پیدایش ایده صهیونیسم: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
| تغییر مسیر =شد | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی =شد | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ب | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۸
ایده صهیونیسم چگونه شکل گرفت؟
پیدایش ایده صهیونیسم برای نجات یهودیان جهان از پراکندگی بود که تلاش میکرد تا در فلسطین دولت مستقل یهودی به وجود آورد و همه یهودیان عالَم را در آنجا جمع کند. فشارهایی که در کشورهای گوناگون بهخصوص اروپایی بر یهودیان وارد میشد، انگیزه تشکل یهودیان را تقویت کرد. ایده «تئودور هرتسل»، نویسنده یهودی اهل اتریش، یکی از عوامل اصلی پیدایش ایده اصلی صهیونیسم برای ایجاد سرزمین یهودی مستقل شد. او این ایده را در سال ۱۸۹۵م در کتابی به نام «دولت یهود» تألیف و منتشر کرد.
اولین کنگره جهانی صهیونیسم با تجمع صاحبنظران و سرمایهداران یهودی تشکیل شد و کار خود را با موفقیت پایان برد. درابتدای تشکیل صهیونیسم، رهبران این حزب تأکید خاصی بر منطقهای ویژه نداشتند، بلکه بیشتر هدف آنها تشکیل دولت صهیونیستی و جمعآوری یهودیان در آن بود. اما گروهی از صهیونیستها از همان ابتدا حساسیت و توجه خاصی به سرزمین فلسطین داشتند و آنجا را همان سرزمین موعود میپنداشتند. این گروه نهایتاً موقعیت غالب را یافتند و به این طریق حکومت خود را در فلسطین پایهگذاری کردند.
ماهيت صهيونيسم
صهیونیسم نهضت ملی یهود برای ایجاد جامعه خودمختار یهودی در فلسطین است. نام این نهضت از کوه صهیون (آرامگاه داود نبی) در اورشلیم گرفته شده است.[۱] سردمداران این نهضت با تکیه بر دیدگاهی مبتنی بر نژادپرستی و سلطهجویی یهودیان را به سرزمین فلسطین فراخواندند و براساس شعار «فلسطین سرزمین موعود» آنان را در آنجا ساکن کردند. آنان برای تحقق ایده خود با ساکنان اصلی فلسطین، یعنی اعراب مسلمان و مسیحی، درگیر شدند و با اعمال خشونت آنان را اخراج یا کشتار نمودند و بخش عمدهای از این سرزمین را به اشغال خود درآوردند.[۲]
صهیونیسم یک تشکل سیاسی است که با ابزار خشونت، تلاش میکند تا در فلسطین و بلاد عربی اطراف آن، دولت مستقل یهودی به وجود آورند و همه یهودیان عالم را در این مملکت جمع کنند.[۳]
زمینه پیدایش
در ابتدا هدف حزب تشکیل حکومت در کشور فلسطین نبود، بلکه هدف اصلی آن نجات یهودیان از پراکندگی بود. با همین ایده اولیه این نهضت پایهریزی شد.[۴]
فشارهایی که در کشورهای گوناگون اروپای شرقی، همچون روسیه، لهستان و رومانی، بر یهودیان وارد میشد، انگیزه تشکل یهودیان را تقویت کرد. در همین راستا، یکی از سران یهود به نام «پینکر» کتابی با عنوان «خودمختاری» تألیف کرد و یهودیان را بیش از پیش برای تشکل سریعتر تشویق کرد. او در این کتاب مینویسد: «دنیا با نظر حقارت به یهود مینگرد؛ زیرا ما در تمام روی زمین وطن و مرکز و استقلال نداریم و همه جا بیگانه محسوب میشویم و علاج اساسی این درد این است که یهود عالم در ارض وطن (فلسطین) جمع شوند و ملت یهودی مستقل تشکیل دهند…». به دنبال این پیشنهاد جمعیت «عشاق صهیون» به وجود آمد که اهداف ذیل را پیگیری میکردند:
- احیاء زبان عبری.
- دعوت و ترغیب یهودیان برای مهاجرت به فلسطین.
- تملک و آبادنمودن سرزمینهای فلسطین.[۵]
بودجه این حزب از طرف سرمایهداران یهودی به ویژه «بارون ادموند روچیلد» از یهودیان ثروتمند تأمین میشد که در نتیجه این کمکها موفق شدند چند قطعه کوچک از سرزمینهای فلسطین را به دست بیاورند و یهودیان را در آنجا مستقر کنند. نهضت عشاق صهیون درابتدا نهضت قابل توجهی نبود و هدف سیاسی روشنی نداشت، تا زمانی که «تئودور هرتسل»، نویسند یهودی اهل اتریش، تحت تأثیر حادثهای که برای یک یهودی رخ داده بود، قرار گرفت و شروع به فعالیت برای ایجاد سرزمین یهودی مستقل کرد. او در این زمینه، در سال ۱۸۹۵م، کتابی به نام «دولت یهود» تألیف و منتشر کرد. او در این کتاب درباره ایده خود چنین نوشت: «راهحل گرفتاریهای یهود این است که افرادی که طاقت تحمل ناراحتیهای ممالک متبوعه خود را ندارند در یک منطقة وسیعی که برای یک ملت بزرگ کافی باشد اجتماع کنند». استقبال شدید یهودیان از کتاب هرتسل و نظریههای او در مورد تشکیل دولت صهیونیستی، طرفدارن صهیونیست بهویژه هرتسل را بر آن داشت که اولین کنگره صهیونیستها را در شهر بال سوئیس تشکیل دهند.[۶]
کنگره جهانی صهیونیسم و تأسیس رژیم صهیونیستی
اولین کنگره جهانی صهیونیسم با تجمع صاحبنظران و سرمایهداران یهودی تشکیل شد و کار خود را با موفقیت پایان برد. براساس اهداف کنگره ایده صهیونیسم به عمل نزدیکتر شد. هرتسل برای تشکیل کشور یهودی بر محل خاصی با صراحت تأکید نمیکرد. او در مورد سرزمین فلسطین هم تصمیم جدی نداشت. هرچند عدهای بعضی از کشورهایی چون اوگاندا، آرژانتین، را پیشنهاد میدادند. هرتسل در کتاب خویش پیشنهاد کرد: «دفتر نمایندگی تشکیل شود که برنامه مذاکرات و نقشههای سیاسی حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودی به وجود آید که احتیاجات اقتصادی و مالی نهضت را تأمین کند».[۷]
بنابراین، درابتدای تشکیل صهیونیسم رهبران این حزب تأکید خاصی بر منطقهای ویژه نداشتند، بلکه بیشتر هدف آنها تشکیل دولت صهیونیستی و جمعآوری یهودیان زیر چتر آن بود. بر این اساس چون فکر تأسیس «حکومت یهود» صرفاً به عنوان ابزار و وسیله کمکی و فرعی بود، از محل استقرار این مرکز از لحاظ صهیونیستها دارای اهمیت چندانی نبود، چنانکه «لئو پینکر» در این زمینه مینویسد: «ما الزاماً اجباری نداریم که در همان جایی که روزگاری حکومت ما معدوم شد اقامت کنیم…، ما فقط به قطعه زمینی نیاز داریم که تملّک کنیم…، قدس الاقدس خویش را، که از هنگامی که وطن دیرینهمان نابود شد حفظ و حراست کردهایم، به آنجا خواهیم برد، منظورم اعتقاد به خدا و کتاب مقدس است، چون آنها بودند (نه اردن و اورشلیم) که وطن ما را به ارض مقدس تبدیل کردند».[۸]
برای تأسیس حکومت صهیونیستی دو نظر حاکم بود که تا زمانی که هرتسل بنیانگذار اصلی صهیونیسم زنده بود، حساسیت خاصی نسبت به منطقهای معین به ویژه فلسطین نبود. در قرن نوزدهم در ششمین کنگره صهیونیستها کشور اوگاندا بهعنوان مرکز حکومت مطرح شد. هرتسل در همین کنگره اعلام کرد: «من تردید ندارم که کنگره در مقام نماینده تودههای مردم یهود این پیشنهاد را با حقشناسی خواهد پذیرفت. پیشنهاد این است که مستعمرهای یهودینشین و خودمختار با دستگاه اداری یهود و حکومتی محلی، که در رأس آن یک مأمور عالیرتبه یهودی قرار خواهد داشت، در شرق آفریقا تأسیس شود. نیازی به گفتن نیست که این چیزها همه تحت نظارت فائقة انگلیس خواهد بود».[۹]
نظریه دومی نیز در این زمینه مطرح بود و طرفداران این نظریه از همان ابتدا حساسیت و توجه خاصی به سرزمین فلسطین داشتند و آنجا را همان سرزمین موعود میپنداشتند. صاحبان این نظریه در جهت رد نظریه اول نظراتی ابراز کردند؛ از جمله «حاییم وایزمن» چنین نوشت: «مناطقی که پیشنهاد شدهاند یا بسیار سردند یا فوقالعاده گرم و توسعه و عمرانشان مستلزم صرف سالها کار و هزینه سرسامآور است».[۱۰]
باید توجه داشت که رهبری دستگاه صهیونیسم شامل گروههایی بود که هر یک نماینده دولتهای مختلف امپریالیستی بودند: عدهای چون «آلفرد نوسیک» طرفدار آلمان بودند؛ گروهی چون «حاییم وایزمن» طرفدار انگلیس و گروهی نیز طرفدار دولتهای امپریالیستی دیگر بودند. تشتت آراء منجر به نظریهپردازیهای فراوانی در این زمینه شد که سرانجام کشمکش بین رهبران صهیونیست با پیروزی گروه هواخواه انگلستان به رهبری «وایزمن» پایان یافت. این جریان زمانی روی داد که در محافل انگلیسی گروهی که مدتها چشم بر فلسطین دوخته بودند موقعیت غالب یافت و به این طریق حکومت خود را در فلسطین را پایهگذاری کردند.[۱۱]
منابع
- ↑ آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، انتشارات مروارید، ۱۳۸۰ش، ص۱۲۳.
- ↑ زعیتر، اکرم، سرگذشت فلسطین، ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش، ص۹۲–۹۱.
- ↑ زعیتر، سرگذشت فلسطین، ص۹۲.
- ↑ زعیتر، سرگذشت فلسطین، ص۹۲.
- ↑ سوكولوف، ناحوم، تاریخ صهيونيسم، ترجمه داود حیدری، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ اسلام، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۸۵.
- ↑ سوكولوف، تاریخ صهيونيسم، ج۱، ص۳۸۵.
- ↑ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۶ش، ص۱۴.
- ↑ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ص۱۴.
- ↑ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ص۲۰-۲۱.
- ↑ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ص۸۴.
- ↑ ایوانف، یوری، صهیونیسم، ص۸۶.