پیش نویس:عربی بودن قرآن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « === سوال6: چرا قرآن به عربي نازل شده و عربي بودن آن چه آثاري دارد؟ === قرآن کريم پس از چندين مرتبه صراحت گويي،'''[1]''' يکي از ويژگيهاي خود را زبان عربي دانسته است. از مهم ترين نظريه هايي که در زمينه زبان قرآن کريم عرضه شده است عرفي بودن زبان قرآن است،...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | |||
{{سوال}} | |||
چرا قرآن به عربي نازل شده و عربي بودن آن چه آثاري دارد؟ | |||
{{پایان سوال}} | |||
{{درگاه|سنت}} | |||
{{پاسخ}} | |||
قرآن کريم پس از چندين مرتبه صراحت گويي،'''[1]''' يکي از ويژگيهاي خود را زبان عربي دانسته است. از مهم ترين نظريه هايي که در زمينه زبان قرآن کريم عرضه شده است عرفي بودن زبان قرآن است، به اين معنا که قرآن به زبان عربي قوم پيامبر اسلام –صلی الله علیه و آله- يعني مردم حجاز نازل شده است و بر اين اساس بايد در بيان مقاصد از الفاظ و تعابير آنان بهره گرفته و از قواعد دستور زبان آنان (عربي) پيروي کرده باشد، نه آنکه با الفاظ و تعابير جديد يا در قالب قواعد جديدي سخن گفته باشد.'''[2]''' | قرآن کريم پس از چندين مرتبه صراحت گويي،'''[1]''' يکي از ويژگيهاي خود را زبان عربي دانسته است. از مهم ترين نظريه هايي که در زمينه زبان قرآن کريم عرضه شده است عرفي بودن زبان قرآن است، به اين معنا که قرآن به زبان عربي قوم پيامبر اسلام –صلی الله علیه و آله- يعني مردم حجاز نازل شده است و بر اين اساس بايد در بيان مقاصد از الفاظ و تعابير آنان بهره گرفته و از قواعد دستور زبان آنان (عربي) پيروي کرده باشد، نه آنکه با الفاظ و تعابير جديد يا در قالب قواعد جديدي سخن گفته باشد.'''[2]''' | ||
خط ۴۳: | خط ۴۹: | ||
'''[13]. اسكندرلو، محمّد جواد، علوم قرآن (تقريرات درس آيت الله معرفت)، سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از كشور، چاپ اوّل، 1379ش، ص197.''' | '''[13]. اسكندرلو، محمّد جواد، علوم قرآن (تقريرات درس آيت الله معرفت)، سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از كشور، چاپ اوّل، 1379ش، ص197.''' | ||
== جستارهای وابسته == | |||
{{ستون|۲}} | |||
* [[شناخت خداوند به غیر از مسیر فلسفه و عرفان]] | |||
* [[برهانهای اثبات خدا]] | |||
* [[امکان درک ذات پروردگار]] | |||
* [[امکان اثبات خداوند با ادله عقلی و منطقی]] | |||
* [[ضرورت خداشناسی]] | |||
* [[نامحدود بودن خداوند]] | |||
{{پایان}} | |||
== منابع == | |||
{{پانویس|۲}} | |||
{{شاخه | |||
| شاخه اصلی = | |||
| شاخه فرعی۱ = | |||
| شاخه فرعی۲ = | |||
| شاخه فرعی۳ = | |||
}} | |||
{{تکمیل مقاله | |||
| شناسه = | |||
| تیترها = | |||
| ویرایش = | |||
| لینکدهی = | |||
| ناوبری = | |||
| نمایه = | |||
| تغییر مسیر = | |||
| ارجاعات = | |||
| بازبینی نویسنده = | |||
| بازبینی = | |||
| تکمیل = | |||
| اولویت = ب | |||
| کیفیت = ب | |||
}} | |||
{{پایان متن}} |
نسخهٔ ۳ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۲۰:۲۳
چرا قرآن به عربي نازل شده و عربي بودن آن چه آثاري دارد؟
قرآن کريم پس از چندين مرتبه صراحت گويي،[1] يکي از ويژگيهاي خود را زبان عربي دانسته است. از مهم ترين نظريه هايي که در زمينه زبان قرآن کريم عرضه شده است عرفي بودن زبان قرآن است، به اين معنا که قرآن به زبان عربي قوم پيامبر اسلام –صلی الله علیه و آله- يعني مردم حجاز نازل شده است و بر اين اساس بايد در بيان مقاصد از الفاظ و تعابير آنان بهره گرفته و از قواعد دستور زبان آنان (عربي) پيروي کرده باشد، نه آنکه با الفاظ و تعابير جديد يا در قالب قواعد جديدي سخن گفته باشد.[2]
در تأييد اين نظريّه، ادلّه و شواهد فراواني وجود دارد که اينک مهمترين آنها را مي آوريم:
الف) عقل: مسلّم است که خداي تعالي حکيم است و لازمه حکمتش آن است که کارهاي پسنديده انجام دهد و از کارهاي ناپسند دوري کند. يکي از کارهاي ناپسند آن است که وقتي کسي با مخاطبش سخن مي گويد، به زبان نامعهود و ناآشنا با مخاطبش سخن گويد يا الفاظ را در قالب زباني و فرهنگي جز آنچه در ميان آنان رايج است، به کار برد.[3]
ب)سيره عقلا: صرف نظر از آن که به لحاظ عقلي تکلّم به زبان نامعهود و ناآشنا با مخاطبان ناپسند و قبيح است، از خداي حکيم سر نمي زند، سيره عقلا در هر عصر نيز همواره چنين بوده است که به منظور القاي مقاصد خود به زباني که معهود مخاطبان بوده باشد سخن گفته اند. حتّي آنان که به زبان مخاطبان خود آشنايي نداشته اند، تلاش کرده اند که يا نخست به فراگيري زبان آنان روي بياورند و سپس به تفهيم مقاصد خويش به آنان بپردازند يا از کساني که زبان را مي دانند، براي اين امر کمک بگيرند. بنابراين خداي بزرگ که در رأس عقلاي عالم است، به طريق اولي بايد با مخاطبان خود به زبان معهود آنان مقاصد خويش را القاء کند.[4]
ج) قرآن: ملاحظه آيات قرآني و تفاسيري که مفسران پژوهشگر بر آنها نوشته اند، نشان مي دهد، در قرآن هيچ واژه اي نيست که در زبان قوم رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نبوده باشد يا جمله اي نيست که در غير قالب زباني و فرهنگي آن قوم بوده باشد. علاوه بر اين بسياري از آيات قرآن بر نزول آن به زبان قوم پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ دلالت دارد. از جمله: «کتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ[5]» یعنی: «(اين) کتابي است که آياتش به صورت خوانش عربي براي مردمي که (آن را) مي فهمند، بيان شده است و اگر آن را خوانش غيرعربي مي کرديم، مي گفتند: چرا آياتش (به زبان ما) بيان نشده است. آيا آن غير عربي باشد و حال آن که (زبان ما) عربي است». چنان که ملاحظه شد، قرآن تصريح دارد که غرض از نزولش آن است که قوم پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ آن را بفهمند و در آن انديشه کنند و بديهي است لازمه اين امر آن است که قرآن به زبان معهود آنان باشد، به همين رو خداي تعالي فرمود: «ما آن را خوانش عربي کرديم، بلکه آن را بفهمند». آيه علاوه بر آن که صراحت بر اين معنا که قرآن به زبان قوم پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل شده، حاوي نوعي استدلال نيز بر اين معناست. توضيح آن که: چنانکه گوينده اي با مخاطبان خود به زبان ناآشنايشان سخن بگويد، به طور طبيعي با اين اعتراض آنان مواجه خواهد شد که چرا به زبان خودمان با ما سخن نمي گويي. چنين اعتراضي در خصوص قرآن نيز چنانچه به زبان قوم رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نازل نشده بود، قابل طرح است. چنان که در آيه شريفه آمده است، آنان مي گفتند: «چرا قرآن (به زبان ما) بيان نشده است؟ چرا در حالي که ما عرب هستيم، قرآني که براي ما نازل شده، به زبان غير عربي است؟». در حالي که قرآن يکي از مهم ترين پديده هاي تاريخي است و انگيزه هاي فراواني براي نقل چنين اعتراضي در خصوص آن وجود داشته است، هيچ کس در تاريخ اين اعتراض را از قوم پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل نکرده است، و از اين عدم اعتراض روشن مي شود که قرآن به همان زبان رايج و معهود خودشان نازل شده است. اين آيه، زبان قرآن را عربي خوانده و اعجمي بودن آن را انکار کرده است. اين دو واژه بر معنايي ژرف تر و گسترده تر از نوع واژگان دلالت دارد، يعني عربي بودن قرآن و اعجمي نبودن آن تنها به اين معنا نيست که نوع واژگان قرآن عربي است و مثلاً فارسي و رومي حبشي و نظاير آنها نيست، بلکه بر اين معنا نيز دلالت دارد که زبان قرآن قابل فهم براي آنان است و از هرگونه گنگي خالي است.[6] به همين رو راغب مي نويسد: «عربي به معناي سخن شيوا و آشکار است» در مقابل اعجم کسي که در زبانش نوعي گنگي است، چه عرب باشد يا غير عرب، و اين به آن جهت است که عرب از (زبان) عجم (غير عرب) کم مي فهمد.[7]
د) حديث: امام سجاد ـ عليه السّلام ـ فرمود: «انَّ القران نزل بلغه العرب فهو يخاطب فيه اهل اللسان بلغتهم...»[8] یعنی: «قرآن به زبان عربي نازل شده است، از اينرو در آن با اهل زبان به زبانشان سخن مي گويد». در حديث ديگري از امام رضا ـ عليه السّلام ـ آمده است: «قال ابن السّکيت لِاَبي الحسن الرضا ـ عليه السّلام ـ: لِماذا بَعَثَ اللهَ تعالي موسي بن عمران بِيَدِه البيضا و العصا، و آله السحر، و بعث عيسي بالطّب، و بعث محمّداً بالکلام و الخطب؟ فقال له ابو الحسن ـ عليه السّلام ـ: اِنّ الله تعالي لمّا بعث موسي ـ عليه السّلام ـ کان الاغلب علي اهل عصره السحر فاتاهم من عندالله تعالي بما لم يکن (مِن) عند القوم و في وُسعهم مثله، و بما ابطل به سحرهم و اثبت به الحجّه عليهم، و اِنّ الله تعالي بعث عيسي ـ عليه السّلام ـ في وقت ظهرت فيه الزمانات و احتاج الناس الي الطّب فاتاهم من عندالله بما لم يکن عندهم مثله، و بما احيي لهم الموتي و ابرء الاکمه و الابرص باذن الله، و اثبت به الحجّه عليهم، و ان الله تبارک و تعالي بعث محمّدا ـ صلي الله عليه و آله ـ في وقت کان الاغلب علي اهل عصره الخطب و الکلام و اظنه قال و الشعر فاتاهم من کتاب الله عزّوجل و مواعظه و احکامه ما ابطل به قولهم و اثبت به الحجه عليهم فقال ابن السکيت: تا الله مارأيت مثلک اليوم قط فما الحجه علي الخلق اليوم فقال ـ عليه السّلام ـ: العقل تعرف به الصادق علي الله فتصدقه، وَ الکاذب علي الله فتکذبه، فقال ابن السکيت و هذا و الله الجواب».
یعنی: «ابن سکيت که اصحاب امام رضا ـ عليه السّلام ـ است از حضرت راجع به تفاوت معجزه حضرت موسي و عيسي ـ عليهما السّلام ـ و حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ سؤال مي کند در جواب مي فرمايد: معجزه حضرت موسي که عصا بود چون سحر و جادو در زمانش خيلي رشد کرده بود و معجزه حضرت عيسي که شفاء و مرده زنده کردن بود چون علم طب پيشرفت کرده بود و معجزه پيامبر اسلام که قرآن بود چون فصاحت و بلاغت در زمانش رشد کرده بود... پس در مقابل فصاحت و بلاغت عرب بايد قرآن با زبان عربي طبق فصاحت آنها نازل مي شد».[9]
هـ) امتيازات زبان عربي: کامل ترين و جامع همه زبان ها به تصديق زبانشناسان است.[10] از امام ـ عليه السّلام ـ راجع به آيه «بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ» سؤال شد، امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: «زبان عرب مي تواند مدلول ساير زبان ها را روشن سازد ولي ساير زبان ها مدلول زبان عربي را روشن نمي کنند.»[11] (بديهي است هيچ زباني مثل عربي از جهت کثرت واژه و مفاهيم فصاحت و بلاغت بديع نخواهد بود).
ي) مزيّت زبان قرآن در تفاوت معناي واژه هاي همگون: اعجاز بياني قرآن همين است که تمام ويژگي ها و نکات گوناگون واژه ها را رعايت نموده است.[12] به علاوه کلماتي که در عربي جديد ديده مي شوند فقط در تصريفات (تغيير هيئت مثلاً ضَرَّ بشود اَضَرَّ)، جديد هستند نه از ريشه. بنابراين همه لغت ها به جزء لغت عرب رو به نابودي هستند که آن نيز به برکت قرآن، زنده و جاويد، پير و فرسوده نمي گردد.[13]
[1]. قرآن كريم، سوره هاي نحل / 103؛ شعراء / 195؛ فصلت / 44؛ يوسف / 2؛ رعد / 37؛ طه، و... .
[2]. نكونام، جعفر، درآمدي بر تاريخ نگاري قرآن، قم، نشر هستي نما، چاپ اوّل، 1380ش، ص57، با كمي تغيير.
[3]. همان، ص58.
[4]. همان.
[5]. فصلت / 44.
[6]. درآمدي بر تاريخ نگاري قرآن، همان، ص58ـ61.
[7]. معجم مفردات الفاظ القرآن، قم، انتشارات اسماعيليان، 1382ش، ص340، ذيل عرب و نيز ماده عجم.
[8]. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ج45، ص296؛ درآمدي بر تاريخ گذاري قرآن، همان، ص62.
[9]. تفسير نورالثقلين، ج1، ص43 به نقل از عيون الاخبار الرضا(ع)، ذيل آيه 23 سوره بقره.
[10]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، دارالكتب الاسلاميّه، چاپخانه مدرسه امام اميرالمؤمنين، 1364ش، ج13، ص113.
[11]. طباطبايي، سيد محمّد حسين، ترجمه تفسير الميزان، بنياد علمي و فكري علاّمه، چاپ يکصد و بيست و هشتم، 1363ش، ج15، ص510.
[12]. اسكندرلو، محمّد جواد، علوم قرآن (تقريرات درس آيت الله معرفت)، سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از كشور، چاپ اوّل، 1379ش، ص197.
[13]. اسكندرلو، محمّد جواد، علوم قرآن (تقريرات درس آيت الله معرفت)، سازمان حوزه ها و مدارس علميه خارج از كشور، چاپ اوّل، 1379ش، ص197.
جستارهای وابسته