حدیث نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}روایتی است که در آن از گفتگو درباره فوق عرش نهی شده است. آیا این روایت معتبر است؟ چرا از گفتگو درباره فوق عرش نهی شده است؟{{پایان سوال}}
آيا در روايات ما در باب «فوق عرش» خبري به ما رسيده است؟
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


== متن و ترجمه ==
== متن و ترجمه ==
{{عربی|تَكَلَّمُوا فِي مَا دُونَ‏ الْعَرْشِ‏ وَ لَا تَكَلَّمُوا فِي مَا فَوْقَ الْعَرْشِ فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَاهُوا حَتَّى كَانَ الرَّجُلُ يُنَادَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَيُجِيبُ مِنْ خَلْفِهِ وَ يُنَادَى مِنْ خَلْفِهِ فَيُجِيبُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ|ترجمه=در آنچه پایین‌تر از عرش است، سخن بگوييد و در بالاتر از آن، نه؛ زیرا گروهى درباره خدا سخن گفتند و حيران شدند تا آن جا كه او را از جلو صدا مى‌زدند،به پشتِ‌ سرش پاسخ مى‌داد و از پشتِ‌ سرش صدا مى‌زدند و او به جلويش پاسخ مى‌داد. ( پيش رو و پشت سر خود را از یکدیگر تشخیص نمی‌داد).}}<ref>رک: برقى، احمد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۲۳۸، حديث۲۱۱؛ ابن بابويه، محمد، التوحيد، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ص۴۵۵، حديث۷.</ref>
{{عربی|تَكَلَّمُوا فِي مَا دُونَ‏ الْعَرْشِ‏ وَ لَا تَكَلَّمُوا فِي مَا فَوْقَ الْعَرْشِ فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَاهُوا حَتَّى كَانَ الرَّجُلُ يُنَادَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَيُجِيبُ مِنْ خَلْفِهِ وَ يُنَادَى مِنْ خَلْفِهِ فَيُجِيبُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ|ترجمه=در آنچه پایین‌تر از عرش است، سخن بگوييد و در بالاتر از آن، نه؛ زیرا گروهى درباره خدا سخن گفتند و حيران شدند تا آن جا كه او را از جلو صدا مى‌زدند،به پشتِ‌ سرش پاسخ مى‌داد و از پشتِ‌ سرش صدا مى‌زدند و او به جلويش پاسخ مى‌داد. ( پيش رو و پشت سر خود را از یکدیگر تشخیص نمی‌داد)}}<ref>رک: برقى، احمد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۲۳۸، حديث۲۱۱؛ ابن بابويه، محمد، التوحيد، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ص۴۵۵، حديث۷.</ref>


== بررسی سند ==
== بررسی سند ==
حدیث نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش، در کتاب [[المحاسن (برقی)|المحاسن]] از [[امام باقر(ع)]] نقل شده است. شیخ صدوق نیز این روایت را، در کتاب [[التوحید (کتاب)|التوحید]] ذکر کرده است. سند روایت به دلیل وجود ابن فضال در سلسله‌سند صحیح نیست، ولی موثق است؛ زیرا ابن فضال ثقه و فطحی‌مذهب است.  
حدیث نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش، در کتاب [[المحاسن (برقی)|المحاسن]] از [[امام باقر(ع)]] نقل شده است. [[شیخ صدوق]] نیز این روایت را، در کتاب [[التوحید (کتاب)|التوحید]] ذکر کرده است. سند روایت به دلیل وجود ابن فضال در سلسله‌سند [[حدیث صحیح|صحیح]] نیست، ولی [[حدیث موثق|موثق]] است؛ زیرا ابن فضال [[ثقه]] و [[فطحیه|فطحی‌مذهب]] است.  


== بررسی محتوا ==
== بررسی محتوا ==
در این روایت، از سخن گفتن درباره فوق عرش نهی شده است؛ دلیل نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش، این دانسته شده که برخی از حقایق برای افراد عادی ممکن نیست و گفتگو درباره آنها به نتیجه نمی‌رسد؛ بلکه احتمال انحراف هم وجود دارد. برخی با درک نکردن حقیقت عرش و بالاتر از عرش، آن را انکار می‌کنند و این انکار ممکن است به انکار توحید منجر شود.  
در این روایت، از سخن گفتن درباره [[عرش|فوق عرش]] نهی شده است؛ دلیل نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش، این دانسته شده که برخی از حقایق برای افراد عادی ممکن نیست و گفتگو درباره آنها به نتیجه نمی‌رسد؛ بلکه احتمال انحراف هم وجود دارد. برخی با درک نکردن حقیقت عرش و بالاتر از عرش، آن را انکار می‌کنند و این انکار ممکن است به انکار [[توحید]] منجر شود. ضمن اینکه دانستن حقایق عرش، جزئی از [[اصول دین]] و [[فروع دین|فروع آن]] نبوده و واجب نیست.  
 
در حالی که دانستن حقایق عرش نه جزئی از اصول دین است و نه فروع دین که دانستنش واجب باشد و بلکه به برخی از واقعیت‌ها همین اندازه که مومنان ایمان بیاورند، کافی است به عنوان نمونه ایمان به اصل قیامت با دلایل عقلی و منطقی لازم است، اما جزئیات قیامت و چگونگی برخی از حساب‌ها و عذاب‌ها و غیره را لازم نیست با دلایل عقلی ثابت کرد و بلکه می‌توان با استناد به آیات و روایات معتبر بدان‌ها معتقد شد.


<span></span>
<span></span>

نسخهٔ ‏۱۴ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۸

سؤال
روایتی است که در آن از گفتگو درباره فوق عرش نهی شده است. آیا این روایت معتبر است؟ چرا از گفتگو درباره فوق عرش نهی شده است؟


متن و ترجمه

«تَكَلَّمُوا فِي مَا دُونَ‏ الْعَرْشِ‏ وَ لَا تَكَلَّمُوا فِي مَا فَوْقَ الْعَرْشِ فَإِنَّ قَوْماً تَكَلَّمُوا فِي اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَاهُوا حَتَّى كَانَ الرَّجُلُ يُنَادَى مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَيُجِيبُ مِنْ خَلْفِهِ وَ يُنَادَى مِنْ خَلْفِهِ فَيُجِيبُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ؛ در آنچه پایین‌تر از عرش است، سخن بگوييد و در بالاتر از آن، نه؛ زیرا گروهى درباره خدا سخن گفتند و حيران شدند تا آن جا كه او را از جلو صدا مى‌زدند،به پشتِ‌ سرش پاسخ مى‌داد و از پشتِ‌ سرش صدا مى‌زدند و او به جلويش پاسخ مى‌داد. ( پيش رو و پشت سر خود را از یکدیگر تشخیص نمی‌داد)»[۱]

بررسی سند

حدیث نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش، در کتاب المحاسن از امام باقر(ع) نقل شده است. شیخ صدوق نیز این روایت را، در کتاب التوحید ذکر کرده است. سند روایت به دلیل وجود ابن فضال در سلسله‌سند صحیح نیست، ولی موثق است؛ زیرا ابن فضال ثقه و فطحی‌مذهب است.

بررسی محتوا

در این روایت، از سخن گفتن درباره فوق عرش نهی شده است؛ دلیل نهی از سخن گفتن درباره فوق عرش، این دانسته شده که برخی از حقایق برای افراد عادی ممکن نیست و گفتگو درباره آنها به نتیجه نمی‌رسد؛ بلکه احتمال انحراف هم وجود دارد. برخی با درک نکردن حقیقت عرش و بالاتر از عرش، آن را انکار می‌کنند و این انکار ممکن است به انکار توحید منجر شود. ضمن اینکه دانستن حقایق عرش، جزئی از اصول دین و فروع آن نبوده و واجب نیست.

منابع

  1. رک: برقى، احمد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۲۳۸، حديث۲۱۱؛ ابن بابويه، محمد، التوحيد، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، ۱۳۹۸ق، ص۴۵۵، حديث۷.