سرنوشت انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


{{شاخه
{{سوال}}
| شاخه اصلی =کلام
| شاخه فرعی۱ =امامت خاصه
| شاخه فرعی۲ =سایر ویژگی‌های امام علی (ع)
| شاخه فرعی۳ =}}


}}سوال}}
آیا سرنوشت هر فرد از پیش تعیین شده است و قابل تغییر نیست؟ اگر خداوند به عاقبت هر فرد آگاه است، چرا فرد گمراه را خلق می‌نماید؟
آيا سرگذشت هر فرد نزد خداوند تعيين شده است؟ آيا قابل تغيير است؟ و اگر خداوند به همه چيز دانا و به عاقبت هر فرد آگاه است، چرا او را خلق مي نمايد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
يکي از اوصاف خداوند سبحان علم است و به اين معنا که به تمام امور دنيا آگاه و دانا است، و از هر چيزي آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفي دارد که برخي از آن ها صفات ذات خداوند است و برخي صفت فعلي.  
یکی از اوصاف [[خدا]]وند سبحان، [[علم الهی|علم]] است. به این معنا که به تمام امور دنیا دانا است، و از هر چیزی آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفی دارد که برخی از آن‌ها [[صفات ذات]] خداوند است و برخی [[صفت فعل]].
لازم به ذکر است که علم و دانايي خداوند، از نقايص و کاستيهايي که علم ما انسان ها دارد، منزه و پيراسته است. علم ما انسان ها حادث و پس از جهل است و آن هم به صورت ناقص و محدود که به وسيله ابزار و آلات نظير چشم و گوش و ... حاصل مي شود، اما علم الهي، مطلق، نا محدود و ازلي است که به ابزاري نيازمند نيست.  
 
==علم الهي در بيان معصومين==
علم و دانایی خداوند، از نقایص و کاستی‌هایی که علم ما انسان‌ها دارد، منزه و پیراسته است. علم ما انسان‌ها حادث و پس از جهل است و آن هم به صورت ناقص و محدود که به وسیله ابزار و آلات نظیر چشم و گوش و… حاصل می‌شود، اما علم الهی، مطلق، نامحدود و ازلی است که به ابزاری نیازمند نیست.
حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) درباره علم خداوند متعال مي فرمايد: خداوند پيش از آنكه اشياء را بيافريند، از آنها همانطور با خبر و آگاه بود كه بعد از آفرينش آنها. بنابراين روايت، خداوند از قبل مي دانسته هر كس چه راهي را انتخاب مي كند و اين را هم مي دانسته كه هر كس آنچه را انتخاب مي كند، با آزادي اراده و اختيار انتخاب مي كند، همانطور كه اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادي اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادي، كار خود را انجام دهيم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشيم خلاف واقع.  
 
به عبارت ديگر، علم ازلي الهي از نظام سببي و مسببي جهان جدا نيست، آنچه علم الهي ايجاب كرده همين جهان است با همين نظامات. انسان هم، در نظام هستي، داراي نوعي اختيار و آزادي است و علم ازلي به معني اين است كه او مي داند چه كسي به موجب اختيار خود اطاعت و چه كسي معصيت مي كند. و اگر غير از اين باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.
==اختیار، شرط اعمال انسان==
اما آيا اين سرنوشت قابل تغيير است؟ در روايت آمده است كه امام علي (ع) در سايه ديوار كجي نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابي ديد، از آنجا حركت كرد و در جاي ديگري نشست، شخصي به حضرت عرض كرد: «تفرّ من قضا الله» آيا از حكم الهي فرار مي كني؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الي قَدَرِالله» يعني از قضاء الهي به قدر الهي فرار مي كنم.  
حضرت [[امام علی بن موسی الرضا(ع)]] درباره [[علم خدا]]وند متعال می‌فرماید: خداوند پیش از آنکه اشیاء را بیافریند، از آنها همان‌طور با خبر و آگاه بود که بعد از آفرینش آنها.<ref>وافی، باب صفات الذات، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، کتاب خدا را چگونه بشناسیم.</ref> بنابراین روایت، خداوند از قبل می‌دانسته هر کس چه راهی را انتخاب می‌کند و این را هم می‌دانسته که هر کس آنچه را انتخاب می‌کند، با آزادی اراده و [[اختیار]] انتخاب می‌کند، همان‌طور که اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادی اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادی، کار خود را انجام دهیم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشیم خلاف واقع.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، کانون انتشارات محمدی، چاپ سوم، ص۱۵۴.</ref>
توضيح روايت اين است كه خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهيز از امر خداست به امر خدا، و فرار از قدر الهي است به قضاء الهي. و تغيير سرنوشت به حكم سرنوشت است، خلاصه اينكه جواب سئوال مثبت است.
 
پس قلم بنوشت كه هر كار را
به عبارت دیگر، علم ازلی الهی از [[نظام سببی و مسببی]] جهان جدا نیست، آنچه علم الهی ایجاب کرده همین جهان است با همین نظامات. [[انسان]] هم، در نظام هستی، دارای نوعی اختیار و آزادی است و علم ازلی به معنی این است که او می‌داند چه کسی به موجب اختیار خود اطاعت و چه کسی معصیت می‌کند؛ و اگر غیر از این باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، نشر شرکت انتشار، ص۱۳۲.</ref>
لايق آن هست تأثير و جزا
 
كژ روي جفّ القلم كژ آيدت
==تغییر سرنوشت==
راستي آري سعادت زايدت 
اما آیا این [[سرنوشت]] قابل تغییر است؟ در [[روایت]] آمده است که [[امام علی(ع)]] در سایه دیوار کجی نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابی دید، از آنجا حرکت کرد و در جای دیگری نشست، شخصی به حضرت عرض کرد: «تفرّ من قضا الله» آیا از حکم الهی فرار می‌کنی؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الی قَدَرِالله» یعنی از [[قضاء الهی]] به [[قدر الهی]] فرار می‌کنم.<ref>صدوق، توحید، چاپ سنگی، ص۳۳۷، به نقل از: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه، ج۵، ص۱۶۹.</ref>
از نظر جهان بيني الهي، علل و عوامل معنوي، هم دوش عوامل مادي در كار است؛ حيات و موت و رزق و روزي و سلامتي و سعادت و امثال اين امور با دعا و صدقه و نيكي به پدر و مادر و صاحبان حق تغيير مي يابند، اين امور معنوي در سرنوشت حادثه ها مؤثرند و گاه جلو قضا و قدر را مي گيرند.  
 
اما در رابطه با اين پرسش که اگر خداوند به عاقبت هر فرد آگاه است چرا او را خلق مي نمايد؟ مي توان گفت:
توضیح روایت این است که خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا، و فرار از قضای الهی است به قدر الهی.<ref>مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۶۲.</ref> و تغییر سرنوشت به حکم سرنوشت است و خلاصه اینکه سرنوشت قابل تغییر است.
اگر روح سؤال را بشکافيم منظور اين است که: وقتي خداوند رفتار و عمل آدمي را مي دانسته، معنايش اين است که سرنوشت او از قبل چنين رقم خورده و او نمي تواند از آن تخطي کند، پس چرا خداوند چنين انساني را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار جهنم و يا بهشت بکند؟  
 
پاسخ اين است که قضا و قدر علمي خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمي گيرد؛ بلکه با تمام خصوصيات آن تعلق مي گيرد که از آن جمله آنها اختياري بودن است، بدين معنا که انسان با اختيار خود چنين عملي را انجام مي دهد، و افعال اختياري انسان با وصف اختياري براي خداوند معلوم است و اين به معناي عبث بودن آفرينش انسان نيست، چون انسان براي گزينش راه هدايت و يا ضلالت مختار است، که اگر راه هدايت را بر گزيد، پاداش داده مي شود و اگر راه گمراهي را انتخاب کرد، و به حق و حقوق آدمي تجاوز کرد عقاب داده مي شود. و علم خداوند به افعال آدمي با وصف اختياري اعمال او، موجب عبث بودن خلقت انسان نمي شود، چون هدف هدايت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفي نموده است، و حال او با اختيار خود تحطي کرده، بايد خود تاوانش را بپردازد، که هر کس مسؤول اعمال اختياري خود مي باشد. {{قرآن|انا هديناه السبيل اما شاکرا و اما کفورا}} (انسان/3) {{قرآن|من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعليها، و ما ربک بظلام للعبيد}}. (فصلت 46).  
===عوامل معنوی تغییر سرنوشت===
علم خداوند به اشياء و افراد و عاقبت آنها موجب پيدايش و بلكه عين پيدايش آنها است. و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرينش آنها بي هدف بود.
از نظر جهان بینی الهی، علل و عوامل معنوی، هم دوش عوامل مادی در کار است؛ حیات و موت و [[رزق و روزی]] و سلامتی و [[سعادت]] و امثال این امور با [[دعا]]، [[صدقه]]، [[نیکی به پدر و مادر]] و صاحبان حق، تغییر می‌یابند، این امور معنوی در سرنوشت حادثه‌ها مؤثرند و گاه جلو قضا و قدر را می‌گیرند.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، از انتشارات سازمان تبلیغات، ج۲، ص۴۱۶.</ref>
خداوند متعال جهان مادي را براي تكامل موجودات جسماني و رسيدن آنها به خير و كمال واقعي خودشان آفريده است، و رسيدن به كمال، مراحل مختلفي دارد كه هر موجودي با توجه به شرايط و استعداد خود، آن مراحل را طي مي نمايد. هدف نهايي خداوند متعال در آفرينش انسان (مطابق آيات قرآن) رسيدن به قرب الهي و بهره مند شدن از پايدارترين فيض و رحمت و رضوان الهي است، و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خداي متعال است كه وسيله رسيدن به آن هدف نهائي مي باشد. و هدف نزديكتر، فراهم شدن زمينه هاي مادي و اجتماعي و تحقق شناختهاي لازم، براي انتخاب آزادانه راه راست زندگي و گسترش خدا پرستي در جامعه است.  
 
پيمودن راه رشد و كمال، توسط انسان و رسيدن به مقام قرب خدا و يا سقوط در جانب خلاف آن، بدون آفرينش جهان و انسان ممكن نيست؛ تنها علم خداوند بدون اينكه تحقق پيدا كند و واقع شود علم نخواهد بود. علم در صورتي است كه معلومي باشد. اگر انسان نباشد و اطاعت و عصياني نباشد، علم خداوند به عاقبت هر فرد بي معنا است.  
==دلیل خلقت انسان با وجود آگاهی خدا از آینده==
اما اگر [[خداوند]] به عاقبت هر فرد آگاه است چرا او را [[خلق]] می‌نماید؟
 
اگر این سؤال را بشکافیم منظور این است که: وقتی خداوند رفتار و عمل [[آدمی]] را می‌دانسته، معنایش این است که [[سرنوشت]] او از قبل چنین رقم خورده و او نمی‌تواند از آن تخطی کند، پس چرا خداوند چنین انسانی را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار [[جهنم]] یا [[بهشت]] بکند؟
 
پاسخ این است که [[قضا و قدر]] علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمی‌گیرد؛ بلکه با تمام خصوصیات آن تعلق می‌گیرد که از جمله آنها [[اختیار]]<nowiki/>ی بودن است، بدین معنا که انسان با اختیار خود چنین عملی را انجام می‌دهد، و افعال اختیاری انسان با وصف اختیاری برای خداوند معلوم است<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، دوره سه جلدی، تهران، نشر بین‌الملل، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴، ص۱۴۷ - ۱۷۸؛ و سعیدی مهر، پیشین، ص۳۴۰-۳۴۲.</ref> و این به معنای عبث بودن آفرینش انسان نیست، چون انسان برای گزینش راه [[هدایت]] یا [[ضلالت]] مختار است، که اگر راه هدایت را برگزید، [[پاداش]] داده می‌شود و اگر راه گمراهی را انتخاب کرد، و به حق و حقوق دیگران تجاوز کرد [[عقاب]] داده می‌شود؛ و علم خداوند به افعال آدمی با وصف اختیاری اعمال او، موجب عبث بودن خلقت انسان نمی‌شود، چون هدف هدایت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفی نموده است، و حال که او با اختیار خود تحطی کرده، باید خود تاوانش را بپردازد، که هر کس مسؤول اعمال اختیاری خود می‌باشد. {{قرآن|انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا}} (انسان/۳) {{قرآن|من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعلیها، و ما ربک بظلام للعبید}} (فصلت ۴۶).
 
علم خداوند به اشیاء و افراد و عاقبت آنها موجب پیدایش و بلکه عین پیدایش آنها است؛ و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرینش آنها بی هدف بود.
خداوند متعال جهان مادی را برای تکامل موجودات جسمانی و رسیدن آنها به خیر و کمال واقعی خودشان آفریده است، و رسیدن به کمال، مراحل مختلفی دارد که هر موجودی با توجه به شرایط و استعداد خود، آن مراحل را طی می‌نماید. هدف نهایی خداوند متعال در آفرینش انسان (مطابق آیات قرآن) رسیدن به [[قرب الهی]] و بهره‌مند شدن از پایدارترین فیض و رحمت و رضوان الهی است، و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خدای متعال است که وسیله رسیدن به آن هدف نهائی می‌باشد؛ و هدف نزدیکتر، فراهم شدن زمینه‌های مادی و اجتماعی و تحقق شناخت‌های لازم، برای انتخاب آزادانه راه راست زندگی و گسترش خداپرستی در جامعه است.<ref>هود/۷. ملک/۲. کهف/۷ و ذاریات/۵۶.</ref>
 
پیمودن راه رشد و کمال، توسط انسان و رسیدن به مقام قرب خدا یا سقوط در جانب خلاف آن، بدون آفرینش جهان و انسان ممکن نیست؛ تنها علم خداوند بدون اینکه تحقق پیدا کند و واقع شود علم نخواهد بود. علم در صورتی است که معلومی باشد. اگر انسان نباشد و اطاعت و عصیانی نباشد، علم خداوند به عاقبت هر فرد بی معنا است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۳.</ref>
{{پایان}}
{{پایان}}
{{منابع}}
 
==معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر==
{{مطالعه بیشتر}}
خدا را چگونه بشناسيم؟ آيه الله مكارم شيرازي.  
==مطالعه بیشتر==
انسان و سرنوشت ـ شهيد آيه الله مطهري.  
 
کلام اسلامي، محمد سعيدي مهر.
*خدا را چگونه بشناسیم؟ آیه الله مکارم شیرازی.
*انسان و سرنوشت ـ شهید آیه الله مطهری.
*کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.
{{پایان}}
{{پایان}}
==منابع==
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
| شاخه اصلی =کلام
| شاخه فرعی۱ =عدل الهی
| شاخه فرعی۲ =قضا و قدر
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
| شناسه = شد
| تیترها = شد
| ویرایش = شد
| لینک‌دهی = شد
| ناوبری =
| نمایه = شد
| تغییر مسیر = شد
| ارجاعات =
| بازبینی نویسنده = 
| بازبینی =
| تکمیل =
| اولویت = ب
| کیفیت = د
}}


{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
[[رده:جبر و اختیار]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۵۷


سؤال

آیا سرنوشت هر فرد از پیش تعیین شده است و قابل تغییر نیست؟ اگر خداوند به عاقبت هر فرد آگاه است، چرا فرد گمراه را خلق می‌نماید؟


یکی از اوصاف خداوند سبحان، علم است. به این معنا که به تمام امور دنیا دانا است، و از هر چیزی آگاه است. علم خداوند مراتب مختلفی دارد که برخی از آن‌ها صفات ذات خداوند است و برخی صفت فعل.

علم و دانایی خداوند، از نقایص و کاستی‌هایی که علم ما انسان‌ها دارد، منزه و پیراسته است. علم ما انسان‌ها حادث و پس از جهل است و آن هم به صورت ناقص و محدود که به وسیله ابزار و آلات نظیر چشم و گوش و… حاصل می‌شود، اما علم الهی، مطلق، نامحدود و ازلی است که به ابزاری نیازمند نیست.

اختیار، شرط اعمال انسان

حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) درباره علم خداوند متعال می‌فرماید: خداوند پیش از آنکه اشیاء را بیافریند، از آنها همان‌طور با خبر و آگاه بود که بعد از آفرینش آنها.[۱] بنابراین روایت، خداوند از قبل می‌دانسته هر کس چه راهی را انتخاب می‌کند و این را هم می‌دانسته که هر کس آنچه را انتخاب می‌کند، با آزادی اراده و اختیار انتخاب می‌کند، همان‌طور که اصل انجام فعل با علم خدا بوده، شرط آزادی اراده هم بوده است؛ اگر ما با آزادی، کار خود را انجام دهیم، علم خداوند مطابق واقع خواهد بود و اگر مجبور باشیم خلاف واقع.[۲]

به عبارت دیگر، علم ازلی الهی از نظام سببی و مسببی جهان جدا نیست، آنچه علم الهی ایجاب کرده همین جهان است با همین نظامات. انسان هم، در نظام هستی، دارای نوعی اختیار و آزادی است و علم ازلی به معنی این است که او می‌داند چه کسی به موجب اختیار خود اطاعت و چه کسی معصیت می‌کند؛ و اگر غیر از این باشد، بر خلاف علم خدا خواهد بود.[۳]

تغییر سرنوشت

اما آیا این سرنوشت قابل تغییر است؟ در روایت آمده است که امام علی(ع) در سایه دیوار کجی نشسته بود و چون آن را مشرف بر خرابی دید، از آنجا حرکت کرد و در جای دیگری نشست، شخصی به حضرت عرض کرد: «تفرّ من قضا الله» آیا از حکم الهی فرار می‌کنی؟ حضرت فرمود: «اَفِرُّ مِن قضاء الله الی قَدَرِالله» یعنی از قضاء الهی به قدر الهی فرار می‌کنم.[۴]

توضیح روایت این است که خود را از خطر دور نگهداشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا، و فرار از قضای الهی است به قدر الهی.[۵] و تغییر سرنوشت به حکم سرنوشت است و خلاصه اینکه سرنوشت قابل تغییر است.

عوامل معنوی تغییر سرنوشت

از نظر جهان بینی الهی، علل و عوامل معنوی، هم دوش عوامل مادی در کار است؛ حیات و موت و رزق و روزی و سلامتی و سعادت و امثال این امور با دعا، صدقه، نیکی به پدر و مادر و صاحبان حق، تغییر می‌یابند، این امور معنوی در سرنوشت حادثه‌ها مؤثرند و گاه جلو قضا و قدر را می‌گیرند.[۶]

دلیل خلقت انسان با وجود آگاهی خدا از آینده

اما اگر خداوند به عاقبت هر فرد آگاه است چرا او را خلق می‌نماید؟

اگر این سؤال را بشکافیم منظور این است که: وقتی خداوند رفتار و عمل آدمی را می‌دانسته، معنایش این است که سرنوشت او از قبل چنین رقم خورده و او نمی‌تواند از آن تخطی کند، پس چرا خداوند چنین انسانی را که عاقبتش از قبل رقم خورده، خلق کرده است تا او را گرفتار جهنم یا بهشت بکند؟

پاسخ این است که قضا و قدر علمی خداوند به افعال انسان، به صورت مطلق تعلق نمی‌گیرد؛ بلکه با تمام خصوصیات آن تعلق می‌گیرد که از جمله آنها اختیاری بودن است، بدین معنا که انسان با اختیار خود چنین عملی را انجام می‌دهد، و افعال اختیاری انسان با وصف اختیاری برای خداوند معلوم است[۷] و این به معنای عبث بودن آفرینش انسان نیست، چون انسان برای گزینش راه هدایت یا ضلالت مختار است، که اگر راه هدایت را برگزید، پاداش داده می‌شود و اگر راه گمراهی را انتخاب کرد، و به حق و حقوق دیگران تجاوز کرد عقاب داده می‌شود؛ و علم خداوند به افعال آدمی با وصف اختیاری اعمال او، موجب عبث بودن خلقت انسان نمی‌شود، چون هدف هدایت، رشد و کمال انسان است و خداوند راه کمال را به او معرفی نموده است، و حال که او با اختیار خود تحطی کرده، باید خود تاوانش را بپردازد، که هر کس مسؤول اعمال اختیاری خود می‌باشد. ﴿انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا (انسان/۳) ﴿من عمل صالحا فلنفسه و ما اساء فعلیها، و ما ربک بظلام للعبید (فصلت ۴۶).

علم خداوند به اشیاء و افراد و عاقبت آنها موجب پیدایش و بلکه عین پیدایش آنها است؛ و اگر خداوند آگاه به عاقبت هر فرد نبود، آفرینش آنها بی هدف بود. خداوند متعال جهان مادی را برای تکامل موجودات جسمانی و رسیدن آنها به خیر و کمال واقعی خودشان آفریده است، و رسیدن به کمال، مراحل مختلفی دارد که هر موجودی با توجه به شرایط و استعداد خود، آن مراحل را طی می‌نماید. هدف نهایی خداوند متعال در آفرینش انسان (مطابق آیات قرآن) رسیدن به قرب الهی و بهره‌مند شدن از پایدارترین فیض و رحمت و رضوان الهی است، و هدف متوسط تحقق عبادت و اطاعت از خدای متعال است که وسیله رسیدن به آن هدف نهائی می‌باشد؛ و هدف نزدیکتر، فراهم شدن زمینه‌های مادی و اجتماعی و تحقق شناخت‌های لازم، برای انتخاب آزادانه راه راست زندگی و گسترش خداپرستی در جامعه است.[۸]

پیمودن راه رشد و کمال، توسط انسان و رسیدن به مقام قرب خدا یا سقوط در جانب خلاف آن، بدون آفرینش جهان و انسان ممکن نیست؛ تنها علم خداوند بدون اینکه تحقق پیدا کند و واقع شود علم نخواهد بود. علم در صورتی است که معلومی باشد. اگر انسان نباشد و اطاعت و عصیانی نباشد، علم خداوند به عاقبت هر فرد بی معنا است.[۹]


مطالعه بیشتر

  • خدا را چگونه بشناسیم؟ آیه الله مکارم شیرازی.
  • انسان و سرنوشت ـ شهید آیه الله مطهری.
  • کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر.


منابع

  1. وافی، باب صفات الذات، به نقل از مکارم شیرازی، ناصر، کتاب خدا را چگونه بشناسیم.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، خدا را چگونه بشناسیم، کانون انتشارات محمدی، چاپ سوم، ص۱۵۴.
  3. مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، نشر شرکت انتشار، ص۱۳۲.
  4. صدوق، توحید، چاپ سنگی، ص۳۳۷، به نقل از: طباطبائی، سید محمد حسین، اصول فلسفه، ج۵، ص۱۶۹.
  5. مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، ص۶۲.
  6. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، از انتشارات سازمان تبلیغات، ج۲، ص۴۱۶.
  7. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، دوره سه جلدی، تهران، نشر بین‌الملل، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴، ص۱۴۷ - ۱۷۸؛ و سعیدی مهر، پیشین، ص۳۴۰-۳۴۲.
  8. هود/۷. ملک/۲. کهف/۷ و ذاریات/۵۶.
  9. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۳.