اولویت بخشش فراوان یا میانه‌روی در بخشش: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی')

نسخهٔ ‏۲۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۸

سؤال

در سوره اسراء خطاب به پیامبر(ص) آمده است که بیش از اندازه انفاق مکن؛ اما در سوره حشر آیه ۹ به بخشش‌های اهل بیت اشاره می‌کند؟ این دو تنافی ندارند؟


بیان آیات

خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: ﴿وَ لا تَجْعَلْ یَدَک مَغْلُولَه إِلی عُنُقِک وَ لا تَبْسُطْها کلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛ هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن، (و ترک انفاق و بخشش نکن) و بیش از حدّ (نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرارگیری و از کار فرومانی!(اسراء:۲۹).

در آیه دیگر در تمجید از اهل بیت در کمک به مهاجران آمده است: ﴿وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فی صُدُورِهِمْ حاجَه مِمَّا أُوتُوا وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَه وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و برای کسانی است که در این سرا (سرزمین مدینه) و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی‌کنند و آنها را بر خود مقدّم می‌دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند کسانی که از بخل و حرص نفس خویش بازداشته شده‌اند رستگارانند(حشر:۹)

عدم تناقض در دو آیه

با دقت در شان نزول آیات فوق، و همچنین قرائن دیگر، پاسخ شبهه روشن می‌شود. رعایت اعتدال یک حکم عام است که در تمام مراحل زندگی قابل اجرا است و منظور این است که بخشش فراوان نباید سبب نابسامانی‌های فوق‌العاده، در زندگی انسان گردد، یا انفاق زیاد سبب ناراحتی و فشار بر فرزندان گردد و نظام خانوادگی فرد به خطر افتد. اما انفاق زیاد و ایثار یک حکم خاص است که مربوط به موارد معینی است و در موارد خاصی اعمال می‌شود[۱] و این دو حکم با هم تضادی ندارند. برای نمونه در برخی موارد به خاطر تلف شدن یک عده و نجات جان آن‌ها لازم است فرد تمام اموال خودش را انفاق نماید، و اگر کسی چنین کرد، شایسته تقدیر است، چرا که زندگی دیگران را در آن موقعیت به رفاه خود ترجیح داده است. بنابر این قرآن نیز در این آیه از کسانی که حاجت مهاجران را بر رفاه خودشان مقدم می‌دارند، تمجید کرده است.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۹۹.