معنای عدم و چگونگی خلقت از عدم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:


{{سوال}}
{{سوال}}
معنی عدم چیست؟ چگونه [[خداوند]] تبارک وتعالی از عدم، جهانی با چنین وسعتی آفریده است؟
معنی عدم چیست؟ چگونه خداوند از عدم، جهانی با چنین وسعتی آفریده است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
عدم در مقابل وجود، به معنی نیستی و نابودی است. معنای خلقت از عدم این است که خداوند متعال خلقتی که مسبوق به سابق نبوده است و نیاز به ماده اولیه نداشته است را خلق کرده است، نه اینکه عدم منشأ خلقت هستی باشد. بنابر این تنها چیزی که عامل به وجود آمدن هستی بوده است، [[اراده الهی]] است و [[خدا]]ی متعال به هیچ ماده اولیه‌ای نیاز ندارد.
عدم در مقابل وجود، به معنی نیستی و نابودی است. معنای خلقت از عدم این است که [[خداوند]] خلقتی که سابقا وجود نداشته را خلق کرده است و برای خلق نیز نیازی به ماده اولیه نداشته است، نه اینکه عدم منشأ خلقت هستی باشد. بنابر این تنها چیزی که عامل به وجود آمدن هستی بوده است، [[اراده الهی]] است و [[خدا]]ی متعال به هیچ ماده اولیه‌ای برای خلقت نیاز ندارد.


== معنا و مفهوم عدم ==
== معنا و مفهوم عدم ==
خط ۱۵: خط ۱۵:
با توجه به مطلب مزبور می‌گوییم؛ خلقت از عدم به معنای آن نیست که عدم، منشأ خلقت می‌باشد بدان‌گونه که مثلاً نفت منشأ پیدایش بنزین و مواد نفتی دیگر می‌باشد، بلکه خلقت از عدم بدین معناست که خلقت اولیه جهان بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد.
با توجه به مطلب مزبور می‌گوییم؛ خلقت از عدم به معنای آن نیست که عدم، منشأ خلقت می‌باشد بدان‌گونه که مثلاً نفت منشأ پیدایش بنزین و مواد نفتی دیگر می‌باشد، بلکه خلقت از عدم بدین معناست که خلقت اولیه جهان بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد.


توضیح اینکه، بین خلفت و آفرینش از هیچ چیز و بین آفرینش ابتدائی و آفرینش چیزی که سابق نبوده است، تفاوت وجود دارد. بنابر تعبیر اول، عدم، ماده اولیه وجود اشیاء برای خلقت فرض شده در حالی که عدم هیچ‌گونه وجود و مصداقی ندارد،<ref>مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، نشر صدرا، ج۴، ص۹۴.</ref> تا بتواند به عنوان ماده اولیه خلقت قرار گیرد، لذا این تعبیر نادرستی است که بگوئیم جهان از هیچ و عدم خلقت شده است. ولی بنا به تعبیر دوم، خلقت از عدم بدین معناست که خلقت فقط مستند با اراده الهی می‌باشد و بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد، بدین صورت که، خدای سبحان نخست چیزی را اراده می‌کند و بدان امر می‌کند و می‌گوید باش و خداوند بغیر از ذات مقدس خود به هیچ سببی دیگر برای خلق و ایجاد نیازمند نمی‌باشد.<ref>رجوع شود به: ترجمه تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، ج۶، ص۱۴۳.</ref> {{قرآن|انما امره اذا أراد شیئاً ان یقول له کُن فَیَکون}} «امر پروردگار چنین است که وقتی اراده می‌کند چیزی را همین که بگوید باش، موجود می‌گردد»<ref>یس/ ۸۲.</ref>
توضیح اینکه، بین خلفت و آفرینش از هیچ چیز و بین آفرینش ابتدائی و آفرینش چیزی که سابق نبوده است، تفاوت وجود دارد. بنابر تعبیر اول، عدم، ماده اولیه وجود اشیاء برای خلقت فرض شده در حالی که عدم هیچ‌گونه وجود و مصداقی ندارد،<ref>مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، نشر صدرا، ج۴، ص۹۴.</ref> تا بتواند به عنوان ماده اولیه خلقت قرار گیرد، لذا این تعبیر که بگوئیم جهان از هیچ و عدم، خلق شده است، نادرست است. ولی بنا به تعبیر دوم، خلقت از عدم بدین معناست که خلقت فقط مستند با اراده الهی می‌باشد و بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد، بدین صورت که، خدای سبحان چیزی را اراده و بدان امر می‌کند و می‌گوید «باش» و آن موجود خلق می‌گردد. بنابر این خداوند بغیر از [[ذات|ذات الهی]] مقدس خود به هیچ سببی دیگر برای خلق و ایجاد نیازمند نمی‌باشد.<ref>رجوع شود به: ترجمه تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، ج۶، ص۱۴۳.</ref> {{قرآن|انما امره اذا أراد شیئاً ان یقول له کُن فَیَکون|ترجمه=امر پروردگار چنین است که وقتی اراده می‌کند چیزی را همین که بگوید باش، موجود می‌گردد}}(یس:۸۲)


خواستن خدای سبحان عین وجود و ایجادش می‌باشد و هیچ حالت منتظره‌ای در وجود او نیست در واقع خلق به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر است اما ایجاد به معنای به وجود آوردن چیزی به صورت بدوی است. چنان‌که امیرمؤمنان [[علی(ع)]] می‌فرماید: خدای سبحان پدیده‌ها را از هیچ آفریده، نمونه‌ای در آفرینش نداشت تا از آن استفاده کند یا نقشه‌ای از آفریدگار دیگری پیش خود نداشت که در آفریدن موجودات از آن بهره گیرد و نمونه‌های فراوان ملکوت قدرتش را به ما نشان داد.<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، ص۱۵۷، خطبه ۹۱.</ref>
اراده‌ خداوند عین وجود و ایجادش می‌باشد و هیچ حالت منتظره‌ای و زمانی در این میان وجود ندارد، در واقع خلق به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر است اما ایجاد به معنای به وجود آوردن چیزی به صورت بدوی است. چنان‌که امیرمؤمنان [[علی(ع)]] می‌فرماید: خدای سبحان پدیده‌ها را از هیچ آفریده، نمونه‌ای در آفرینش نداشت تا از آن استفاده کند یا نقشه‌ای از آفریدگار دیگری پیش خود نداشت که در آفریدن موجودات از آن بهره گیرد و نمونه‌های فراوان ملکوت قدرتش را به ما نشان داد.<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، ص۱۵۷، خطبه ۹۱.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۸


سؤال

معنی عدم چیست؟ چگونه خداوند از عدم، جهانی با چنین وسعتی آفریده است؟

عدم در مقابل وجود، به معنی نیستی و نابودی است. معنای خلقت از عدم این است که خداوند خلقتی که سابقا وجود نداشته را خلق کرده است و برای خلق نیز نیازی به ماده اولیه نداشته است، نه اینکه عدم منشأ خلقت هستی باشد. بنابر این تنها چیزی که عامل به وجود آمدن هستی بوده است، اراده الهی است و خدای متعال به هیچ ماده اولیه‌ای برای خلقت نیاز ندارد.

معنا و مفهوم عدم

اگر بخواهیم معنای عدم را بفهمیم ابتدا لازم است که به معنای وجود پی ببریم، چرا که معنای عدم بدون معنای وجود قابل فهم نیست.

عدم، نقیض و نقطه مقابل وجود است و از آن‌جا که وجود به معنای هستی و بودن می‌باشد نتیجه می‌گیریم که عدم به معنی نیستی و نابودی است. عدم بطلان محض است و اصلاً چیزی نیست. و این که ما درباره عدم‌های مختلف بحث می‌کنیم در واقع نوعی از مجاز گویی است.[۱]

مفهوم خلقت از عدم

با توجه به مطلب مزبور می‌گوییم؛ خلقت از عدم به معنای آن نیست که عدم، منشأ خلقت می‌باشد بدان‌گونه که مثلاً نفت منشأ پیدایش بنزین و مواد نفتی دیگر می‌باشد، بلکه خلقت از عدم بدین معناست که خلقت اولیه جهان بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد.

توضیح اینکه، بین خلفت و آفرینش از هیچ چیز و بین آفرینش ابتدائی و آفرینش چیزی که سابق نبوده است، تفاوت وجود دارد. بنابر تعبیر اول، عدم، ماده اولیه وجود اشیاء برای خلقت فرض شده در حالی که عدم هیچ‌گونه وجود و مصداقی ندارد،[۲] تا بتواند به عنوان ماده اولیه خلقت قرار گیرد، لذا این تعبیر که بگوئیم جهان از هیچ و عدم، خلق شده است، نادرست است. ولی بنا به تعبیر دوم، خلقت از عدم بدین معناست که خلقت فقط مستند با اراده الهی می‌باشد و بی‌نیاز از هرگونه ماده اولیه می‌باشد، بدین صورت که، خدای سبحان چیزی را اراده و بدان امر می‌کند و می‌گوید «باش» و آن موجود خلق می‌گردد. بنابر این خداوند بغیر از ذات الهی مقدس خود به هیچ سببی دیگر برای خلق و ایجاد نیازمند نمی‌باشد.[۳] ﴿انما امره اذا أراد شیئاً ان یقول له کُن فَیَکون؛ امر پروردگار چنین است که وقتی اراده می‌کند چیزی را همین که بگوید باش، موجود می‌گردد(یس:۸۲)

اراده‌ خداوند عین وجود و ایجادش می‌باشد و هیچ حالت منتظره‌ای و زمانی در این میان وجود ندارد، در واقع خلق به وجود آمدن چیزی از چیز دیگر است اما ایجاد به معنای به وجود آوردن چیزی به صورت بدوی است. چنان‌که امیرمؤمنان علی(ع) می‌فرماید: خدای سبحان پدیده‌ها را از هیچ آفریده، نمونه‌ای در آفرینش نداشت تا از آن استفاده کند یا نقشه‌ای از آفریدگار دیگری پیش خود نداشت که در آفریدن موجودات از آن بهره گیرد و نمونه‌های فراوان ملکوت قدرتش را به ما نشان داد.[۴]


منابع

  1. رک: طباطبایی، سیدمحمد حسین، بدایه الحکمه، به تحقیق: علی شیروانی، قم، دار الفکر، ۱۳۸۲، ص۳۳.
  2. مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، نشر صدرا، ج۴، ص۹۴.
  3. رجوع شود به: ترجمه تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، ج۶، ص۱۴۳.
  4. نهج‌البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، ص۱۵۷، خطبه ۹۱.