موارد جواز دروغ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۸: خط ۸:


== ضرورت و اضطرار ==
== ضرورت و اضطرار ==
حفظ جان و مال خود یا [[مسلمان|مسلمانی]] دیگر، از مصداق‌های ضرورت و [[اضطرار]] است. اگر تنها راهِ حفظ جان و مال، [[دروغگویی|دروغ گفتن]] باشد، انسان می‌تواند مرتکب دروغ شود. یکی از دلایل جواز دروغ در این مورد، اهمیت زیادی است که [[خداوند]] نسبت به جان و مال مسلمانان داده است.
حفظ جان و مال خود یا [[مسلمان|مسلمانی]] دیگر، از مصداق‌های ضرورت و [[اضطرار]] است. اگر تنها راهِ حفظ جان و مال، [[دروغگویی|دروغ‌گفتن]] باشد، انسان می‌تواند مرتکب دروغ شود. یکی از دلایل جواز دروغ در این مورد، اهمیت زیادی است که خداوند نسبت به جان و مال مسلمانان داده است.


در آیه ۱۰۶ [[سوره نحل]]، اظهار کفر از روی اجبار [[جایز]] شمرده شده است.<ref>نگاه کنید به شیخ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، کنگره جهانی شیخ انصاری، اول، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱–۳۱.</ref>
در آیه ۱۰۶ [[سوره نحل]]، اظهار کفر از روی اجبار [[جایز]] شمرده شده است.<ref>نگاه کنید به شیخ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، کنگره جهانی شیخ انصاری، اول، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱–۳۱.</ref>


== آشتی دادن برادران مؤمن ==
== آشتی‌دادن برادران مؤمن ==
آشتی دادن بین دو نفر، دو گروه یا قبیله، از مواردی است که دروغ گفتن برای آن جایز است. در این باره روایات زیادی وجود دارد.<ref>شیخ انصاری، المکاسب، ج۲، ص۳۱–۳۲.</ref> براساس روایتی از [[پیامبر(ص)]]، خداوند دروغی که در راه اصلاح و صلح بین مردم گفته شده باشد را دوست دارد.<ref>حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref> به گفته [[امام صادق(ع)]]، انسانِ مُصلح دروغگو شمرده نمی‌شود.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref>
آشتی دادن بین دو نفر، دو گروه یا قبیله، از مواردی است که دروغ گفتن برای آن جایز است. در این باره روایات زیادی وجود دارد.<ref>شیخ انصاری، المکاسب، ج۲، ص۳۱–۳۲.</ref> براساس روایتی از [[پیامبر(ص)]]، خداوند دروغی که در راه اصلاح و صلح بین مردم گفته شده باشد را دوست دارد.<ref>حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref> به گفته [[امام صادق(ع)]]، انسانِ مُصلح دروغگو شمرده نمی‌شود.<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۲.</ref>


خط ۲۷: خط ۲۷:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = اخلاق
  | شاخه اصلی = اخلاق
  |شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
  | شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
  |شاخه فرعی۲ = دروغ
  | شاخه فرعی۲ = دروغ
  |شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۴۰: خط ۴۰:
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی = شد
  | بازبینی = شد
  | تکمیل =
  | تکمیل =

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۶

سؤال

اسلام در چه مواردی دروغ گفتن را جایز شمرده است؟

دروغ‌گفتن هنگامی که تنها بوسیله دروغ گفتن بتوان زیانی را از مسلمانی برداشت، یا باعث اصلاح بین مردم شد، جایز است. حفظ جان و مال مسلمانان، آشتی دادن بین آنها و نیرنگ در جنگ از دیگر مصداق‌های جواز دروغ است.

البته دروغ در غیر موارد گفته شده، کلید گناهان، گناه کبیره و مایه بدبختی در دنیا و آخرت شمرده شده است.

ضرورت و اضطرار

حفظ جان و مال خود یا مسلمانی دیگر، از مصداق‌های ضرورت و اضطرار است. اگر تنها راهِ حفظ جان و مال، دروغ‌گفتن باشد، انسان می‌تواند مرتکب دروغ شود. یکی از دلایل جواز دروغ در این مورد، اهمیت زیادی است که خداوند نسبت به جان و مال مسلمانان داده است.

در آیه ۱۰۶ سوره نحل، اظهار کفر از روی اجبار جایز شمرده شده است.[۱]

آشتی‌دادن برادران مؤمن

آشتی دادن بین دو نفر، دو گروه یا قبیله، از مواردی است که دروغ گفتن برای آن جایز است. در این باره روایات زیادی وجود دارد.[۲] براساس روایتی از پیامبر(ص)، خداوند دروغی که در راه اصلاح و صلح بین مردم گفته شده باشد را دوست دارد.[۳] به گفته امام صادق(ع)، انسانِ مُصلح دروغگو شمرده نمی‌شود.[۴]

نیرنگ در جنگ

در نبرد با باطل، فریب دادن دشمن، جایز بلکه پسندیده است؛ زیرا با این کار، جبهه حق تقویت شده و باطل ضعیف می‌شود. در روایتی از امام صادق(ع)، سه مورد دروغ نیکو شمرده شده، که یکی از آنها نیرنگ در جنگ است. در روایتی دیگر نیز گفته شده سه مورد دروغ مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد، که یکی از آنها نیرنگ در جنگ است.[۵]

جستارهای وابسته

منابع

  1. نگاه کنید به شیخ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، کنگره جهانی شیخ انصاری، اول، ۱۴۱۵ق، ج۲، ص۲۱–۳۱.
  2. شیخ انصاری، المکاسب، ج۲، ص۳۱–۳۲.
  3. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ج۱۲، ص۲۵۲.
  4. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۲.
  5. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۲.