پرش به محتوا

عصمت حضرت موسی(ع) و کشتن قبطی: تفاوت میان نسخه‌ها

A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
{{پاسخ}}  
{{پاسخ}}  


در آیه ۲۰ شوره شعراء حضرت موسی(ع) می‌گوید من از ضالین بوده‌ام. مفسران از این آیه تفسیرهای متعددی ارائه داده‌اند؛ از جمله اینکه ضلال به معنای گناه و گمراهی نیست بلکه به معنای جهل است. بنابر این در این آیه، عصمت حضرت موسی(ع) زیر سؤال نمی‌رود، زیرا در قرآن تصریح شده بر این که حضرت موسی(ع) از بندگان مخلص بود. و شیطان راهی به اغوای مخلصان ندارد.
[[حضرت موسی(ع)]] در پاسخ فرعون که چرا یکی از ما را کشتی؟ پاسخ داد که این کار را کردم چون از ضالین بودم. ضلال در کلام حضرت موسی(ع) به معنای گناه و گمراهی نیست، بلکه به معنای جهل به حکم و عمدی نبودن قتل و کاری است که بهتر بود انجام نمی‌‍گرفت و حضرت موسی گرفتار نمی‌شد.
 
حضرت موسی از یک فرد مظلوم دفاع کرد و قصد کشتن کسی را هم نداشت؛ پس عصمت حضرت موسی(ع) با این واقعه هیچ‌گاه زیر سوال نمی‌رود.


==متن آیه==
==متن آیه==
خط ۱۴: خط ۱۶:
}}
}}


==تفسیر آیه و معنای ضلال==
== کشته شدن مرد قبطی توسط حضرت موسی ==
بعضی از پاسخ‌ها درباره کلمه «ضلال» است، که مفسران برای پاسخ و رفع شبهه معنای دیگری برایش ارائه کرده‌اند که لازمه آن گناه بودن نیست، از جمله گفته‌اند ضلال، به معنای عدم عمد و نیز جهل است و جهل هم گاهی در مقابل علم به کار می‌رود و گاهی در مقابل عمد. در آیه شریفه نیز بدان معنا است که [[حضرت موسی(ع)]] می‌خواست بگوید: من قصد نداشتم او را بکشم، بلکه می‌خواستم اسرائیلی را نجات دهم، سهواً کشته شد، گویی می‌خواست چنین بفرماید: «انا من المخطئین؛ قتل خطایی بود
حضرت موسی(ع) هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند، وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و او بر زمين افتاد و مرد؛ موسى گفت: اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراه‏‌كننده آشكارى است.<ref>سوره قصص، آیه۱۵.</ref>
 
وجهی که مرحوم علامه طباطبایی ذکر کرده این است که از آن جایی که «حکم» در آیه شریفه، مقابل «جهل» قرار گرفته است، معلوم می‌شود مراد از «ضلال»، جهل است، زیرا حکم به معنای رسیدن به حقیقت هر امری و یقینی بودن نظریه در تطبیق دادن عمل با آن است. در نتیجه، معنای حکم، قضاوت به حق در خوبی یا بدی یک عمل و تطبیق عمل با آن قضاوت است و این قضاوت به حق همان است که به انبیاء(ع) داده می‌شود، هم چنان‌که قرآن کریم درباره آنان فرمود: {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ|ترجمه=هیچ رسولی نفرستادیم، مگر برای این که به اذن خدا مطاع قرار گیرد|سوره=نساء|آیه=۶۴}}
 
یعنی در بین مردم به حق حکمرانی و قضاوت کنند. حضرت موسی(ع) نیز از بیان این تعبیر مرادش این است که اگر آن روز آن عمل را کردم، به خاطر این بود که مصلحت کار را نمی‌دانستم. یک نفر از بنی‌اسرائیل از من کمک خواست، من هم او را یاری کردم و هرگز احتمال نمی‌دادم که این یاری او به کشته شدن مرد قبطی می‌انجامد و من سال‌ها از سرزمین مصر، وطنم دور باشم.<ref>طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۳ه‍. ش، ج۱۵، ص۳۶۶.</ref>


به عبارت دیگر از نظر [[علامه طباطبایی]] منظور از «ضلال»، در آیه شریفه، این است که من در آن وقت نمی‌دانستم چگونه باید به این غائله خاتمه دهم و بهترین وجه خاتمه را نمی‌دانستم، لذا مشتی به او زدم و این اتفاق افتاد.
خداوند حضرت موسی را به سوی قوم فرعون فرستاد تا آنها را به یگانه‌پرستی دعوت کند و وقتی حضرت موسی با فرعون روبرو شد، فرعون از او پرسید: آیا تو همان نیستی که یکی از ما را کشتی؟!<ref>سوره شعراء، آیات۱۹-۱۰.</ref> حضرت موسی پاسخ داد: {{قرآن|فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ| ترجمه = من آن کار را انجام دادم، در حالی که از گمراهان بودم.| سوره = شعراء| آیه = ۲۰}}


== عصمت پیامبران ==
اصل اين عمل یعنی کشته شدن فردی از فرعونیان، مساله مهمى نبوده، چرا كه جنايت‌كاران فرعونى مفسدان بى‏‌رحمى بودند كه از هيچ‌گونه جنايت بر بنى‌اسرائيل ابا نداشتند و  افرادى نبودند كه خون‌شان محترم باشد. آنچه مشكل كرده تعبيراتى است كه خود موسى در اين ماجرا دارد:
خداوند در قران به رسول بودن و نبی بودن و مخلص بودن حضرت موسی تصریح می کند: {{قرآن|وَاذْكُرْ‌ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَ‌سُولًا نَّبِيًّا|ترجمه=و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‌اى پيامبر بود.|سوره=مریم|آیه=۵۱}}{{مطالعه بیشتر}}
* يك جا مى‏‌گويد: {{قرآن| هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ‏|ترجمه= این از کارهای شیطان است.|سوره= قصص| آیه=۱۵}}
* جاى ديگر مى‌‏گويد: {{قرآن|رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي‏|ترجمه= خدايا! من بر خود ستم كردم مرا ببخش.|سوره= قصص| آیه=۱۶}}
* در پاسخ فرعون هم می‌گوید: {{قرآن|فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ| ترجمه = من آن کار را انجام دادم، در حالی که از گمراهان بودم.| سوره = شعراء| آیه = ۲۰}}
اين تعبيرات چگونه با عصمت پیامبران سازگار است؟ پاسخ این است‌که حضرت موسى کاری کرد که بهتر بود انجام نمی‌داد نه اینکه گناهی مرتکب شده باشد؛ زیرا با اين عملش خود را به زحمت انداخت و کشته شدن يكی از فرعونیان چيزى نبود كه فرعونيان به آسانى از آن بگذرند و ترك اولى به معنى كارى است كه ذاتا حرام نيست، بلكه موجب مى‏‌شود كه كار خوب‌ترى ترك گردد، بى‌‏آنكه عمل خلافى انجام شده باشد.<ref>مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۶، ص۴۴.</ref>


==مطالعه بیشتر==
اين عمل (كشتن قبطى) هر چند نافرمانى موسى نسبت به خدا نبود، براى اينكه اولا خطاى بود نه عمدى، و ثانيا جنبه دفاع از مرد اسرائيلى داشت و مرد كافر و ظالمى را از او دفع كرد؛ اما در عين حال اين طور هم نبوده كه شيطان در آن هيچ مداخله‏اى نداشته باشد، چون شيطان همان طور كه از راه وسوسه آدمى را به گناه و نافرمانى خدا وا مى‏دارد، همچنين او را به هر كار مخالف صواب نيز وادار مى‏كند، كارى كه گناه نيست، ليكن انجامش مايه گرفتارى است، هم چنان كه آدم و همسرش را از راه خوردن آن درخت ممنوع، گرفتار نمود و كار آنان را به آنجا كشانيد كه از بهشت بيرون شوند. پس در حقيقت جمله {{قرآن|هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ|سوره=قصص|آیه=۱۵}} اظهار انزجار موسى(ع) است از آنچه واقع شد كه آن دو نفر به جان هم افتادند و او ناگزير به مداخله گرديد و كار به كشته شدن قبطى انجاميد و خلاصه، انزجار از اين گرفتارى سخت و ندامت از آن است، و اينكه فرمود: {{قرآن|إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ|سوره=قصص|آیه=۱۵}} اشاره است به اينكه اين كارى كه از او سرزد نوعى ضلالت است، كه به شيطان منسوب است، هر چند كه نافرمانى كه موجب مؤاخذه است نبود، بلكه صرفا اشتباه بود، اما همين اشتباه هم منسوب به خدا نيست. بلكه منسوب به شيطان است كه دشمن و گمراه كننده آشكار است و اين واقعه كار اشتباه و از سوء تدبير او بود كه او را به عاقبت وخيم مبتلا مى‏كرد و به همين جهت وقتى فرعون به وى اعتراض‏ كرد و گفت تو همانى كه آن كار را كردى و نعمت و خوبي‌هاى مرا در حق خودت كفران نمودى، در پاسخ گفت: من اگر آن كار را كردم، وقتى كردم كه از گمراهان بودم.‏<ref>طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۲۳.</ref>
۱. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی (ره)، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۱۵، ص۳۸۴، مرکز نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.


۲. راه و راهنماشناسی، استاد محمدتقی مصباح یزدی، ج۱، ص۱۷۳، انتشارات اسلامی.
== مفهوم‌شناسی ضلال ==
ضلال در این آیه به معنای گناه و نافرمانی از دستور خدا نیست تا با عصمت حضرت موسی ناسازگار باشد.
* '''عمدی نبودن قتل:''' ضلال به معنای جهل است و جهل گاهی در مقابل علم به کار می‌رود و گاهی در مقابل عمد. در این آیه، جهل بدان معنا است که [[حضرت موسی(ع)]] می‌خواست بگوید: من قصد نداشتم او را بکشم، بلکه می‌خواستم اسرائیلی را نجات دهم، سهواً فرد مقابل کشته شد.‏<ref>طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱۹، ص۴۲.</ref> گویی می‌خواست چنین بگوید: {{متن عربی|انا من المخطئین|کشتن من خطایی بود.}}<ref>طبرانى، سليمان بن احمد، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم، اردن - اربد، دار الكتاب الثقافي، چاپ اول، ۲۰۰۸ م، ج۴، ص۴۸۹.</ref>
* '''جهل به حکم:''' مراد از «ضلال»، جهل است، زیرا حکم به معنای رسیدن به حقیقت هر امری و یقینی بودن نظریه در تطبیق دادن عمل با آن است. در نتیجه، معنای حکم، قضاوت به حق در خوبی یا بدی یک عمل و تطبیق عمل با آن قضاوت است و این قضاوت به حق همان است که به انبیاء(ع) داده می‌شود: {{قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ|ترجمه=هیچ رسولی نفرستادیم، مگر برای این که به اذن خدا مطاع قرار گیرد|سوره=نساء|آیه=۶۴}} یعنی در بین مردم به حق حکمرانی و قضاوت کنند. حضرت موسی(ع) نیز از بیان این تعبیر مرادش این است که اگر آن روز آن عمل را کردم، به خاطر این بود که مصلحت کار را نمی‌دانستم. یک نفر از بنی‌اسرائیل از من کمک خواست، من هم او را یاری کردم و هرگز احتمال نمی‌دادم که این یاری او به کشته شدن مرد قبطی می‌انجامد و من سال‌ها از سرزمین مصر، وطنم دور باشم. منظور از «ضلال»، این است که من در آن وقت نمی‌دانستم چگونه باید به این غائله خاتمه دهم و بهترین وجه خاتمه را نمی‌دانستم، لذا مشتی به او زدم و این اتفاق افتاد.<ref>طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم‏، ۱۳۷۴، ج۱۵، ص۳۶۶.</ref>


== جستارهای وابسته==
* [[کشتن مرد قبطی توسط حضرت موسی(ع)]]


==منابع==
==منابع==
خط ۴۱: خط ۴۶:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =-
  | شناسه =شد
  | تیترها =-
  | تیترها = شد
  | ویرایش =شد
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =شد
  | لینک‌دهی =شد
خط ۵۳: خط ۵۸:
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =ج
  | اولویت =ج
  | کیفیت =ج
  | کیفیت =ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۲۶

سؤال

با توجه به آیه ۲۰ سوره شعراء آیا فعل حضرت موسی(ع) عملی است که منافات با عصمت داشته باشد؟


حضرت موسی(ع) در پاسخ فرعون که چرا یکی از ما را کشتی؟ پاسخ داد که این کار را کردم چون از ضالین بودم. ضلال در کلام حضرت موسی(ع) به معنای گناه و گمراهی نیست، بلکه به معنای جهل به حکم و عمدی نبودن قتل و کاری است که بهتر بود انجام نمی‌‍گرفت و حضرت موسی گرفتار نمی‌شد.

حضرت موسی از یک فرد مظلوم دفاع کرد و قصد کشتن کسی را هم نداشت؛ پس عصمت حضرت موسی(ع) با این واقعه هیچ‌گاه زیر سوال نمی‌رود.

متن آیه

کشته شدن مرد قبطی توسط حضرت موسی

حضرت موسی(ع) هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند، وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و او بر زمين افتاد و مرد؛ موسى گفت: اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراه‏‌كننده آشكارى است.[۱]

خداوند حضرت موسی را به سوی قوم فرعون فرستاد تا آنها را به یگانه‌پرستی دعوت کند و وقتی حضرت موسی با فرعون روبرو شد، فرعون از او پرسید: آیا تو همان نیستی که یکی از ما را کشتی؟![۲] حضرت موسی پاسخ داد: ﴿فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ؛ من آن کار را انجام دادم، در حالی که از گمراهان بودم.(شعراء:۲۰)

اصل اين عمل یعنی کشته شدن فردی از فرعونیان، مساله مهمى نبوده، چرا كه جنايت‌كاران فرعونى مفسدان بى‏‌رحمى بودند كه از هيچ‌گونه جنايت بر بنى‌اسرائيل ابا نداشتند و افرادى نبودند كه خون‌شان محترم باشد. آنچه مشكل كرده تعبيراتى است كه خود موسى در اين ماجرا دارد:

  • يك جا مى‏‌گويد: ﴿هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ‏؛ این از کارهای شیطان است.(قصص:۱۵)
  • جاى ديگر مى‌‏گويد: ﴿رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي‏؛ خدايا! من بر خود ستم كردم مرا ببخش.(قصص:۱۶)
  • در پاسخ فرعون هم می‌گوید: ﴿فَعَلْتُهَا إِذًا وَأَنَا مِنَ الضَّالِّينَ؛ من آن کار را انجام دادم، در حالی که از گمراهان بودم.(شعراء:۲۰)

اين تعبيرات چگونه با عصمت پیامبران سازگار است؟ پاسخ این است‌که حضرت موسى کاری کرد که بهتر بود انجام نمی‌داد نه اینکه گناهی مرتکب شده باشد؛ زیرا با اين عملش خود را به زحمت انداخت و کشته شدن يكی از فرعونیان چيزى نبود كه فرعونيان به آسانى از آن بگذرند و ترك اولى به معنى كارى است كه ذاتا حرام نيست، بلكه موجب مى‏‌شود كه كار خوب‌ترى ترك گردد، بى‌‏آنكه عمل خلافى انجام شده باشد.[۳]

اين عمل (كشتن قبطى) هر چند نافرمانى موسى نسبت به خدا نبود، براى اينكه اولا خطاى بود نه عمدى، و ثانيا جنبه دفاع از مرد اسرائيلى داشت و مرد كافر و ظالمى را از او دفع كرد؛ اما در عين حال اين طور هم نبوده كه شيطان در آن هيچ مداخله‏اى نداشته باشد، چون شيطان همان طور كه از راه وسوسه آدمى را به گناه و نافرمانى خدا وا مى‏دارد، همچنين او را به هر كار مخالف صواب نيز وادار مى‏كند، كارى كه گناه نيست، ليكن انجامش مايه گرفتارى است، هم چنان كه آدم و همسرش را از راه خوردن آن درخت ممنوع، گرفتار نمود و كار آنان را به آنجا كشانيد كه از بهشت بيرون شوند. پس در حقيقت جمله ﴿هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ(قصص:۱۵) اظهار انزجار موسى(ع) است از آنچه واقع شد كه آن دو نفر به جان هم افتادند و او ناگزير به مداخله گرديد و كار به كشته شدن قبطى انجاميد و خلاصه، انزجار از اين گرفتارى سخت و ندامت از آن است، و اينكه فرمود: ﴿إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ(قصص:۱۵) اشاره است به اينكه اين كارى كه از او سرزد نوعى ضلالت است، كه به شيطان منسوب است، هر چند كه نافرمانى كه موجب مؤاخذه است نبود، بلكه صرفا اشتباه بود، اما همين اشتباه هم منسوب به خدا نيست. بلكه منسوب به شيطان است كه دشمن و گمراه كننده آشكار است و اين واقعه كار اشتباه و از سوء تدبير او بود كه او را به عاقبت وخيم مبتلا مى‏كرد و به همين جهت وقتى فرعون به وى اعتراض‏ كرد و گفت تو همانى كه آن كار را كردى و نعمت و خوبي‌هاى مرا در حق خودت كفران نمودى، در پاسخ گفت: من اگر آن كار را كردم، وقتى كردم كه از گمراهان بودم.‏[۴]

مفهوم‌شناسی ضلال

ضلال در این آیه به معنای گناه و نافرمانی از دستور خدا نیست تا با عصمت حضرت موسی ناسازگار باشد.

  • عمدی نبودن قتل: ضلال به معنای جهل است و جهل گاهی در مقابل علم به کار می‌رود و گاهی در مقابل عمد. در این آیه، جهل بدان معنا است که حضرت موسی(ع) می‌خواست بگوید: من قصد نداشتم او را بکشم، بلکه می‌خواستم اسرائیلی را نجات دهم، سهواً فرد مقابل کشته شد.‏[۵] گویی می‌خواست چنین بگوید: «انا من المخطئین»[۶]
  • جهل به حکم: مراد از «ضلال»، جهل است، زیرا حکم به معنای رسیدن به حقیقت هر امری و یقینی بودن نظریه در تطبیق دادن عمل با آن است. در نتیجه، معنای حکم، قضاوت به حق در خوبی یا بدی یک عمل و تطبیق عمل با آن قضاوت است و این قضاوت به حق همان است که به انبیاء(ع) داده می‌شود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ هیچ رسولی نفرستادیم، مگر برای این که به اذن خدا مطاع قرار گیرد(نساء:۶۴) یعنی در بین مردم به حق حکمرانی و قضاوت کنند. حضرت موسی(ع) نیز از بیان این تعبیر مرادش این است که اگر آن روز آن عمل را کردم، به خاطر این بود که مصلحت کار را نمی‌دانستم. یک نفر از بنی‌اسرائیل از من کمک خواست، من هم او را یاری کردم و هرگز احتمال نمی‌دادم که این یاری او به کشته شدن مرد قبطی می‌انجامد و من سال‌ها از سرزمین مصر، وطنم دور باشم. منظور از «ضلال»، این است که من در آن وقت نمی‌دانستم چگونه باید به این غائله خاتمه دهم و بهترین وجه خاتمه را نمی‌دانستم، لذا مشتی به او زدم و این اتفاق افتاد.[۷]

جستارهای وابسته

منابع

  1. سوره قصص، آیه۱۵.
  2. سوره شعراء، آیات۱۹-۱۰.
  3. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۶، ص۴۴.
  4. طباطبايى، محمدحسين، الميزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۶، ص۲۳.
  5. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱۹، ص۴۲.
  6. طبرانى، سليمان بن احمد، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم، اردن - اربد، دار الكتاب الثقافي، چاپ اول، ۲۰۰۸ م، ج۴، ص۴۸۹.
  7. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم‏، ۱۳۷۴، ج۱۵، ص۳۶۶.