. ابو عبید هر چند روی تعصّب مذهبی یا علّت دیگر از نقل حقیقت سر برتافته؛ ولی محققان کتاب الاموال در پاورقی میگویند: جملههای حذف شده در کتاب [[میزان الاعتدال]] وارد شده است، افزون بر آن، طبرانی در [[معجم]] خود و [[ابن عبد رتبه عقد الفرید]] افراد دیگر جملههای حذف شده را آوردهاند.
| |
| | |
| * [[طبرانی]] نقل میکند:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=معجم کبیر طبرانی|نام=سلیمان بن احمد|نام خانوادگی=طبرانی|ناشر=مکتبة ابن تیمیة|صفحه=62|مکان=قاهره - مصر}}</ref>
| |
| | |
| ابوبکر به هنگام مرگ اموری را تمنا کرد و گفت: ای کاش سه چیز را انجام نمیدادم، سه چیز را انجام میدادم و سه چیز را از رسول خدا سؤال میکردم: «أمّا الثّلاث اللّائی وددت أنّی لم أفعلهنّ، فوددت أنّی لم أکن أکشف بیت فاطمة و ترکته…» آن سه چیزی که آرزو میکنم که ای کاش انجام نمیدادم، آرزو میکنم ای کاش حرمت خانه فاطمه را هتک نمیکردم و آن را به حال خود واگذار میکردم!
| |
| | |
| این تعبیرات به خوبی نشان میدهد که تهدیدهای عمر عملی شد و در خانه را بهزود (یا با آتش زدن) گشودند.
| |
| | |
| * [[ابن عبد ربّه اندلسی]] مؤلف کتاب [[العقد الفرید]] در کتاب خود از عبد الرحمن بن عوف نقل میکند:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عقد الفرید|نام=احمد بن محمد|نام خانوادگی=ابن عبد ربه|سال=1407|ناشر=دار الکتب العلمیة|مکان=بیروت - لبنان|جلد=4|صفحه=93}}</ref>
| |
| | |
| من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او گفت: آرزو میکنم که ای کاش سه چیز را انجام نمیدادم و یکی از آن سه چیز این است: کاش خانه فاطمه را نمیگشودم، هر چند آنان برای نبرد در خانه را بسته بودند.
| |
| | |
| * [[ابراهیم بن سیار]] نظام معتزلی که به دلیل زیبایی کلامش در نظم و نشر به نظام معروف شده است در کتابهای متعددی، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه(س) را نقل میکند، او میگوید:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الوافی بالوفیات|سال=1420|نام=خلیل بن ایبک|نام خانوادگی=صفدی|ناشر=دار إحیاء التراث العربی|جلد=6|صفحه=17|مکان=بیروت لبنان}}</ref>
| |
| | |
| «إنّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتّی ألقت المحسن من بطنها؛ عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!
| |
| | |
| * [[ابن ابی الحدید]] مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح نهج البلاغه|سال=1363|نام=عبد الحمید بن هبه الله|نام خانوادگی=ابن ابی الحدید|ناشر=مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی (ره)|جلد=2|صفحه=46|مکان=قم - ایران}}</ref>
| |
| | |
| [[محمد بن یزید بن عبد الاکبر بغدادی]] ادیب، و نویسنده معروف و صاحب آثار مشهور، در کتاب [[الکامل]]، از عبد الرحمن بن عرف داستان آرزوهای خلیفه را مینویسد، و چنین یادآورد میشود: «وددت أنّی لم أکن کشفت عن بیت فاطة و ترکته و لو أغلق علی الحرب».
| |
| | |
| * [[مسعودی در مروج الذهب]] مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مروج الذهب|سال=1409|نام=علی بن حسین|نام خانوادگی=مسعودی|ناشر=مؤسسة دار الهجرة|جلد=2|صفحه=301|مکان=قم - ایران}}</ref>
| |
| | |
| «آنگاه که ابوبکر در حال احتضار بود چنین گفت: سه چیز انجام دادم و تمنّا میکردم که ای کاش انجام نمیدادم؛ یکی از آن سه چیز این بود: «فوددت أنّی لم أکن فتّشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاما کثیرا؛ آرزو میکردم ای کاش حرمت خانه زهرا را هتک نمیکردم. وی در این مورد سخن زیادی گفته است.
| |
| | |
| * [[ذهبی]] در کتاب [[میزان الاعتدال]] از [[محمد بن احمد کوفی]] حافظ نقل میکند که در محضر احمد بن محمد معروف به بن ابی دارم، محدّث کوفی این خبر خوانده شد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=میزان الاعتدال|نام=محمد بن احمد|نام خانوادگی=ذهبی|ناشر=دار الفکر|صفحه=139|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| «إنّ عمر رفس فاطمة حتّی أسقطت بمحسن؛ عمر لگدی بر فاطمة زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد»
| |
| | |
| * [[عبدالفتاح عبد المقصود]] و کتاب [[الامام علی]]، وی هجوم به خانه وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=علی بن ابی طالب|نام=عبدالفتاح|نام خانوادگی=عبدالمقصود|ناشر=مکتبة الروضة الحیدریة|جلد=4|صفحهها=277-276}}</ref>
| |
| | |
| قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش میزنم. عدّه ای که از خدا میترسیدند و پس از پیامبر(ص) رعایت منزلت او را میکردند گفتند: ابا حفص، فاطمه در این خانه است. بی پروا فریاد زد: باشد. نزدیک شد، در زد، سپس بر در کوبید و وارد خانه شد. علی(ع) پیدا شد … طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل بلند شد … این ناله استغاثه او بود ….
| |
| | |
| * این بحث را با حدیث دیگری از مقاتل ابن عطیّه در کتاب الامامة و الخلافه ادامه میدهیم. او در این کتاب چنین مینویسد:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الامامه و الخلافه|نام=ابی الهیجاء شبل الدوله|نام خانوادگی=منسوب به مُقاتِل بن عَطیّه|ناشر=موسسه البلاغ|صفحهها=160-161|مکان=بیروت}}</ref>
| |
| | |
| «هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی(ع) فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و در خانه را آتش زد.
| |
| | |
| * [[جوینی]] از بزرگان اهل سنت از پیامبر چنین نقل میکند که میفرمود:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=فرائد السمطین|سال=۱۴۰۰|نام=ابراهیم بن محمد|نام خانوادگی=جوینی|ناشر=مؤسسة المحمودی|جلد=2|صفحهها=34-35|مکان=بیروت}}</ref>
| |
| | |
| «هرگاه فاطمه را میبینم به یاد مصیبتهایی که پس از من بر او وارد میشود میافتم و گویی که من خود شاهد آن اتفاقات هستم و میبینم که ذلت به خانه او وارد شده و حرمتش را هتک نمویده و حق او را غصب وارث او را منع و پهلویش را شکسته و جنین او را سقط نمودهاند.
| |
| | |
| * آرزوی ابوبکر در پایان عمر مبنی بر آرزوی عدم هتک حرمت خانه حضرت زهرا را دیگران از علمای اهل سنت هم نقل کردهاند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تاریخ الاسلام|سال=1409|نام=محمد بن احمد|نام خانوادگی=ذهبی|ناشر=دار الکتاب العربی|جلد=3|صفحه=117|مکان=بیروت - لبنان}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مختصر تاریخ دمشق|سال=1404|نام=محمد بن مکرم|نام خانوادگی=ابن منظور|ناشر=دار الفکر|جلد=13|صفحه=122|مکان=دمشق - سوریه}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کتاب مجمع الزوائد ومنبع الفوائد|سال=1408|نام=علی بن ابوبکر|نام خانوادگی=هیثمی|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=5|صفحه=202|مکان=بیروت - لبنان}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان المیزان|نام=احمد بن علی|نام خانوادگی=ابن حجر عسقلانی|ناشر=دار الفکر|جلد=4|صفحه=189|مکان=بیروت - لبنان}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کنز العمال|سال=1419|نام=علی بن حسامالدین|نام خانوادگی=متقی|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=5|صفحه=631|مکان=بیروت - لبنان}}</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| {{ستون|۲}}
| |
| * [[عصمت حضرت زهرا(س)]]
| |
| * [[برتری حضرت فاطمه(س) بر خلائق]]
| |
| * [[برتری حضرت زهرا(س) بر فرشتگان]]
| |
| * [[حضرت فاطمه(س)]]
| |
| * [[وحی به حضرت فاطمه]]
| |
| * [[دلیل نامگذاری دختر پیامبر(ص) به فاطمه]]
| |
| | |
| {{پایان}}
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{پانویس|۲}}
| |
| {{شاخه
| |
| | شاخه اصلی =تاریخ
| |
| | شاخه فرعی۱ =زنان اسوه
| |
| | شاخه فرعی۲ =حضرت فاطمه
| |
| | شاخه فرعی۳ =
| |
| }}
| |
| {{تکمیل مقاله
| |
| | شناسه =
| |
| | تیترها =
| |
| | ویرایش =
| |
| | لینکدهی =
| |
| | ناوبری =
| |
| | نمایه =
| |
| | تغییر مسیر =
| |
| | ارجاعات =
| |
| | بازبینی نویسنده =
| |
| | بازبینی =
| |
| | تکمیل =
| |
| | اولویت = ب
| |
| | کیفیت = ب
| |
| }}
| |
| {{پایان متن}}
| |