معرفی و نقد پوزیتیویسم منطقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{سوال}}
{{سوال}}
فلسفه پوزيتيويسم که توسط گودل بنيان گذاري شده است لطفا در صورت امکان دلائل رد اين فلسفه و اثبات آن را به زبان ساده و هم چنين نکات برجسته اي که به کمک آن ها اين نظريه را مي شود رد کرد بيان فرمائيد؟
فلسفه پوزیتیویسم که توسط گودل بنیان‌گذاری شده است لطفاً در صورت امکان دلائل رد این فلسفه و اثبات آن را به زبان ساده و هم چنین نکات برجسته ای که به کمک آن‌ها این نظریه را می‌شود رد کرد بیان فرمائید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
پوزيتيويسم منطقی (به انگلیسی: Logical positivism) که اصحاب حلقه وين بنيان گذار آن هستند و آقاي کورت گودل (۱۹۰ ـ۱۹۷۸) رياضي دان و فيلسوف آمريکايي اتريشي الاصل به عنوان يکي از اعضاي اين حلقه در کنار افرادي مانند اتونويرات (۱۸۸۲ ـ ۱۹۴۵فريدريش وايسمان (۱۸۹۶ ـ ۱۹۵۹) کارل منگر (۱۸۴۰ ـ ۱۹۲۱) و... در شهر وين اتريش انجمن علمي برپا نمودند که به اعضاي حلقه وين معروف شدند.
پوزیتیویسم منطقی (به انگلیسی: Logical positivism) که اصحاب حلقه وین بنیان‌گذار آن هستند و آقای کورت گودل (۱۹۰–۱۹۷۸) ریاضی‌دان و فیلسوف آمریکایی اتریشی الاصل به عنوان یکی از اعضای این حلقه در کنار افرادی مانند اتونویرات (۱۸۸۲–۱۹۴۵فریدریش وایسمان (۱۸۹۶–۱۹۵۹) کارل منگر (۱۸۴۰–۱۹۲۱) و… در شهر وین اتریش انجمن علمی برپا نمودند که به اعضای حلقه وین معروف شدند.


اعضاي اين حلقه به اتکاي دستاوردهاي خيره کننده دانش بشري و غرور علمي پيدا آمده از آن، تنها روش علوم طبيعي را براي تحقيق در تمامي عرصه هاي معرفت کافي دانستند و قضايا و گزاره هايي را که نتوان با تجربه آزمود مهمل و بي معنا مي دانند. و گزاره هاي معنا دار را در قضاياي صوري (رياضي و منطقي) و تجربي منحصر مي کنند.
اعضای این حلقه به اتکای دستاوردهای خیره کننده دانش بشری و غرور علمی پیدا آمده از آن، تنها روش علوم طبیعی را برای تحقیق در تمامی عرصه‌های معرفت کافی دانستند و قضایا و گزاره‌هایی را که نتوان با تجربه آزمود مهمل و بی معنا می‌دانند؛ و گزاره‌های معنا دار را در قضایای صوری (ریاضی و منطقی) و تجربی منحصر می‌کنند.


اين رويکرد داراي انتقادات جدي است که برخي از مهم ترين آن ها عبارتند از:  
این رویکرد دارای انتقادات جدی است که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:


اشکال نخست: اوّلين اشکالي که اصحاب حلقه وين را درحلقه محاصره قرار داد اين بود که اصل تحقيق پذيري يا درستي آزمايي، يک اصل خود ستيز و خود افکن است؛ اين اصل نه يک حکم صوري و تحليلي است و نه يک حکم تجربي و مشاهده پذير که قابل تحقيق و وارسي تجربي باشد. آيا اين اصل، حکمي نظير ديگر احکام ما بعد الطّبيعه و يک گزاره غير علمي(تجربي) نيست؟ آيا مي توان به مدد يک حکم ما بعد الطّبيعي و فلسفي، بنياد فلسفه و ما بعد الطّبيعه را ويران کرد؟ اين جز اثبات آن چه در صدد انکار آن بوده اند چيز ديگري نيست؟
اشکال نخست: اوّلین اشکالی که اصحاب حلقه وین را درحلقه محاصره قرار داد این بود که اصل تحقیق پذیری یا درستی آزمایی، یک اصل خود ستیز و خود افکن است؛ این اصل نه یک حکم صوری و تحلیلی است و نه یک حکم تجربی و مشاهده پذیر که قابل تحقیق و وارسی تجربی باشد. آیا این اصل، حکمی نظیر دیگر احکام ما بعد الطّبیعه و یک گزاره غیر علمی (تجربی) نیست؟ آیا می‌توان به مدد یک حکم ما بعد الطّبیعی و فلسفی، بنیاد فلسفه و ما بعد الطّبیعه را ویران کرد؟ این جز اثبات آنچه در صدد انکار آن بوده‌اند چیز دیگری نیست؟


حاصل پاسخي که از حلقه وين بيرون آمد يک تلاش بي فرجام بود. پاسخ اين بود که اصل مذکور نه يک حکم و يک گزاره<ref>Statement.</ref>، بلکه يک پيشنهاد<ref>proposal</ref> است.
حاصل پاسخی که از حلقه وین بیرون آمد یک تلاش بی فرجام بود. پاسخ این بود که اصل مذکور نه یک حکم و یک گزاره،<ref>Statement.</ref> بلکه یک پیشنهاد<ref>proposal</ref> است.


اين اصل فقط پيشنهاد مي کند که گزاره هاي غير علمي و غير قابل اثبات ـ به روش تجربي ـ را به عنوان گزاره معنا دار نپذيريد. امّا مخالفان بسادگي مي توانند بگويند: که «ما اين پيشنهاد را نمي پذيريم».
این اصل فقط پیشنهاد می‌کند که گزاره‌های غیر علمی و غیرقابل اثبات ـ به روش تجربی ـ را به عنوان گزاره معنا دار نپذیرید. امّا مخالفان بسادگی می‌توانند بگویند: که «ما این پیشنهاد را نمی‌پذیریم».


اشکال دوم: اصل اثبات پذيري، نه فقط متافيزيک بلکه فيزيک و کليّه علوم تجربي را به محاق تهديد و ابطال مي کشاند. قوانين علمي طبعا به گونه اي هستند که قاطعانه اثبات پذير نيستند. و همواره احتمال پيدا شدن نمونه هاي خلاف وجود دارد. اين قانون که «هر فلزي در مجاورت با حرارت منبسط مي شود»، زماني اثبات پذير است که همه فلزهاي عالم قابل آزمايش باشند. به تعبير پوپر معيار اثبات پذيري مآلاً به تعميم هاي نارواي استقرايي بر مي گردد. پوزيتيويست هاي منطقي در يک بازانديشي، اصل مذکور را به اصل تأييد پذيري<ref>confirmabiIity.</ref> تغيير و تقليل دادند. امّا هر چه اصل پيشين قهر آميز و سخت گير بود اين اصل بيش از حد سهل انگار و آسان گير مي نمود.
اشکال دوم: اصل اثبات پذیری، نه فقط متافیزیک بلکه فیزیک و کلیّه علوم تجربی را به محاق تهدید و ابطال می‌کشاند. قوانین علمی طبعاً به گونه ای هستند که قاطعانه اثبات پذیر نیستند؛ و همواره احتمال پیدا شدن نمونه‌های خلاف وجود دارد. این قانون که «هر فلزی در مجاورت با حرارت منبسط می‌شود»، زمانی اثبات پذیر است که همه فلزهای عالم قابل آزمایش باشند. به تعبیر پوپر معیار اثبات پذیری مآلاً به تعمیم‌های ناروای استقرایی بر می‌گردد. پوزیتیویست‌های منطقی در یک بازاندیشی، اصل مذکور را به اصل تأیید پذیری<ref>confirmabiIity.</ref> تغییر و تقلیل دادند. امّا هر چه اصل پیشین قهر آمیز و سخت گیر بود این اصل بیش از حد سهل انگار و آسان گیر می‌نمود.


پوپر به جاي ملاک اثبات پذيري، اصل ابطال پذيري<ref>faIsifiabiIity.</ref> را پيش نهاده است.
پوپر به جای ملاک اثبات پذیری، اصل ابطال پذیری<ref>faIsifiabiIity.</ref> را پیش نهاده است.


يعني معيار علمي بودن قضيّه ـ صرف نظر از درستي و يا نادرستي آن ـ قابليّت آن قضيه براي نقض و ابطال است. حال اگر فرضيّه اي از کوشش هاي جدّي و مداومي که براي طرد و ابطال آن صورت مي گيرد، جان به در ببرد، موقتا و تا اطّلاع ثانوي مي تواند به عنوان يک قضيّه علمي پذيرفته شود. بدين حساب نيز گزاره هاي ما بعد الطّبيعي يا اخلاقي جزو قضاياي علمي نيستند. نظريّه پوپر در جاي خود مورد ايراد و اشکال واقع شده است.
یعنی معیار علمی بودن قضیّه ـ صرف نظر از درستی یا نادرستی آن ـ قابلیّت آن قضیه برای نقض و ابطال است. حال اگر فرضیّه ای از کوشش‌های جدّی و مداومی که برای طرد و ابطال آن صورت می‌گیرد، جان به در ببرد، موقتاً و تا اطّلاع ثانوی می‌تواند به عنوان یک قضیّه علمی پذیرفته شود. بدین حساب نیز گزاره‌های ما بعد الطّبیعی یا اخلاقی جزو قضایای علمی نیستند. نظریّه پوپر در جای خود مورد ایراد و اشکال واقع شده است.


اشکال سوم: از آن جا که تعريف قضيّه اين است که «قضيّه، قولي است که محتمل صدق و کذب باشد»، بي معني بودن قضيّه، امر غريبي است. به عبارتي صدق و حتي کذب، متفرّع بر معناداري است. زماني مي توانيم بگوئيم قضيّه الف «کاذب» است که معنايي از آن برداشته باشيم.
اشکال سوم: از آن جا که تعریف قضیّه این است که «قضیّه، قولی است که محتمل صدق و کذب باشد»، بی‌معنی بودن قضیّه، امر غریبی است. به عبارتی صدق و حتی کذب، متفرّع بر معناداری است. زمانی می‌توانیم بگوئیم قضیّه الف «کاذب» است که معنایی از آن برداشته باشیم.


اشکال چهارم: غريب تر از نکته گذشته اين که، قضيّه، با وجود آن که ممکن است بي معني باشد، بتواند يا بخواهد تحقيق پذير هم باشد؛ يعني به ناچار بايد ابتدا از معنا داري قضيّه خاطر جمع بود و سپس آن را قابل تحقيق و وارسي دانست. در واقع معناداري پيش از اثبات پذيري بايد محرز باشد. و اين بيقين، خلاف مدّعاست. چرا که بنابر مدّعا، اثبات پذيري ملاک معنا داري است.
اشکال چهارم: غریب تر از نکته گذشته این که، قضیّه، با وجود آن که ممکن است بی‌معنی باشد، بتواند یا بخواهد تحقیق پذیر هم باشد؛ یعنی به ناچار باید ابتدا از معنا داری قضیّه خاطر جمع بود و سپس آن را قابل تحقیق و وارسی دانست. در واقع معناداری پیش از اثبات پذیری باید محرز باشد؛ و این بیقین، خلاف مدّعاست. چرا که بنابر مدّعا، اثبات پذیری ملاک معنا داری است.


اشکال پنجم: معيار تجربي مذکور، به معيار هاي علوم نقلي مانند اجماع، آمار، تواتر (بسامد اقوال) بي توجّه است. هم چنين معيار فوق، معيارهايي نظير تجربه و مشاهده (شهود) در عرفان، تجربه ديني در دين، و بناي عقلا در جامعه و.... را ناديده مي گيرد.
اشکال پنجم: معیار تجربی مذکور، به معیارهای علوم نقلی مانند اجماع، آمار، تواتر (بسامد اقوال) بی توجّه است. هم چنین معیار فوق، معیارهایی نظیر تجربه و مشاهده (شهود) در عرفان، تجربه دینی در دین، و بنای عقلا در جامعه و… را نادیده می‌گیرد.


بسياري از نحله ها و رويکرد هاي انتقادي که در نيمه دوم قرن ۲۰ سربرداشته اند آموزه هاي کلي و نظريّه هاي کلان و دعاوي قطعي و جزمي پوزيتيويستي از جمله اهداف نقدها و حمله هاي آن ها بود و هست. تفکّر انتقادي «پست مدرنيسم» و گرايش هاي نسبي انگارانه و انتقادي «هرمنوتيک جديد» از اين جمله اند.
بسیاری از نحله‌ها و رویکردهای انتقادی که در نیمه دوم قرن ۲۰ سربرداشته اند آموزه‌های کلی و نظریّه‌های کلان و دعاوی قطعی و جزمی پوزیتیویستی از جمله اهداف نقدها و حمله‌های آن‌ها بود و هست. تفکّر انتقادی «پست مدرنیسم» و گرایش‌های نسبی انگارانه و انتقادی «هرمنوتیک جدید» از این جمله اند.


به هر حال نهايتا بسياري از پوزيتيويست هاي منطقي در نوشته هاي پر هيجان خود باز انديشيدند. آير در مورد کتابي که در خصوص اصل تحقيق نوشت، و از پر نفوذ ترين و انفجاري ترين کتاب هاي قرن بيستم بود، و اکثر گزاره هاي فلسفي و ديني را به مهمل گويي متّهم مي کرد، در دوران پختگي فکري مي گويد : «نقيصه آن کتاب اين بود که تقريبا يکسره عاري از حقيقت بود». آلبرت اينشتين که سال ها جازم و معتقد به انديشه هاي پوزيتيويستي بود، در اواخر عمر از هيچ اشتباهي به اندازه اين اشتباه پشيمان نبود.
به هر حال نهایتاً بسیاری از پوزیتیویست‌های منطقی در نوشته‌های پر هیجان خود باز اندیشیدند. آیر در مورد کتابی که در خصوص اصل تحقیق نوشت، و از پر نفوذترین و انفجاری‌ترین کتاب‌های قرن بیستم بود، و اکثر گزاره‌های فلسفی و دینی را به مهمل گویی متّهم می‌کرد، در دوران پختگی فکری می‌گوید: «نقیصه آن کتاب این بود که تقریباً یکسره عاری از حقیقت بود». آلبرت اینشتین که سال‌ها جازم و معتقد به اندیشه‌های پوزیتیویستی بود، در اواخر عمر از هیچ اشتباهی به اندازه این اشتباه پشیمان نبود.


به هر حال قباي تنگي که اين مکتب بر اندام ارزش ها و معارف بشري دوخت دوامي نياورد. اگر چه روحيّه تحصّل گرايي و علم زدگي در بسياري از کشورها، خصوصا کشورها و انديشه هاي مصرف کننده، و جوامعي که در دوران توسعه و مدرن سازي به سر مي برند، هنوز ممکن است زنده و تازه به نظر برسد؛ امّا به تعبير جان پاسمور «اينک پوزيتيويسم منطقي، مرده است يا به همان اندازه که يک نهضت فلسفي مي تواند بميرد مرده است».
به هر حال قبای تنگی که این مکتب بر اندام ارزش‌ها و معارف بشری دوخت دوامی نیاورد. اگر چه روحیّه تحصّل گرایی و علم زدگی در بسیاری از کشورها، خصوصاً کشورها و اندیشه‌های مصرف‌کننده، و جوامعی که در دوران توسعه و مدرن سازی به سر می‌برند، هنوز ممکن است زنده و تازه به نظر برسد؛ امّا به تعبیر جان پاسمور «اینک پوزیتیویسم منطقی، مرده است یا به همان اندازه که یک نهضت فلسفی می‌تواند بمیرد مرده است».


<span></span>
== منابع ==
 
{{پانویس}}
==منابع==
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ =  
|شاخه فرعی۱ =
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۴۰

سؤال

فلسفه پوزیتیویسم که توسط گودل بنیان‌گذاری شده است لطفاً در صورت امکان دلائل رد این فلسفه و اثبات آن را به زبان ساده و هم چنین نکات برجسته ای که به کمک آن‌ها این نظریه را می‌شود رد کرد بیان فرمائید؟

پوزیتیویسم منطقی (به انگلیسی: Logical positivism) که اصحاب حلقه وین بنیان‌گذار آن هستند و آقای کورت گودل (۱۹۰–۱۹۷۸) ریاضی‌دان و فیلسوف آمریکایی اتریشی الاصل به عنوان یکی از اعضای این حلقه در کنار افرادی مانند اتونویرات (۱۸۸۲–۱۹۴۵)، فریدریش وایسمان (۱۸۹۶–۱۹۵۹) کارل منگر (۱۸۴۰–۱۹۲۱) و… در شهر وین اتریش انجمن علمی برپا نمودند که به اعضای حلقه وین معروف شدند.

اعضای این حلقه به اتکای دستاوردهای خیره کننده دانش بشری و غرور علمی پیدا آمده از آن، تنها روش علوم طبیعی را برای تحقیق در تمامی عرصه‌های معرفت کافی دانستند و قضایا و گزاره‌هایی را که نتوان با تجربه آزمود مهمل و بی معنا می‌دانند؛ و گزاره‌های معنا دار را در قضایای صوری (ریاضی و منطقی) و تجربی منحصر می‌کنند.

این رویکرد دارای انتقادات جدی است که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

اشکال نخست: اوّلین اشکالی که اصحاب حلقه وین را درحلقه محاصره قرار داد این بود که اصل تحقیق پذیری یا درستی آزمایی، یک اصل خود ستیز و خود افکن است؛ این اصل نه یک حکم صوری و تحلیلی است و نه یک حکم تجربی و مشاهده پذیر که قابل تحقیق و وارسی تجربی باشد. آیا این اصل، حکمی نظیر دیگر احکام ما بعد الطّبیعه و یک گزاره غیر علمی (تجربی) نیست؟ آیا می‌توان به مدد یک حکم ما بعد الطّبیعی و فلسفی، بنیاد فلسفه و ما بعد الطّبیعه را ویران کرد؟ این جز اثبات آنچه در صدد انکار آن بوده‌اند چیز دیگری نیست؟

حاصل پاسخی که از حلقه وین بیرون آمد یک تلاش بی فرجام بود. پاسخ این بود که اصل مذکور نه یک حکم و یک گزاره،[۱] بلکه یک پیشنهاد[۲] است.

این اصل فقط پیشنهاد می‌کند که گزاره‌های غیر علمی و غیرقابل اثبات ـ به روش تجربی ـ را به عنوان گزاره معنا دار نپذیرید. امّا مخالفان بسادگی می‌توانند بگویند: که «ما این پیشنهاد را نمی‌پذیریم».

اشکال دوم: اصل اثبات پذیری، نه فقط متافیزیک بلکه فیزیک و کلیّه علوم تجربی را به محاق تهدید و ابطال می‌کشاند. قوانین علمی طبعاً به گونه ای هستند که قاطعانه اثبات پذیر نیستند؛ و همواره احتمال پیدا شدن نمونه‌های خلاف وجود دارد. این قانون که «هر فلزی در مجاورت با حرارت منبسط می‌شود»، زمانی اثبات پذیر است که همه فلزهای عالم قابل آزمایش باشند. به تعبیر پوپر معیار اثبات پذیری مآلاً به تعمیم‌های ناروای استقرایی بر می‌گردد. پوزیتیویست‌های منطقی در یک بازاندیشی، اصل مذکور را به اصل تأیید پذیری[۳] تغییر و تقلیل دادند. امّا هر چه اصل پیشین قهر آمیز و سخت گیر بود این اصل بیش از حد سهل انگار و آسان گیر می‌نمود.

پوپر به جای ملاک اثبات پذیری، اصل ابطال پذیری[۴] را پیش نهاده است.

یعنی معیار علمی بودن قضیّه ـ صرف نظر از درستی یا نادرستی آن ـ قابلیّت آن قضیه برای نقض و ابطال است. حال اگر فرضیّه ای از کوشش‌های جدّی و مداومی که برای طرد و ابطال آن صورت می‌گیرد، جان به در ببرد، موقتاً و تا اطّلاع ثانوی می‌تواند به عنوان یک قضیّه علمی پذیرفته شود. بدین حساب نیز گزاره‌های ما بعد الطّبیعی یا اخلاقی جزو قضایای علمی نیستند. نظریّه پوپر در جای خود مورد ایراد و اشکال واقع شده است.

اشکال سوم: از آن جا که تعریف قضیّه این است که «قضیّه، قولی است که محتمل صدق و کذب باشد»، بی‌معنی بودن قضیّه، امر غریبی است. به عبارتی صدق و حتی کذب، متفرّع بر معناداری است. زمانی می‌توانیم بگوئیم قضیّه الف «کاذب» است که معنایی از آن برداشته باشیم.

اشکال چهارم: غریب تر از نکته گذشته این که، قضیّه، با وجود آن که ممکن است بی‌معنی باشد، بتواند یا بخواهد تحقیق پذیر هم باشد؛ یعنی به ناچار باید ابتدا از معنا داری قضیّه خاطر جمع بود و سپس آن را قابل تحقیق و وارسی دانست. در واقع معناداری پیش از اثبات پذیری باید محرز باشد؛ و این بیقین، خلاف مدّعاست. چرا که بنابر مدّعا، اثبات پذیری ملاک معنا داری است.

اشکال پنجم: معیار تجربی مذکور، به معیارهای علوم نقلی مانند اجماع، آمار، تواتر (بسامد اقوال) بی توجّه است. هم چنین معیار فوق، معیارهایی نظیر تجربه و مشاهده (شهود) در عرفان، تجربه دینی در دین، و بنای عقلا در جامعه و… را نادیده می‌گیرد.

بسیاری از نحله‌ها و رویکردهای انتقادی که در نیمه دوم قرن ۲۰ سربرداشته اند آموزه‌های کلی و نظریّه‌های کلان و دعاوی قطعی و جزمی پوزیتیویستی از جمله اهداف نقدها و حمله‌های آن‌ها بود و هست. تفکّر انتقادی «پست مدرنیسم» و گرایش‌های نسبی انگارانه و انتقادی «هرمنوتیک جدید» از این جمله اند.

به هر حال نهایتاً بسیاری از پوزیتیویست‌های منطقی در نوشته‌های پر هیجان خود باز اندیشیدند. آیر در مورد کتابی که در خصوص اصل تحقیق نوشت، و از پر نفوذترین و انفجاری‌ترین کتاب‌های قرن بیستم بود، و اکثر گزاره‌های فلسفی و دینی را به مهمل گویی متّهم می‌کرد، در دوران پختگی فکری می‌گوید: «نقیصه آن کتاب این بود که تقریباً یکسره عاری از حقیقت بود». آلبرت اینشتین که سال‌ها جازم و معتقد به اندیشه‌های پوزیتیویستی بود، در اواخر عمر از هیچ اشتباهی به اندازه این اشتباه پشیمان نبود.

به هر حال قبای تنگی که این مکتب بر اندام ارزش‌ها و معارف بشری دوخت دوامی نیاورد. اگر چه روحیّه تحصّل گرایی و علم زدگی در بسیاری از کشورها، خصوصاً کشورها و اندیشه‌های مصرف‌کننده، و جوامعی که در دوران توسعه و مدرن سازی به سر می‌برند، هنوز ممکن است زنده و تازه به نظر برسد؛ امّا به تعبیر جان پاسمور «اینک پوزیتیویسم منطقی، مرده است یا به همان اندازه که یک نهضت فلسفی می‌تواند بمیرد مرده است».

منابع

  1. Statement.
  2. proposal
  3. confirmabiIity.
  4. faIsifiabiIity.