اثبات‌پذیری معجزه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - 'ه‌است' به 'ه است')
بدون خلاصۀ ویرایش
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour}}
{{در دست ویرایش|کاربر=Hosseiney4030 }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
دیدگاه سنتی (در مغرب زمین) در مورد اعجاز، مبتنی بر عقل‌گرایی کلاسیک (در برابر عقل‌گرایی انتقادی) است، آنها معتقدند که می‌توان به حقیقت یقینی و مطمئن دست یافت با شهود عقل یا تکیه بر قضایای اولیه متعارف می‌توان به حقایق کلی دست یافت و سایر حقایق را به کمک قیاس استنتاجی که به استنتاج منطقی از شناخت حاصل از شهود و بینش بی واسطه است، به دست آورد، همچنین معتقدند که میان معرفت حقیقی از یک سو و باور عقیده محض از دیگر سو، تفاوت وجود دارد و آن این که مشخصه معرفت حقیقی در اثبات پذیری آن است.}}<ref>هانس البرات، عقل‌گرایی انتقادی، ترجمه رحمان افشار، کیان، شماره ۳۱، ص۲۲.</ref>
بسیاری از متفکران [[مسلمان]]، [[مسیحیت|مسیحی]] و [[یهود|یهودی]]، [[معجزه]] را اثبات‌پذیر می‌دانند و با استناد به متون دینی، گزارش‌ها و [[تواتر|اخبار متواتر]]، وجود معجزه را پذیرفته‌اند. این افراد معتقدند اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاورده‌اند، دلیل بر ناتوانی آنان نیست.


متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر می‌دانند و با استناد به متون دینی و گزارش‌های گزارش گران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفته‌اند اما در مقابل بسیاری از اندیشه وران غربی همچون هیوم، اثبات اعجاز را رد می‌کنند، از نظر هیوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هیچ شاهد تاریخی ـ هر چند محکم ـ وقوع آن را به‌طور قطعی و یقینی اثبات نمی‌کند و این شواهد تاریخی که بر وقوع اعجاز اقامه می‌شود فاقد معیارهایی است که بتواند اطمینان انسان را به خود جلب کند، چون بررسی‌های روان شناختی تاریخی و غیره نشان می‌دهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزاره‌هایی، عواملی غیر از حقیقت جویی و بازگویی وقایع نقش داشته‌اند؛ لذا می‌توان گفت که دلیل و شاهدی قوی و کافی در اثبات وقوع اعجاز نداریم، او که تنها راهنمای انسان را دربارهٔ امور واقع را تجربه می‌داند در عدم اثبات پذیری معجزات می‌گوید:
[[امام خمینی]] معتقد است آیه {{قرآن|قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسیِ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ الله|ترجمه=بگو، من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا خواهد|سوره=اعراف|آیه=۱۸۸}} نمی‌خواهد [[معجزه|معجزات]] که نشانه نبوت است، را رد کند بلکه می‌خواهد یکی از نشانه‌های [[توحید]] و قدرت‌های آفریننده عالم را گوشزد کند. آیه می‌خواهد بیان کند که هیچ‌کس مالک مستقل نیست و نمی‌تواند به تنهایی در این عالم، کاری انجام دهد. اگر [[موسی(ع)]] عصای خود را اژدها می‌کند و [[ید بیضا]] دارد، آثار قدرت خود او نیست و [[عیسی(ع)]] اگر مردگان را زنده می‌کند و افراد کور را [[شفا]] می‌دهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد(ص) اگر به حکم آیه شریفه: {{قرآن|اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ}}<ref>قمر / ۱ «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت».</ref> [[شق القمر|ماه را دو نیمه کند]]، با قدرت خداوند است و با قدرت خود اینان نیست.<ref>کشف الاسرار، ص۴۸–۴۷</ref>


در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمی‌شود که بوسیله تعدادی کافی از انسان‌هایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشده‌اند. انسان‌هایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.<ref>هیوم، دربارهٔ معجزات، ص۴۱۲.</ref> اگر روح دین با عشق به حیرت‌انگیزی، پیوند یابد، پایان عقل سلیم فرا می‌رسد. در این شرایط گواهی انسانی تمامی شایستگی خود را برای مرجع موثق بودن از دست می‌دهد. ممکن است به کذب داستان خود عالم باشد و با وجود این با منتهای صداقت به خاطر به وجود آوردن سببی چنین مقدس در آن اصرار بورزد.<ref>هیوم، دربارهٔ معجزات، ص۴۱۴.</ref>
==مخالفان معجزه==
برخی اندیشوران غربی مانند هیوم، اثبات اعجاز را رد می‌کنند. هیوم که تنها راهنمای انسان درباره امور واقع را تجربه می‌داند، معتقد است معجزه ذاتاً نامحتمل است و هیچ شاهد تاریخی، وقوع آن را به‌طور قطعی و یقینی اثبات نمی‌کند. او معتقد است شواهد تاریخی که بر وقوع معجزه اقامه می‌شود، فاقد معیارهایی است که اطمینان انسان را جلب کند. او معتقد است بررسی‌های روان شناختی، تاریخی و ... نشان می‌دهد که در پیدایش چنین گزاره‌هایی، عواملی غیر از حقیقت‌جویی و بازگویی وقایع نقش داشته‌اند.  


در نقد این سخن می‌توان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر می‌رسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر می‌رسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم می‌شود و در این صورت علم آور هستند.
هیوم معتقد است در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمی‌شود که بوسیله تعدادی کافی از انسان‌هایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشده‌اند. انسان‌هایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.<ref>هیوم، درباره معجزات، ص۴۱۲.</ref>


در میان مسلمانان هم کسانی بوده‌اند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته‌اند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نموده‌اند که امام خمینی در نفی شبهه آنان می‌فرمایند: این ماجراجویان دستاویزی پیدا کرده‌اند و یکسره معجزه را انکار نموده‌اند و آیه شریفه قرآن را که می‌فرماید: «قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا» بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیده‌اند و دلیل مضحک رسوائی هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر (ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین عقیل را شفا دهد… این بیخردان گمان کرده‌اند که اگر معجزه درست باشد باید پیامبر و امام دور محله‌ها و برزنها بگردند و بگویند معجزه می‌کنیم و کرامت می‌کنیم مثل اینکه دوره‌گردها می‌گویند آب حوض می‌کشیم فرش می‌تکانیم و….<ref>موسوی خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.</ref>
برخی مسلمانان نیز که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته و آورده‌اند اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) [[ابن‌مکتوم]] را که کور بود را بینا می‌کرد و [[امام علی(ع)]]، [[عقیل]] را شفا می‌داد.
 
'''نقد'''
 
مخالفان هیوم معتقدند، بسیاری از معجزات به حد [[تواتر]] می‌رسند. متواتر بودن نشان از عدم تبانی است و اگر احتمال تبانی در مورد واقعه‌ای باشد، آن مورد از اطمینان خارج است. اما بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است و احتمال خطای همه راویان و تبانی آنها، محال به نظر می‌رسد. زمانی که تعداد زیادی از افراد، همگی واقعه‌ای را دیده باشند و احتمال خطای آن‌ها نیز بسیار کم باشد، در این صورت، شهادت این افراد، علم‌آور است.
 
همچنین در پاسخ به برخی مسلمانان که شفا ندادن ابن‌مکتوم و عقیل را دستاویز ادعای خود قرار دادند، [[امام خمینی]] پاسخ داده‌اند که این افراد گمان کرده‌اند که اگر معجزه درست باشد، باید پیامبر و امام در محله‌ها بگردند و بگویند معجزه و [[کرامت]] انجام می‌دهیم. معجزات تنها در موارد خاص و برای ایمان آوردن بوده و قرار نبود معجزه تبدیل به امری روزمره و همیشگی شود.<ref>موسوی خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.</ref>


بنابراین اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاورده اند دلیل بر ناتوانی آن نیست بلکه از جهت مصلحتی بوده است که بر ما پوشیده است و چنانچه معجزه اپبات پذیر نباشد خود قرآن نیز نمی‌تواند به عنوان معجزه ثابت شود. امام خمینی می‌فرمایند: روشن است که آیه {{قرآن|قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا<ref>اعراف / ۱۸۸ «بگو من مالک سود و زیان خود نیستم».</ref> نمی‌خواهد خود را از معجزات- که آیت نبوت و راستگوئی اوست ـ برکنار کند بلکه می‌خواهد یکی از آیات توحید و قدرت‌های آفریننده عالم را گوشزد جهانیان کند که هیچ‌کس مالک مستقل هیچ کار نیست و کسی به خودی خود بی مددهای غیبی الهی از عهده چیزی برنمی آید و بی شتیبانی خدای عالم پیامبران نیز که مثل اعلای انسانند در این عالم کاری انجام نخواهند داد و نتوانند مالک نفع و ضرری بود و اگر به ژفته شما می‌خواهد بگوید که من مالک نفع و ضرر خود به هیچ وجه نیستم باید او را جمادی هم فرض نکنیم در صورتی که مغز بشر را چنان تکانی داده که تا قیامت آثارش باقی است زیرا جماد هم قوه تماسک که برای او نفع دارد را واجد است. موسی اگر عصای خود را اژدها می‌کند و ید بیضا به عالم نمایش دهد آثار قدرت خود او نیست و عیسی اگر مردگان را زنده می‌کند و کوران را شفا می‌دهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد (ص) اگر به حکم آیه شریفه: {{قرآن|اقتربت الساعه و انشق القمر}}<ref>قمر / ۱ «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت».</ref> ماه را دو نیمه کند با قدرت بی‌نهایت خدائی کرده و با قدرت خود او نیست؛ همه بشری هستند که راه وحی الهی به روی آنها باز است و با اذن خدا و قدرت خدا داده کارهای بزرگ فوق طاقت بشری کنند.<ref>کشف الاسرار، ص۴۸–۴۷</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
==جستارهای وابسته==
*[[معجزه و قانون علیت]]


== منابع ==
==منابع==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۱ = معجزه
|شاخه فرعی۲ = معجزه
|شاخه فرعی۲ =  
|شاخه فرعی۳ =
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده=
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}


[[رده:اعجاز]]
[[رده:اعجاز]]

نسخهٔ ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۴

سؤال

آیا معجزه اثبات پذیر است؟

بسیاری از متفکران مسلمان، مسیحی و یهودی، معجزه را اثبات‌پذیر می‌دانند و با استناد به متون دینی، گزارش‌ها و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفته‌اند. این افراد معتقدند اگر پیامبر برای هر امری معجزه نیاورده‌اند، دلیل بر ناتوانی آنان نیست.

امام خمینی معتقد است آیه ﴿قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسیِ نَفْعًا وَ لَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ الله؛ بگو، من مالک سود و زیان خود نیستم، مگر آنچه خدا خواهد(اعراف:۱۸۸) نمی‌خواهد معجزات که نشانه نبوت است، را رد کند بلکه می‌خواهد یکی از نشانه‌های توحید و قدرت‌های آفریننده عالم را گوشزد کند. آیه می‌خواهد بیان کند که هیچ‌کس مالک مستقل نیست و نمی‌تواند به تنهایی در این عالم، کاری انجام دهد. اگر موسی(ع) عصای خود را اژدها می‌کند و ید بیضا دارد، آثار قدرت خود او نیست و عیسی(ع) اگر مردگان را زنده می‌کند و افراد کور را شفا می‌دهد از توانائی خود او نیست و حضرت محمد(ص) اگر به حکم آیه شریفه: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ[۱] ماه را دو نیمه کند، با قدرت خداوند است و با قدرت خود اینان نیست.[۲]

مخالفان معجزه

برخی اندیشوران غربی مانند هیوم، اثبات اعجاز را رد می‌کنند. هیوم که تنها راهنمای انسان درباره امور واقع را تجربه می‌داند، معتقد است معجزه ذاتاً نامحتمل است و هیچ شاهد تاریخی، وقوع آن را به‌طور قطعی و یقینی اثبات نمی‌کند. او معتقد است شواهد تاریخی که بر وقوع معجزه اقامه می‌شود، فاقد معیارهایی است که اطمینان انسان را جلب کند. او معتقد است بررسی‌های روان شناختی، تاریخی و ... نشان می‌دهد که در پیدایش چنین گزاره‌هایی، عواملی غیر از حقیقت‌جویی و بازگویی وقایع نقش داشته‌اند.

هیوم معتقد است در تمام تاریخ، هیچ معجزه ای یافت نمی‌شود که بوسیله تعدادی کافی از انسان‌هایی تصدیق شده باشد که واجد چنان فهم، فرهیختگی و آموزش خوب و بی چون و چرایی باشند که ما را مطمئن سازد که خودشان دستخوش هیچ گونه توهمی نشده‌اند. انسان‌هایی که واجد چنان صداقتی یقینی باشند که آنها را ورای هر بدگمانی مبنی بر این که طرحی برای فریب دیگران قرار دهد.[۳]

برخی مسلمانان نیز که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفته و آورده‌اند اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) ابن‌مکتوم را که کور بود را بینا می‌کرد و امام علی(ع)، عقیل را شفا می‌داد.

نقد

مخالفان هیوم معتقدند، بسیاری از معجزات به حد تواتر می‌رسند. متواتر بودن نشان از عدم تبانی است و اگر احتمال تبانی در مورد واقعه‌ای باشد، آن مورد از اطمینان خارج است. اما بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است و احتمال خطای همه راویان و تبانی آنها، محال به نظر می‌رسد. زمانی که تعداد زیادی از افراد، همگی واقعه‌ای را دیده باشند و احتمال خطای آن‌ها نیز بسیار کم باشد، در این صورت، شهادت این افراد، علم‌آور است.

همچنین در پاسخ به برخی مسلمانان که شفا ندادن ابن‌مکتوم و عقیل را دستاویز ادعای خود قرار دادند، امام خمینی پاسخ داده‌اند که این افراد گمان کرده‌اند که اگر معجزه درست باشد، باید پیامبر و امام در محله‌ها بگردند و بگویند معجزه و کرامت انجام می‌دهیم. معجزات تنها در موارد خاص و برای ایمان آوردن بوده و قرار نبود معجزه تبدیل به امری روزمره و همیشگی شود.[۴]

جستارهای وابسته

منابع

  1. قمر / ۱ «ساعت نزدیک شد و ماه شکافت».
  2. کشف الاسرار، ص۴۸–۴۷
  3. هیوم، درباره معجزات، ص۴۱۲.
  4. موسوی خمینی، سید روح الله، کشف الاسرار، ص۴۵.