پرش به محتوا

پیش نویس:تقلید در شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
Mohammadaminrazi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohammadaminrazi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پیش نویس|تکمیل}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا لزوم تقلید در همه مسائل، مانع رشد فکری فرد نمی‌شود؟
آیا لزوم تقلید در همه مسائل، مانع رشد فکری فرد نمی‌شود؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{درگاه|واژه‌ها}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|قرآن}}
'''عنوان پیشنهادی: تقلید و تفکر یا تضاد تقلید با تفکر'''


در نگاه اولیه، تقلید و تفکر به‌ عنوان دو مفهوم متضاد در دین‌ ورزی اسلامی معرفی می‌شوند؛ یکی متضمن پیروی بی‌ چون‌ و چرا، و دیگری نماینده‌ تعقل و خردورزی. با این‌حال، بررسی دقیق منابع اسلامی نشان می‌دهد که این دو در تعارض با یکدیگر نیستند، بلکه در چارچوبی هماهنگ، هدایت‌گر انسان به سوی کمال‌اند. با استناد به آیات قرآن و روایات معصومین(ع) جایگاه تقلید و تفکر در اسلام، رابطه‌ آن‌ها با عقلانیت دینی، و نحوه تعامل آن‌ها در ساحت ایمان و عمل مطرح شده. اسلام دینی عقل‌مدار است که پیروان خود را به تدبر، تفکر و پرسشگری دعوت می‌کند. بااین‌حال، در مواردی که تخصص یا دانش لازم فراهم نیست، تقلید عقلانی و روشمند از متخصصان دین توصیه شده است. این تقلید نه‌تنها منافاتی با عقلانیت ندارد، بلکه خود مبتنی بر عقل و شناخت است. بنابراین، تقلید و تفکر در اسلام در تعارض نیستند، بلکه در دو حوزه متفاوت عمل می‌کنند: یکی در حوزه عقلانیت و اصول دین، و دیگری در حوزه اجرا و عمل به شریعت.
== '''مفهوم تقلید و تفکر''' ==


== تست ==
=== تقلید ===




== تست ==
در اصطلاح [[فقه|فقهی]] به معنای پیروی از [[مجتهد]] در احکام دینی یا عمل کردن طبق نظر و تشخیص فقهی یک مجتهدِ معین در احکام [[فروع دین]] (مانند [[نماز]] و [[حج]]) است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عروةالوثقی|سال=١٤١٧|نام=سید محمد کاظم|نام خانوادگی=طباطبائی یزدی|صفحه=4}}</ref> تقلید در [[احکام خمسه]] (واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات) واجب است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=عروةالوثقی|صفحه=11|نام=سید محمد کاظم|نام خانوادگی=طباطبائی یزدی|سال=١٤١٧}}</ref>


=== تسس ===
=== تفکر ===
[[تفکر]] در لغت به معنای تأمل<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الصحاح|سال=۱۴۰۷|نام خانوادگی=الجوهری|ناشر=دارالعلم للملایین|جلد=2|صفحه=۷۸۳|مکان=بیروت|کوشش=عبدالغفور العطاری}}</ref> و در اصطلاح، تصرف قلب در معانی اشیا برای ادراک مطلوب است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=التحقیق فی کلمات القرآن الکریم|سال=۱۳۷۴|نام=حسن|نام خانوادگی=مصطفوی|ناشر=وزارت ارشاد|جلد=9|صفحه=۱۲۶|مکان=تهران}}</ref> فکر نیز از همین ریشه و در لغت به معنای تأمل<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=لسان العرب|سال=۱۴۰۸|نام=محمد بن مکرم|نام خانوادگی=ابن منظور|ناشر=دار احیاء التراث العربی|جلد=5|صفحه=65|مکان=بیروت|کوشش=علی شیری}}</ref> و در اصطلاح حرکت نفس از مطالب (مجهولات) تصوری و تصدیقی به مبادی<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح منظومه|صفحه=84|نام خانوادگی=سبزواری|سال=۱۴۱۷|کوشش=حسن زاده آملى|مکان=تهران|نام=هادی}}</ref> و سیر در معلومات موجود است تا مجهولاتی که ملازم با آن‌هایند معلوم گردند<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=نثر طوبى|صفحه=270|نام خانوادگی=شعرانی|سال=۱۳۹۸|مکان=تهران|نام=ابوالحسن|جلد=2|ناشر=دارالكتب الاسلامية}}</ref> این حرکت، [[نفس]] را برای افاضه صور عقلی از مبدأ قدسی آماده می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح منظومه|صفحه=۸۴|نام خانوادگی=سبزوارى|سال=۱۴۱۷|مکان=تهران|نام=هادی|ناشر=دارالكتب الاسلامية|کوشش=حسن زاده آملى}}</ref> نیز فکر، نیرویی است در شخص که برای طلب معنا، در امری دقیق و باریک می‌گردد و تفکر جولان این نیرو بر حسب نظر عقل است و جز بر آنچه صورت آن در قلب حاصل گردد گفته نمی‌شود.<sup><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مفردات|صفحه=۶۴۳|نام خانوادگی=راغب اصفهانی|سال=۱۴۱۲|مکان=دمشق|نام=حسین بن محمد|ناشر=دارالقلم|کوشش=صفوان داودى}}</ref></sup> فکر در اصطلاح عامه مردم نیز عبارت است از هر انتقالی که برای نفس در ادراکات جزئی صورت گیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=شرح منظومه|صفحه=۸۴|نام خانوادگی=سبزوارى|سال=۱۴۱۷|مکان=تهران|نام=هادی|ناشر=دارالكتب الاسلامية|کوشش=حسن زاده آملى}}</ref>


== '''تأکید اسلام بر تفکر و تعقل''' ==
اسلام برخلاف بسیاری از مکاتب، پیروان خود را به تفکر و تعقل دعوت می‌کند که در قرآن و روایات به آن اشاره شده است:


=== تست ===
=== قرآن ===
[[قرآن کریم]] در آیات فراوانی، افراد را به تفکر دعوت می‌کند و در قرآن کریم افزون بر واژه تفکر که مشتقات آن‌که ۱۸ بار به کار رفته، مشتقّات واژه‌های مرتبط با موضوع تفکر، نظیر تدبّر، تذکر، تفقه ، تفکیر، اعتبار ، نظر و عقل نیز فراوان به کار رفته است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان فی تفسیر القرآن|نام=محمد حسین|نام خانوادگی=طباطبایی|ناشر=مؤسسة الأعلمي للمطبوعات|جلد=5|صفحه=255|مکان=بیروت}}</ref> قرآن موضوعات مختلفی را برای تفکر مطرح کرده‌است، مانند تفکر در عالم خلقت<ref>سوره آل عمران، آیه های ۱۹۰–۱۹۱</ref>، تفکر در خود<ref>سوره روم، آیه ۸</ref> و تفکر در تاریخ<ref>سوره یوسف، ایه ۱۰۹</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار|نام=مرتضی|نام خانوادگی=مطهری|جلد=22|صفحه=۷۶۴و۷۶۵}}</ref> که از این موارد می‌توان به منابع تفکر و موضوع‌هایی که انسان شایسته‌است در آنها تفکر کند، در قرآن یاد کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار|نام خانوادگی=مطهری|نام=مرتضی|جلد=2|صفحه=71و73}}</ref>


=== روایات ===
تعقّل و تفکّر، در روایات [[اهل بیت(ع)]] جایگاه ویژه‌ای دارد. مرحوم [[کلینی]] در مجموعه شریف [[اصول کافی]] که از جامع‌ترین و معتبرترین جوامع روایی شیعه است، اولین مبحث یا اولین کتاب را «کتاب‌العقل و الجهل» نام نهاده و در آن کتاب، روایات فراوانی از اهل بیت«ع» راجع به فضیلت نیکو اندیشیدن، درست فکر کردن و خوب فهمیدن، نقل کرده است. در آن روایات، تعقّل، بهترین دوست و یاور انسان، راهنمای [[مؤمن]] و افضل نعمت‌ها شمرده شده است.<ref name=":0">{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1363|نام=محمد بن یعقوب|نام خانوادگی=کلینی|ناشر=دار الکتب الإسلامیة|صفحه‌ها=11|مکان=تهران}}</ref> در روایاتی از بیان مبارک [[امام حسین(ع)]] آمده است: ثواب یک ساعت تفکّر، از یک سال عبادت بیشتر است: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسير العياشی|نام=محمد بن مسعود|نام خانوادگی=عياشی|جلد=2|صفحه=208}}</ref>و همچنین [[امام صادق(ع)]] برخورداری از عقل را مقدمه دین‌داری و دین‌داری را لازمه ورود به بهشت می‌دانند: «مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ»<ref name=":02">{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1363|نام=محمد بن یعقوب|نام خانوادگی=کلینی|ناشر=دار الکتب الإسلامیة|صفحه‌ها=11|مکان=تهران}}</ref>


=== تست ===
== '''مرزبندی تقلید و تفکر''' ==
[[اسلام]]، در امور اعتقادی، تعبد را كافی نمی داند. [[اصول دین]] نیز جزو معارف نظری اسلام بوده و در آن، اعتقاد و یقین شرط است به همین جهت نوع مراجع تقلید در [[فروع دین]] را جائز دانسته، اما تقلید در اصول دین را جائر نمی دانند. شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: قرآن كریم ایمان را بر پایه تفكر و تعقل گذاشته است. قرآن همواره می‌خواهد كه مردم از اندیشه به ایمان برسند. قرآن در آنچه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آن را شناخت، تعبد را كافی نمی‌داند. بنابراین در اصول دین باید عقلاً تحقیق كرد؛ مثلاً این كه خداوند وجود دارد و یكی است، مسئله‌ای است كه عقلاً باید به آن پی‌برد و همچنین نبوت [[حضرت محمد(ص)]] و اینكه او پیامبر خدا است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار|سال=1370|نام=مرتضی|نام خانوادگی=مطهری|جلد=3|صفحه=59|مکان=تهران}}</ref>


{{پایان پاسخ}}
البته این امر به معنای آن نیست كه انسان از اهل خبره سوال نكند و یا به بهانه عدم تقلید از قول آنها تبعیت نكرده و به استدلالات آنها توجهی نكند؛ آنچه در اصول دین نهی شده آن است كه انسان مانند فروعات، عقل شخصی را كنار گذاشته و تابع محض و بی چون و چرای دیگری باشد و طبیعتاً در چنین وضعی، ملاک خبره بودن خود [[مجتهد]] در ارائه این نظریات است و چه بسا در اینگونه موارد حتی ظن به صحت نیز برای انسان حاصل نشود. بر خلاف اصول دین كه ملاک علم و یقین است و انسان حتماً باید به علم و یقین برسد چه اینكه این علم و یقین از جانب خود انسان حاصل شود، یعنی خود انسان با تحقیق به مرحله یقین برسد و یا آنكه انسان بواسطه قول دیگری به یقین برسد. در نتیجه ملاک و معیار در فروع دین صرف تقلید محض است بدون آنكه برای انسان یقین به صحت پیدا شود. اما ملاک در اصول اعتقادی آن است كه شخص، خود به مرحله یقین برسد. چه آنكه خود تحقیق كرده و به این مرحله رسیده و یا آنكه بواسطه سخنان و استدلالات دیگری به یقین رسیده باشد. بر این اساس می توان گفت حتی در اصول دین نیز به نوعی تقلید به معنای خاص جائز است یعنی تقلیدی كه مقدمه تعقل خود انسان و یقین برای وی باشد نه مانند فروعات كه تقلید محض است. لذا [[امام خمینی(ره)]] در این باره می‌فرماید: در اصول اعتقادی، میزان علم و یقین است و اگر از قول دیگری حاصل شود كفایت می كند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=استفتاءات|سال=1392|نام=روح الله|نام خانوادگی=خمینی|ناشر=مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)|صفحه=7|مکان=تهران}}</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی = فقه
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ = تقلید
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۱۲

سؤال

آیا لزوم تقلید در همه مسائل، مانع رشد فکری فرد نمی‌شود؟

درگاه‌ها


عنوان پیشنهادی: تقلید و تفکر یا تضاد تقلید با تفکر

در نگاه اولیه، تقلید و تفکر به‌ عنوان دو مفهوم متضاد در دین‌ ورزی اسلامی معرفی می‌شوند؛ یکی متضمن پیروی بی‌ چون‌ و چرا، و دیگری نماینده‌ تعقل و خردورزی. با این‌حال، بررسی دقیق منابع اسلامی نشان می‌دهد که این دو در تعارض با یکدیگر نیستند، بلکه در چارچوبی هماهنگ، هدایت‌گر انسان به سوی کمال‌اند. با استناد به آیات قرآن و روایات معصومین(ع) جایگاه تقلید و تفکر در اسلام، رابطه‌ آن‌ها با عقلانیت دینی، و نحوه تعامل آن‌ها در ساحت ایمان و عمل مطرح شده. اسلام دینی عقل‌مدار است که پیروان خود را به تدبر، تفکر و پرسشگری دعوت می‌کند. بااین‌حال، در مواردی که تخصص یا دانش لازم فراهم نیست، تقلید عقلانی و روشمند از متخصصان دین توصیه شده است. این تقلید نه‌تنها منافاتی با عقلانیت ندارد، بلکه خود مبتنی بر عقل و شناخت است. بنابراین، تقلید و تفکر در اسلام در تعارض نیستند، بلکه در دو حوزه متفاوت عمل می‌کنند: یکی در حوزه عقلانیت و اصول دین، و دیگری در حوزه اجرا و عمل به شریعت.

مفهوم تقلید و تفکر

تقلید

در اصطلاح فقهی به معنای پیروی از مجتهد در احکام دینی یا عمل کردن طبق نظر و تشخیص فقهی یک مجتهدِ معین در احکام فروع دین (مانند نماز و حج) است.[۱] تقلید در احکام خمسه (واجبات، محرمات، مستحبات، مکروهات و مباحات) واجب است.[۲]

تفکر

تفکر در لغت به معنای تأمل[۳] و در اصطلاح، تصرف قلب در معانی اشیا برای ادراک مطلوب است.[۴] فکر نیز از همین ریشه و در لغت به معنای تأمل[۵] و در اصطلاح حرکت نفس از مطالب (مجهولات) تصوری و تصدیقی به مبادی[۶] و سیر در معلومات موجود است تا مجهولاتی که ملازم با آن‌هایند معلوم گردند[۷] این حرکت، نفس را برای افاضه صور عقلی از مبدأ قدسی آماده می‌کند.[۸] نیز فکر، نیرویی است در شخص که برای طلب معنا، در امری دقیق و باریک می‌گردد و تفکر جولان این نیرو بر حسب نظر عقل است و جز بر آنچه صورت آن در قلب حاصل گردد گفته نمی‌شود.[۹] فکر در اصطلاح عامه مردم نیز عبارت است از هر انتقالی که برای نفس در ادراکات جزئی صورت گیرد.[۱۰]

تأکید اسلام بر تفکر و تعقل

اسلام برخلاف بسیاری از مکاتب، پیروان خود را به تفکر و تعقل دعوت می‌کند که در قرآن و روایات به آن اشاره شده است:

قرآن

قرآن کریم در آیات فراوانی، افراد را به تفکر دعوت می‌کند و در قرآن کریم افزون بر واژه تفکر که مشتقات آن‌که ۱۸ بار به کار رفته، مشتقّات واژه‌های مرتبط با موضوع تفکر، نظیر تدبّر، تذکر، تفقه ، تفکیر، اعتبار ، نظر و عقل نیز فراوان به کار رفته است.[۱۱] قرآن موضوعات مختلفی را برای تفکر مطرح کرده‌است، مانند تفکر در عالم خلقت[۱۲]، تفکر در خود[۱۳] و تفکر در تاریخ[۱۴][۱۵] که از این موارد می‌توان به منابع تفکر و موضوع‌هایی که انسان شایسته‌است در آنها تفکر کند، در قرآن یاد کرد.[۱۶]

روایات

تعقّل و تفکّر، در روایات اهل بیت(ع) جایگاه ویژه‌ای دارد. مرحوم کلینی در مجموعه شریف اصول کافی که از جامع‌ترین و معتبرترین جوامع روایی شیعه است، اولین مبحث یا اولین کتاب را «کتاب‌العقل و الجهل» نام نهاده و در آن کتاب، روایات فراوانی از اهل بیت«ع» راجع به فضیلت نیکو اندیشیدن، درست فکر کردن و خوب فهمیدن، نقل کرده است. در آن روایات، تعقّل، بهترین دوست و یاور انسان، راهنمای مؤمن و افضل نعمت‌ها شمرده شده است.[۱۷] در روایاتی از بیان مبارک امام حسین(ع) آمده است: ثواب یک ساعت تفکّر، از یک سال عبادت بیشتر است: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ».[۱۸]و همچنین امام صادق(ع) برخورداری از عقل را مقدمه دین‌داری و دین‌داری را لازمه ورود به بهشت می‌دانند: «مَنْ كَانَ عَاقِلًا كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ»[۱۹]

مرزبندی تقلید و تفکر

اسلام، در امور اعتقادی، تعبد را كافی نمی داند. اصول دین نیز جزو معارف نظری اسلام بوده و در آن، اعتقاد و یقین شرط است به همین جهت نوع مراجع تقلید در فروع دین را جائز دانسته، اما تقلید در اصول دین را جائر نمی دانند. شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: قرآن كریم ایمان را بر پایه تفكر و تعقل گذاشته است. قرآن همواره می‌خواهد كه مردم از اندیشه به ایمان برسند. قرآن در آنچه باید به آن مؤمن و معتقد بود و آن را شناخت، تعبد را كافی نمی‌داند. بنابراین در اصول دین باید عقلاً تحقیق كرد؛ مثلاً این كه خداوند وجود دارد و یكی است، مسئله‌ای است كه عقلاً باید به آن پی‌برد و همچنین نبوت حضرت محمد(ص) و اینكه او پیامبر خدا است.[۲۰]

البته این امر به معنای آن نیست كه انسان از اهل خبره سوال نكند و یا به بهانه عدم تقلید از قول آنها تبعیت نكرده و به استدلالات آنها توجهی نكند؛ آنچه در اصول دین نهی شده آن است كه انسان مانند فروعات، عقل شخصی را كنار گذاشته و تابع محض و بی چون و چرای دیگری باشد و طبیعتاً در چنین وضعی، ملاک خبره بودن خود مجتهد در ارائه این نظریات است و چه بسا در اینگونه موارد حتی ظن به صحت نیز برای انسان حاصل نشود. بر خلاف اصول دین كه ملاک علم و یقین است و انسان حتماً باید به علم و یقین برسد چه اینكه این علم و یقین از جانب خود انسان حاصل شود، یعنی خود انسان با تحقیق به مرحله یقین برسد و یا آنكه انسان بواسطه قول دیگری به یقین برسد. در نتیجه ملاک و معیار در فروع دین صرف تقلید محض است بدون آنكه برای انسان یقین به صحت پیدا شود. اما ملاک در اصول اعتقادی آن است كه شخص، خود به مرحله یقین برسد. چه آنكه خود تحقیق كرده و به این مرحله رسیده و یا آنكه بواسطه سخنان و استدلالات دیگری به یقین رسیده باشد. بر این اساس می توان گفت حتی در اصول دین نیز به نوعی تقلید به معنای خاص جائز است یعنی تقلیدی كه مقدمه تعقل خود انسان و یقین برای وی باشد نه مانند فروعات كه تقلید محض است. لذا امام خمینی(ره) در این باره می‌فرماید: در اصول اعتقادی، میزان علم و یقین است و اگر از قول دیگری حاصل شود كفایت می كند.[۲۱]

منابع

  1. طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم (١٤١٧). عروةالوثقی. ص۴.
  2. طباطبائی یزدی، سید محمد کاظم (١٤١٧). عروةالوثقی. ص۱۱.
  3. الجوهری (۱۴۰۷). الصحاح. ج۲. به کوشش عبدالغفور العطاری. بیروت: دارالعلم للملایین. ص۷۸۳.
  4. مصطفوی، حسن (۱۳۷۴). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. ج۹. تهران: وزارت ارشاد. ص۱۲۶.
  5. ابن منظور، محمد بن مکرم (۱۴۰۸). لسان العرب. ج۵. به کوشش علی شیری. بیروت: دار احیاء التراث العربی. ص۶۵.
  6. سبزواری، هادی (۱۴۱۷). شرح منظومه. به کوشش حسن زاده آملى. تهران. ص۸۴.
  7. شعرانی، ابوالحسن (۱۳۹۸). نثر طوبى. ج۲. تهران: دارالكتب الاسلامية. ص۲۷۰.
  8. سبزوارى، هادی (۱۴۱۷). شرح منظومه. به کوشش حسن زاده آملى. تهران: دارالكتب الاسلامية. ص۸۴.
  9. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). مفردات. به کوشش صفوان داودى. دمشق: دارالقلم. ص۶۴۳.
  10. سبزوارى، هادی (۱۴۱۷). شرح منظومه. به کوشش حسن زاده آملى. تهران: دارالكتب الاسلامية. ص۸۴.
  11. طباطبایی، محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ج۵. بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات. ص۲۵۵.
  12. سوره آل عمران، آیه های ۱۹۰–۱۹۱
  13. سوره روم، آیه ۸
  14. سوره یوسف، ایه ۱۰۹
  15. مطهری، مرتضی. مجموعه آثار. ج۲۲. ص۷۶۴و۷۶۵.
  16. مطهری، مرتضی. مجموعه آثار. ج۲. ص۷۱و۷۳.
  17. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۳). الکافی. تهران: دار الکتب الإسلامیة. صص۱۱.
  18. عياشی، محمد بن مسعود. تفسير العياشی. ج۲. ص۲۰۸.
  19. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۶۳). الکافی. تهران: دار الکتب الإسلامیة. صص۱۱.
  20. مطهری، مرتضی (۱۳۷۰). مجموعه آثار. ج۳. تهران. ص۵۹.
  21. خمینی، روح الله (۱۳۹۲). استفتاءات. تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س). ص۷.