اهلسنت و تکفیر شیعیان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
|||
خط ۴: | خط ۴: | ||
آیا مذاهب چهارگانه اهل سنت شیعه امامیه را کافر میدانند؟ | آیا مذاهب چهارگانه اهل سنت شیعه امامیه را کافر میدانند؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}هرچند در نزد پیروان مذاهب اهل سنت شیعه به عنوان روافض تکفیر میگردد، اما نظر مذاهب چهارگانه اهل سنت در این مورد دچار تناقض گویی و اضطراب است. از یک سو معیاری را که برای اسلام و کفر مطرح میکنند شیعه با این معیار از دیدگاه اهل سنت نمیتواند کافر باشد اما ازسوی دیگر برخی از مذاهب اهل سنت مطالبی را مطرح کردهاند که کفر شیعه از آنها به دست میآید و بدعت را به شیعه نسبت داده و لازمه بدعت را کفر دانستهاند. هرچند برخی از آنان چنین ملازمه ای را نمیپذیرند. | {{پاسخ}} | ||
جریانهای تکفیری میکوشند نشان دهند کافردانستن شیعه امری اجماعی میان عموم اهل- سنت است )زرقاوی، بیتا، 5 ،)در حالی که اهلسنت در قبال شیعه سه گروه هستند: گروه اول معتقدند شیعه یکی از فرقههای اسالمی است. در آثار اهلسنت چنین رویکردی نسبت به شیعه دیده میشود. برخی از شواهد این ادعا در آثار اهلسنت عبارتند از: 1 -بر اساس گفته سرجانی در کتاب »الشیعه نضال ام ضالل«، جمهور علمای اهلسنت معتقدند که شیعیان دوازدهامامی مسلمان هستند )سرجانی، 1432ق، 13۸ .)با این حال در میان کلمات علمای پیشین اهلسنت کمتر میتوان تصریحاتی بر مسلمانبودن شیعیان یافت و نظر آنان در خصوص مسلمانبودن شیعیان را از خالل دیدگاههای آنان در مورد تعامل با شیعیان در باب صالۀ و نکاح و معامالت و شهادت و قضاء و... میتوان یافت؛ اما در کلمات علمای معاصر اهلسنت، تصریح به مسلمانبودن شیعیان بیشتر قابل مشاهده است. از جمله | |||
ین افراد میتوان به جاد الحق، مفتی مصر و وزیر اوقاف مصر )جاد الحق، 200۸م، 4/۸5- ۸2 ،)حسن البنا، بنیانگذار اخوانالمسلمین )عماره، 1430ق، ۷3 )و محمود شیخ دانشگاه االزهر و وزیر اوقاف مصر )محمود، 1۹۷۹م، 1/131 )اشاره کرد که به مسلمانبودن شیعه تصریح کردهاند. ساعدی در کتاب »الشیعه من وجهه نظر اعالم اهلالسنه«، نظر بیش از 1۶0 عالم اهلسنت در مورد مسلمانبودن شیعیان را ذکر کرده است. 2 -در مبحث شهادت، علمای اهلسنت اعتقاد دارند که شهادت کافر پذیرفته نیست. استداللشان هم این است که بر اساس آیات قرآن مثل آیه »وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُمْ: و دو تن )مرد( عادل را از میان خود گواه گیرید.« )طالق، 2 ،)فردی میتواند شهادت بدهد که از مسلمانان باشد و کافر جزو مسلمانان نیست )کاسانی، بیتا، ۶/2۶۶ )با این حال افرادی مانند ابویوسف قاضی )خطیب بغدادی، بیتا، 12۶ )و شافعی )همان، 120 ،)شهادت شیعیان را پذیرفتهاند و این بدین معناست که آنان شیعیان را جزو مسلمانان میدانستهاند. البته برخی دیگر از فقهای اهلسنت، تصریح دارند که شهادت شیعیان پذیرفته نیست اما همانطور که ابنعابدین حنفی گفته است، دلیل رد شهادت شیعیان نه به خاطر شیعهبودنشان بلکه به خاطر متهمبودن آنان به دروغ است )ابنعابدین، 1412ق، 5/4۷2.) 3 -ابنتیمیه در »دقائق التفسیر« مینویسد: »بسیاری از مسلمانان اهلبدعت مانند رافضه و جهمیه و... به بالد کفر رفتهاند و به دست آنان جمع فراوانی مسلمان شدند و از اسالم خود بهرهمند گشتند و مسلمان اهلبدعت گردیدند و اینکه آنان مسلمان اهلبدعت باشند بهتر از این است که کافر باشند« )ابنتیمیه، 1404ق، 2/144.) 4 -اشعری نیز در »مقاالت االسالمیین«، شیعه را یکی از اصناف مسلمانان ذکر میکند )اشعری، 1400ق، 5.) 5 -محدثان اهلسنت در کتب حدیثی خود، از راویان شیعه نقل حدیث کردهاند. همچنین با مراجعه به آثار رجالی اهل سنت، به موارد متعددی بر میخوریم که در شرح حال یک راوی، وی را شیعی توصیف کردهاند و او را مثالً ثقه دانستهاند )ابنحجر عسقالنی، 132۶ق، ۷/33۷؛ ذهبی، 13۸2ق، 5/1۹1 .)حتی برخی از افرادی که در کتب رجال اهلسنت به عنوان شیعه مطرح شدهاند، جزو راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم هستند و از آنجا که حدیث صحیح، حدیثی است که توسط فرد عادل و دارای ضبط تام )دقت تمام( نقل شده باشد، اتصال سندی داشته باشد و از نظر مفهومی معلَّل و شاذ نباشد )ابنحجر عسقالنی،۸ق، 13 ، | |||
پس وقتی محدثی مانند بخاری از یک شیعه نقل میکند، یعنی: اوالً او را مسلمان میداند؛ ثانیاً اعتقادات وی را بدعت نمیداند؛ ثالثاً اگر آن سخن را هم بدعت بداند، آن را بدعتی که باعث خروج وی از اسالم بشود، نمیداند. چرا که عدالت به عنوان شرط مقوم حدیث صحیح، به واسطه کذب، اتهام به کذب، فسق، بدعت و جهالت از بین میرود )سخاوی، 142۶ق، 1/۹۸ )و طبق نظر رجالیون اهلسنت مانند نووی )سیوطی، 1415ق، 1/3۸۸ )و ابنکثیر )ابنکثیر، بیتا، ۹4 ،)حدیث نقلشده توسط بدعتگذاری که به واسطه بدعتش تکفیر میشود، رد میشود و اصوالً از شروط پذیرش حدیث، اسالم است )معلمی، .)42/1 ،بیتا ۶ -عثیمین در پاسخ به سؤالی در مورد کفر رافضه چنین میگوید: »رافضه مانند دیگر گروههای بدعتگذار هستند. اگر بدعت منجر به کفر را پایه بگذارند کافر میشوند و اگر بدعت منجر به فسق را پایه بگذراند فاسق به شمار میآیند و اگر سخنی بگویند که به اقوال اهلسنت نزدیک باشد و در آن نکته قابل توجهی باشد به آن سخن توجه میشود. بنابراین نمیتوان یک جواب کلی داد و تمام رافضه را کافر یا فاسق دانست بلکه باید به بدعتی که مطرح میکنند توجه شود و بر اساس آن مورد ارزیابی قرار بگیرند« )عثیمین، بیتا، 520.) گروه دوم معتقدند که شیعه یکی از فرقههای اسالمی است که تقلید از مذهب فقهی آن نیز جایز است. تفاوت این گروه با گروه اول این است که گروه اول تقلید از مذهب فقهی شیعه را جایز نمیدانستند و اما این گروه تقلید از مذهب شیعه را جایز میدانند. این نظریه در دوره معاصر مطرح شده است و پیشتاز آن شلتوت است. وی در فتوایی چنین بیان داشت: »مکتب جعفری، معروف به مذهب امامی اثنیعشری، مکتبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مکتبهای اهلسنت جایز است.« این متن برای نخستین بار در مجله رساله االسالم وابسته به دارالتقریب مصر منتشر شد. زمان صدور این فتوا 1۷ ربیع االول 13۷۸ق. و زمان انتشار این فتوا 3 محرم 13۷۹ق است. گروه سوم شیعیان را کافر میدانند. این گروه نیز بر دو دسته هستند. گروهی از این افراد شیعه را به نحو مطلق تکفیر میکنند و گروهی دیگر که نسبت به گروه اول در اقلیت هستند، به نحو معین شیعه را تکفیر میکنند. تفاوت این دو گونه از تکفیر در این است که گاهی تکفیر به این صورت است که انجامدهنده یک فعل بدون معین کردن فردی خاص مورد | |||
تکفیر قرار میگیرد. به این نوع، تکفیر مطلق گفته میشود )رحیلی، 200۸م، 11۷ )و اما در تکفیر معین یک فرد خاص تکفیر میشود )همان، 11۸.) غالب علمای اهلسنت که شیعه را تکفیر کردند جزو کسانی هستند که شیعه را به نحو تکفیر مطلق، تکفیر نمودهاند. عوده از علمای سلفی میگوید: »جماعتی از علما حکم دادهاند که شیعیان مسلمان نیستند و حتی برخی از علما، نقل اجماع بر این حکم کردهاند. البته این حکم به معنای تکفیر اعیان و افراد آنان نیست« )عوده، بیتا، 11۸/43.) با توجه به آنچه گفته شد روشن میشود که تکفیر شیعه نزد اهلسنت امری اجماعی نیست و بر خالف تبلیغات گروههای تکفیری، مسلمانبودن شیعه نزد بسیاری از اهلسنت امری مقبول است. | |||
==مقاله== | |||
هرچند در نزد پیروان مذاهب اهل سنت شیعه به عنوان روافض تکفیر میگردد، اما نظر مذاهب چهارگانه اهل سنت در این مورد دچار تناقض گویی و اضطراب است. از یک سو معیاری را که برای اسلام و کفر مطرح میکنند شیعه با این معیار از دیدگاه اهل سنت نمیتواند کافر باشد اما ازسوی دیگر برخی از مذاهب اهل سنت مطالبی را مطرح کردهاند که کفر شیعه از آنها به دست میآید و بدعت را به شیعه نسبت داده و لازمه بدعت را کفر دانستهاند. هرچند برخی از آنان چنین ملازمه ای را نمیپذیرند. | |||
== معیار کفر نزد اهلسنت و مسلمان خواندن شیعیان == | == معیار کفر نزد اهلسنت و مسلمان خواندن شیعیان == |
نسخهٔ ۲۰ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۵۷
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
آیا مذاهب چهارگانه اهل سنت شیعه امامیه را کافر میدانند؟
جریانهای تکفیری میکوشند نشان دهند کافردانستن شیعه امری اجماعی میان عموم اهل- سنت است )زرقاوی، بیتا، 5 ،)در حالی که اهلسنت در قبال شیعه سه گروه هستند: گروه اول معتقدند شیعه یکی از فرقههای اسالمی است. در آثار اهلسنت چنین رویکردی نسبت به شیعه دیده میشود. برخی از شواهد این ادعا در آثار اهلسنت عبارتند از: 1 -بر اساس گفته سرجانی در کتاب »الشیعه نضال ام ضالل«، جمهور علمای اهلسنت معتقدند که شیعیان دوازدهامامی مسلمان هستند )سرجانی، 1432ق، 13۸ .)با این حال در میان کلمات علمای پیشین اهلسنت کمتر میتوان تصریحاتی بر مسلمانبودن شیعیان یافت و نظر آنان در خصوص مسلمانبودن شیعیان را از خالل دیدگاههای آنان در مورد تعامل با شیعیان در باب صالۀ و نکاح و معامالت و شهادت و قضاء و... میتوان یافت؛ اما در کلمات علمای معاصر اهلسنت، تصریح به مسلمانبودن شیعیان بیشتر قابل مشاهده است. از جمله ین افراد میتوان به جاد الحق، مفتی مصر و وزیر اوقاف مصر )جاد الحق، 200۸م، 4/۸5- ۸2 ،)حسن البنا، بنیانگذار اخوانالمسلمین )عماره، 1430ق، ۷3 )و محمود شیخ دانشگاه االزهر و وزیر اوقاف مصر )محمود، 1۹۷۹م، 1/131 )اشاره کرد که به مسلمانبودن شیعه تصریح کردهاند. ساعدی در کتاب »الشیعه من وجهه نظر اعالم اهلالسنه«، نظر بیش از 1۶0 عالم اهلسنت در مورد مسلمانبودن شیعیان را ذکر کرده است. 2 -در مبحث شهادت، علمای اهلسنت اعتقاد دارند که شهادت کافر پذیرفته نیست. استداللشان هم این است که بر اساس آیات قرآن مثل آیه »وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْکُمْ: و دو تن )مرد( عادل را از میان خود گواه گیرید.« )طالق، 2 ،)فردی میتواند شهادت بدهد که از مسلمانان باشد و کافر جزو مسلمانان نیست )کاسانی، بیتا، ۶/2۶۶ )با این حال افرادی مانند ابویوسف قاضی )خطیب بغدادی، بیتا، 12۶ )و شافعی )همان، 120 ،)شهادت شیعیان را پذیرفتهاند و این بدین معناست که آنان شیعیان را جزو مسلمانان میدانستهاند. البته برخی دیگر از فقهای اهلسنت، تصریح دارند که شهادت شیعیان پذیرفته نیست اما همانطور که ابنعابدین حنفی گفته است، دلیل رد شهادت شیعیان نه به خاطر شیعهبودنشان بلکه به خاطر متهمبودن آنان به دروغ است )ابنعابدین، 1412ق، 5/4۷2.) 3 -ابنتیمیه در »دقائق التفسیر« مینویسد: »بسیاری از مسلمانان اهلبدعت مانند رافضه و جهمیه و... به بالد کفر رفتهاند و به دست آنان جمع فراوانی مسلمان شدند و از اسالم خود بهرهمند گشتند و مسلمان اهلبدعت گردیدند و اینکه آنان مسلمان اهلبدعت باشند بهتر از این است که کافر باشند« )ابنتیمیه، 1404ق، 2/144.) 4 -اشعری نیز در »مقاالت االسالمیین«، شیعه را یکی از اصناف مسلمانان ذکر میکند )اشعری، 1400ق، 5.) 5 -محدثان اهلسنت در کتب حدیثی خود، از راویان شیعه نقل حدیث کردهاند. همچنین با مراجعه به آثار رجالی اهل سنت، به موارد متعددی بر میخوریم که در شرح حال یک راوی، وی را شیعی توصیف کردهاند و او را مثالً ثقه دانستهاند )ابنحجر عسقالنی، 132۶ق، ۷/33۷؛ ذهبی، 13۸2ق، 5/1۹1 .)حتی برخی از افرادی که در کتب رجال اهلسنت به عنوان شیعه مطرح شدهاند، جزو راویان صحیح بخاری و صحیح مسلم هستند و از آنجا که حدیث صحیح، حدیثی است که توسط فرد عادل و دارای ضبط تام )دقت تمام( نقل شده باشد، اتصال سندی داشته باشد و از نظر مفهومی معلَّل و شاذ نباشد )ابنحجر عسقالنی،۸ق، 13 ،
پس وقتی محدثی مانند بخاری از یک شیعه نقل میکند، یعنی: اوالً او را مسلمان میداند؛ ثانیاً اعتقادات وی را بدعت نمیداند؛ ثالثاً اگر آن سخن را هم بدعت بداند، آن را بدعتی که باعث خروج وی از اسالم بشود، نمیداند. چرا که عدالت به عنوان شرط مقوم حدیث صحیح، به واسطه کذب، اتهام به کذب، فسق، بدعت و جهالت از بین میرود )سخاوی، 142۶ق، 1/۹۸ )و طبق نظر رجالیون اهلسنت مانند نووی )سیوطی، 1415ق، 1/3۸۸ )و ابنکثیر )ابنکثیر، بیتا، ۹4 ،)حدیث نقلشده توسط بدعتگذاری که به واسطه بدعتش تکفیر میشود، رد میشود و اصوالً از شروط پذیرش حدیث، اسالم است )معلمی، .)42/1 ،بیتا ۶ -عثیمین در پاسخ به سؤالی در مورد کفر رافضه چنین میگوید: »رافضه مانند دیگر گروههای بدعتگذار هستند. اگر بدعت منجر به کفر را پایه بگذارند کافر میشوند و اگر بدعت منجر به فسق را پایه بگذراند فاسق به شمار میآیند و اگر سخنی بگویند که به اقوال اهلسنت نزدیک باشد و در آن نکته قابل توجهی باشد به آن سخن توجه میشود. بنابراین نمیتوان یک جواب کلی داد و تمام رافضه را کافر یا فاسق دانست بلکه باید به بدعتی که مطرح میکنند توجه شود و بر اساس آن مورد ارزیابی قرار بگیرند« )عثیمین، بیتا، 520.) گروه دوم معتقدند که شیعه یکی از فرقههای اسالمی است که تقلید از مذهب فقهی آن نیز جایز است. تفاوت این گروه با گروه اول این است که گروه اول تقلید از مذهب فقهی شیعه را جایز نمیدانستند و اما این گروه تقلید از مذهب شیعه را جایز میدانند. این نظریه در دوره معاصر مطرح شده است و پیشتاز آن شلتوت است. وی در فتوایی چنین بیان داشت: »مکتب جعفری، معروف به مذهب امامی اثنیعشری، مکتبی است که شرعاً پیروی از آن مانند پیروی از مکتبهای اهلسنت جایز است.« این متن برای نخستین بار در مجله رساله االسالم وابسته به دارالتقریب مصر منتشر شد. زمان صدور این فتوا 1۷ ربیع االول 13۷۸ق. و زمان انتشار این فتوا 3 محرم 13۷۹ق است. گروه سوم شیعیان را کافر میدانند. این گروه نیز بر دو دسته هستند. گروهی از این افراد شیعه را به نحو مطلق تکفیر میکنند و گروهی دیگر که نسبت به گروه اول در اقلیت هستند، به نحو معین شیعه را تکفیر میکنند. تفاوت این دو گونه از تکفیر در این است که گاهی تکفیر به این صورت است که انجامدهنده یک فعل بدون معین کردن فردی خاص مورد
تکفیر قرار میگیرد. به این نوع، تکفیر مطلق گفته میشود )رحیلی، 200۸م، 11۷ )و اما در تکفیر معین یک فرد خاص تکفیر میشود )همان، 11۸.) غالب علمای اهلسنت که شیعه را تکفیر کردند جزو کسانی هستند که شیعه را به نحو تکفیر مطلق، تکفیر نمودهاند. عوده از علمای سلفی میگوید: »جماعتی از علما حکم دادهاند که شیعیان مسلمان نیستند و حتی برخی از علما، نقل اجماع بر این حکم کردهاند. البته این حکم به معنای تکفیر اعیان و افراد آنان نیست« )عوده، بیتا، 11۸/43.) با توجه به آنچه گفته شد روشن میشود که تکفیر شیعه نزد اهلسنت امری اجماعی نیست و بر خالف تبلیغات گروههای تکفیری، مسلمانبودن شیعه نزد بسیاری از اهلسنت امری مقبول است.
مقاله
هرچند در نزد پیروان مذاهب اهل سنت شیعه به عنوان روافض تکفیر میگردد، اما نظر مذاهب چهارگانه اهل سنت در این مورد دچار تناقض گویی و اضطراب است. از یک سو معیاری را که برای اسلام و کفر مطرح میکنند شیعه با این معیار از دیدگاه اهل سنت نمیتواند کافر باشد اما ازسوی دیگر برخی از مذاهب اهل سنت مطالبی را مطرح کردهاند که کفر شیعه از آنها به دست میآید و بدعت را به شیعه نسبت داده و لازمه بدعت را کفر دانستهاند. هرچند برخی از آنان چنین ملازمه ای را نمیپذیرند.
معیار کفر نزد اهلسنت و مسلمان خواندن شیعیان
فقیهان اهلسنت معتقدند اگر کسی یکی از ضروریات اسلام را انکار کند، کافر و بیرون از دین است. بنابر این معیار، شیعه نمیتواند از نظر مذاهب اهلسنت کافر باشد؛ زیرا شیعیان، اصول دین از جمله اعتقاد به توحید، نبوت، قیامت و دستورات اصلی اسلام را انکار نمیکند. اختلافات شیعه با مذاهب دیگر از موضوعات ضروری دین نیست بلکه جزو مسایل نظری است که انکار آن، خروج از دین نیست.[۱]
نووی از عالمان اهلسنت در شرح صحیح مسلم نظر صحیح و درست در مسئله تکفیر چنین دانسته که هیچ یک از مسلمانان به خاطر گناه، تکفیر نمیشود و هرکس موردی از ضروریات دین اسلام را انکار کند، حکم به ارتداد و کفر او داده میشود.[۲] ابننجیم مصری فقیه قرن دهم اهلسنت مذهب خدشان را این دانسته که کسی از مخالفان را تکفیر نشود جز در انکار اصل ضروری دینی.[۳]
روایات فراوانی در منابع اهل سنت نیز جان، مال و آبروی افرادی که به «لا إله إلا اللّه» و «محمد رسول اللّه» اعتقاد داشته باشند را محترم دانسته و اجازه کافر دانستن آنها را نداده است.[۴]
«شیخ محمود شلتوت» رئیس اسبق دانشگاه الازهر مصر، مذهب جعفری را رسمی دانسته بود و با صراحت فتوای جواز عمل به فقه جعفری را صادر و اعلام کرد که این فقه در بسیاری از موارد نسبت به فقههای دیگر برتری کامل دارد.[۵]
موضوعات خاص و تکفیر شیعه در میان اهلسنت
برخی اهلسنت برخلاف آنچه که درباره معیار اسلام و کفر بیان گردید، به کفر شیعه فتوا دادهاند. این مطلب از فتواهای مذاهب چهارگانه درباره خواندن نماز به امامت شیعه روشن میگردد.
مذهب حنفی
فقیهان مذهب حنفی، اقتداء به شیعه امامی را جایز نمیدانند. آنها معتقدند هر که خلافت ابوبکر را انکار کند و قائل به خلق قرآن باشد، از کافران است و اقتداء به او جایز نیست.[۶] برخی از حنفیها قید غالیه را به روافض افزوده و میگویند اقتداء به روافض غالی جایز نیست.[۷]
اگر مراد از روافض شیعه غالی باشد پس شیعه امامیه از دیدگاه حنفیها کافر نیست ولی با توجه به اینکه منکر خلافت ابوبکر و قائلین به خلق قرآن کافر دانسته شده، این فتوا شیعه امامیه را نیز شامل میشود.
سایر مذاهب
علماء حنبلی نیز مانند حنفیها اقتداء به شیعه امامی را جایز نمیدانند و میگویند کسی که در وضوء به جای شستن پا، آن را مسح میکند. اقتداء به او جایز نیست.[۸] از این فتوای حنبلیها کفر شیعه به دست نمیآید.
از فتواهای علمای مالکی مذهب به دست میآید که نماز به امامت کسی که علی ـ علیه السلام ـ را بر خلفاء سهگانه تفضیل میدهد یا قائل به خلق قرآن است اعاده ندارد و صحیح میباشد و علت آن را این میداند که این طائفه صاحبان بدعت خفی بوده و قطع به کفر آنان وجود ندارد.[۹]
شافعیها بهطور سرپوشیده اقتداء به کسانی را که قائل به خلق قرآن هستند و بدعت شان موجب کفر نمیشود جایز دانستهاند.[۱۰] ولی نگفتهاند که کدام بدعت موجب کفر میشود و کدام موجب کفر نمیشود.
حنبلیها به صراحت به کفر شیعه فتوا ندادهاند. کلمات علماء مذهب مالکی صراحت بر عدم کفر شیعه دارد. از سخنان شافعیان نیز کفر شیعه امامیه به دست نمیآید.
منابع
- ↑ بررسی فتوای تکفیر در نگاه مذاهب اسلامی، رجبی، حسین، ص 27، نشر مشعر، تهران ١٣٨٨ش.
- ↑ نووی، ابو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج1، ص150، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چ2، 1392ق.
- ↑ ابن نجیم مصری، زین الدین ابن نجیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، ج1، ص371، بیروت، دار المعرفة، چ2، بیتا.
- ↑ صحیح مسلم: ج 4 ص 1871 ح 2405 باب/ فضائل علی/ ط دار احیاء التراث، و صحیح البخاری ج 5 ص 171، و ج 5 ص 22 ط دار احیاء التراث العربی؛ برای اطلاعات بیشتر رک: الفصول المهمة فی تألیف الامة، سید عبد الحسین شرف الدین، ص 34-30، المجمع العالمی للتقریب، تهران، 1423 ق
- ↑ شیخ شلتوت میگوید: «ان المذهب الجعفری المعروف بمذهب الشیعة الامامیة الاثنی عشریة، مذهب یجوز التعبد به شرعاً کسائر المذاهب اهل السنة». رک: مجله رسالة الاسلام شماره 3 سال 11.
- ↑ مصری حنفی، زین الدین ابن نجیم، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، 1:611. بیروت، محمد علی بیضون، اول، 1418ق. و حنفی فخرالدین عثمان بن علی. تبیین الحقائق شرح کنزالدقائق، 2:160، قاهره، دارالکتب الاسلامیه، 1313ق.
- ↑ کمال الدین محمد بن عبد الواحد، فتح القدیر، 2:182، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ↑ سیوطی رحیبانی، مصطفی، مطالب اولی النهی… 3:410، دمشق، مکتب الاسلامی، 1961م.
- ↑ محمد عیش، منح الجلیل شرح مختصر الخلیل، 2:299، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
- ↑ النووی، محی الدین، المجموع، 4:254، بیروت، دارالفکر، 1997م.