اقدامات ضد استعماری سید جمال‌الدین اسدآبادی در ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
اقدامات سیّد جمال الدین اسدآبادی در مبارزه با استعمار موجود در ایران چه بوده است؟
اقدامات سیّد جمال الدین اسدآبادی در مبارزه با استعمار موجود در ایران چه بوده است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}سید جمال‌الدین اسدآبادی یا سید جمال‌الدین افغانی (۱۲۵۴-۱۳۱۴ق) عالم مسلمان معتقد به مبارزه با استعمار و تقریب مذاهب اسلامی که به سیاست های استعماری ملل استعمارگر مانند انگلیس در کشورهای اسلامی اعتراض داشت.
{{پاسخ}}
{{درگاه|حوزه و روحانیت}}
سید جمال‌الدین اسدآبادی یا سید جمال‌الدین افغانی (۱۲۵۴-۱۳۱۴ق) عالم مسلمان معتقد به مبارزه با استعمار و تقریب مذاهب اسلامی که به سیاست های استعماری ملل استعمارگر مانند انگلیس در کشورهای اسلامی اعتراض داشت.


== سید جمال‌الدین و مبارزه با استعمار ==
== سید جمال‌الدین و مبارزه با استعمار ==

نسخهٔ ‏۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۶

سؤال

اقدامات سیّد جمال الدین اسدآبادی در مبارزه با استعمار موجود در ایران چه بوده است؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


سید جمال‌الدین اسدآبادی یا سید جمال‌الدین افغانی (۱۲۵۴-۱۳۱۴ق) عالم مسلمان معتقد به مبارزه با استعمار و تقریب مذاهب اسلامی که به سیاست های استعماری ملل استعمارگر مانند انگلیس در کشورهای اسلامی اعتراض داشت.

سید جمال‌الدین و مبارزه با استعمار

سید جمال الدین، استعمار را از ابعاد گوناگون مورد تحلیل قرار می‌داد، وی به این باور و عقیده رسیده بود که زیانبارترین پیامد استعمار نو، از میان بردن فرهنگ و هویت ملتهاست و به تعبیری دیگر، این استعمار فرهنگی است که زمینه‌ساز استعمار سیاسی و اقتصادی می‌گردد. به همین جهت روشنفکرانی که فریفته فرهنگ و تمدن غرب شده بودند و می‌کوشیدند تا آن را در کشور خود اشاعه دهند را در «عروه الوثقی» مورد مذمت و تحقیر قرار می‌دهد.

آنجا که می‌گوید: «روشنفکران غرب زده با توسعه فرهنگ و تمدن غربی، در میان ملت خود، دَری می‌شوند که دشمن از آن وارد می‌شود و مابین صفوف ملت، جدایی می‌اندازد. اینان سبب می‌شوند که دشمن، با نام خیرخواهی، پند دهنده و اصلاح کننده رسوخ کند، با این کار، امّت و ملّت خویش را به سوی فنا و زوال می‌برند.».[۱]

شهید مطهری در رابطه با استبداد و استعمار ستیزی سید جمال اینگونه می‌نویسد:

«سید جمال مهمترین و مزمن‌ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدّت مبارزه کرد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مَجد و عظمت از دست رفته مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته آن هستند بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده مسلمانان، فوری و حیاتی می‌دانست. بدعت زدائی و خرافه شوئی را شرط آن بازگشت می‌شمرد. اتحاد اسلام را تبلیغ می‌کرد، دستهای مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی‌های مذهبی و غیر مذهبی می‌دید و رو می‌کرد.»[۲]

اقداماتی که سید جمال الدین در رابطه با مبارزه علیه استعمار نمود، در جهان اسلام قابل توجه است و نهضت‌های بعد از سیّد اکثراً نشأت گرفته از تفکرات و اندیشه‌های ضد استعماری او بود.

محیط طباطبائی می‌نویسد: «خاور شناسان و پژوهندگان اروپایی در صدد تحقیق و تشخیص اصول نهضت سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی برآمدند و در کنجکاویهای خود به نام سید جمال الدین برخوردند که در همه نهضت‌های سیاسی و اجتماعی و ادبی و فلسفی و تربیتی و انقلابی شرق اسلامی، اثرهای جداگانه داشته است.[۳]

در این میان اقدامات سیّد جمال در مبارزات ضد استعماری در ایران نیز اهمیّت بالائی دارد. که ما در این مجال به اختصار بدان اقدامات می‌پردازیم.

جذب و پرورش نیروهای مستعد، برای آگاهی دهی به مردم ایران.

سیّد در دوران حضور خود در ایران افرادی را دور خود جمع، و آنان را با خود همراه ساخت تا در مقابل استبداد داخلی و استعمار دول بیگانه خارجی، راهنمای اقشار مختلف مردم در داخل ایران باشند از این افراد که به همکاری سیّد پرداختند می‌توان به؛ میرزا آقا خان کرمانی، شیخ احمد روحی و میرزا حسن خان خبیر الملک اشاره کرد. این افراد در دوره استبداد ناصر الدین شاه که پای استعمار را نیز به ایران کشانید، ایران را ترک کردند و به استانبول که در آن زمان روشنفکران ایرانی در آن جا جمع شده بودند رفتند و کانون نهضت ایران را تشکیل داده و به بیدار کردن افکار ملت ایران همت گماشتند.[۴]

ارتقاء سطح آگاهیهای مردم، بالاخص علماء در جهت مبارزه با استعمار

کشیده شدن تدریجی علمای دوره قاجار به مسیر استعمار ستیزی، آنان را در استبداد ستیزی نیز فعّال تر و جدّی تر کرد. نخست آنان را به تعمّق جدّی تر در مسائل سیاسی سوق داد، دیگر آنکه باعث تحکیم بیشتر پیوند اجتماعی و سیاسی آنان با مردم و توسعه بیشتر زعامت آنان در پهنه مسائل سیاسی گردید و در نتیجه، تعارض آنان با دستگاه حاکمه شدّت بخشیده و متبلور ساخت، در این میان تلاشهای مرحوم اسدآبادی به نحو خیره کننده ای در ارتقاء سطح آگاهیهای سیاسی علمای زمان خود، اعم از شیعه و سنی تأثیر بالائی داشت. سیّد جمال چه طی اقامت در ایران و ارتباط مستقیم با علمای ایران و چه از طریق آثار خود نظیر «چرا اسلام ضعیف شد» و نیز نامه‌های ارزنده اش به علماء و مراجع؛ مانند نامه ای که در خطر غلبه استعمار و اقتصاد بیگانه و نیز افسار گسیختگی استبداد، به مرحوم میرزای شیرازی نوشته است، منشأ آگاهیهای عمیقی در ایران گردید، برای درک تأثیر مرحوم سیّد جمال همین اندازه کافی است بدانیم که اکثر علمای آزاداندیش دوره ناصری در آستانه مشروطیت به نوعی شاگرد وی و تحت تأثیر اندیشه‌های او قرار داشتند.[۵]

اقدامات سیّد جمال الدین در جنبش تنباکو

قرارداد امتیاز شوم تنباکو در تاریخ ۲۸ رجب ۱۳۰۷ هجری در پانزده فصل منعقد گردید. وجود چنین پیمانهائی برای سیّد جمال و هر ایرانی شرافتمند آزاده ای غیرقابل تحمل بود، سیّد جمال در راستای اقدامات ضد استعماری خویش جسته و گریخته زمزمه‌های مخالفت را در این زمینه به میان آورد و نتیجه آن شد که ندای اعتراض بر خودسری‌های شاه و طرفدارانش بلند گردد. در این زمان سیّد که به خاطر مخالفت با چنین اقداماتی از ایران اخراج شده و در بصره حضور داشت نامه ای مفصّل و مهیج برای مجتهد وقت میرزای شیرازی فرستاد و در آن نامه خطرات فراروی انعقاد چنین معاهده‌هایی را متذکر شد.[۶]در همان ایام میرزای شیرازی با فرستادن تلگرافی به شاه مبنی بر اعتراض خود و عامه مردم از وجود چنین قراردادهایی، خواستار لغو آن می‌شود، ولی شاه قاجار ترتیب اثر نمی‌دهد. میرزای شیرازی که، برهم زدن این امتیاز را یک وظیفه دینی می‌دانست در مقابل آن سر سختانه ایستادگی کرده و علی‌رغم خواسته‌های شاه مجدداً تلگرافی به ناصرالدین شاه مخابره می‌کند و چون دوباره با بی اعتنائی شاه مواجه می‌شود، در جواب استفتائی که از وی در رابطه با استعمال تنباکو می‌شود، حکم بر تحریم آن نموده و فتوای تاریخی خود را می‌دهد که «بسم الله الرحمن الرحیم ـ الیوم استعمال تنباکو و توتون بایّ نحو کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است ـ حرره اقل محمد حسن الحسینی». پس از این حکم، ناصر الدین شاه خطرناکترین شخصی را که مُخل بر ادامه کارهای خود سرانه اش تشخیص داده بود سیّد جمال الدین بود بدین جهت سیّد جمال از بصره نیز مهاجرت نموده به لندن رفت.

تشویق سیّد جمال به دخالت هر چه بیشتر علماء در امور سیاسی و اجتماعی

سیّد جمال الدین برای علم و عالم به‌طور کلّی ارزش بسیاری قائل بود و با درک عمیقی که از مقام علم و نقش علماء در رشد و تکامل مادی و معنوی جوامع و سیادت و عزّت ملل مسلمان داشت، همواره از یک سو مردم را به نزدیکی با آنها تشویق می‌کرد و از سوئی دیگر علماء را تحریک و تشویق می‌نمود به دخالت هر چه بیشتر در امور سیاسی و اجتماعی و نجات ملل مسلمانی که تحت سلطه اجانب قرار می‌گرفتند و آنان را به مبارزه با استعمار و نفوذ بیگانگان فرا می‌خواند.

سیّد در نامه اش به علمای ایران ضمن اشاره به نقشه دولت‌های اروپایی برای نفوذ در کشور و نیرنگ‌ها و دسیسه‌های آنها می‌نویسد: در هر نقطه ای که نیروی علماء کم شده، قدرت اروپائیان در آن جا بیشتر گردیده است به حدّی که شوکت اسلام را درهم شکسته، نام دین را از آن جا محو ساخته‌اند.[۷]

نتیجه آنکه در عقیده سیّد اگر علماء در مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه ایران وارد شده و امور کشور را در دست گیرند استعمار بیگانگان پسروی کرده موجبات شکوفائی کشور در تمامی زمینه‌ها آماده و مهیا می‌گردد.

شهید مطهری می‌نویسد: روش سیّد جمال در قبال روحانیّت شیعه، تأثیر فراوانی داشت هم در جنبش تنباکو که منحصراً بوسیله علماء صورت گرفت و مشتی آهنین بود بر دهان استعمار خارجی و استبداد داخلی و هم در نهضت مشروطه ایران که به رهبری و تأیید علماء صورت گرفت.[۸]

مقابله سیّد جمال با روشنفکران غرب زده

در عین حال که سیّد در کشورهای اسلامی بالاخص ایران متوجه روحانیان و علماء بود به دانشمندان و روشنفکران و جوانان نیز عنایت داشت و بیشترین مخالفت او با آن دسته از روشنفکرانی بود که در جریان گرایش به غرب و خود باختگی در برابر غرب و تقلید از آنها قرار داشتند، چرا که این مرحله اوّل استعمار یعنی استعمار فرهنگی است که با هجوم ظواهر تجدّد شروع می‌شود و سپس مرحله دوّم و سوّم استعمار یعنی استعمار اقتصادی و سیاسی به دست این غرب زدگان جای پای محکمی در کشور پیدا می‌کند و کشور را آماج چپاول و غارت خویش می‌سازد. «ملکم خان» را می‌توان مظهر و نمونه کاملی از روشنفکران غرب باور و سر سلسله روشنفکران از این دست در تاریخ معاصر ایران دانست. ملکم خان مروّج فکر در تسلیم مطلق به تمدّن غربی بود و بیش از پنجاه سال از عمرش را در اروپا گذرانید.

وی در مذاکراتی که با ویلفرد اسکاون بلنت مؤلف تاریخچه مخفی اشغال مصر به وسیله انگلستان نموده بود، به وی گفته بود: من مایل بودم اصول تمدن غربی را در ایران شیوع دهم و برای این کار از جامعه دیانت استفاده نمودم.[۹]

اسماعیل رائین می‌نویسد: ملکم خان اصول عقاید «اگوست کنت» فیلسوف معروف را سر مشق افکار و عقایدش قرار داده بود.[۱۰]

در نهایت ملکم خان پس از جریان مفتضحانه «معاملات لاتاری» با شیخ جمال الدین ارتباط پیدا کرد و با تأسیس روزنامه قانون حملات ضد قاجاری را آغاز نمود.[۱۱]

البته این مواردی که ذکر شد تنها بخشی از اقدامات سید جمال در راه زدودن غبار استعمار از چهره ایران اسلامی بود و ما در این‌جا بحث را با کلام آن بزرگ‌مرد تاریخ معاصر خاتمه می‌دهیم، آنجا که می‌نویسد: مرا در این جهان چه در غرب باشم و چه در شرق، مقصدی نیست جز آنکه در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین، خونم در این راه ریخته شود.[۱۲]


منابع

  1. صاحبی، محمد جواد، اندیشه اصلاحی در نهضت‌های اسلامی، چاپخانه دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ سوم ۱۳۷۶ هجری. ش، ص۱۵۶ و۱۵۷، به نقل از عروه الوثقی، سید جمال الدین اسدآبادی، ترجمه کاظمی خلخالی، ص۹۱.
  2. مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر، انتشارات صدرا، چاپ هیجدهم ۱۳۷۳ هجری. ش، ص۱۵.
  3. محیط طباطبائی، محمد، نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین، دفتر تبلیغات اسلامی قم، بی تا، چاپ اول، ص۴.
  4. رائین، اسماعیل، انجمن‌های سری در انقلاب مشروطیّت، تهران ۱۳۴۵ هجری. ش، ص۳۸ و۳۹.
  5. زرگری نژاد، دکتر غلامحسین، رسائل مشروطیّت، انتشارات کویر، چاپ اول، ۱۳۷۴هجری. ش، ص۷۸.
  6. صدر واثقی، پیشین، ص۲۱۰.
  7. سید احمد، موثقی، پیشین، ص۹۰.
  8. شهید مطهری، پیشین، ص۱۸.
  9. اسماعیل رائین، پیشین، ص۸.
  10. همان، ص۱۷۳.
  11. اصیل، حجت‌الله، زندگی و اندیشه میرزا ملکم خان ناصر الدوله، نشر «نی»، چاپ اول ۱۳۷۶هجری. ش، تهران، ص۳۶ و ۴۲.
  12. مهدوی، اصغر و افشار، ایرج، مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال مشهور به افغانی، دانشگاه تهران، تهران۱۳۴۲هجری. ش، ص۹۳.