نظریه کسب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{سوال}}
{{سوال}}
نظریه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضیح داده و نقدهای وارد بر آن را بیان کنید.
نظریه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضیح داده و نقدهای وارد بر آن را بیان کنید.
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
'''معرفی'''  
{{درگاه|واژه‌ها}}
'''نظریه کَسْب''' را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اشعری‌ها معتقدند افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد. اما با جبر نیز مخالف بوده و آن‌را مردود می‌دانند.


نظریه کسب را اکثر متکلمان اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرده‌اند و معتقدند که خدای متعال پدید آورنده و خالق افعال است و انسان کسب کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.</ref> نظریه کسب، نامفهوم و نامأنوس با اذهان بود، هر یک از علمای اشاعره به تفسیر نظریه کسب پرداخته‌اند.
متکلمان اشاعره، تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس یکی از این نظریات کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است.


نظریه کسب را متکلمان اشعری و ماتریدی مذهب اهل سنت قبول دارند و معتقدند که برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد و گفته‌اند که خداوند متعال خالق افعال است و انسان کاسب آن است و ملاک طاعت و عصیان همان کسب است نه خلق، در نتیجه هر فعلی که از انسان مرید صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند است و کسب از طرف انسان است و در اینکه تفسیر کسب چیست؟ بین علمای آنان اختلاف نظر است و تفسیرهای گوناگونی را از کسب مطرح کرده‌اند که سه مورد از آنها را که مشهور است اشاره و نقد کردیم. نکته ای که در این میان حائز اهمیت است این است که هیچ‌کدام از این تفسیرها نتوانست مشکل جبر در افعال انسان را حل کند در حالی که اشاعره برای رهایی از جبر محض به این نظریه پناه آورده بودند لذا عده ای از محققین اشاعره نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند از جمله:
علاوه بر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) که نظریه کسب را قبول نداشته و آن‌را همان جبر می‌دانند، حتی برخی علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول نداشته و آن را در نتیجه  با جبر یکسان می‌دانند.


۱. فخر الدین رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: إنّ الکسب اسم بلا مسمی،<ref>رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.</ref> یعنی نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است.
== معرفی ==
نظریه کسب را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. متکلمان این فرقه کلامی تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.</ref>  


۲. شیخ محمود شلتوت در نقد این نظریه گفته است: تفسیر کسب به این معنی نه با معنای لغوی کسب سازگار است و نه با کاربردهای قرآنی آن و…<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.</ref>
متکلمان اشعری مذهب معتقدند برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد. اینان معتقدند هر فعلی که از انسان صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند و کسب از طرف انسان است و ملاک طاعت و عصیان، همان کسب است نه خلق.


۳. احمد امین مصری می‌گوید: فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر، نظریه کسب تعبیری جدید از نظریه جبر است.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، الکلام المقارن، قم، دفتر نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.</ref>
البته برخی از محققان اشاعره، نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند:


بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای خود اشاعره و ماتریدیّه این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار می‌باشد و قابل قبول نیست.
* فخر رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: «إنّ الکسب اسم بلا مسمی؛<ref>رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.</ref> نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است».
* شیخ محمود شلتوت در نقد این نظریه گفته است: تفسیر کسب به این معنی نه با معنای لغوی کسب سازگار است و نه با کاربردهای قرآنی آن.<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.</ref>
* احمد امین مصری می‌گوید: «فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ نظریه کسب تعبیری جدید از نظریه جبر است».<ref>ربانی گلپایگانی، علی، الکلام المقارن، قم، دفتر نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.</ref>
 
بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار است.


== معنای اول ==
== معنای اول ==
کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، وقتی انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او احداث می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مزبور مؤثر است. قائلان این تفسیر برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.</ref>
کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است. قائلان این تفسیر، برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.</ref>


نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان را درست مشخص نکرده است و اگر مرادشان این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است که بالبداهه امری محال است و اگر مرادشان این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خدا است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.</ref>
نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان، درست مشخص نشده است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خداوند است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.</ref>


== معنای دوم ==
== معنای دوم ==
مقصود از کسب، آن است که خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل مزبور را ایجاد می‌کند بدون آن که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد، براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.<ref>شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.</ref> و طبق این تفسیر قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است و این تقارن میان قدرت و فعل که کسب نامیده می‌شود مبنای تکلیف و کیفر و پاداش انسان به شمار می‌رود.
خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل را ایجاد می‌کند بدون آن‌که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد. براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.<ref>شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.</ref> طبق این تفسیر، قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است.


نقد: اولا صرف تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است مصحّح استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد،<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> ثانیاً این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ گوی مشکل جبر محض در افعال نیست زیرا اثبات قدرت فاقد تأثیر با نفی آن، (قدرت، که جبر محض است) از نظر نتیجه، یکسان است<ref>کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.</ref> و نتیجه هر دو این می‌باشد که قدرت انسان در تحقق افعال هیچ تأثیری ندارد، در حالی که خود شما جبر محض را قبول ندارید.
نقد: تنها تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است،  موجب استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد.<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> همچنین این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ‌گوی مشکل جبر نیست.<ref>کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.</ref>


== معنای سوم ==
== معنای سوم ==
بعضی دیگر در تفسیر کسب گفته‌اند که کسب عبارت است از اینکه: ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود، یعنی اصل وجود فعل از خداست و صفت و تعیین آن از بنده است و آنچه از خداوند صدور می‌یابد بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد،<ref>ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به عبارت دیگر اینها قائلند که هر فعلی دارای دو جنبه است:؛ ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که زاید بر وجود آن است، و قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است بنابر این تفسیر، مقصود از کسب آن است که قدرت انسان صرفاً در تحقق عناوین افعال خود مؤثر است.
ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود. یعنی اصل وجود فعل از خداوند است و صفت و تعیین آن از طرف بنده است. آنچه از خداوند صادر می‌شود، بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد.<ref>ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.</ref>  


نقد: در این تفسیر این که آیا عناوین افعال مثل نماز خواندن، دروغ گفتن و… اموری وجودی هستند یا اعتباری، مشخص نشده است و در هر صورت نمی‌تواند مشکل جبر محض را حل کند چرا که اگر مرادتان این باشد که این عناوین اموری وجودی اند می گوئیم که طبق تفسیر شما (اشاعره) از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداونداند و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود که شما به خاطر رهایی از آن نظریه کسب را مطرح کرده‌اید و اگر مرادتان این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند در این صورت می گوئیم که لازمه اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.<span></span>
هر فعلی دارای دو جنبه است: ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که اضافه بر وجود آن است. قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است.
 
نقد: اگر مراد این باشد که این عناوین اموری وجودی هستند، براساس آن از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداوند است و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد. پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود. و اگر مراد این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند، در این صورت، لازمه‌اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۸: خط ۴۵:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = عدل الهی
| شاخه فرعی۱ = عدل الهی
|شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
| شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:نظریه کسب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۴

سؤال

نظریه کسب در اهل سنت (اشاعره) را توضیح داده و نقدهای وارد بر آن را بیان کنید.

درگاه‌ها
واژه-ها.png


نظریه کَسْب را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اشعری‌ها معتقدند افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد. اما با جبر نیز مخالف بوده و آن‌را مردود می‌دانند.

متکلمان اشاعره، تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس یکی از این نظریات کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است.

علاوه بر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) که نظریه کسب را قبول نداشته و آن‌را همان جبر می‌دانند، حتی برخی علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول نداشته و آن را در نتیجه با جبر یکسان می‌دانند.

معرفی

نظریه کسب را ابوالحسن اشعری بنیان‌گذار اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرد. متکلمان این فرقه کلامی تبیین‌های مختلفی از این نظریه ارائه کرده‌اند. براساس این نظریه خداوند پدید آورنده و خالق افعال، و انسان کسب‌کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.[۱]

متکلمان اشعری مذهب معتقدند برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد. اینان معتقدند هر فعلی که از انسان صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند و کسب از طرف انسان است و ملاک طاعت و عصیان، همان کسب است نه خلق.

البته برخی از محققان اشاعره، نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند:

  • فخر رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: «إنّ الکسب اسم بلا مسمی؛[۲] نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است».
  • شیخ محمود شلتوت در نقد این نظریه گفته است: تفسیر کسب به این معنی نه با معنای لغوی کسب سازگار است و نه با کاربردهای قرآنی آن.[۳]
  • احمد امین مصری می‌گوید: «فهو شکل جدید فی التعبیر عن الجبر؛ نظریه کسب تعبیری جدید از نظریه جبر است».[۴]

بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای اشاعره نیز این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار است.

معنای اول

کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، زمانی که انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او ایجاد می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مؤثر است. قائلان این تفسیر، برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.[۵]

نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان، درست مشخص نشده است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است و اگر مراد این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خداوند است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.[۶]

معنای دوم

خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل را ایجاد می‌کند بدون آن‌که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد. براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.[۷] طبق این تفسیر، قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است.

نقد: تنها تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است، موجب استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد.[۸] همچنین این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ‌گوی مشکل جبر نیست.[۹]

معنای سوم

ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود. یعنی اصل وجود فعل از خداوند است و صفت و تعیین آن از طرف بنده است. آنچه از خداوند صادر می‌شود، بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد.[۱۰]

هر فعلی دارای دو جنبه است: ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که اضافه بر وجود آن است. قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است.

نقد: اگر مراد این باشد که این عناوین اموری وجودی هستند، براساس آن از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداوند است و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد. پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود. و اگر مراد این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند، در این صورت، لازمه‌اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد[۱۱] که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.

منابع

  1. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.
  2. رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.
  3. سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۱۵۳.
  4. ربانی گلپایگانی، علی، الکلام المقارن، قم، دفتر نماینده ولی فقیه در امور اهل سنت بلوچستان، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۲۰۷.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.
  6. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.
  7. شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.
  8. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.
  9. کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.
  10. ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.
  11. آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.