سندیت ثوابهای منسوب به ادعیه و زیارتها: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} احاديث و ادعيه بسياري در كتابها موجود است، مانند «مفاتيح ا...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۴
احاديث و ادعيه بسياري در كتابها موجود است، مانند «مفاتيح الجنان» و يا روي منبر عنوان مي كنند كه اگر فلان دعا را بخوانند، يا اشكي براي سيدالشهداء(ع) ريخته گردد ، گناهان ۷۰ سال بخشيده مي شود و يا ثواب ۱۰۰۰ حج و عمره و امثال اينها، آيا اين احاديث درست است و با آيات سوره زلزال تطبيق دارد يا خير؟
بر پايه دلايل قطعي عقلي و نقلي (آيات و روايات) توبه و پذيرش آن داراي شرايطي است كه در صورت نبودن آن شرايط، توبه حقيقي محقق نخواهد شد.[۱]
توبه بر سُبحه بر كف دل پر از شوق گناه
معصيت و اخنده مي آيد، ز استغفار ما
اما در مورد پاسخ به سؤال توجه به چهار نکته ضروري است.
الف: بررسي صحت اينگونه احاديث.
ب: آيا اينگونه احاديث با آيات سؤره زلزال تطبيق دارند؟
ج: بيان شرايط توبه.
د: نتيجه گيري از مباحث.
الف: بررسي صحت اينگونه احاديث
احاديث و روايات امامان ما هم چون گفتگوهاي تمام انسانها انواع و اقسامي دارند. بعضي از آنها در صدد بيان تمام جزئيات و شرايطند. مانند قانونگذاري كه اين گونه موارد تمام شرايط و جزئيات مورد دقت قرار مي گيرد.
برخي ديگر از آنها فقط در مقام تشويق و يا اميد دادن مي باشد، كه در اين گونه موارد شرايط و جزئيات ذكر نمي شود. مثل اينكه پدري در مقام تشويق فرزند خود براي ورزش، منافع ورزش را بيان و او را تشويق به ورزش مي كند. و ديگر نمي گويد درس هم بخوان و... . و يا مثل پزشكي كه بيمار در حال مرگ دارد ولي به خاطر اينكه او را به زندگي اميدوار بكند تلقين هاي گوناگوني را انجام مي دهد. (البته احاديثي كه براي اميد دادن وارد شده قطعاً صحيح مي باشد نه اينكه صرفاً به خاطر اميد بيان شده باشند.)[۲]
از اين رو اين احاديث واقعاً مي خواهند بگويند مثلاً ثواب گريه بر حسين(ع) ۷۰ سال عبادت و... مي باشد. هر چند ممكن است انسان اعمالي انجام دهد كه موجب از بين رفتن اين ثواب شود. كه در قسمت بعد توضيح بيشتر آن خواهد آمد.
ب: آيا اين گونه احاديث با آيات سوره زلزال مطابقت دارند؟
بعضي اعمال و گناهان هستند كه موجب از بين رفتن اعمال خوب مي شوند كه اين را حبط عمل مي گويند.
و برخي اعمال خوب نيز باعث پوشاندن گناهان و كارهاي زشت انسان مي شوند.[۳]
با توجه به اين مطلب اعمال خوبي كه به موجب اعمال بد ما از بين مي روند و حبط مي شوند ديگر وجود ندارند و تا اينكه در قيامت ما آنها را مشاهده بكنيم و همين طور است اعمال بدي كه توسط بعضي اعمال خوب از بين مي روند و به اصطلاح تكفير مي شوند.[۴]
از پيامبر گرامي اسلام نقل شده: كسي كه سبحان الله بگويد خداوند درختي در بهشت برايش مي كارد. مردي از قريش برخاست و عرض كرد: پس ما در بهشت درختان زيادي داريم؟ حضرت فرمود: آري. ولي بترسيد از اين كه آتشي بسوي آنها بفرستيد و همه را بسوزانيد.[۵]
ج: شرايط توبه واقعي
از رسول خدا(ص) نقل شده: ندامت و پشيماني توبه است.
درست است كه خدا توبه را مي پذيرد و گناهان را مي آمرزد ليكن مجرد گفتن استغفرالله يا اظهار پشيماني يا حتي گريه را نمي توان دليل توبه واقعي دانست، بلكه با وجود سه علامت مي توان توبه را واقعي و حقيقي دانست:
اول: قلباً از گناهان گذشته بيزار و متنفر و در اندرون خود اندوهناك و پشيمان و شرمنده باشد.
دوم: تصميم جدي داشته باشد كه در آينده مرتكب گناه نشود.
سوم: اگر در اثر گناه، كاري را انجام داده كه قابل تدارك و جبران است تصميم بگيرد آن را تلافي و جبران كند.[۶]
نتيجه گيري: آن چه به عنوان نتيجه بحث مي توان گفت ، اين است که: احاديث ذكر شده در سؤال و احاديثي از اين دست ، تقريباً همگي صحيح بوده و در مقام بيان ثواب واقعي مي باشند. و از طرفي معلوم شد اين گونه روايات با آيات سوره زلزال هيچ منافاتي ندارند.
نكته: گريه بر امام حسين(ع) ويژگي خاصي دارد. به طوري كه عزاداري براي او و خدمت خالصانه در دستگاه امام(ع) انسان را به توبه واقعي از همه چيز بيشتر آماده تر مي كند.
مطالعه بيشتر
۱ـ رسولي ترك، انتشارات جمكران. (هدايت يافته دستگاه امام حسين(ع))
۲ـ خصائص الحسينيه يا اشك روان بر امير كاروان، شيخ جعفر شوشتري، مترجم، آيت الله شهرستاني.
۳ـ تفسير تسنيم، آيت الله جوادي آملي، ج۱، ص۳۱ الي ۵۲.
منابع
- ↑ ر.ك: اميني، ابراهيم، خودسازي، بي جا، انتشارات شفق، چاپ هشتم، ۱۳۷۵ش، ص۱۷۵.
- ↑ ر.ك: مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، تحقيق صادق حسن زاده، انتشارات فيروزآبادي، چاپ اول، ص۱۰۲ـ۱۰۳.
- ↑ ر.ك: طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمدباقر موسوي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج۲، ص۲۵۰ الي ۲۸۳.
- ↑ ر.ك: تفسير الميزان، همان، ج۲۰، ص۵۸۴.
- ↑ ر.ك: دستغيب، گناهان كبيره، انتشارات جهان، چاپ ششم، ج۱، ص۷.
- ↑ ر.ک: دستغيب، خودسازي، همان، ص۱۷۵.