ویژگی معراج پیامبر(ص) و امکان عقلی آن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = نبوت
|شاخه فرعی۲ = معراج
|شاخه فرعی۳ =
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا معراج پیامبر(ص) واقعی بوده است یا تخیّلی؟ روحانی بوده است یا جسمانی؟ و آیا معراج عقلاً قابل قبول است یا خیر؟
آیا معراج پیامبر(ص) واقعی بوده است یا خیالی؟ روحانی بوده است یا جسمانی؟ و آیا معراج عقلاً قابل قبول است یا خیر؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
سؤال شامل چند محور می‌باشد، لازم است که پاسخ هر کدام به‌طور مستقل جواب داده شود:
[[پرونده:Muhammad 1514.jpg|بندانگشتی|نگاره‌ای از معراج پیامبر(ص)، اثر سلطان محمد نور، مکتب هرات|311x311پیکسل]]
پیامبر نه در عالم خیال که با جسم خود از مسجدالحرام به بیت‌المقدس سفر کرد و در راه برگشت اتفاقاتی که برای مسافران آنجا افتاده بود را دید و در مکه شرح داد. روایات زیادی دلالت بر این دارد که [[معراج]] پیامبر هم جسمانی بوده و هم روحانی. هیچ دلیل عقلی‌ای دلالت بر عدم امکان چنین اتفاقی وجود ندارد و عقل نمی‌تواند چیزی غیرعادی را انکار کند.
 
== واقعی یا خیالی بودن معراج پیامبر(ص) ==
به‌طور یقین معراج پیامبر واقعی بوده و حضرت واقعاً از مسجدالحرام به بیت‌المقدس سفر کرده و از آنجا به آسمان‌ها رفته است نه اینکه در عالم خیال سفر کرده باشد. دلایل مختلف و متعددی برای اثبات این مدعا وجود دارد، از جمله آن که حضرت در بازگشت از سفر معراج وقتی از بیت‌المقدس به سوی مکه می‌آمد مسائلی را که برای مسافران عرب پیش آمده بود مشاهده کرد، و آن را گزارش داد.
 
پیامبر اکرم(ص) در مراجعت از سفر معراج نیز در بیت‌المقدس فرود آمد و راه مکه و وطن خود را پیش گرفت و در بین راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و به دنبال آن می‌گشتند. در مکه از مرکب آسمانی خود، به نام براق، در خانه امّ‌هانی پیش از طلوع فجر پایین آمد و برای اولین بار راز خود را به او گفت، و فردای آن شب در مجامع و محافل قریش پرده از راز خود برداشت.


== واقعی یا خیالی بودن معراج پیامبر (ص) ==
داستان معراج و سیر شگفت‌انگیز او که در فکر قریش امر ممتنع و محالی بود در تمام شهر دهن به دهن می‌گشت. قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب او برخاستند و گفتند: در مکه کسانی هستند که بیت‌المقدس را دیده‌اند اگر راست می‌گویی کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. پیامبر نه تنها خصوصیات بیت‌المقدس را تشریح کرد؛ بلکه حوادثی را که در میان مکه و بیت‌المقدس رخ داده بود بازگو نمود و جریان کاروان قریش را تشریح کرد. مدتی نگذشت که کاروان قریش از راه رسید و تمام آن گزارش‌ها را تصدیق کردند.<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، نشر دانش، ۱۳۶۳ هـ. ش، ج۱، ص۳۸۰.</ref>
به‌طور یقین معراج پیامبر واقعی بوده و حضرت واقعاً از مسجدالحرام به بیت‌المقدس سفر کرده و از آنجا به آسمان‌ها رفته است نه اینکه در عالم خیال سفر کرده باشد. دلایل مختلف و متعددی برای اثبات این مدعا وجود دارد، از جمله آن که حضرت در بازگشت از سفر معراج وقتی از بیت‌المقدس به سوی مکه می‌آمد مسایلی را که برای مسافران عرب پیش آمده بود مشاهده کرد، و آن را گزارش داد.


در تفصیل جریان برخی از کارشناسان می‌گویند: «... پیامبر اکرم (ص) در مراجعت از سفر معراج نیز در بیت‌المقدس فرود آمد و راه مکه و وطن خود را پیش گرفت و در بین راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و به دنبال آن می‌گشتند و از آبی که در میان ظرف آنها بود قدری خورد و باقیمانده آن را بر زمین ریخت و بنا به روایتی سرپوشی بر روی آن گذاشت و از مرکب آسمانی خود، به نام براق، در خانه امّ‌هانی پیش از طلوع فجر پایین آمد و برای اولین بار راز خود را به او گفت، و فردای آن شب در مجامع و محافل قریش پرده از راز خود برداشت. داستان معراج و سیر شگفت‌انگیز او که در فکر قریش امر ممتنع و محالی بود در تمام مراکز دهن به دهن می‌گشت. قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب او برخاستند و گفتند: در مکه کسانی هستند که بیت‌المقدس را دیده‌اند اگر راست می‌گویی کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. پیامبر نه تنها خصوصیات بیت‌المقدس را تشریح کرد؛ بلکه حوادثی را که در میان مکه و بیت‌المقدس رخ داده بود بازگو نمود و جریان کاروان قریش را با جزئیات، و این که در فلان نقطه فلان جریان برای آنها پیش آمده بود تشریح کرد، مدتی نگذشت که کاروان قریش از راه رسید و تمام آن گزارش‌ها را تصدیق کردند.»<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، نشر دانش، ۱۳۶۳ هـ. ش، ج۱، ص۳۸۰.</ref> این جریان بهترین شاهد بر آن است که سفر معراج پیامبر یک سفر واقعی بوده است نه یک سفر خیالی و وهمی.
این جریان بهترین شاهد بر آن است که سفر معراج پیامبر یک سفر واقعی بوده است نه یک سفر خیالی و وهمی.


== روحانی یا جسمانی بودن پیامبر (ص) ==
== روحانی یا جسمانی‌بودن معراج پیامبر(ص) ==
درباره روحانی یا جسمانی بودن معراج باید گفت: معراج پیامبر هم جسمانی بوده است و هم روحانی. یعنی تا جایی که امکان معراج جسمانی بوده، عروج با جسم مبارک پیامبر صورت گرفته است، و مراحلی از معراج که جایی برای جسم نیست مانند مقام قاب قوسین او ادنی معراج روحانی بوده است. اما شاهد براین که معراج پیامبر جسمانی بوده چند امر است:
درباره روحانی یا جسمانی بودن معراج باید گفت: معراج پیامبر هم جسمانی بوده است و هم روحانی. یعنی تا جایی که امکان معراج جسمانی بوده، عروج با جسم مبارک پیامبر صورت گرفته است، و مراحلی از معراج که جایی برای جسم نیست مانند مقام قاب قوسین او ادنی معراج روحانی بوده است. اما شاهد براین که معراج پیامبر جسمانی بوده چند امر است:


<nowiki>اولاً، خداوند درباره معراج پیامبر (ص) فرموده است: {{قرآن|سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الّذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر</nowiki><ref>اسراء/ ۱؛ و طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، ج۵، ۶، ص۶۰۹.</ref> یعنی منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی، که اطراف آن را برکت داده است، سیر داد تا نشانه‌های (عظمت) خویش را به او نشان دهد، خدا شنوا و بینا است. ظاهر این آیه این است که معراج پیامبر جسمانی بوده است، زیرا واژه عبد بر مجموع روح و جسم پیامبر اطلاق می‌شود.
'''اول'''، خداوند درباره معراج پیامبر(ص) فرموده است: {{قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ|ترجمه=منزّه و پاک است آن [خدایی] که شبی بنده‌اش[محمد] را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت] داد، تا [بخشی] از نشانه هایِ [عظمت و قدرت [خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست|سوره=اسراء|آیه=۱}}.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، ج۵، ۶، ص۶۰۹.</ref> ظاهر این آیه این است که معراج پیامبر جسمانی بوده است، زیرا واژه عبد بر مجموع روح و جسم پیامبر اطلاق می‌شود.


ثانیاً: مرحوم طبرسی، با استناد به روایات معراج جسمانی را قطعی دانسته و گفته است که، بر اساس منابع متعدد روایی پیامبر اکرم (ص) در شب معراج به آسمان‌ها عروج نمود.
'''دوم''': مرحوم طبرسی، با استناد به روایات معراج جسمانی را قطعی دانسته و گفته است که، بر اساس منابع متعدد روایی پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به آسمان‌ها عروج نمود.


ثالثاً: معراج روحانی را پیامبر اسلام داشته است، زیرا معراج روحانی عبارت است از سیر روحانی و ملکوتی روح انسان در عوالم ما فوق عالم ماده، و این سیر را پیامبر قبل از بعثت داشته است و بعد از بعثت امتداد یافت زیرا این نحو از معراج جزو لوازم دریافت نبوت است تا قابلیت مشاهده ملک و فرشتگان الهی در شخص به وجود آید؛ و آنچه به عنوان یک امر شگفت‌انگیز تلقی گردید و شواهد تاریخی آن را تأیید می‌کند همان معراج جسمانی پیامبر است.<ref>برای آگاهی بیشتر ر.ک. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، نشر پیشین، ج۱، ص۳۸۷.</ref>
'''سوم''': معراج روحانی را پیامبر اسلام داشته است، زیرا معراج روحانی عبارت است از سیر روحانی و ملکوتی روح انسان در عوالم ما فوق عالم ماده، و این سیر را پیامبر قبل از بعثت داشته است و بعد از بعثت امتداد یافت زیرا این نحو از معراج جزو لوازم دریافت نبوت است تا قابلیت مشاهده ملک و فرشتگان الهی در شخص به وجود آید؛ و آنچه به عنوان یک امر شگفت‌انگیز تلقی گردید و شواهد تاریخی آن را تأیید می‌کند همان معراج جسمانی پیامبر است.<ref>برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، نشر پیشین، ج۱، ص۳۸۷.</ref>


=== عروج روحانیِ پیامبر به آسمان‌ ===
اما معراج روحانی پیامبر به این دلیل است که در برخی از عوالم جایی برای سیر جسمانی نیست تا معراج جسمانی معنی پیدا کند، بلکه معراج باید روحانی محض باشد تا معراج معنی یابد مثل قرب به خداوند، و این که در سوره نجم ناظر به معراج است آمده است به اندازه دو کمان یا کمتر از آن به خداوند نزدیک گردید، باید حمل بر معراج روحانی شود زیرا قرب به خداوند جسمانی نیست، چون خداوند جسم نیست، با توجه به همین مطلب علامه طباطبایی می‌گوید:
اما معراج روحانی پیامبر به این دلیل است که در برخی از عوالم جایی برای سیر جسمانی نیست تا معراج جسمانی معنی پیدا کند، بلکه معراج باید روحانی محض باشد تا معراج معنی یابد مثل قرب به خداوند، و این که در سوره نجم ناظر به معراج است آمده است به اندازه دو کمان یا کمتر از آن به خداوند نزدیک گردید، باید حمل بر معراج روحانی شود زیرا قرب به خداوند جسمانی نیست، چون خداوند جسم نیست، با توجه به همین مطلب علامه طباطبایی می‌گوید:


خط ۳۴: خط ۳۴:
و هم چنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آن جناب قصه را برایشان نقل کرد آن طور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی که آن جناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رؤیا بودن معراج نمی‌سازد، و معنای معقولی برایش تصور نمی‌شود.
و هم چنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آن جناب قصه را برایشان نقل کرد آن طور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی که آن جناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رؤیا بودن معراج نمی‌سازد، و معنای معقولی برایش تصور نمی‌شود.


بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدس آن جناب به ما ورای این عالم مادی یعنی آنجایی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی و اقدار از آنجا صادر می‌شود عروج نموده و آن آیات کبرای پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش مجسم شده، ارواح انبیای عظام را ملاقات و با آنان گفتگو کرده است، ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده است و آیاتی الهی دیده که جز با عبارات: " عرش"" حجب"" سرادقات" تعبیر از آنها ممکن نبوده است.<ref>طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۴۰–۴۱.</ref>
بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدس آن جناب به ما ورای این عالم مادی یعنی آنجایی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی و اقدار از آنجا صادر می‌شود عروج نموده و آن آیات کبرای پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش مجسم شد<ref>طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۴۰–۴۱.</ref>


صدر المتألهین می‌گوید: معراج پیامبر تا سدره المنتهی با جسدش بوده و بعد از آن با روح مقدسش عروج داشته است.<ref>صدر المتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجوی، قم، بیدار، دوم، ۱۳۶۶ش، ج۷، ص۴۹.</ref>
== امکان عقلی معراج ==
درباره امکان عقلی معراج پیامبر(ص) باید گفت:


== امکان عقلی معراج ==
'''اول'''، چون معراج پیامبر یک سفر اعجازی و خارق عادت (نسبت به آن روز) بوده است؛ عقل امور غیرعادی را انکار نمی‌کند؛ بلکه از نظر عقلی هیچ دلیلی بر امتناع معجزه و خارق عادت وجود ندارد. گذشته از این هرگاه برنامه سیر پیامبر اکرم در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد به‌طور مسلم تمام این امور در برابر اراده قاهره حق تسلیم‌اند؛ بنابراین از نظر عقل هیچ اشکالی وجود ندارد که خدای توانا بنده برگزیده خود را با قدرت نامتناهی خود و بر اساس اعجاز به آسمان‌ها برده باشد. اساساً حساب معجزه از حساب علل طبیعی و توانایی بشر جداست؛ مثلا زنده کردن مردگان به دست عیسی(ع) اژدها شدن عصای موسی، زنده نگه داشتن یونس در شکم ماهی در قعر دریا، که تمام آنها را کتاب‌های آسمانی تصدیق کرده و معراج پیامبر اسلام که قرآن آن را به روشنی بیان کرده است، معجزه‌اند و هیچ دلیل عقلی بر صحیح نبودن آنها وجود ندارد.<ref>همان، ص۳۹۳.</ref>
درباره امکان عقلی معراج پیامبر(ص) باید گفت: اولاً، چون معراج پیامبر یک سفر اعجازی و خارق عادت (نسبت به آن روز) بوده است؛ عقل امور غیرعادی را انکار نمی‌کند؛ بلکه از نظر عقلی هیچ دلیلی بر امتناع معجزه و خارق عادت وجود ندارد. گذشته از این هرگاه برنامه سیر پیامبر اکرم در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد به‌طور مسلم تمام این امور در برابر اراده قاهره حق تسلیم‌اند؛ بنابراین از نظر عقل هیچ اشکالی وجود ندارد که خدای توانا بنده برگزیده خود را با قدرت نامتناهی خود و بر اساس اعجاز به آسمان‌ها برده باشد. اساساً حساب معجزه از حساب علل طبیعی و توانایی بشر جداست؛ مثلاً زنده کردن مردگان به دست عیسی(ع) اژدها شدن عصای موسی، زنده نگه داشتن یونس در شکم ماهی در قعر دریا، که تمام آنها را کتاب‌های آسمانی تصدیق کرده و معراج پیامبر اسلام که قرآن آن را به روشنی بیان کرده است، معجزه اند و هیچ دلیل عقلی بر صحیح نبودن آنها وجود ندارد.<ref>همان، ص۳۹۳.</ref>


ثانیاً: مهم‌ترین عاملی که ممکن است پذیرش معراج جسمانی را از عقل افراد عادی دور کند اندیشهٔ افلاک نه‌گانه، بر اساس هیئت بطلیموسی است، که گمان می‌کردند آسمان‌ها همانند پوست‌های پیاز روی هم قرار دارند از این رو شکافتن و عبور از آنها ممکن نیست؛ اما امروز بر اثر پیشرفت علوم و کشف این مطلب که افلاک نه گانهٔ هیئت قدیم باطل است و می‌توان به آسمان‌ها پرواز نمود، هیچ بهانهٔ عقلی برای پذیرش معراج جسمانی وجود ندارد. از این گذشته، همان‌طور که با وسایل پیش رفته امروزی، بسیاری از کارهایی ناشدنی و نامعقول گذشته به آسانی ممکن و معقول و انجام شدنی گردیده است، انسانها می‌توانند به کرات آسمانی بروند؛ چرا معراج جسمانی پیامبر که با نیروی قدرت الهی ارتباط داشته است، مورد پذیرش عقل نباشد!! بر اساس آنچه در روایات اسلامی آمده معراج پیامبر(ص) با مرکب فضاپیمایی به نام «براق» و «رفرف» که از نظر بشر موجود ناشناخته‌ای است، انجام گرفته است، عقل هرگز نمی‌تواند امکان این مطلب را، که آن مرکب تمام شرایط لازم برای سفر آسمانی پیامبر را مساعد کرده و بگونه‌ای حضرت را برده است که هیچ‌یکی از موانع نتوانسته است مانع این سفر الهی شود؛ بنابراین هیچ‌کدام از مشکلاتی که ممکن است به ذهن بشر احیاناً بیاید، مانع عقلی سفر معراج نیست و سبب نمی‌شود که عقل را از پذیرش معراج بازدارد؛ پس از نظر عقلی هیچ منعی برای قبول کردن معراج وجود ندارد.
'''دوم''': مهم‌ترین عاملی که ممکن است پذیرش معراج جسمانی را از عقل افراد عادی دور کند اندیشه افلاک نه‌گانه، بر اساس هیئت بطلیموسی است، که گمان می‌کردند آسمان‌ها همانند پوست‌های پیاز روی هم قرار دارند از این رو شکافتن و عبور از آنها ممکن نیست؛ اما امروز بر اثر پیشرفت علوم و کشف این مطلب که افلاک نه گانه هیئت قدیم باطل است و می‌توان به آسمان‌ها پرواز نمود، هیچ بهانه عقلی برای پذیرش معراج جسمانی وجود ندارد. از این گذشته، همان‌طور که با وسایل پیش رفته امروزی، بسیاری از کارهایی ناشدنی و نامعقول گذشته به آسانی ممکن و معقول و انجام شدنی گردیده است، انسان‌ها می‌توانند به کرات آسمانی بروند؛ چرا معراج جسمانی پیامبر که با نیروی قدرت الهی ارتباط داشته است، مورد پذیرش عقل نباشد!! بر اساس آنچه در روایات اسلامی آمده معراج پیامبر(ص) با مرکبی آسمانی به نام «براق» و «رفرف» که از نظر بشر موجود ناشناخته‌ای است، انجام گرفته است، عقل هرگز نمی‌تواند امکان این مطلب را، که آن مرکب تمام شرایط لازم برای سفر آسمانی پیامبر را مساعد کرده و بگونه‌ای حضرت را برده است که هیچ‌یکی از موانع نتوانسته است مانع این سفر الهی شود؛ بنابراین هیچ‌کدام از مشکلاتی که ممکن است به ذهن بشر احیاناً بیاید، مانع عقلی سفر معراج نیست و سبب نمی‌شود که عقل را از پذیرش معراج بازدارد؛ پس از نظر عقلی هیچ منعی برای قبول کردن معراج وجود ندارد.


{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
۱. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ص۸، نشر مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۰۵ ق.
* علامه طباطبایی، ''المیزان''، نشر مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۰۵ ق، ج۱۳، ص۸؛ ج۱۹، ص۲۸، ۲۹، ۳۲.
 
* علامه مجلسی، ''بحارالانوار''، ج۱۸، ص۲۸۳، باب ۳، نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
۲. المیزان، ج۱۹، ص۲۸، ۲۹، ۳۲، نشر پیشین.
* بوعلی سینا، ''معراج نامه''، نشر پژوهش‌های اسلامی، مشهد سال ۱۳۶۶ ش.
 
* مکارم شیرازی، ناصر، ''تفسیر نمونه''، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۹، ج۱۲، صص ۱۱–۲۰.
۳. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۸۳، باب ۳، نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
 
۴. بوعلی سینا، معراج نامه، نشر پژوهش‌های اسلامی، مشهد سال ۱۳۶۶ ش.
 
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۹، ج۱۲، صص ۱۱–۲۰.


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
 
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
| شاخه فرعی۱ = نبوت
| شاخه فرعی۲ = معراج
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه = شد
  | تیترها =
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۲

سؤال

آیا معراج پیامبر(ص) واقعی بوده است یا خیالی؟ روحانی بوده است یا جسمانی؟ و آیا معراج عقلاً قابل قبول است یا خیر؟

نگاره‌ای از معراج پیامبر(ص)، اثر سلطان محمد نور، مکتب هرات

پیامبر نه در عالم خیال که با جسم خود از مسجدالحرام به بیت‌المقدس سفر کرد و در راه برگشت اتفاقاتی که برای مسافران آنجا افتاده بود را دید و در مکه شرح داد. روایات زیادی دلالت بر این دارد که معراج پیامبر هم جسمانی بوده و هم روحانی. هیچ دلیل عقلی‌ای دلالت بر عدم امکان چنین اتفاقی وجود ندارد و عقل نمی‌تواند چیزی غیرعادی را انکار کند.

واقعی یا خیالی بودن معراج پیامبر(ص)

به‌طور یقین معراج پیامبر واقعی بوده و حضرت واقعاً از مسجدالحرام به بیت‌المقدس سفر کرده و از آنجا به آسمان‌ها رفته است نه اینکه در عالم خیال سفر کرده باشد. دلایل مختلف و متعددی برای اثبات این مدعا وجود دارد، از جمله آن که حضرت در بازگشت از سفر معراج وقتی از بیت‌المقدس به سوی مکه می‌آمد مسائلی را که برای مسافران عرب پیش آمده بود مشاهده کرد، و آن را گزارش داد.

پیامبر اکرم(ص) در مراجعت از سفر معراج نیز در بیت‌المقدس فرود آمد و راه مکه و وطن خود را پیش گرفت و در بین راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و به دنبال آن می‌گشتند. در مکه از مرکب آسمانی خود، به نام براق، در خانه امّ‌هانی پیش از طلوع فجر پایین آمد و برای اولین بار راز خود را به او گفت، و فردای آن شب در مجامع و محافل قریش پرده از راز خود برداشت.

داستان معراج و سیر شگفت‌انگیز او که در فکر قریش امر ممتنع و محالی بود در تمام شهر دهن به دهن می‌گشت. قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب او برخاستند و گفتند: در مکه کسانی هستند که بیت‌المقدس را دیده‌اند اگر راست می‌گویی کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. پیامبر نه تنها خصوصیات بیت‌المقدس را تشریح کرد؛ بلکه حوادثی را که در میان مکه و بیت‌المقدس رخ داده بود بازگو نمود و جریان کاروان قریش را تشریح کرد. مدتی نگذشت که کاروان قریش از راه رسید و تمام آن گزارش‌ها را تصدیق کردند.[۱]

این جریان بهترین شاهد بر آن است که سفر معراج پیامبر یک سفر واقعی بوده است نه یک سفر خیالی و وهمی.

روحانی یا جسمانی‌بودن معراج پیامبر(ص)

درباره روحانی یا جسمانی بودن معراج باید گفت: معراج پیامبر هم جسمانی بوده است و هم روحانی. یعنی تا جایی که امکان معراج جسمانی بوده، عروج با جسم مبارک پیامبر صورت گرفته است، و مراحلی از معراج که جایی برای جسم نیست مانند مقام قاب قوسین او ادنی معراج روحانی بوده است. اما شاهد براین که معراج پیامبر جسمانی بوده چند امر است:

اول، خداوند درباره معراج پیامبر(ص) فرموده است: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛ منزّه و پاک است آن [خدایی] که شبی بنده‌اش[محمد] را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت] داد، تا [بخشی] از نشانه هایِ [عظمت و قدرت [خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست(اسراء:۱).[۲] ظاهر این آیه این است که معراج پیامبر جسمانی بوده است، زیرا واژه عبد بر مجموع روح و جسم پیامبر اطلاق می‌شود.

دوم: مرحوم طبرسی، با استناد به روایات معراج جسمانی را قطعی دانسته و گفته است که، بر اساس منابع متعدد روایی پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به آسمان‌ها عروج نمود.

سوم: معراج روحانی را پیامبر اسلام داشته است، زیرا معراج روحانی عبارت است از سیر روحانی و ملکوتی روح انسان در عوالم ما فوق عالم ماده، و این سیر را پیامبر قبل از بعثت داشته است و بعد از بعثت امتداد یافت زیرا این نحو از معراج جزو لوازم دریافت نبوت است تا قابلیت مشاهده ملک و فرشتگان الهی در شخص به وجود آید؛ و آنچه به عنوان یک امر شگفت‌انگیز تلقی گردید و شواهد تاریخی آن را تأیید می‌کند همان معراج جسمانی پیامبر است.[۳]

عروج روحانیِ پیامبر به آسمان‌

اما معراج روحانی پیامبر به این دلیل است که در برخی از عوالم جایی برای سیر جسمانی نیست تا معراج جسمانی معنی پیدا کند، بلکه معراج باید روحانی محض باشد تا معراج معنی یابد مثل قرب به خداوند، و این که در سوره نجم ناظر به معراج است آمده است به اندازه دو کمان یا کمتر از آن به خداوند نزدیک گردید، باید حمل بر معراج روحانی شود زیرا قرب به خداوند جسمانی نیست، چون خداوند جسم نیست، با توجه به همین مطلب علامه طباطبایی می‌گوید:

و با در نظر داشتن قرائن از آیه و روایات چنین استفاده می‌شود که آن جناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصی رفته، و اما عروجش به آسمانها، از ظاهر آیات سوره نجم و صریح روایات بسیار زیادی که بر می‌آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمی‌توان آن را انکار نمود، چیزی که هست ممکن است بگوئیم که این عروج با روح مقدسش بوده است.

و لیکن نه آن طور که قائلین به معراج روحانی معتقدند که به صورت رؤیای صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤیا می‌بود دیگر جا نداشت آیات قرآنی این قدر درباره آن اهمیت داده و سخن بگوید، و در مقام اثبات کرامت درباره آن جناب برآید.

و هم چنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آن جناب قصه را برایشان نقل کرد آن طور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی که آن جناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رؤیا بودن معراج نمی‌سازد، و معنای معقولی برایش تصور نمی‌شود.

بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدس آن جناب به ما ورای این عالم مادی یعنی آنجایی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی و اقدار از آنجا صادر می‌شود عروج نموده و آن آیات کبرای پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش مجسم شد[۴]

امکان عقلی معراج

درباره امکان عقلی معراج پیامبر(ص) باید گفت:

اول، چون معراج پیامبر یک سفر اعجازی و خارق عادت (نسبت به آن روز) بوده است؛ عقل امور غیرعادی را انکار نمی‌کند؛ بلکه از نظر عقلی هیچ دلیلی بر امتناع معجزه و خارق عادت وجود ندارد. گذشته از این هرگاه برنامه سیر پیامبر اکرم در پرتو عنایت الهی انجام گرفته باشد به‌طور مسلم تمام این امور در برابر اراده قاهره حق تسلیم‌اند؛ بنابراین از نظر عقل هیچ اشکالی وجود ندارد که خدای توانا بنده برگزیده خود را با قدرت نامتناهی خود و بر اساس اعجاز به آسمان‌ها برده باشد. اساساً حساب معجزه از حساب علل طبیعی و توانایی بشر جداست؛ مثلا زنده کردن مردگان به دست عیسی(ع) اژدها شدن عصای موسی، زنده نگه داشتن یونس در شکم ماهی در قعر دریا، که تمام آنها را کتاب‌های آسمانی تصدیق کرده و معراج پیامبر اسلام که قرآن آن را به روشنی بیان کرده است، معجزه‌اند و هیچ دلیل عقلی بر صحیح نبودن آنها وجود ندارد.[۵]

دوم: مهم‌ترین عاملی که ممکن است پذیرش معراج جسمانی را از عقل افراد عادی دور کند اندیشه افلاک نه‌گانه، بر اساس هیئت بطلیموسی است، که گمان می‌کردند آسمان‌ها همانند پوست‌های پیاز روی هم قرار دارند از این رو شکافتن و عبور از آنها ممکن نیست؛ اما امروز بر اثر پیشرفت علوم و کشف این مطلب که افلاک نه گانه هیئت قدیم باطل است و می‌توان به آسمان‌ها پرواز نمود، هیچ بهانه عقلی برای پذیرش معراج جسمانی وجود ندارد. از این گذشته، همان‌طور که با وسایل پیش رفته امروزی، بسیاری از کارهایی ناشدنی و نامعقول گذشته به آسانی ممکن و معقول و انجام شدنی گردیده است، انسان‌ها می‌توانند به کرات آسمانی بروند؛ چرا معراج جسمانی پیامبر که با نیروی قدرت الهی ارتباط داشته است، مورد پذیرش عقل نباشد!! بر اساس آنچه در روایات اسلامی آمده معراج پیامبر(ص) با مرکبی آسمانی به نام «براق» و «رفرف» که از نظر بشر موجود ناشناخته‌ای است، انجام گرفته است، عقل هرگز نمی‌تواند امکان این مطلب را، که آن مرکب تمام شرایط لازم برای سفر آسمانی پیامبر را مساعد کرده و بگونه‌ای حضرت را برده است که هیچ‌یکی از موانع نتوانسته است مانع این سفر الهی شود؛ بنابراین هیچ‌کدام از مشکلاتی که ممکن است به ذهن بشر احیاناً بیاید، مانع عقلی سفر معراج نیست و سبب نمی‌شود که عقل را از پذیرش معراج بازدارد؛ پس از نظر عقلی هیچ منعی برای قبول کردن معراج وجود ندارد.


مطالعه بیشتر

  • علامه طباطبایی، المیزان، نشر مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۴۰۵ ق، ج۱۳، ص۸؛ ج۱۹، ص۲۸، ۲۹، ۳۲.
  • علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۸۳، باب ۳، نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق.
  • بوعلی سینا، معراج نامه، نشر پژوهش‌های اسلامی، مشهد سال ۱۳۶۶ ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۹، ج۱۲، صص ۱۱–۲۰.

منابع

  1. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، نشر دانش، ۱۳۶۳ هـ. ش، ج۱، ص۳۸۰.
  2. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، ج۵، ۶، ص۶۰۹.
  3. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، نشر پیشین، ج۱، ص۳۸۷.
  4. طباطبایی، ترجمه المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی، قم، انتشارات اسلامی، پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۴۰–۴۱.
  5. همان، ص۳۹۳.