ویژگیهای رهبر اسلامی از دیدگاه امام علی(ع): تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }} | {{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }} | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | |||
از دیدگاه حضرت علی(ع) رهبر اسلامی چه ویژگیهایی دارد؟ | |||
{{پایان سوال}} | |||
پاسخ | {{پاسخ}} | ||
{{درگاه|حکومت دینی}} | |||
Jحضرت علی(ع) برای رهبر و حاکم اسلامی ویژگیهایی را برشمرده اند که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: | Jحضرت علی(ع) برای رهبر و حاکم اسلامی ویژگیهایی را برشمرده اند که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: |
نسخهٔ ۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۳
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
از دیدگاه حضرت علی(ع) رهبر اسلامی چه ویژگیهایی دارد؟
Jحضرت علی(ع) برای رهبر و حاکم اسلامی ویژگیهایی را برشمرده اند که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
۱. داشتن قدرت و آگاهی لازم: «إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِیهِ؛ «سزاوارترین افراد به حکومت آن کسی است که در تحقق حکومت نیرومندتر و در آگاهی از فرمان خدا داناتر باشد».[۱]
بر این اساس انسان ضعیف و نادان نمیتواند مسئولیت رهبری جامعه اسلامی را بر عهده گیرد، «... الْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ».[۲] سزاوار نیست که حاکم اسلامی نادان باشد تا با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند.
۲. حاکم اسلامی یاور ستمدیدگان و دشمن ستمکاران است «وَ ایْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ؛ سوگند به خدا که داد ستمدیده را از ظالم ستمگر بستانم و مهار ستمگر را بگیرم».[۳]
۳. ساده زیستی و پرهیز از تجمّل گرایی: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِکهُمْ فِی مَکارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکونَ أُسْوَه لَهُمْ فِی جُشُوبَه الْعَیْشِ؛ آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخیهای روزگار با مردم شریک نباشم و در سختیهای زندگی الگوی آنان نگردم».[۴] «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ؛ آگاه باشید امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است».[۵]
۴. مهربانی و محبت با مردم و پرهیز از روحیه درنده خوئی: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَک الرَّحْمَه لِلرَّعِیَّه وَ الْمَحَبَّه لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً؛ مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش، مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی».[۶]
۵. حاکم اسلامی نباید بخیل، نادان و ظالم باشد و باید از تبعیض و حیف و میل بیت المال پرهیز کند و سنت پیامبر اکرم(ص) را ضایع نکند. «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لَا یَنْبَغِی أَنْ یَکونَ الْوَالِی عَلَی الْفُرُوجِ وَ الدِّمَاءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ الْأَحْکامِ وَ إِمَامَه الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ فَتَکونَ فِی أَمْوَالِهِمْ نَهْمَتُهُ وَ لَا الْجَاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَ لَا الْجَافِی فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ وَ لَا الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْم وَ لَا الْمُرْتَشِی فِی الْحُکمِ فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَ یَقِفَ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لَا الْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّه فَیُهْلِک الْأُمَّه؛ همانا شما دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمتها و احکام مسلمین، ولایت و رهبری یابد و امامت مسلمین را عهدهدار شود، تا در اموال آنها حریص گردد و نادان نیز لیاقت رهبری ندارد تا با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند و ستمکار نیز نمیتواند رهبر مردم باشد که با ستم حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند و نه کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد، زیرا در اموال و ثروت آنان حیف و میل میکند و گروهی را بر گروهی مقدم میدارد و رشوه خوار در قضاوت نمیتواند امام باشد زیرا که برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایمال و حق را به صاحبان آن نمیرساند و آن کس که سنّت پیامبر اکرم(ص) را ضایع میکند، لیاقت رهبری ندارد، زیرا که امت اسلامی را به هلاکت میکشاند».[۷]
۶. رهبر اسلامی باید به مردم راست بگوید و راه عقل را بپیماید و از فرزندان آخرت باشد.
«فَلْیَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْیُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْیَکنْ مِنْ أَبْنَاءِ الآخِرَه؛ پس باید امام و راهنمای مردم به مردم راست بگوید و راه خرد پیماید و از فرزندان آخرت باشد».[۸]
۷. خودسازی حاکم اسلامی و برخورداری از تربیت اسلامی. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ؛ کسی که خود را رهبر مردم قرار داد باید پیش از آن که به تعلیم دیگران پردازد، خود را بسازد و پیش از آن که به گفتار تربیت کند، با کردار تعلیم دهد».[۹]