ریا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
ریا در اعمال چیست؟ {{پایان سوال}}
ریا در اعمال چیست؟ {{پایان سوال}}
{{پاسخ}}ریا در اصطلاح، به معنای خواسته و میل قلبی [[انسان]] است، وقتی که دوست دارد به وسیله نشان دادن اعمال خوبِ خود به دیگران، بین آنها [[آبرو|آبرومند]] شود.
{{پاسخ}}ریا در اصطلاح، به معنای خواسته و میل قلبی [[انسان]] است، وقتی که دوست دارد به وسیله نشان دادن اعمال خوبِ خود به دیگران، بین آنها [[آبرو|آبرومند]] شود.
ریا گاهی در اصل ایمان است؛ یعنی فرد در ظاهر [[مسلمان]] ولی در دل [[مشرک|مُشرک]] است، و گاهی در عبادات واجب و گاه در [[مستحبات|اعمال مستحبی]] است. ریا در عبادت [[حرام]] و باعث باطل شدن [[عبادت]] می‌شود.
برای [[درمان ریا]]، باید فرد به پوچی اعمال ریاکارانه توجه کرده و حقیقتِ ریا را تمسخر خدایی که ناظر و آگاه است بداند. همچنین [[راه‌های دلبسته نشدن به دنیا|دلبسته نشدن به دنیا]]، عبادت پنهانی، [[یاد خدا|یاد همیشگیِ خدا]]، [[نماز]] و معاشرت با افراد مخلص از راه‌های عملیِ درمان ریا دانسته شده است.


== مفهوم‌شناسی و جایگاه ==
== مفهوم‌شناسی و جایگاه ==
خط ۳۴: خط ۳۸:
== درمان ==
== درمان ==
{{اصلی|راه‌های درمان ریا}}
{{اصلی|راه‌های درمان ریا}}
راه‌های درمان ریا به دو بخش شناختی و عملی تقسیم شده است. در بخش شناختی، شناخت نادرست فرد ریاکار نسبت به خودنمایی به دیگران و حقیقتِ ریا اصلاح می‌شود. در این بخش، فرد به پوچی اعمال نیک همراه با ریا توجه کرده و حقیقتِ ریا را تمسخر خدایی که ناظر و آگاه است می‌داند.<ref>قمی، عباس، خلاصه معراج السعاده، مؤسسه در راه حق.</ref>
راه‌های درمان ریا به دو بخش شناختی و عملی تقسیم شده است. در بخش شناختی، شناخت نادرستِ فردِ ریاکار نسبت به «خودنمایی» و «حقیقتِ ریا» اصلاح می‌شود. در این بخش، فرد به پوچی اعمال نیک همراه با ریا توجه کرده و حقیقتِ ریا را تمسخر خدایی که ناظر و آگاه است می‌داند.<ref>قمی، عباس، خلاصه معراج السعاده، مؤسسه در راه حق.</ref>


در بخش درمان عملی ریا، مهمترین راه درمان، [[راه‌های دلبسته نشدن به دنیا|دلبسته نشدن به دنیا]] ذکر شده است. عبادت پنهانی، [[یاد خدا|یاد همیشگیِ خدا]]، [[نماز]] و معاشرت با افراد مخلص از دیگر راه‌های عملیِ درمان ریا است.
در بخش درمان عملی ریا، مهمترین راه درمان، [[راه‌های دلبسته نشدن به دنیا|دلبسته نشدن به دنیا]] ذکر شده است. عبادت پنهانی، [[یاد خدا|یاد همیشگیِ خدا]]، [[نماز]] و معاشرت با افراد مخلص از دیگر راه‌های عملیِ درمان ریا است.

نسخهٔ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۲۲

سؤال
ریا در اعمال چیست؟

ریا در اصطلاح، به معنای خواسته و میل قلبی انسان است، وقتی که دوست دارد به وسیله نشان دادن اعمال خوبِ خود به دیگران، بین آنها آبرومند شود.

ریا گاهی در اصل ایمان است؛ یعنی فرد در ظاهر مسلمان ولی در دل مُشرک است، و گاهی در عبادات واجب و گاه در اعمال مستحبی است. ریا در عبادت حرام و باعث باطل شدن عبادت می‌شود.

برای درمان ریا، باید فرد به پوچی اعمال ریاکارانه توجه کرده و حقیقتِ ریا را تمسخر خدایی که ناظر و آگاه است بداند. همچنین دلبسته نشدن به دنیا، عبادت پنهانی، یاد همیشگیِ خدا، نماز و معاشرت با افراد مخلص از راه‌های عملیِ درمان ریا دانسته شده است.

مفهوم‌شناسی و جایگاه

کلمه «ریا» از واژه رؤیت به معنای دیدن گرفته شده[۱] و مفهوم متضاد آن اخلاص است.[۲]

ریا در اصطلاح، به معنای خواسته و میل قلبی انسان است، وقتی که دوست دارد به وسیله نشان دادن اعمال خوب خود به دیگران، بین آنها آبرومند شود.[۳]

ریا باعث باطل شدن عبادت شده و بر اساس احادیث، برابر با شرک است.[۴] در حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که هر کسی برای مردم کار کند، ثوابش به عهده مردم و هر کسی برای خداوند کار کند، ثوابش بر عهده خدا است.[۴]

در روایتی از امام علی(ع)، نشانه‌هایی برای فرد ریاکار ذکر شده، که چنین است: اعمالش را در تنهایی با کسالت و میان مردم با نشاط انجام می‌دهد؛ وقتی او را می‌ستایند بر عملش افزوده و وقتی او را ثنا نمی‌گویند از عملش می‌کاهد.[۵]

اقسام

برای ریا اقسامی ذکر شده که عبارتند از:

  • ریا در اصل ایمان: یعنی فرد در ظاهر مسلمان؛ ولی در دل مشرک است.
  • ریا در عبادات با قبول اصل دین: یعنی فرد دین را قبول دارد؛ ولی در انجام عبادات دچار ریا می‌شود.
  • ریا در مستحبات: یعنی فرد اعمال مستحبی را به قصد ریا انجام می‌دهد.[۶]

درجات

برخی از عالمان اخلاق، برای ریا درجاتی بیان کرده‌اند که چنین است:

  1. به کلی از قصد قربت و ثواب خالی است.
  2. قصد قربت لحاظ شده اما به اندازه‌ای ضعیف است که اگر قصد ریا نبود شخص عمل را انجام نمی‌داد.
  3. قصد قربت بر قصد ریاء غالب است، به طوری که اگر انگیزه ریایی نباشد شخص عمل را انجام می‌دهد.[۷]

ریا در عبادت

ریا در عبادت حرام و باعث باطل شدن عبادت می‌شود، اگر چه میزان و درجه ریا اندک باشد.[۸]

در عبادت‌هایی مانند قرائت قرآن، که صحیح بودن جزئی از آن بستگی به صحیح بودن دیگر اجزاء ندارد، فقط همان جزء که با ریا انجام شده باطل است. برخلاف عبادت‌هایی مانند نماز و حج که ریا در جزئی از آن، باعث باطل شدن تمام عبادت می‌شود.[۹]

البته گاهی مراقبت در انجام عمل بدون ریا، از حالت عادی خارج شده و به صورت وسواس در می‌آید. در این صورت بر اساس روایات، سفارش شده که فرد به تصور ریا اعتنا نکرده و عبادت خود را ادامه دهد. پیامبر اسلام(ص) در روایتی، به کسی که شیطان او را در حال نماز به ریاکاری متهم کرده سفارش می‌کند، نمازش را طولانی کند.[۱۰]

درمان

راه‌های درمان ریا به دو بخش شناختی و عملی تقسیم شده است. در بخش شناختی، شناخت نادرستِ فردِ ریاکار نسبت به «خودنمایی» و «حقیقتِ ریا» اصلاح می‌شود. در این بخش، فرد به پوچی اعمال نیک همراه با ریا توجه کرده و حقیقتِ ریا را تمسخر خدایی که ناظر و آگاه است می‌داند.[۱۱]

در بخش درمان عملی ریا، مهمترین راه درمان، دلبسته نشدن به دنیا ذکر شده است. عبادت پنهانی، یاد همیشگیِ خدا، نماز و معاشرت با افراد مخلص از دیگر راه‌های عملیِ درمان ریا است.

البته گاهی مراقبت در انجام عمل بدون ریا، از حالت عادی خارج شده و به صورت وسواس در می‌آید. در این صورت، بر اساس روایات،[۱۲] سفارش شده که فرد به تصور ریا اعتنا نکرده و عبادت خود را ادامه دهد.

منابع

  1. ابن منظور، لسان العرب، بی‌تا، ج۵، ص ۸۸.
  2. قمی، عباس، خلاصه معراج السعاده، مؤسسه در راه حق، ص۱۶۵.
  3. دستغیب، سید عبدالحسین، قلب سلیم، انتشارات دارالکتب، ۱۳۵۱ش، ص۳۶۳.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ حر عاملی، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعه، ج۱، ص۷۱، قم‏، مؤسسة آل البیت(ع)، ۱۴۰۹ق.
  5. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، جلد ۲، ص۱۰۲۰، چاپ جدید.
  6. نراقی، مهدی، جامع السعادات، علم اخلاق اسلامی، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ دوّم، ۱۳۶۶ش، ص۵۰۳–۵۰۵.
  7. نراقی، مهدی، جامع السعادات، علم اخلاق اسلامی، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت، چاپ دوّم، ۱۳۶۶ش، ص۵۰۳–۵۰۵.
  8. سید عبدالحسین، قلب سلیم، انتشارات دارالکتب، ۱۳۵۱ش، ص۳۸۲.
  9. دستغیب، سید عبدالحسین، قلب سلیم، انتشارات دارالکتب، ۱۳۵۱ش، ص۱۵۸.
  10. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۹۵.
  11. قمی، عباس، خلاصه معراج السعاده، مؤسسه در راه حق.
  12. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۹۵.