قاعده لطف: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
در آیات قرآن و روایات، لطیف بودن خدا به معانی دیگری هم به کار رفته است؛<ref>ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۰–۱۲۴.</ref> از جمله علم نافذ خدا،<ref>سوره ملک، آیه۱۴. أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُمشاهده آیه در سوره أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر «آیا کسی که آفریده است نمی‌داند؟ با اینکه او خود باریک بین آگاه است.»</ref> نامحسوس بودن و نفی جسمانیت از خدا،<ref>سوره انعام، آیه۱۰۳. لَا تُدْرِکهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِک الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ «او را هیچ چشمی درک ننماید و او همه بینندگان را مشاهده می‌کند و او لطیف و نامرئی و (به همه چیز خلق) آگاه است.»</ref> درک‌ناشدنی بودن کُنه خدا،<ref>دعای جوشن کبیر، فقره ۳۱. یا لَطِیفاً لا یرَامُ، «ای لطیفی که دست اندازکسی قرار نگیرد»</ref> ظرافت در آفرینش و تدبیر الهی،<ref>دعای جوشن کبیر، فقره ۳۴. یا لَطِیفَ الصُّنْعِ، «ای صُنعتْ چشم نواز»</ref> احسان و جود.<ref>سوره شوری، آیه۱۹. اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ ۖ وَهُوَ الْقَوِی الْعَزِیزُ</ref>
در آیات قرآن و روایات، لطیف بودن خدا به معانی دیگری هم به کار رفته است؛<ref>ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۰–۱۲۴.</ref> از جمله علم نافذ خدا،<ref>سوره ملک، آیه۱۴. أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُمشاهده آیه در سوره أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر «آیا کسی که آفریده است نمی‌داند؟ با اینکه او خود باریک بین آگاه است.»</ref> نامحسوس بودن و نفی جسمانیت از خدا،<ref>سوره انعام، آیه۱۰۳. لَا تُدْرِکهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِک الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ «او را هیچ چشمی درک ننماید و او همه بینندگان را مشاهده می‌کند و او لطیف و نامرئی و (به همه چیز خلق) آگاه است.»</ref> درک‌ناشدنی بودن کُنه خدا،<ref>دعای جوشن کبیر، فقره ۳۱. یا لَطِیفاً لا یرَامُ، «ای لطیفی که دست اندازکسی قرار نگیرد»</ref> ظرافت در آفرینش و تدبیر الهی،<ref>دعای جوشن کبیر، فقره ۳۴. یا لَطِیفَ الصُّنْعِ، «ای صُنعتْ چشم نواز»</ref> احسان و جود.<ref>سوره شوری، آیه۱۹. اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ ۖ وَهُوَ الْقَوِی الْعَزِیزُ</ref>


== اقسام لطف ==
متکلمان لطف را به دو اعتبار تقسیم کرده‌اند:
# به اعتبار این که مکلف از لطف بهره می‌گیرد یا نه.
#* لطف به اعتبار این که مکلف از لطف بهره می‌گیرد، بر دو قسم می‌باشد: لطف مُحَصِّل و لطف مُقَرِّب.<ref>ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۹۷–۹۸.</ref>
#*# لطف محصِّل کاری است که لزوماً باید انجام شود تا اطاعت و بندگی خدا حاصل شود؛ یعنی بدون آن، انسان نمی‌تواند خدا را بندگی کند. به عبارت دیگر یکی آن که مکلف به واسطه آن انجام طاعت را اختیار می‌کند، و اگر لطف نبود آن را اختیار نمی‌کرد، و دیگری آنکه مکلف به واسطه آن به انجام طاعت نزدیک می‌گردد، و جامع آن دو این است که نقش داعویت دارند.<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۸۶.</ref>
#*# لطف مقرِّب تنها، سبب تقرب و نزدیکی به اطاعت و بندگی است.<ref>سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۱۴۱۱ق، ص۱۸۶.</ref> [[نقش علامه حلی در گسترش تشیع|علامه حلی]] در شرح عبارت [[خواجه نصیرالدین طوسی|محقق طوسی]] در [[تجرید الاعتقاد (کتاب)|تجرید]] می‌گوید لطف مُحَصِّل آن چیزی است که با وجود آن از مکلَّف طاعت حاصل می‌شود اما طاعتی که برخاسته از اختیار است.<ref>حلی، کشف المراد، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۵.</ref>
# به اعتبار فاعل آن.
#* به این اعتبار لطف سه گونه است:
#*# لطف، فعل مستقیم و بی‌واسطه خداوند است، مانند تشریع تکالیف دینی، ارسال پیامبران، اعطای معجزه به آنان، ارائه و نصب دلایل تکوینی بر توحید.
#*# لطف، فعل مباشری کسی است که مورد لطف قرار گرفته است (ملطوف له). مانند تفکر و نظر در دلایل توحید و معجزات پیامبران، و پیروی از دستورات دین.
#*# لطف، فعل مکلفان دیگر است، مانند تبلیغ احکام الهی که فعل پیامبران، لطف است در حق مکلفان، و امر به معروف و نهی از منکر که فعل عموم مکلفان است. و هر کس آن را انجام دهد نتیجه‌اش لطف است در حق مکلفان دیگر.
=== تفاوت بین سه حالت لطف از حیث فاعل ===
در مورد اول، فعل لطف بر خداوند واجب است، و در مورد دوم بر خداوند واجب است که فعل لطف را بر مکلف واجب کند، و در مورد سوم، لازم است آن را بر مکلفان دیگر واجب نماید. و در این قسم لازم است، کسی که لطف بر او واجب شده، خود نیز به گونه‌ای از آن بهره‌مند گردد، و در حق خود او هم لطف باشد، تا ظلم بر او لازم نیاید.<ref>شیخ طوسی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۷۸؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ۱۱۸؛ علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مبحث لطف.</ref>





نسخهٔ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۱


سؤال
قاعده لطف چیست؟

قاعده لطف قاعده‌ای در علم کلام و به معنای لزوم انجام کاری از سوی خدا است که به سبب آن، مخلوقات خدا به اطاعت از خدا نزدیک و از گناه دور می‌شود؛ بدون انیکه تأثیری در قدرت او داشته باشد یا او را مجبور کند. یکی از اصول و قواعد مهم در کلام عدلیه، قاعده لطف است که پس از قاعده حسن و قبح عقلی مهمترین قاعده کلامی به‌شمار می‌رود و متکلمان عدلیه بسیاری از آموزه‌های دینی را براساس آن اثبات کرده‌اند. بیشتر متکلمان معتزله و امامیه بر خلاف متکلمان اشاعره، این قاعده را پذیرفته‌اند.

مفهوم‌شناسی

واژه لطف در لغت، در معانی مهربانی و اکرام به کار رفته است‌.[۱] لطف در اصطلاح متکلمان از صفات فعل الهی است؛ یعنی کارهایی که به مکلفان مربوط می‌شود و هدف این است که خداوند آنچه مایه گرایش مکلفان به طاعت و دوری کردن آن‌ها از معصیت می‌باشد را در حق آنان انجام داده و این امر مقتضای عدل و حکمت الهی است. عبارت ذیل تعریف مشهور قاعده لطف است:

قاعده لطف به این معنا است که هر کاری که به نزدیک شدن انسان‌ها به اطاعت یا دور شدن آن‌ها از گناه بینجامد، انجام آن کار بر خداوند لازم است و خدا حتماً آن کار را انجام می‌دهد؛[۲] مانند تشریع تکالیف دینی و ارسال پیامبران که انسان‌ها از این راه، با تکالیف دینی‌شان آشنا می‌شوند.[۳]

در کلام اسلامی، لطیف‌بودن از صفات فعل خدا[۴] و به‌معنای انجام‌دادن کاری است که به‌وسیله آن، مکلَّف به اطاعت نزدیک و از گناه دور می‌شود؛ بی‌آن که این لطف، تأثیری در قدرت مکلَّف داشته باشد یا او را مجبور سازد.[۵]

در آیات قرآن و روایات، لطیف بودن خدا به معانی دیگری هم به کار رفته است؛[۶] از جمله علم نافذ خدا،[۷] نامحسوس بودن و نفی جسمانیت از خدا،[۸] درک‌ناشدنی بودن کُنه خدا،[۹] ظرافت در آفرینش و تدبیر الهی،[۱۰] احسان و جود.[۱۱]

اقسام لطف

متکلمان لطف را به دو اعتبار تقسیم کرده‌اند:

  1. به اعتبار این که مکلف از لطف بهره می‌گیرد یا نه.
    • لطف به اعتبار این که مکلف از لطف بهره می‌گیرد، بر دو قسم می‌باشد: لطف مُحَصِّل و لطف مُقَرِّب.[۱۲]
      1. لطف محصِّل کاری است که لزوماً باید انجام شود تا اطاعت و بندگی خدا حاصل شود؛ یعنی بدون آن، انسان نمی‌تواند خدا را بندگی کند. به عبارت دیگر یکی آن که مکلف به واسطه آن انجام طاعت را اختیار می‌کند، و اگر لطف نبود آن را اختیار نمی‌کرد، و دیگری آنکه مکلف به واسطه آن به انجام طاعت نزدیک می‌گردد، و جامع آن دو این است که نقش داعویت دارند.[۱۳]
      2. لطف مقرِّب تنها، سبب تقرب و نزدیکی به اطاعت و بندگی است.[۱۴] علامه حلی در شرح عبارت محقق طوسی در تجرید می‌گوید لطف مُحَصِّل آن چیزی است که با وجود آن از مکلَّف طاعت حاصل می‌شود اما طاعتی که برخاسته از اختیار است.[۱۵]
  2. به اعتبار فاعل آن.
    • به این اعتبار لطف سه گونه است:
      1. لطف، فعل مستقیم و بی‌واسطه خداوند است، مانند تشریع تکالیف دینی، ارسال پیامبران، اعطای معجزه به آنان، ارائه و نصب دلایل تکوینی بر توحید.
      2. لطف، فعل مباشری کسی است که مورد لطف قرار گرفته است (ملطوف له). مانند تفکر و نظر در دلایل توحید و معجزات پیامبران، و پیروی از دستورات دین.
      3. لطف، فعل مکلفان دیگر است، مانند تبلیغ احکام الهی که فعل پیامبران، لطف است در حق مکلفان، و امر به معروف و نهی از منکر که فعل عموم مکلفان است. و هر کس آن را انجام دهد نتیجه‌اش لطف است در حق مکلفان دیگر.

تفاوت بین سه حالت لطف از حیث فاعل

در مورد اول، فعل لطف بر خداوند واجب است، و در مورد دوم بر خداوند واجب است که فعل لطف را بر مکلف واجب کند، و در مورد سوم، لازم است آن را بر مکلفان دیگر واجب نماید. و در این قسم لازم است، کسی که لطف بر او واجب شده، خود نیز به گونه‌ای از آن بهره‌مند گردد، و در حق خود او هم لطف باشد، تا ظلم بر او لازم نیاید.[۱۶]





منابع

  1. اقرب الموارد، ج ۲، ص ۱۱۴۴؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۵۰؛ المصباح المنیر، ج ۲، ص ۲۴۶؛ المعجم الوسیط، ج ۲، ص ۸۲۶.
  2. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۰۶؛ فخرالدین رازی، المحصل، ۱۴۱۱ق، ص۴۸۱–۴۸۲.
  3. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۱۴–۱۱۶.
  4. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۰–۱۲۴.
  5. علامه حلی، مناهج‌الیقین، ۱۴۱۵ق، ص۳۸۷؛ علامه حلی، کشف‌المراد، ۱۴۲۷ق، ص۴۴۴؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۱۴۰۵ق، ص۲۷۶؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲–۱۹۶۵م، ج۱۳، ص۹؛ ابن‌نوبخت، الیاقوت فی علم الکلام، ۱۴۱۳ق، ص۵۵.
  6. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۰–۱۲۴.
  7. سوره ملک، آیه۱۴. أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُمشاهده آیه در سوره أَلَا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر «آیا کسی که آفریده است نمی‌داند؟ با اینکه او خود باریک بین آگاه است.»
  8. سوره انعام، آیه۱۰۳. لَا تُدْرِکهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یدْرِک الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ «او را هیچ چشمی درک ننماید و او همه بینندگان را مشاهده می‌کند و او لطیف و نامرئی و (به همه چیز خلق) آگاه است.»
  9. دعای جوشن کبیر، فقره ۳۱. یا لَطِیفاً لا یرَامُ، «ای لطیفی که دست اندازکسی قرار نگیرد»
  10. دعای جوشن کبیر، فقره ۳۴. یا لَطِیفَ الصُّنْعِ، «ای صُنعتْ چشم نواز»
  11. سوره شوری، آیه۱۹. اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یرْزُقُ مَنْ یشَاءُ ۖ وَهُوَ الْقَوِی الْعَزِیزُ
  12. ربانی گلپایگانی، القواعد الکلامیه، ۱۴۱۸ق، ص۹۷–۹۸.
  13. الذخیرة فی علم الکلام، ص ۱۸۶.
  14. سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۱۴۱۱ق، ص۱۸۶.
  15. حلی، کشف المراد، ۱۳۶۳ش، ص۳۲۵.
  16. شیخ طوسی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص ۷۸؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص ۱۱۸؛ علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مبحث لطف.