عبدالکریم حائری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است: | در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است: | ||
«جناب استاد معظم و فقیه مکرّم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیّت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.»<ref>چهل حدیث، | «جناب استاد معظم و فقیه مکرّم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیّت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.»<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ص ۹۷.</ref> | ||
از دیگر ویژگیهای روحی آیة الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت. | از دیگر ویژگیهای روحی آیة الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت. |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۷
عبدالکریم حائری کیست؟
عبدالکریم حائری یزدی معروف به آیتالله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا ۱۳۱۵ش بود. حائری سالهای طولانی در حوزه علمیه کربلا، سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیتالله حائری در سال ۱۳۴۰ق (۱۳۰۱ش) به دعوت عالمان قم، به آن شهر رفت و با شکلدادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد.
حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و بهطور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود.[۱]
تولد
سال ۱۲۶۷ هجری ق. در روستای «مهرجرد» یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزکار به نام «محمد جعفر» کودکی پا به عرصه حیات گذاشت و عبدالکریم نام گرفت.[۲] وی دوران کودکی را در دامان پر مهر مادری سپری کرد تا به شش سالگی رسید. در آن روزگار که عبدالکریم بایستی پایش به مکتب باز میشد در مهرجرد از مدرسه و مکتب خبری نبود و کودکانی که بزرگ میشدند به دنبال کار و حرفه پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپری میکردند. اما عبدالکریم که گویی سرنوشتی جز این داشت مورد لطف الهی قرار گرفت و خیلی زود وسیله درس و دانشاندوزی برایش فراهم شد.
آغاز تحصیل
روزی یکی از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به میر ابوجعفر (که خود عالم و در کسوت روحانیّت بود) به مهرجرد آمد و (در دیدار نخست) آثار استعداد و نبوغ خارقالعاده را در سیمای این کودک مشاهده نمود و این بود که تحصیل عبدالکریم را عهدهدار شد و در همین سفر با رضایت پدر و مادرش، او را به اردکان برد و به مکتب سپرد.»[۳]
عبدالکریم، در این شهر ناآشنا چندین سال در رفتوآمد بود. روزها در درس استادان حاضر میشد و شبها در خانه میر ابوجعفر به سر میبرد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش میگرفت. عبدالکریم هر چند با رحلت پدر مدتّی از تحصیل بازماند امّا این فراق از مکتب چندان طول نکشید و دیگر بار شوق مدرسه و مکتب، قرار از کف اختیار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و این بار راه حوزه علمیّه یزد را در پیش گرفت.
حوزه یزد
در آن دوران (اواخر قرن سیزدهم) یزد حوزة علمی پر رونقی داشت. پنج مدرسة علوم دینی در این شهر، بخش عمدهای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافتة حوزة پر آوازه نجف و شاگردان شیخ بزرگ انصاری و میرزای شیرازی بودند، در آنجا به تدریس علوم مختلف اسلامی اشتغال داشتند.
«در میان مدرسههای مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ (و زیبای) «محمدتقی خان» از معروفترین آنها بهشمار میرفت.»[۴] که بسیاری از درسهای دورة سطح و خارج در آنجا تدریس میشد. عبدالکریم جوان، در چنین جوّ معنوی وارد دارالعبادة یزد گردید و در مدرسة محمدتقی خان سکنی گزید و سالها با شور و اشتیاق فراوان در پای درس استادان بزرگ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
رفتن به عراق
هنوز بیش از ۱۸ سال از عمر عبدالکریم سپری نشدهبود که راهی سرزمین عراق شد. چهار شهر مذهبی عراق (نجف، کربلا، کاظمین و سامرّا) که فرزندان پیامبر خدا را میزبان هستند و خاکشان وجود پاک امامان بزرگوار ما را در آغوش خود کشیده است، عتبات میگویند.
او به همراه مادر خویش با کاروان زیارتی راهی آنجا شد و بیدرنگ به حلقه دانشوران و عالمان بزرگی که گرداگرد امامان را گرفته بودند، پیوست. عبدالکریم ابتدا چند سالی در حوزة علمیة کربلا در محضر آیة الله فاضل اردکانی بود و پس از آن با راهنمایی استادش به حوزه علمیه سامرّا و به محضر میرزای بزرگ شیرازی شتافت.
در حوزه سامرا
میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزه علمیه سامرا بود. وی از آنجا که به علم و معنویت آیت الله اردکانی احترام زیادی میگذاشت شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. میگویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود: «من به شما اخلاص پیدا کردم».[۵] از همین رو آن طلبه جوان و پرتلاش را در منزل خود جای داد.
آیت الله حائری پس از اینکه به مقام اجتهاد نایل گشته بود از این دروان به نیکی یاد کرده، از خانه میرزا خاطراتی را این گونه نقل میکند:
«سرداب خانه میرزا هم محل مطالعهام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارک رمضان سحری را نیز در آنجا میخوردم امّا برای افطار به خانه میرزا باز نمیگشتم، بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا، به سوی فرات رفته، آب مفصلی میخوردم و شنا میکردم.»[۶]
شیخ عبدالکریم در حوزه عملیه سامرا دوازده سال تمام به تحصیل علم پرداخت. او در این مدت. با همه رنجها و مشقتها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال دیگری با دلی پرامید، به آینده روشن خویش چشم میدوخت و سرانجام نیز به کمالات علمی و معنوی نائل گشت.
در محضر استادان
گذشته از اراده محکم و تلاش خستگی ناپذیر شیخ عبدالکریم در راه تحصیل دانش، استادان پرمایه نیز در شکلگیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی ایفا میکردند.
وی در سالهایی که در حوزه علمیه سامرا حضور داشت از خرمن دانش فقهای بزرگی چون آیت الله سید محمد فشارکی، آیت الله نوری، که هر یک از ستارههای درخشان آسمان فقاهت بهشمار میرفتند. خوشه علم و معنویت چید.
اقامت در کربلا
آیت الله حائری پس از رحلت میرزای شیرازی راهی نجف گردید و در آنجا رحل اقامت افکند اما به زودی دریافت که حوزه علمیه کربلا اکنون به وجود او نیاز بیشتر دارد. به همین سبب شهر امام مظلومان حسین ـ علیه السلام ـ را برگزید و راهی کربلا گردید.
کربلا که روزگاری حوزه علمیه معروف و باشکوهی داشت در آن روزها دیگر شکوه و رونق خود را از دست داده بود هیچ جنب و جوشی در مدرسههای علمیه به چشم نمیخورد و از تراکم طلاب مثل سالهای دوران تحصیل او خبری نبود.
بارگاه مقدس حسینی نیز آرام و خالی از درس و بحث علمی، روزگار خود را تنها با زمزمه شیفتگان اهل بیت و زائران مشتاق ضریح حسین ـ علیه السلام ـ میگذراند. وی به موجب همین اوضاع تأسف بار حوزه علمیه، این شهر را انتخاب کرد و اینجا بود که او لقب حائری را برای خود برگزید با حضور اندک خود در حوزه علمیه، کربلا، غبار عزلت و فراموشی سالهای گذشته را از چهره این شهر زدود و پس از سالها آرامش و سکوت بار دیگر همهمه طلاب در مدارس پیچید و بارگاه امام حسین ـ علیه السلام ـ نیز با طنین افکندن بحثهای علمی دانش پژوهان در آن، جلوهای دیگر گرفت. آیت الله حائری در این مدّت دو درس عمده خارج اصول و فقه تدریس میکرد و باقی اوقاتش را در اختیار طلاب علوم دینی قرار داد و علاوه بر اینها، در مقام کسی که آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید شیعه احتیاطات خود را به ایشان ارجاع داده، پاسخگویی به مسائل دینی مردم را نیز بر عهده گرفت.
بازگشت به ایران
آیت الله حائری در اواخر سال ۱۳۳۲ هجری ق. وقتی ماجراجویی انگلیس در عراق شدت گرفت و دامنه آشوب به شهر کربلا نیز کشیده شده به دعوت مردم اراک عزم سفر به ایران کرد. و تا سال ۱۳۴۰ که عازم قم شد در کنار مردم این دیار و در خدمت حوزه علمیه شهر اراک بود. گویند در این ایام امام خمینی (ره) جوانی بیست ساله بود که با شنیدن آوازه حوزه علمیه شهر اراک، از عزیمت به حوزه اصفهان صرف نظر کرد و به سوی اراک شتافت و تا انتقال این حوزه به شهر مقدس قم از حوزه دانش و معرفت این مرد بزرگ بهرهها جست.[۷]
آیت الله حائری به مدت هشت سال در این حوزه پرشکوه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسئولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایی استعدادهای طلاب جوان نیز لحظهای غافل نبود و به موجب اهمیت فوقالعاده به این امر صدها جوان پاک طینت دیگر را که امید آن میرفت همه در زمره مراجع بزرگ بشمار آیند در دامان پر مهر و محبت پدرانه خود پرورش داد.
قم شهر فضیلت
قم از بزرگترین شهرهای مذهبی جهان تشیّع بهشمار میآید که از روزگاران نخست تولد تشیع در ایران، به مرکزیت شیعه شهرت داشته و تاکنون نیز مرکزیت خود را در دانش و بینش اسلامی و تصمیمگیری درباره حوادث سیاسی و اجتماعی حفظ کرده است. این شهر همانند شهرهای نجف و کربلا در سالهای پس از ظهور اسلام ایجاد گردید و با ورود دختر امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ و بعدها به سبب وجود بارگاه عظیم آن حضرت به عظمتش افزوده شد و مورد توجه مشتاقان اهل علم و ایمان قرار گرفت.
قم تاریخ درخشانی در خصوص برپایی حوزه علمیه و پایگاه دینی مردم دارد. اولین کسانی که در این شهر برای تأسیس حوزه علمیه قیام کردند محدثان و روایتکنندگان قبیله اشعری بودند که از یاران امامان معصوم (ع) بهشمار میرفتند.
سپس ظهور شخصیتهای بزرگی چون شیخ کلینی و شیخ صدوق و پس از آنها رو آوردن شیعیان علوی بدین حوزه بر او نقش افزود. اما این شهر روزگاری نیز خالی از عالمان بوده و از قرن ششم هجری تا دوران صفویه چندان رونقی نداشته و بر حجرههای مدارس آن گرد غربت و تنهایی نشسته بود.
«در اوایل قرن یازدهم هجری ق. چند سالی شخصیتهای بزرگی چون صدرالدین شیرازی، فیاض لاهیجی و فیض کاشانی و بعدها میرزای قمی در مدارس این شهر به بحث و انتشار علوم اسلامی در فقه، تفسیر کلام، فلسفه و عرفان پرداختند.»[۸] و با تشکیل جلسات پرشکوه علمی مدتی کور سوی دانش را در این شهر روشن نگهداشتند. اما پس از آن تا روزی که آیتالله حائری پا به این شهر میگذارد وضع حوزههای علمیه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشته آن فراموش شده بود.
آیتالله حائری پیش از آنکه از طرف اهالی قم به این شهر دعوت شود یک بار در سال ۱۳۳۲ هجری ق. در سفری که به مشهد رضوی رفت، از قم نیز دیدن کرده و چند شبی را در کنار حرم حضرت فاطمه معصومه (ع) گذرانده و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده نموده بود. مدرسه فیضیه را دیده بود که حجرههای پرغوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و بر قفسههای کتاب گرد فراموشی نشسته است. انگار هیچگاه زمزمه دانش پژوهان اسلامی در فضای قم طنین انداز نبوده است! مدرسه بزرگ «دارالشفا» را دیده بود که سالنهای درس و بحث آن اکنون محل اسکان فقرای شهر یا زائران شده است «و بعضا کسبه اطراف حرم از حجرههایش به عنوان انبار اجناس استفاده میکردند.» و از همه غمناکتر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیرهدست و نبود نظم با چهرههای افسرده، عمر خود را به بیهودگی میگذرانیدند و در آن حجرههای تاریک و غبار گرفته با مباحثات سطحی، روزگار سپری میکردند.
گویند ایشان پس از آنکه از نزدیک اوضاع اسفبار مدارس علمی این شهر را دید، بسیار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترک کرد و اطرافیانش بارها از او شنیدند که میگفت: «چه میشد اگر حوزه علمیه قم سر و سامان میگرفت!».
آیتالله حائری در اواخر زمستان ۱۳۰۰ هجری ش. (۲۲ رجب ۱۳۴۰ ق) بود که با فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضی حائری به همراه آیتالله محمدتقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم، از اراک به سمت قم حرکت کردند و در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم شدند.
تأسیس حوزه
تأسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرنها پیش از حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامام معصوم (ع) داشت امام صادق (ع) در قرن دوم هجری قمری به یاران خود درباره شهر قم و مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین فرموده بود:
زود باشد که کوفه روزگاری از مؤمنان خالی گردد و دانش در آن ناپدید شود و به شهری که آن را «قم» گویند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود.[۹]
حضور آیتالله حائری در قم این نوید امامان بزرگوار شیعه را که همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شیعیان جای گرفته بود. تحقق میبخشید.
اوایل بهار ۱۳۰۱ ش، پس از دو ماه اقامت آیتالله حائری در شهر قم، در منزل آیتالله پایین شهری، جلسهای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیتالله بافقی، آیتالله کبیر و آیتالله فیض در آن شرکت داشتند. در این جلسه، گفتگو پیرامون حوزه علمیه قم، ساعتها به درازا کشید و سرانجام نظر نهایی به آیتالله حائری محول شد.
همه علما و بزرگان علم و معرفت قبول این امر مهم را به آیتالله حائری اصرار کردند ونیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تأمین مالی حوزه اعلام آمادگی نمودند. آیتالله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر مهم نیز برخواهند آمد. اما چون اصرار بی حد علما را مشاهده کرد تکلیف را بر عهده خود ثابت دید و این نکته را بیان فرمود: «استخاره خواهیم کرد آیا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلین حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند، بنویسم به قم بیایند یا نه؟».
وی صبح روز بعد، پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه (ع) به دعا و نیایش ایستاد و به قرآن روی آورد. نقل است که آیتالله حائری به قرآن استخاره نمیکرد و میفرمود من درست نمیفهمم مثلاً «یسبح له ما فی السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است یا بد». اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به تقدیر الهی سپرد که آیهای زیبا و مناسب حالش «وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ»[۱۰] آینده او را ترسیم نمود و آیتالله حائری را مصمم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خواند.[۱۱]
با اقامت گزیدن آیتالله حائری در قم بنیان حوز عملیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که ایشان برداشت این حوزه به تدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیّع درآمد.
اساسیترین گام آیتالله حائری پس از تأسیس حوزه، تعمیر مدارس دینی و تغییر روش آموزشی بود که تحوّلی عظیم را در آنها به وجود آورد. و دوران نابسامان حوز علمیه قم که پس از میرزای قمی وضع رقت باری یافتهبود، پایان گرفت. ابتکار آیتالله حائری پس از توجه دادن محصلان علوم دینی به نگاه عمیق در درس و بحث علمی گزینش «هیئت ممتحنه» برای گرفتن امتحان از دروس حوزوی بود که امروز چنین روشی در آموزش و پرورش همه کشورها از ضروریات کار محسوب میشود.
شکوه و عظمت حوزه علمیه قم از آغاز تا به امروز که بیش از هفتاد سال از شکلگیری آن میگذرد هر سال چشمگیرتر از گذشته در عرصههای مختلف، نمود داشته است. این حوزه با شکوه گذشته از اینکه بزرگترین دانشگاه علوم اسلامی است در رشتههای اعتقادات، فقه و حقوق، و عرفان، فلسفه، اقتصاد، تفسیر، کلام و… پاسخگوی نیازهای اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه نیز بوده و هست و در این راه اندیشمندان و فرزانگان فراوانی در دامن خود پرورانده است و اکنون بیش از ۴۰ هزار دانشجوی علوم اسلامی از ایران و هزاران نفر از ۴۵ کشور اسلامی را در خود جای داده است.
بهطور کلی حوزه علمیه در زمینههای مختلف فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی آثار و برکات فراوانی به جای گذاشت که میتوان در یککلام از آن، احیای عظمتهای فراموش شده این سرزمین تعبیر آورد. پس از تأسیس حوزه عملیه قم بود که در کمترین زمان، روح بالندگی و تحرک علمی و فرهنگی در بسیاری از شهرهای ایران نمایان گردید. پرورش یافتگان حوزه علمیه قم به سایر شهرها سرازیر گشتند، و دهها کتابخانه و مدرسه علوم دینی در سراسر کشور تأسیس شد. در آن روزگار که چند مدرسه دولتی ایران محدود به شاهزادگان و حکومتیان بود درهای حوزههای علمیه سراسر کشور، به روی فرزندان همه اقشار ملت گشوده بود و حتی در دورترین نقاط کشور هم به همت علمای اسلام آثار اسلامی انتشار مییافت و مکتبهای درسی رونق میگرفت و روز به روز فرهنگ اسلامی و معارف تشیّع در ایران راه مییافت.
شهر قم علاوه بر احیای مدرسههای علمیّه قدیمی چون، فیضیه، دارالشّفا، مؤمنیّه، خان، مدرسههای بزرگ دیگری نیز نأسیس شد که امروزه تعداد آنها «به بیش از ۷۰» مدرسه میرسد.[۱۲]
آثار
در کنار همة تلاشهای خستگی ناپذیر آیة الله حائری آثار قلمی مهمی نیز از ایشان به یادگار مانده است که از آن میان میتوان به کتابهای ذیل اشاره کرد:
- کتاب الصلوة - کتاب مفصّلی درباره مسائل نماز است.
- کتاب دور الاصول - این کتاب تقریرات درس آیة الله سید محمد فشارکی است.
گویند آیة الله محمدحسین کمپانی اصفهانی، صاحب کتاب گرانقدر «نهایة الدرایه فی شرح الکفایه» بحثهای درس خارج خود را مطابق با سرفصلهای همین کتاب پیش میبرده و از مؤلف آن با عنوان «بعض الأجله» (یکی از مردان بزرگ) تعبیر میفرموده است.[۱۳]
۳. کتابهای دیگر آیة الله حائری مجموعة رسائلی است که در ابواب مختلف فقهی مانند احکام ارث، احکام شیر دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشتة تحریر درآورده است.
شاگردان مکتب آیة الله حائری
آیة الله حائری در دوران زندگی پربار خود علاوه بر خدمات بسیار ارزشمند فرهنگی و اجتماعی به اسلام و مسلمانان، در مکتب خود فرزانگان و اندیشمندان بزرگی را تربیت کرد.
او که در دوران تدریس توجّه ویژهای نسبت به شاگردان تشویق مینمود و مورد حمایت خویش قرار میداد و بدین ترتیب توانست شخصیّتهای بارزی را به جهان اسلام تقدیم دارد که از میان آنان میتوان از آیة الله گلپایگانی، آیة الله العظمی آٌقای اراکی، آیة الله العظمی آقای مرعشی نجفی و صدها فرزانة دیگر نام برد.[۱۴]
ویژگیهای اخلاقی
از خصوصیات بارز آیة الله حائری که سایر خصوصیات اخلاقی دیگر او را تحت الشعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بیآلایش - قبل و پس از مرجعیّت - او بود. پایبندی او به طلبگی زیستن تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود. او همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند. روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیة الله حائری چون از آن مطلع گردید با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که «فرزندم، این عبا برای تو زیاد است» او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسط برای خود و دو طلبة دیگر تهیه نماید.
در مقام زهد ایشان، همین بس که امام خمینی (ره) وقتی به یاوه گوییهای پسر رضاخان پاسخ میدهد. با اشاره به زهد آیة الله حائری چنین میفرماید:
«ما مفت خوریم! … مایی که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ما از دنیا میرود، همان شب آقازادههای ایشان شام ندارند، مفت خوریم! یا آنها که بانکهای خارج را پر کردهاند و باز دست از مملکت برنمیدارند مفت خور نیستند!».[۱۵]
در جای دیگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگی زاهدانه استاد معظم خود فرموده است:
«جناب استاد معظم و فقیه مکرّم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری - که از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۵۵ ریاست تامّه و مرجعیّت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.»[۱۶]
از دیگر ویژگیهای روحی آیة الله حائری اینکه اخلاق بسیار در معاشرت با مردم داشت وی کم حرف بود و با مردم با مهربانی و ملایمت رفتار میکرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحیّه آنها را مراعات مینمود و همواره چهرهای بشاش و بر لبهایش تبسّم داشت.
گاهی در دمادم سحر برای سرکشی و شناخت طلاب پرکار و سحرخیز، راهی مدارس میشد و در رفع مشکلات مالی و رفاهی آنان همواره تلاش میکرد. بارها میشد که به صاحبان مغازههای اطراف حرم مراجعه میکرد و بدهی طلابی را که از آنها جنس نسیه برده بودند، ادا مینمود.
صبر
صبور بودن یکی دیگر از خصوصیات روحی آیتالله حائری در مقابل مشکلات بود که از وی رادمردی پراستقامت ساخته بود. ایشان در مقابل حوادث و مسائل سیاسی در اوایل شکلگیری حوزه که مصادف با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و به دنبال آن ماجرای کشف حجاب بود، همواره صبر و بردباری را داشت و حراست از حوزه علمیّه نوپا را که انهدام آن در رأس توطئة دشمنان دین بود، تلاش بسیاری نمود و همواره میفرمود: «من حفظ حوزه علمیه را اهم میدانم.» آیة الله حائری در ماجرای کشف حجاب بارها با رضاخان برخورد و ستیز نمود.
معروف است که: پس از ماجرای کشف حجاب و کشتار مسجد گوهرشاد ایشان هیچگاه حال و روز خوشی نداشت و این اندوه را تا پایان عمر در دل داشت.
وفات
آیة الله حائری پس از عمری تلاش و تحمل رنج و مشقت، در ۸۱ سالگی، در ۱۷ ذیقعده ۱۳۵۵ هجری ق (۱۳۱۵ هجری ش) به دیار ابدی شتافت و در جوار مرقد مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام به آغوش خاک سپرده شد.
منابع
- ↑ عبدالکریم حائری یزدی، ویکی شیعه
- ↑ مجله حوزه، ش ۱۲، سال ۶۴؛ فصلنامه یاد، ش ۴، سال ۶۵.
- ↑ یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری (فرزند بزرگ ایشان).
- ↑ تاریخ یزد، عبدالحسین آیتی، ص ۴۲۸.
- ↑ آیت الله مؤسس، کریم جهرمی، ص ۳۱، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.
- ↑ آیت الله مؤسس، کریم جهرمی، ص ۳۰، به نقل از یادداشتهای مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری.
- ↑ فصلنامه یاد، ش ۱۷.
- ↑ ر. ک. آشنایی با حوزههای علمیه شیعه، سیّد حجه موحّدی ابطحی، ج ۱، ص ۲۹۱.
- ↑ گنجینة دانشمندان، ج ۱، ص ۳۲.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۹۳؛ یعنی «پدر: و همه کسان خود را نزد من بیاورید».
- ↑ گنجینة دانشمندان، ج ۱، ص ۲۸۷.
- ↑ آشنایی با حوزههای علمیه، ص ۱۲۸.
- ↑ آیة الله مؤسس، ص ۱۰۳.
- ↑ ر. ک. گنجینه دانشمندان، ج ۱، ص ۲۹۰. (در این کتاب نام ۸۱ شاگرد آیت الله حائری ذکر شده است).
- ↑ صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۹۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ص ۹۷.