نامه ۳۱ نهج البلاغه و عصمت امام حسن(ع): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
آیا خطاب امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه به امام حسن(ع) با عصمت امام حسن(ع) ناسازگار است. در این نامه خطاب به امام حسن(ع) گفته شده «بنده | آیا خطاب امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه به امام حسن(ع) با عصمت امام حسن(ع) ناسازگار است. در این نامه خطاب به امام حسن(ع) گفته شده «بنده دنيا»، «تاجر غرور» و «زمين خورده شهوات». | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
نسخهٔ ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۰۴
این مقاله هماکنون به دست A.ahmadi در حال ویرایش است. |
آیا خطاب امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهج البلاغه به امام حسن(ع) با عصمت امام حسن(ع) ناسازگار است. در این نامه خطاب به امام حسن(ع) گفته شده «بنده دنيا»، «تاجر غرور» و «زمين خورده شهوات».
نامه ۳۱ نهجالبلاغه که توسط امام علی(ع) خطاب به امام حسن(ع) نوشته شده، با عصمت امام حسن(ع) سازگار دانسته شده است. به گفته شارحان این نامه، اگر چه مخاطب نامه امام حسن(ع) است؛ ولی هدف امام علی(ع) از نوشتن نامه مخاطب قرار دادن همه مردم و استفاده بردن همه انسانها است. به باور برخی، این نامه مکاتبهای نمادین بین یک پدر باتجربه با فرزندی کمترجمه و نیازمند راهنمایی است.
در یکی از نقلها، مخاطب نامه ۳۱ نهجالبلاغه، محمد بن حنفیه دیگر فرزند امام علی(ع) معرفی شده، که در صورت پذیرفتن این نقل، اشکال از ابتدا وارد نیست.
سند نامه ۳۱ نهجالبلاغه
نامه ۳۱ نهج البلاغه، پیش از نهج البلاغه، توسط شیخ کلینی در کتاب الرسائل، همچنین توسط حسن بن عبدالله عسکری، از استادان شیخ صدوق در کتاب الزواجر و المواعظ، و نیز توسط ابن شعبه حرانی در کتاب تحف العقول[۱] نقل شده است.
شیخ صدوق نیز بخشهایی از آن را در دو بخش از کتاب من لایحضره الفقیه آورده است. این نامه پس از کتاب نهج البلاغه نیز، در کتاب کشف المحجه لثمره المهجه[۲] نوشته سید ابن طاووس و با اسناد متعدد نقل شده است. مجموعه اسنادی که بزرگان برای این نامه نقل کردهاند بیشتر از شش سند است.[۳]
مخاطب نامه
مخاطب نامه ۳۱ نهجالبلاغه در بیشتر نقلها، امام حسن(ع) معرفی شده است؛ تنها در یک نقل، محمد بن حنفیه دیگر فرزند امام علی(ع)، به عنوان مخاطب معرفی شده است.[۴] برخی شارحان نیز[۵] به مخاطب بودن محمد بن حنفیه باور دارند. دلیل این گروه آن است که برخی تعبیرات نامه مانند «بنده دنیا» و «زمینخورده شهوتها» با مقام عصمت امام حسن(ع) سازگار نیست. همچنین عبارت «قلب نوجوان همچون زمین ناکشته است» دلیل دیگر آنها است؛ زیرا امام حسن(ع) در زمان نوشتن شدن نامه (هنگام بازگشت از جنگ صفین) نزدیک به ۳۵ سال سن داشت؛ بنابراین نمیتواند مخاطب این عبارت باشد.[۶]
نگاه عمومی به مخاطبین
به گفته شارحان، امام علی(ع) در نامه ۳۱ نهجالبلاغه اگرچه امام حسن(ع) را مخاطب قرار داده، ولی هدف او مخاطب قرار دادن همه انسانها است. به باور آنان، امام علی(ع) خواسته است، عموم مردم از این نامه استفاده ببرند.[۷]
در این نامه ابتدا موقعیت وصیتکننده و پس از آن موقعیت وصیتشونده بیان شده است. از این مطلب استفاده شده که امام علی(ع) به عنوان امامی معصوم برای معصومی دیگر نامه ننوشته است. چه اینکه اگر اینگونه میبود مردم رغبتی به خواندن آن نداشتند و نامه را مربوط به دو معصوم میدانستند.[۸] به باور برخی، این نامه مکاتبهای نمادین بین یک پدر باتجربه با فرزندی کمترجمه و نیازمند راهنمایی است؛ البته اگر نقلی که مخاطب نامه را محمد بن حنفیه معرف کرده بپذیریم، این اشکال از ابتدا وارد نیست.
مطالعه بیشتر
- پند جاوید، محمدتقی مصباح یزدی.
- فرزندم اینچنین باید بود: شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه، اصغر طاهر زاده.
- شرحی بر نامه ۳۱ نهج البلاغه، عبدالمجید زهادت.
منابع
- ↑ ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۳۶۳، ص۶۸ به بعد.
- ↑ ابن طاووس، علی، کشف المحجه لثمره المهجه، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امرالمومنین، قم، انتشارات امام علی بن ابی طالب، اول، ۱۳۹۰، ج۹، ص۴۵۷ به نقل از مصادر نهج البلاغه، ج۳، ص۳۰۷.
- ↑ علامه محمدتقی مجلسی میگوید: «علمای ما در نسبت دادن این وصیت به امام حسن و محمد بن حنفیه اختلاف نظر دارند». رک: مجلسی، محمدتقی، روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه کوشانپور، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ج۱۳، ص۸۰.
- ↑ بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، بیجا، مؤسسه نصر، ۱۳۸۴، ج۵، ص۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام امرالمومنین، قم، انتشارات امام علی بن ابی طالب، اول، ۱۳۹۰، ص۴۶۰.
- ↑ عزالدین ابوحامد، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۳۳۷، ج۱۶، ص۶۶.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، پند حاوید، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص۱۷.