برزخ: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} معناى لفظى و اصطلاحى برزخ چيست؟ {{پایان سوال}} {{پ...» ایجاد کرد)
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}  
{{سوال}}
معناى لفظى و اصطلاحى برزخ چيست؟
معنای لفظی و اصطلاحی برزخ چیست؟
 
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}  
{{پاسخ}}
لفظ برزخ واژه ى فارسى و اصل آن «برزه» بوده است كه در زبان عربى وارد شده و به صورت «برزخ» در آمده است.<ref>راغب اصفهانى، المفردات، ص۴۳; و قيل اصله بَرزهُ فعرُّب; دائره المعارف الاسلاميه، ج۳، ص۵۳۴; و جعفر باقرى، البرزخ رؤيه من خلال القرآن، ص۹.</ref> در لغت به معناى فاصل، حائل، مانع، حاجز و جدا كننده ميان دو چيز گويند.<ref>محمد زبيدى، تاج العروس، ج۷ ،ص ۲۳۴; ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۸; فخرالدين طريحى،مجمع البحرين، ج۱، ص۱۸۶; و فيروزآبادى، القاموس المحيط، ج۱ ،ص ۲۵۷.</ref> در قرآن كريم به جدا كننده ى دو درياى شور و شيرين، برزخ اطلاق شده است كه بر اساس معناى لغوى آن است:  
لفظ برزخ واژهٔ فارسی و اصل آن «برزه» بوده است که در زبان عربی وارد شده و به صورت «برزخ» درآمده است.<ref>راغب اصفهانی، المفردات، ص۴۳; و قیل اصله بَرزهُ فعرُّب؛ دائره المعارف الاسلامیه، ج۳، ص۵۳۴; و جعفر باقری، البرزخ رؤیه من خلال القرآن، ص۹.</ref> در لغت به معنای فاصل، حائل، مانع، حاجز و جدا کننده میان دو چیز گویند.<ref>محمد زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص ۲۳۴; ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۸; فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۸۶; و فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص ۲۵۷.</ref> در قرآن کریم به جدا کنندهٔ دو دریای شور و شیرین، برزخ اطلاق شده است که بر اساس معنای لغوی آن است:
 
(وَ هُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَيْنَهُما بَرْزَخاً...)<ref>فرقان: ۵۳.</ref> او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد. يكى گوارا و شيرين و ديگرى شور و تلخ و ميان آنها جدا كننده اى قرار دارد... .
(وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً…)<ref>فرقان: ۵۳.</ref> او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد. یکی گوارا و شیرین و دیگری شور و تلخ و میان آنها جدا کننده ای قرار دارد….
 
(بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ)<ref>الرحمن: ۲۰.</ref>; ميان آن دو فاصله اى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمى كند بر هم نمى آميزند).
(بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ)<ref>الرحمن: ۲۰.</ref>; میان آن دو فاصله ای است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند برهم نمی‌آمیزند).
 
قرآن مجيد با عنايت به معناى لغوى، براى جهان كه ميان دنيا و آخرت، لفظ برزخ را به كار برده است:  
قرآن مجید با عنایت به معنای لغوی، برای جهان که میان دنیا و آخرت، لفظ برزخ را به کار برده است:
 
تا زمانى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد، مى گويد: «پروردگار من، مرا بازگردانيد. شايد در آنچه ترك كردم، عمل صالحى انجام دهم». ]جواب مى شنود[ هرگز! اين سخنى است كه او به زبان مى گويد و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.<ref>مؤمنون: ۹۹ و ۱۰۰.</ref>  
تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، می‌گوید: «پروردگار من، مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم، عمل صالحی انجام دهم».]جواب می‌شنود[ هرگز! این سخنی است که او به زبان می‌گوید و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.<ref>مؤمنون: ۹۹ و ۱۰۰.</ref>
 
در اين آيه ى شريفه، به جهان پس از مرگ و پيش از رستاخيز، برزخ تعبير شده است; زيرا اولا: حد فاصل ميان دو جهان است و ثانياً: حائل و مانع است از برگشت انسان ها به دنيا، هر چند آرزوى برگشت دارند.  
در این آیه ی شریفه، به جهان پس از مرگ و پیش از رستاخیز، برزخ تعبیر شده است; زیرا اولا: حد فاصل میان دو جهان است و ثانیاً: حائل و مانع است از برگشت انسان‌ها به دنیا، هر چند آرزوی برگشت دارند.
 
در حدود دوازده مورد ديگر نيز قرآن كريم از جهان ميان اين دنيا و رستاخيز سخن گفته است كه از لفظ برزخ استفاده نكرده است.<ref>ر. ك: بقره: ۱۵۴; (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ ); مريم: ۶۲، (لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً إِلاّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَه وَ عَشِيًّا ); مؤمن: ۱۱، (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوج مِنْ سَبِيل ) و مؤمن: ۴۶، (النّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السّاعَه أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).</ref>  
در حدود دوازده مورد دیگر نیز قرآن کریم از جهان میان این دنیا و رستاخیز سخن گفته است که از لفظ برزخ استفاده نکرده است.<ref>ر.ک.: بقره: ۱۵۴; (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ ); مریم: ۶۲، (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً إِلاّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَه وَ عَشِیًّا ); مؤمن: ۱۱، (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوج مِنْ سَبِیل ) و مؤمن: ۴۶، (النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَه أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).</ref>
 
بر اساس اين آيات و به كمك رواياتى كه تفسير آنها را به عهده دارند، آدميان پس از مرگ و پيش از قيامت، به عالمى ديگر مى روند و به مقتضاى آنچه در دنيا كسب كرده اند; در نعمت يا نقمت زندگى مى كنند. در برزخ مانند دنيا (و برخلاف قيامت) روز، شب، آسمان و زمين وجود دارد. هر بامداد و شامگاه، مجرمان بر آتش دوزخ عرضه مى شوند; ولى به مؤمنان روزى داده مى شود. بيشتر مفسران، آياتى را كه از زنده بودن شهيدان و روزى خوردن آنها خبر مى دهد، به برزخ تفسير كرده اند. در اين چند آيه گوشه اى از حالات مؤمنان در برزخ ترسيم شده است:  
بر اساس این آیات و به کمک روایاتی که تفسیر آنها را به عهده دارند، آدمیان پس از مرگ و پیش از قیامت، به عالمی دیگر می‌روند و به مقتضای آنچه در دنیا کسب کرده‌اند; در نعمت یا نقمت زندگی می‌کنند. در برزخ مانند دنیا (و برخلاف قیامت) روز، شب، آسمان و زمین وجود دارد. هر بامداد و شامگاه، مجرمان بر آتش دوزخ عرضه می‌شوند; ولی به مؤمنان روزی داده می‌شود. بیشتر مفسران، آیاتی را که از زنده بودن شهیدان و روزی خوردن آنها خبر می‌دهد، به برزخ تفسیر کرده‌اند. در این چند آیه گوشه ای از حالات مؤمنان در برزخ ترسیم شده است:
 
تو مپندار كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگان اند! بلكه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند. آنها به سبب نعمت هاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحال اند و براى كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشده اند، خوشوقت هستند، كه ترسى بر آنها نيست و اندوهى ندارند.<ref>آل عمران: ۱۶۹; (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ...)</ref>
تو مپندار کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان اند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. آنها به سبب نعمت‌های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحال اند و برای کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند، خوشوقت هستند، که ترسی بر آنها نیست و اندوهی ندارند.<ref>آل عمران: ۱۶۹; (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ...)</ref>
 
نتيجه: برزخ در لغت چيزى است كه ميان دو چيز ديگر قرار گرفته است و در قرآن، برزخ سه بار استعمال شده است. دوبار به معناى لغوى و يك بار به معناى اصطلاح خاص قرآنى كه با معناى لغوى آن شباهت كامل دارد (جهانى ميان دنيا و آخرت).
نتیجه: برزخ در لغت چیزی است که میان دو چیز دیگر قرار گرفته است و در قرآن، برزخ سه بار استعمال شده است. دوبار به معنای لغوی و یک بار به معنای اصطلاح خاص قرآنی که با معنای لغوی آن شباهت کامل دارد (جهانی میان دنیا و آخرت).
 
در موارد ديگر قرآن مجيد، بارها از وجود برزخ سخن گفته است و تا حدودى ويژگى هاى آن را بيان كرده است. پس وجود برزخ از ديد قرآن قطعى است.
در موارد دیگر قرآن مجید، بارها از وجود برزخ سخن گفته است و تا حدودی ویژگی‌های آن را بیان کرده است. پس وجود برزخ از دید قرآن قطعی است.
 
جهان برزخ در روايات
جهان برزخ در روایات
 
برزخ از آغاز مرگ تا روز قيامت است.<ref>الفروع من الكافى، ج۳، ص۲۴۲، ح ۳.</ref> برزخ ترس هايى دارد كه ائمه(ع) مردم را از آنها بيم داده اند;<ref>عبداله شبّر، حق اليقين، ج۲، ص۳۹۲; علامه مجلسى، حق اليقين، ۴۹۱.</ref> برزخ همان قبر يا كيفر و پاداش ميان دنيا و آخرت است;<ref>الفروع من الكافى، ج۳ ،ص ۲۴۲.</ref> برزخ امر بين امرين است; ]برزخ[ همان ثواب و عقاب ميان دنيا و آخرت است;<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۲۴۶، ح ۷۶.</ref> شب و روز بر مشركان، در برزخ آتش عرضه مى شود و صبح و شام بر مؤمنان، رزق و روزى حواله مى شود.<ref>همان، ج۶، ص۲۱۸، ح ۱۲.</ref>
برزخ از آغاز مرگ تا روز قیامت است.<ref>الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۲، ح ۳.</ref> برزخ ترس‌هایی دارد که ائمه(ع) مردم را از آنها بیم داده‌اند;<ref>عبداله شبّر، حق الیقین، ج۲، ص۳۹۲; علامه مجلسی، حق الیقین، ۴۹۱.</ref> برزخ همان قبر یا کیفر و پاداش میان دنیا و آخرت است;<ref>الفروع من الکافی، ج۳ ،ص ۲۴۲.</ref> برزخ امر بین امرین است; ]برزخ[ همان ثواب و عقاب میان دنیا و آخرت است;<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۲۴۶، ح ۷۶.</ref> شب و روز بر مشرکان، در برزخ آتش عرضه می‌شود و صبح و شام بر مؤمنان، رزق و روزی حواله می‌شود.<ref>همان، ج۶، ص۲۱۸، ح ۱۲.</ref>
 
ويژگى هاى ديگر مانند: چگونگى پاداش و كيفر حالت انسان هاى برزخى و... در پاسخ به پرسش هاى بعد، روشن خواهد شد. برزخ در نگاه متكلمان، مفسران و حكيمان در مباحث بعدى خواهد آمد.  
ویژگی‌های دیگر مانند: چگونگی پاداش و کیفر حالت انسان‌های برزخی و... در پاسخ به پرسش‌های بعد، روشن خواهد شد. برزخ در نگاه متکلمان، مفسران و حکیمان در مباحث بعدی خواهد آمد.
 
واژه ى قبر با ديگر مشتقات آن، هشت بار در قرآن به كار رفته است كه مراد آن بيشتر، محل دفن است; هر چند در برخى تفاسير، معنايى معنوى وفراتر از قبر ظاهرى نيز براى آن بيان شده است.  
واژه ی قبر با دیگر مشتقات آن، هشت بار در قرآن به کار رفته است که مراد آن بیشتر، محل دفن است; هر چند در برخی تفاسیر، معنایی معنوی وفراتر از قبر ظاهری نیز برای آن بیان شده است.
 
در روايات واژه ى قبر بارها به كار رفته است كه به طور كلى به دو معنا آمده است. يكى، همين قبر ظاهرى و ديگرى، معناى فراترى از آن. حتى از عالم برزخ و مثال، به قبر تعبير شده است.<ref>حسن زاده، عيون مسائل نفس، ج۲، ص۳۶۵.</ref>
در روایات واژه ی قبر بارها به کار رفته است که به‌طور کلی به دو معنا آمده است. یکی، همین قبر ظاهری و دیگری، معنای فراتری از آن. حتی از عالم برزخ و مثال، به قبر تعبیر شده است.<ref>حسن‌زاده، عیون مسائل نفس، ج۲، ص۳۶۵.</ref>
 
واژه ى قبر در منابع لغوى به معناى گور، جاى دفن و آرامگاه آمده است. در شعر كهن عربى آمده است: «أزور و أعتادُ القبور» يعنى «در حالى كه عادت دارم، زيارت قبرها مى روم». قبور، جمع آن و مقبره، اسم مكان آن است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۶۸ ـ ۶۹; راغب اصفهانى، المفردات، ص۳۹۰; و فخر الدين طريحى، مجمع البحرين ج۳، ص۴۴۷.</ref> و نيز به معناى غلاف آمده است. در شعر عرب، به غلاف شمشير قبر اطلاق شده است.<ref>همان، ص۳۶۸: اخط بها قبراً لا بيض ماجد.</ref>
واژه ی قبر در منابع لغوی به معنای گور، جای دفن و آرامگاه آمده است. در شعر کهن عربی آمده است: «أزور و أعتادُ القبور» یعنی «در حالی که عادت دارم، زیارت قبرها می‌روم». قبور، جمع آن و مقبره، اسم مکان آن است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۶۸ ـ ۶۹; راغب اصفهانی، المفردات، ص۳۹۰; و فخر الدین طریحی، مجمع البحرین ج۳، ص۴۴۷.</ref> و نیز به معنای غلاف آمده است. در شعر عرب، به غلاف شمشیر قبر اطلاق شده است.<ref>همان، ص۳۶۸: اخط بها قبراً لا بیض ماجد.</ref>
 
(ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ )<ref>عبس: ۲۱.</ref>; بعد او را ميراند و در قبر پنهان كرد.
(ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ )<ref>عبس: ۲۱.</ref>; بعد او را می‌راند و در قبر پنهان کرد.
 
اين گونه كاربردها و آنچه در رواياتى كه به تشريع احكام فقهى و دنيايى قبر مربوط است، به معناى همين قبر ظاهرى و دنيايى آمده است. مانند: با سر پوشيده وارد قبر نشويد; شوهر سزاوارتر است كه همسر خود را در قبر بگذارد; مكروه است پدر وارد قبر فرزند خود شود; مستحب است همراه ميت در قبرش جريدتين بگذارند و... .<ref>محمد حسين اعلمى، دايره المعارف الشيعه العامه، ج۱۴، ص۲۶۰ و ۲۶۱.</ref> قبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در مدينه است; مقابر قريش در بغداد است و... .<ref>مجمع البحرين، ج۳، ص۴۴۷.</ref>
این گونه کاربردها و آنچه در روایاتی که به تشریع احکام فقهی و دنیایی قبر مربوط است، به معنای همین قبر ظاهری و دنیایی آمده است. مانند: با سر پوشیده وارد قبر نشوید; شوهر سزاوارتر است که همسر خود را در قبر بگذارد; مکروه است پدر وارد قبر فرزند خود شود; مستحب است همراه میت در قبرش جریدتین بگذارند و... .<ref>محمد حسین اعلمی، دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج۱۴، ص۲۶۰ و ۲۶۱.</ref> قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مدینه است; مقابر قریش در بغداد است و... .<ref>مجمع البحرین، ج۳، ص۴۴۷.</ref>
 
در تفسير برخى آيات قبر و نيز بيشتر رواياتى كه حال اموات ساكن در قبور، احوالات و مراحل قبور را حكايت مى كنند، از قبر، دنيايى فراتر از اين مكان ظاهرى اراده شده است. گفته اند: (إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ ) اشاره به زمانى است كه اسرار آشكار مى شود; زيرا احوال آدمى تا در دنياست، پوشيده است. گويى كه مدفون و در قبرند. كافر و جاهل تا در دنيا هستند، در قبر هستند; همين كه مردند قبرشان شكافته مى شود و از قبر و جهالتشان بيرون مى شوند.<ref>المفردات، ص۳۹۰.</ref>
در تفسیر برخی آیات قبر و نیز بیشتر روایاتی که حال اموات ساکن در قبور، احوالات و مراحل قبور را حکایت می‌کنند، از قبر، دنیایی فراتر از این مکان ظاهری اراده شده است. گفته‌اند: (إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ ) اشاره به زمانی است که اسرار آشکار می‌شود; زیرا احوال آدمی تا در دنیاست، پوشیده است. گویی که مدفون و در قبرند. کافر و جاهل تا در دنیا هستند، در قبر هستند; همین که مردند قبرشان شکافته می‌شود و از قبر و جهالتشان بیرون می‌شوند.<ref>المفردات، ص۳۹۰.</ref>
 
بر همين اساس گفته اند كه دنيا در مقايسه با عالم بعدى (برزخ)، قبر است و عالم بعدى (برزخ)، در برابر آخرت، قبر است. تمام اين عالم در مقايسه با آخرت، مانند خواب در برابر بيدارى است كه «الناس نيام اذا ما توا انتبهوا».<ref>حداد عادل، همان; دانشنامه ى جهان اسلام، ج۳، ص۸۱ و ۸۲ به نقل از: ابن عربى.</ref>
بر همین اساس گفته‌اند که دنیا در مقایسه با عالم بعدی (برزخ)، قبر است و عالم بعدی (برزخ)، در برابر آخرت، قبر است. تمام این عالم در مقایسه با آخرت، مانند خواب در برابر بیداری است که «الناس نیام اذا ما توا انتبهوا».<ref>حداد عادل، همان; دانشنامه ی جهان اسلام، ج۳، ص۸۱ و ۸۲ به نقل از: ابن عربی.</ref>
 
از آنجا كه فاصله ى محسوس ميان دنيا در برابر و رستاخيز، قبر ظاهرى قرار دارد، ائمه(ع) براى تفهيم عالم برزخ از واژه ى قبر استفاده كرده اند.
از آنجا که فاصله ی محسوس میان دنیا در برابر و رستاخیز، قبر ظاهری قرار دارد، ائمه(ع) برای تفهیم عالم برزخ از واژه ی قبر استفاده کرده‌اند.
 
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «والله اتخوف عليكم فى البرزخ»، قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذحين موته الى يوم القيامه; يعنى برزخ همان قبر است از آغاز مرگ تا روز رستاخيز».<ref>الفروع من الكافى، ج۳، ص۲۴۲، ح ۳; و بحارالانوار ج۶، ص۲۶۷.</ref>
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «والله اتخوف علیکم فی البرزخ»، قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذحین موته الی یوم القیامه; یعنی برزخ همان قبر است از آغاز مرگ تا روز رستاخیز».<ref>الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۲، ح ۳; و بحارالانوار ج۶، ص۲۶۷.</ref>
 
حضرت على(عليه السلام) پس از تلاوت آيه ى (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)، فرمود:  
حضرت علی(علیه السلام) پس از تلاوت آیه ی (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ)، فرمود:
 
برزخ همان قبر است و براى (اهل گمراهى) زندگى تلخى است و در عذاب هستند. به خدا سوگند! قبر باغى از باغ هاى بهشت يا جايگاه پستى از جايگاه هاى پست جهنم است.<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۲۱۸.</ref>  
برزخ همان قبر است و برای (اهل گمراهی) زندگی تلخی است و در عذاب هستند. به خدا سوگند! قبر باغی از باغ‌های بهشت یا جایگاه پستی از جایگاه‌های پست جهنم است.<ref>بحارالانوار، ج۶، ص۲۱۸.</ref>
 
آنكه ساكن آسمان است ساكن جنت را از ساكن آتش مى شناسد.<ref>خصال صدوق ج۱، ص۱۱۹ و ۱۲۰، مسلسل ۱۰۸.</ref>
آنکه ساکن آسمان است ساکن جنت را از ساکن آتش می‌شناسد.<ref>خصال صدوق ج۱، ص۱۱۹ و ۱۲۰، مسلسل ۱۰۸.</ref>
 
همين معنا از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه در تفسير آيه ى (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ)فرمود:  
همین معنا از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر آیه ی (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ)فرمود:
 
البرزخ، القبر و هو الثواب والعقاب بين الدنيا و الآخره.<ref>بحارالانوار ج۶، ص۲۱۸، ح ۱۲.</ref>  
البرزخ، القبر و هو الثواب والعقاب بین الدنیا و الآخره.<ref>بحارالانوار ج۶، ص۲۱۸، ح ۱۲.</ref>
 
در روايتى، به دنبال سؤال قبر، به گونه اى از برزخ سخن گفته شده است كه يكى بودن پرسش در قبر و برزخ را كاملا آشكار مى كند:  
در روایتی، به دنبال سؤال قبر، به گونه ای از برزخ سخن گفته شده است که یکی بودن پرسش در قبر و برزخ را کاملاً آشکار می‌کند:
 
در قبر تنها از كاملان در ايمان و كفر، سؤال مى شود و ديگران معاف اند... و براى آنها ثوابى و عقابى در برزخ نيست تا وقتى محشور شوند.<ref>محمد حسين اعلمى، دائره المعارف الشيعه العامه، ج۱۴، ص۲۶۳.</ref>
در قبر تنها از کاملان در ایمان و کفر، سؤال می‌شود و دیگران معاف اند... و برای آنها ثوابی و عقابی در برزخ نیست تا وقتی محشور شوند.<ref>محمد حسین اعلمی، دائره المعارف الشیعه العامه، ج۱۴، ص۲۶۳.</ref>
 
از اين گونه تعبيرها، به خوبى معلوم مى شود، قبر در بينش دينى همان برزخ است. علت اينكه روايات، به جاى برزخ از لفظ قبر استفاده كرده اند، عبارت اند از:  
از این گونه تعبیرها، به خوبی معلوم می‌شود، قبر در بینش دینی همان برزخ است. علت اینکه روایات، به جای برزخ از لفظ قبر استفاده کرده‌اند، عبارت اند از:
 
۱. روح با بدن مثالى خود، به بدن مادى توجه دارد كه پس از مرگ، ترك كرده است. انسان جنازه ى خود را مى بيند، دنبال آن تا قبر مى رود. (بر همين اساس، قبور ائمه(ع)منشأ خيرند.) بر اساس همين توجه كه روح به بدنش دارد، محترم است. پس به دليل شدت ارتباط، از عالم برزخ، به قبر و از سؤالات برزخى به سؤالات قبر تعبير شده است.<ref>حسينى تهرانى، معادشناسى، ج۳، ص۱۸۴.</ref>
۱. روح با بدن مثالی خود، به بدن مادی توجه دارد که پس از مرگ، ترک کرده است. انسان جنازه ی خود را می‌بیند، دنبال آن تا قبر می‌رود. (بر همین اساس، قبور ائمه(ع)منشأ خیرند.) بر اساس همین توجه که روح به بدنش دارد، محترم است. پس به دلیل شدت ارتباط، از عالم برزخ، به قبر و از سؤالات برزخی به سؤالات قبر تعبیر شده است.<ref>حسینی تهرانی، معادشناسی، ج۳، ص۱۸۴.</ref>
 
۲. بيشتر مردم زمان ائمه(ع) افكارشان از محدوده ى مشاهدات حسى تجاوز نمى كرد و بالاتر از محدوده ى قبر ظاهرى را درك نمى كردند. از اين رو ائمه(ع) براى تفهيم برزخ، از لفظ قبر بهره گرفته اند. در ابتدا، اگر قبر را برزخ مى گويند، به سبب اين است كه يك فاصله ى مادى مكانى، بين مرگ تا رستاخيز است. وگرنه ارواح (پس از مرگ) در خانه هاى بهشت و ارواح كفار در حضر موت ساكن هستند.<ref>محمد مظاهرى، الانسان و عالم البرزخ، ص۵۱.</ref>  
۲. بیشتر مردم زمان ائمه(ع) افکارشان از محدوده ی مشاهدات حسی تجاوز نمی‌کرد و بالاتر از محدوده ی قبر ظاهری را درک نمی‌کردند. از این رو ائمه(ع) برای تفهیم برزخ، از لفظ قبر بهره گرفته‌اند. در ابتدا، اگر قبر را برزخ می‌گویند، به سبب این است که یک فاصله ی مادی مکانی، بین مرگ تا رستاخیز است. وگرنه ارواح (پس از مرگ) در خانه‌های بهشت و ارواح کفار در حضر موت ساکن هستند.<ref>محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۵۱.</ref>
 
يكى از نويسندگان مى گويد:  
یکی از نویسندگان می‌گوید:
 
]هر چند[ دومين منزل حسى قبر است; ولى با ديده ى واقع بينانه. از نظر قرآن، دومين منزل، همان برزخ است كه روح با بدن متناسبى در آن محيط به سر مى برد.<ref>جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج۹، ص۲۳۶.</ref>
]هر چند[ دومین منزل حسی قبر است; ولی با دیده ی واقع بینانه. از نظر قرآن، دومین منزل، همان برزخ است که روح با بدن متناسبی در آن محیط به سر می‌برد.<ref>جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۹، ص۲۳۶.</ref>
 
==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}


{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۵۴

سؤال

معنای لفظی و اصطلاحی برزخ چیست؟

لفظ برزخ واژهٔ فارسی و اصل آن «برزه» بوده است که در زبان عربی وارد شده و به صورت «برزخ» درآمده است.[۱] در لغت به معنای فاصل، حائل، مانع، حاجز و جدا کننده میان دو چیز گویند.[۲] در قرآن کریم به جدا کنندهٔ دو دریای شور و شیرین، برزخ اطلاق شده است که بر اساس معنای لغوی آن است:

(وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُما بَرْزَخاً…)[۳] او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد. یکی گوارا و شیرین و دیگری شور و تلخ و میان آنها جدا کننده ای قرار دارد….

(بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ)[۴]; میان آن دو فاصله ای است که یکی بر دیگری غلبه نمی‌کند (و برهم نمی‌آمیزند).

قرآن مجید با عنایت به معنای لغوی، برای جهان که میان دنیا و آخرت، لفظ برزخ را به کار برده است:

تا زمانی که مرگ یکی از آنها فرا رسد، می‌گوید: «پروردگار من، مرا بازگردانید. شاید در آنچه ترک کردم، عمل صالحی انجام دهم».]جواب می‌شنود[ هرگز! این سخنی است که او به زبان می‌گوید و پشت سر آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.[۵]

در این آیه ی شریفه، به جهان پس از مرگ و پیش از رستاخیز، برزخ تعبیر شده است; زیرا اولا: حد فاصل میان دو جهان است و ثانیاً: حائل و مانع است از برگشت انسان‌ها به دنیا، هر چند آرزوی برگشت دارند.

در حدود دوازده مورد دیگر نیز قرآن کریم از جهان میان این دنیا و رستاخیز سخن گفته است که از لفظ برزخ استفاده نکرده است.[۶]

بر اساس این آیات و به کمک روایاتی که تفسیر آنها را به عهده دارند، آدمیان پس از مرگ و پیش از قیامت، به عالمی دیگر می‌روند و به مقتضای آنچه در دنیا کسب کرده‌اند; در نعمت یا نقمت زندگی می‌کنند. در برزخ مانند دنیا (و برخلاف قیامت) روز، شب، آسمان و زمین وجود دارد. هر بامداد و شامگاه، مجرمان بر آتش دوزخ عرضه می‌شوند; ولی به مؤمنان روزی داده می‌شود. بیشتر مفسران، آیاتی را که از زنده بودن شهیدان و روزی خوردن آنها خبر می‌دهد، به برزخ تفسیر کرده‌اند. در این چند آیه گوشه ای از حالات مؤمنان در برزخ ترسیم شده است:

تو مپندار کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان اند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. آنها به سبب نعمت‌های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحال اند و برای کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند، خوشوقت هستند، که ترسی بر آنها نیست و اندوهی ندارند.[۷]

نتیجه: برزخ در لغت چیزی است که میان دو چیز دیگر قرار گرفته است و در قرآن، برزخ سه بار استعمال شده است. دوبار به معنای لغوی و یک بار به معنای اصطلاح خاص قرآنی که با معنای لغوی آن شباهت کامل دارد (جهانی میان دنیا و آخرت).

در موارد دیگر قرآن مجید، بارها از وجود برزخ سخن گفته است و تا حدودی ویژگی‌های آن را بیان کرده است. پس وجود برزخ از دید قرآن قطعی است.

جهان برزخ در روایات

برزخ از آغاز مرگ تا روز قیامت است.[۸] برزخ ترس‌هایی دارد که ائمه(ع) مردم را از آنها بیم داده‌اند;[۹] برزخ همان قبر یا کیفر و پاداش میان دنیا و آخرت است;[۱۰] برزخ امر بین امرین است; ]برزخ[ همان ثواب و عقاب میان دنیا و آخرت است;[۱۱] شب و روز بر مشرکان، در برزخ آتش عرضه می‌شود و صبح و شام بر مؤمنان، رزق و روزی حواله می‌شود.[۱۲]

ویژگی‌های دیگر مانند: چگونگی پاداش و کیفر حالت انسان‌های برزخی و... در پاسخ به پرسش‌های بعد، روشن خواهد شد. برزخ در نگاه متکلمان، مفسران و حکیمان در مباحث بعدی خواهد آمد.

واژه ی قبر با دیگر مشتقات آن، هشت بار در قرآن به کار رفته است که مراد آن بیشتر، محل دفن است; هر چند در برخی تفاسیر، معنایی معنوی وفراتر از قبر ظاهری نیز برای آن بیان شده است.

در روایات واژه ی قبر بارها به کار رفته است که به‌طور کلی به دو معنا آمده است. یکی، همین قبر ظاهری و دیگری، معنای فراتری از آن. حتی از عالم برزخ و مثال، به قبر تعبیر شده است.[۱۳]

واژه ی قبر در منابع لغوی به معنای گور، جای دفن و آرامگاه آمده است. در شعر کهن عربی آمده است: «أزور و أعتادُ القبور» یعنی «در حالی که عادت دارم، زیارت قبرها می‌روم». قبور، جمع آن و مقبره، اسم مکان آن است.[۱۴] و نیز به معنای غلاف آمده است. در شعر عرب، به غلاف شمشیر قبر اطلاق شده است.[۱۵]

(ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ )[۱۶]; بعد او را می‌راند و در قبر پنهان کرد.

این گونه کاربردها و آنچه در روایاتی که به تشریع احکام فقهی و دنیایی قبر مربوط است، به معنای همین قبر ظاهری و دنیایی آمده است. مانند: با سر پوشیده وارد قبر نشوید; شوهر سزاوارتر است که همسر خود را در قبر بگذارد; مکروه است پدر وارد قبر فرزند خود شود; مستحب است همراه میت در قبرش جریدتین بگذارند و... .[۱۷] قبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مدینه است; مقابر قریش در بغداد است و... .[۱۸]

در تفسیر برخی آیات قبر و نیز بیشتر روایاتی که حال اموات ساکن در قبور، احوالات و مراحل قبور را حکایت می‌کنند، از قبر، دنیایی فراتر از این مکان ظاهری اراده شده است. گفته‌اند: (إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُورِ ) اشاره به زمانی است که اسرار آشکار می‌شود; زیرا احوال آدمی تا در دنیاست، پوشیده است. گویی که مدفون و در قبرند. کافر و جاهل تا در دنیا هستند، در قبر هستند; همین که مردند قبرشان شکافته می‌شود و از قبر و جهالتشان بیرون می‌شوند.[۱۹]

بر همین اساس گفته‌اند که دنیا در مقایسه با عالم بعدی (برزخ)، قبر است و عالم بعدی (برزخ)، در برابر آخرت، قبر است. تمام این عالم در مقایسه با آخرت، مانند خواب در برابر بیداری است که «الناس نیام اذا ما توا انتبهوا».[۲۰]

از آنجا که فاصله ی محسوس میان دنیا در برابر و رستاخیز، قبر ظاهری قرار دارد، ائمه(ع) برای تفهیم عالم برزخ از واژه ی قبر استفاده کرده‌اند.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: «والله اتخوف علیکم فی البرزخ»، قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذحین موته الی یوم القیامه; یعنی برزخ همان قبر است از آغاز مرگ تا روز رستاخیز».[۲۱]

حضرت علی(علیه السلام) پس از تلاوت آیه ی (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ)، فرمود:

برزخ همان قبر است و برای (اهل گمراهی) زندگی تلخی است و در عذاب هستند. به خدا سوگند! قبر باغی از باغ‌های بهشت یا جایگاه پستی از جایگاه‌های پست جهنم است.[۲۲]

آنکه ساکن آسمان است ساکن جنت را از ساکن آتش می‌شناسد.[۲۳]

همین معنا از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که در تفسیر آیه ی (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ)فرمود:

البرزخ، القبر و هو الثواب والعقاب بین الدنیا و الآخره.[۲۴]

در روایتی، به دنبال سؤال قبر، به گونه ای از برزخ سخن گفته شده است که یکی بودن پرسش در قبر و برزخ را کاملاً آشکار می‌کند:

در قبر تنها از کاملان در ایمان و کفر، سؤال می‌شود و دیگران معاف اند... و برای آنها ثوابی و عقابی در برزخ نیست تا وقتی محشور شوند.[۲۵]

از این گونه تعبیرها، به خوبی معلوم می‌شود، قبر در بینش دینی همان برزخ است. علت اینکه روایات، به جای برزخ از لفظ قبر استفاده کرده‌اند، عبارت اند از:

۱. روح با بدن مثالی خود، به بدن مادی توجه دارد که پس از مرگ، ترک کرده است. انسان جنازه ی خود را می‌بیند، دنبال آن تا قبر می‌رود. (بر همین اساس، قبور ائمه(ع)منشأ خیرند.) بر اساس همین توجه که روح به بدنش دارد، محترم است. پس به دلیل شدت ارتباط، از عالم برزخ، به قبر و از سؤالات برزخی به سؤالات قبر تعبیر شده است.[۲۶]

۲. بیشتر مردم زمان ائمه(ع) افکارشان از محدوده ی مشاهدات حسی تجاوز نمی‌کرد و بالاتر از محدوده ی قبر ظاهری را درک نمی‌کردند. از این رو ائمه(ع) برای تفهیم برزخ، از لفظ قبر بهره گرفته‌اند. در ابتدا، اگر قبر را برزخ می‌گویند، به سبب این است که یک فاصله ی مادی مکانی، بین مرگ تا رستاخیز است. وگرنه ارواح (پس از مرگ) در خانه‌های بهشت و ارواح کفار در حضر موت ساکن هستند.[۲۷]

یکی از نویسندگان می‌گوید:

]هر چند[ دومین منزل حسی قبر است; ولی با دیده ی واقع بینانه. از نظر قرآن، دومین منزل، همان برزخ است که روح با بدن متناسبی در آن محیط به سر می‌برد.[۲۸]

منابع

  1. راغب اصفهانی، المفردات، ص۴۳; و قیل اصله بَرزهُ فعرُّب؛ دائره المعارف الاسلامیه، ج۳، ص۵۳۴; و جعفر باقری، البرزخ رؤیه من خلال القرآن، ص۹.
  2. محمد زبیدی، تاج العروس، ج۷، ص ۲۳۴; ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۸; فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۱۸۶; و فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص ۲۵۷.
  3. فرقان: ۵۳.
  4. الرحمن: ۲۰.
  5. مؤمنون: ۹۹ و ۱۰۰.
  6. ر.ک.: بقره: ۱۵۴; (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ ); مریم: ۶۲، (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً إِلاّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَه وَ عَشِیًّا ); مؤمن: ۱۱، (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوج مِنْ سَبِیل ) و مؤمن: ۴۶، (النّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوًّا وَ عَشِیًّا وَ یَوْمَ تَقُومُ السّاعَه أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ).
  7. آل عمران: ۱۶۹; (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ ...)
  8. الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۲، ح ۳.
  9. عبداله شبّر، حق الیقین، ج۲، ص۳۹۲; علامه مجلسی، حق الیقین، ۴۹۱.
  10. الفروع من الکافی، ج۳ ،ص ۲۴۲.
  11. بحارالانوار، ج۶، ص۲۴۶، ح ۷۶.
  12. همان، ج۶، ص۲۱۸، ح ۱۲.
  13. حسن‌زاده، عیون مسائل نفس، ج۲، ص۳۶۵.
  14. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۶۸ ـ ۶۹; راغب اصفهانی، المفردات، ص۳۹۰; و فخر الدین طریحی، مجمع البحرین ج۳، ص۴۴۷.
  15. همان، ص۳۶۸: اخط بها قبراً لا بیض ماجد.
  16. عبس: ۲۱.
  17. محمد حسین اعلمی، دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج۱۴، ص۲۶۰ و ۲۶۱.
  18. مجمع البحرین، ج۳، ص۴۴۷.
  19. المفردات، ص۳۹۰.
  20. حداد عادل، همان; دانشنامه ی جهان اسلام، ج۳، ص۸۱ و ۸۲ به نقل از: ابن عربی.
  21. الفروع من الکافی، ج۳، ص۲۴۲، ح ۳; و بحارالانوار ج۶، ص۲۶۷.
  22. بحارالانوار، ج۶، ص۲۱۸.
  23. خصال صدوق ج۱، ص۱۱۹ و ۱۲۰، مسلسل ۱۰۸.
  24. بحارالانوار ج۶، ص۲۱۸، ح ۱۲.
  25. محمد حسین اعلمی، دائره المعارف الشیعه العامه، ج۱۴، ص۲۶۳.
  26. حسینی تهرانی، معادشناسی، ج۳، ص۱۸۴.
  27. محمد مظاهری، الانسان و عالم البرزخ، ص۵۱.
  28. جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۹، ص۲۳۶.